PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقد فیلم زندگی خصوصی



بلدرچین
7th September 2012, 11:23 PM
نقد فیلم زندگی خصوصی

داستان فیلم در مورد سردبیریکی از روزنامه های مخالف جریان
حاکم است، که به قول خود سعی در رساندن صدای ملت به گوش حاکمان دارد. فیلم از جایی
شروع می شود که تازه انقلاب شده است و این شخص رفتار های بسیار رادیکالی از خود
نشان می دهد. برای مثال در پیشانی زنانی که در خیابان بدحجاب هستند پونس فرو می
کند، یا سینما ها را تخریب می کند.

سپس فیلم به زمان حال باز می گردد و نشان می دهد که چگونه
همین فرد مطالبی منتشر می کند که باب میل سردمداران مملکت نیست و ...

نقطه عطف فیلم از جایی است که ابراهیم با زنی به نام پریسا
آشنا می شود، و با او ازدواج موقت می کند، پس از مدتی که همسر اول ابراهیم از سفر
باز می گردد، ابراهیم پریسا را فراموش کرده و به زندگی عادی خود باز می گردد، اما
پریسا که متوجه می شود از ابراهیم حامله است، ابراهیم را تحت فشار قرار می دهد تا
مسئولیت بچه ای را که در شکم دارد قبول کند.

در این بین وقتی ابراهیم متوجه می شود که تهدید های پریسا
تمامی ندارد و حتی ماشین او را آتش زده و سی دی تهدید به قتل پریسا توسط ابراهیم را
به همسر اول ابراهیم می فرستد، تصمیم خود را می گیرد و پریسا را می کشد و جنازه ی
او را نیز به آتش می کشد.

این داستان فیلم بود اما برویم سر بررسی موضوع فیلم
.

چند دقیقه ی اول فیلم را که مشاهده می کنی، گمان می کنی که
فیلم یک فیلم سیاسی در مورد اشخاص صاحب قدرت و در صحنه ی سیاست است که، شاید بتوان
فیلم خوبی از آب درآید.حتی وقتی اولین آشنایی پریسا با ابراهیم را دیدم، خیال کردم
شاید پریسا را افرادی که مخالف ابراهیم هستند، فرستادند تا بهانه ای برای ساکت کردن
ابراهیم پیدا کنند، اما به مرور که فیلم به جلو رفت متوجه شدم باز دوباره یک فیلم
ایرانی مشاهده می کنم که اصلا جای نقد و بررسی ندارد.

از همان سکانس های اولیه فیلم که شخصیت مذهبی تند رو در کنار
دوست سیدش بود، مشخص بود که کارگردان یک طرفه به قاضی نرفته و هر دو جریان را در
سمت مذهبیون نشان داده، هم افرادی که اخلاق و مذهب را در کنار هم دارند، هم افرادی
که به راحتی مادری با فرزندی در شکمش را به خاطر موقعیت خود می کشند و جنازه اش را
نیز به آتش می کشد.

این قضیه جای امیدواری داشت که این دو قشر مذهبی از یکدیگر
تفکیک شده بودند.

اما واقعیت چیز دیگری بود، این فیلم واقعا یک فیلم سیاسی که
به بررسی شرایط اجتماعی – سیاسی جامعه بپردازد نبود، دوباره مغلطه ای صورت گرفته
بود و یک فیلم اجتماعی – سیاسی- جنایی ساخته شده بود. اگر این سه موضوع را به من می
دادند می توانستم 10 فیلم نامه ی قوی از آن در بیاورم، آن هم از تک تک ژانر های به
کار گرفته شده، کارگردان به راحتی می توانست تنها در مورد ازدواج های مجدد و عاقبت
آن ، یا راه حل مشکلی که پریسا برای ابراهیم و بالعکس ایجاد کرده بودند، یا سیاست و
... بسازد، اما باز مثل همیشه این فیلم نامه نویس و کارگردان های طمع کار ما هستند
که می خواهند در هر بار فیلم سازی یک سه قلو به دنیا بیاورند که ره صد ساله را یک
شبه طی کنند.

واقعا به شخصه اعتقاد دارم اگه چند تا کارگردان و گروه کار
درست و چند نفر میلیاردر داشتیم، فرهنگ و ادب و تمام مشکلات ما در عرض 4 یا 5 سال
درست می شد، نمی دونم چرا واقعا مملکت ما به این روز افتاده، اما اینو می دونم فیلم
و سریال اگه اصولی و درست و حسابی باشه می تونه خیلی از مشکلات رو حل
کنه.

یه فکری به نظرم رسید. ببینید به نظر دکتر عباسی، یه کار
درست و حسابی و توپ واسه خانم ها ، به جای کار در معدن و راننده تریلی و ... شدن،
فیلم نامه نویسیه. یعنی اگه یه سری آدم دلسوز و مبتکر بیان یه فیلم نامه توپ و به
درد بخور درست کنن اونوقت نصف راه رو رفتیم، بعدش می تونیم قبل از ساخت فیلم ، حتی
اگه یه ریال واسه ساختش نداشته باشیم ، می تونیم واسه فیلم هم مثل سایر طرح ها و
شرکت ها سهام درست کنیم، که خیلی درست تر و اسلامی تر از این بانک های پدرسوختس .
یعنی یه فیلم میاد سهامشو می فروشه ، بعد مردم می تونن بر اساس کارگردان و
بازیگراش، یا حتی طی شرایطی خاص که از فیلم نامه حمایت قانون کپی رایت بشه، یه
خلاصه ای از فیلم نامه رو بخونن، بعد میان پول می دن سهام فیلمو می خرن، بعد که
فیلم ساخته شد و فروش رفت، به همون اندازه که سهام داشتن پول گیرشون میاد. این طوری
هم در سود و ضرر شریک میشن و ربا پیش نمیاد. هم کلی به فرهنگ مملکت کمک می شه ،
یعنی مردم به خاطر خودشون هم که شده میرن سینما تا فیلم ها بیشتر فروش بره ، و کپی
غیر مجاز نمی خرن ، هم دیگران رو تشویق می کنن، هم یه حس رقابت ایجاد میشه و
...

واقعا اگه بتونن این طرح رو با کمی اصلاح اجرا کنند خیلی خوب
میشه.

متاسفانه باید قبول کنیم که مملکت ما داره به
سمت سکولار شدن پیش میره و کسی هم نیست که جلوی این داستان رو بگیره، یاد گرفتیم که
لقمه ی جویده شده رو تو دهنمون بزارن و اصلا نمی خوایم یه ذره فکر
کنیم.

الان یه خبر دیدم که توی ممکلت ما هم نشستن مسابقات بازی های
رایانه ای گذاشتن که ملت اسگل رو بد بخت تر کنن.

من توی دانشگاه امیر کبیر ، دانشکده ی کامپیوتر درس می خونم
، و با جرات می تونم بگم جمع ساعاتی که بچه ها توی دانشکده بازی می کنند بالای60
ساعت است ، که واسه یه قشر تحصیل کرده که قرار از بهترین دانشگاه ها مدرک بگیره و
بره واسه مملکت کار کنه، خیلی جای تاسف داره، عوض این که بیاییم توی زمینه ی بازی
های رایانه ای اکتیو عمل کنیم و خوراک بدیم به ملت جهان ، برعکس میاییم مسابقه می
گذرایم که طرف که داره روزی 5 ساعت تا 10 ساعت بازی می کنه یه بهونه ای هم داشته
باشه که دارم واسه مسابقات حرفه ای آماده میشم . اینا از کجا نشات می گیره ، از
حماقت و سکولار بودن دیگه.

می گه خوب چه اشکالی داره ، از سال 2000 اولین مسابقات جهانی
توی ژاپن یا کره برگزار شده ، خوب ما هم نباید عقب بمونیم دیگه ، ما باید بازیکن
بفرستیم واسه مسابقات . و افتخارشون اینه که از 20 نفر بازیکن برتر فوتبال
کامپیوتری دو نفر ایرانی هستند. خوب این همه پورن استار داریم، چرا ما عقب بمونیم ،
شما شروع کنید از خواهر و مادر خودتون که پتانسیل زیادی هم دارند ستاره بسازید.
اصلا نمی گن بابا ،مای خاک بر سر مسلمونیم، قرآن گفته مومن از لغو اعراض می کنه ،
بعد این احمقا آخه چی بگم . خدا لعنتتون کنه، یعنی اون بی شرف هایی که اینا رو سر
کار می زارن و اون احمق هایی که این مسئولیت های رو قبول می کنن و اون بی دین هایی
که می فهمن اما سکوت می کنن ، برن توی حلال زادگی خودشون شک کنند که این جور به جنگ
با اسلام و قوانین اون در میان.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد