PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : همه ماجراهای گروه هفت



بلدرچین
7th September 2012, 05:24 PM
همه ماجراهای گروه هفت

http://images.seemorgh.com/iContent2/Files/29459.jpg


عنوان گروه را که می‌بینی «هفت/ سِون»، حیران می‌مانی؛ پس
قضیه آن یکی گروه «هفت» چه بود که شهاب حسینی اینها در آن بودند؛ همان بچه‌های
خیابان پشتی خودمان...





نیامده ایم که زیر زمینی
باشیم


همه ماجراهای گروه هفت _ که می‌گویند هفت اصلی آنها هستند،
نه آن یکی گروه _ و تک آهنگ پرطرفدارشان «واست می‌میرم» و آلبوم
تازه شان.
* همان اول کار همه جذب عکس روی
جلدشان می‌شوند که انصافا ً نسبت به ایده‌های تکراری و کلیشه شده کاور آلبوم‌های
موسیقی این روزها یک سر و گردن جذاب تر است و معلوم است که برای آن، وقت گذاشته
اند؛ همان عکسی که یکی‌شان جلوی قایق دارد رو به دوربین نگاه می‌کند (امیر
قنادی) و دیگری آن پشت دستانش را باز کرده (آرش قنادی) و
نفر سوم گروه (کیارش پوزشی) به دیواره قایق تکیه زده است. عنوان
گروه را که می‌بینی «هفت/ سِون»، حیران می‌مانی؛ پس قضیه آن یکی
گروه «هفت» چه بود که شهاب حسینی اینها در آن بودند؛ همان بچه‌های
خیابان پشتی خودمان؛ نکته‌ای که آرش قنادی هنگام گفت و گو برای ما روشن‌اش کرد
البته؛ «نام آلبوم آن گروه «هفت 1و2» و « هفت 3و4» است اما عنوان گروه
«سِون» از سال 81 رسما ً مال ماست». آلبوم «با تو می‌مونم» را گوش
می‌کنی و به این ترجیع بند ترانه «واست می‌میرم» می‌رسی که «خاطرات تو رو چه خوب چه
بد حک می‌کنم» و با سرعت نور یادت می‌آید که همین تیم را حدود 2 سال پیش، جای دیگری
توی قایق هم دیده ای.

یک فضایی بر عرصه موسیقی
ما حکمفرما شده که خواننده یا گروه‌های موسیقی، با یک ویدئو کلیپ یا یک تک آهنگ به
شدت مورد توجه مردم قرار می‌گیرند و بعد از آن، آلبوم منتشر می‌کنند و وارد بازار
موسیقی رسمی‌ می‌شوند. گروه شما هم همین روند را طی کرده؛ می‌گویید ماجرا چی
هست؟
کیارش: حتما ً اطلاعاتتان درباره ما کم است؛ ما
سال‌ها پیش از اینکه ویدئو کلیپ «واست می‌میرم» مورد استقبال قرار گیرد، کار
آهنگسازی و تنظیم و به طور کلی موسیقی انجام می‌دادیم.
آرش: در
یک مقطعی به این نتیجه رسیدیم کارهایی را که برای دیگر خواننده‌ها می‌سازیم، آن طور
که مدنظر ماست اجرا نمی‌کنند. پس تصمیم گرفتیم که کارها را خودمان بخوانیم و آن طور
که خودمان دلمان می‌خواهد اجرایشان کنیم. وقتی هم که دیدیم مردم استقبال کردند،
تصمیم‌مان جدی تر شد.




منظور ما تنها گروه شما نبود،
به طور کلی این چرخه را چطور توجیه می‌کنید که یک قطعه به صورت زیرزمینی منتشر بشود
و بعد از محبوب شدنش یک آلبوم رسمی ‌به بازار
بیاید؟
آرش: مسأله اینجاست که ما اصلا ً به قصد اینکه
زیرزمینی کار کنیم، وارد گود نشدیم. آن زمان که ویدئو کلیپ آهنگ «واست می‌میرم» پخش
می‌شد، هنوز ویدئو کلیپ‌های ماهواره ای ممنوع نبود و شبکه‌های ماهواره ای مثل ایران
موزیک از طرف ارشاد مجوز داشتند که کلیپ‌های مجاز خواننده‌ها را پخش کنند. بعدا ً
قانون عوض شد و پخش همه کلیپ‌ها ممنوع و غیر مجاز شدند. ما هم جزو آن دوره
بودیم.


حالا به این مسأله فکر کرده
اید که دیگر نمی‌توانید ویدئو کلیپ بدهید و بدون ویدئو کلیپ باید در بازار رسمی
‌موسیقی، خودتان را حفظ کنید و بالا نگه دارید؟ با توجه به این که ویدئو کلیپ
متفاوت «واست می‌میرم» خیلی بر محبوبیت آن تأثیر
داشت.
آرش: ما تصمیم گرفته ایم که در چهار چوب قانون
کشورمان حرکت کنیم و این را در این 2 سال ثابت کرده ایم. هیچ کسی هیچ جایی، هیچ
برنامه ای از ما ندیده. در حالی که پیشنهادات فوق العاده ای داشتیم اما نرفتیم چون
دوست داشتیم که اول مجوز کارهایمان را دریافت کنیم، بعد وارد برنامه‌های اجرای زنده
و بقیه مسائل شویم.

اگر فرض کنیم آن یک قطعه
«واست می‌میرم» را نداشتید و قرار بود با طی کردن یک روال معمولی و عادی، آلبومی‌
منتشر کنید، نتیجه، همین آلبوم فعلی بود؟
آرش: ما همیشه
نشان داده ایم که فقط کار خودمان را می‌کنیم و کاری به شرایط بازار و بقیه مسائل
نداریم. تازه، ما پیش از آن که خوانندگی را شروع کنیم، بیشتر نوازندگی
می‌کردیم.
امیر: کاری که ارائه داده ایم، کاری است که دوستش
داریم و بسته به شرایط مد موسیقی نیست.
آرش: بعد از اینکه یک
نفر نوازنده خوبی می‌شود، آرام آرام تجربه بیشتری به دست می‌آورد و آهنگسازی را
شروع کرده و پیشرفت می‌کند. ما بیشتر مد نظرمان این بود که کاری که خوب باشد، حتما
ً مخاطبش را پیدا می‌کند.

قصه نوازندگی تان
از کجا شروع شد؟ چه سازهایی می‌نوازید؟
آرش: من با ساز
اکاردئون شروع کردم. پدرم مشوق اصلی من در این کار بود. پدر من صنعت کار هستند اما
خب، ساز هم می‌زدند. به طور کلی خانواده ما به موسیقی خیلی علاقه مند بودند و
هستند. تشویق خانواده زمینه پیشرفت را هم برای من و هم برای امیر مهیا کرد و آنها
با تحمل همه سر و صداها و شلوغ بازی‌هایمان باعث شدند که ما در کاری که به آن علاقه
داشتیم، پیشرفت کنیم. بعدها با پیانو و کی بورد آشنا شدم. امیر هم که به گیتار
علاقه مند شد و مهارت زیادی هم در نوازندگی آن پیدا کرد؛ کیارش هم در کار تنظیم فوق
العاده است و همه این علایق باعث پیشرفت ما در کار شد.

همه کارهایتان را به شکل گروهی انجام
می‌دهید؟
کیارش: کار ما کاملا ً یک کار گروهی است؛ یعنی
باید هر 3 نفر کاملا ً رضایت داشته باشیم که کار را در فهرست ترانه‌ها آلبوم مان
قرار دهیم؛ مثلا ً من و آرش 4 روز تمام می‌نشستیم و یک کار را تنظیم می‌کردیم ولی
امیر می‌آمد و می‌گفت به هیچ وجه به هدفی که داریم شبیه نیست و ما دوباره از نو
شروع می‌کردیم.




در ایران (و حتی جهان) به جز
چند استثنا، کارهای گروهی، مثل آن یکی گروه «هفت» (شهاب حسینی، امیر حسین مدرس و
...)، بعد از یک موفقیت محسوس، چندان دوام نمی‌آورند و معمولا ً اختلاف سلیقه‌ها
باعث می‌شود که گروه خیلی زود از هم پاشیده شود. به این فکر کرده اید که چه کار
باید کرد تا کار به آنجاها نکشد؟ راستی کسی گروه شما را با آن یکی هفت اشتباه
نمی‌گیرد؟
آرش: اجازه بدهید کمی ‌راجع به اسم گروهمان
توضیح بدهم. من سال 81 گروه هفت/سِون را به سرپرستی خودم به ثبت رساندم. بعد از چند
وقت آلبومی ‌به اسم «هفت» منتشر شد و من به این قضیه در ارشاد شکایت کردم. آنها
اعلام کردند که آن دوستان هم اسم آلبوم‌شان هفت است، نه گروهشان. گروه هفت اصلی شما
هستید. بچه‌های ارشاد خیلی خوب با ما همکاری کردند و همین نقطه مثبتی بود برای ما.
اینها را به عنوان مقدمه گفتم تا برسم به سوالتان. ببینید، واقعا ً این طور نیست که
در گروه یک نفر حرف اول و آخر را بزند؛ همه معمولا ً با هم به نتیجه گیری
می‌رسیم.
کیارش: ما قبل از اینکه بخواهیم کار موسیقی را به طور
حرفه ای شروع کنیم، نزدیک به 13_12 سال با هم دوست و رفیق بودیم. منظورم این است که
اول یک زمینه خوبی بوده بعد تصمیم گرفته ایم که یک گروه موسیقی تشکیل بدهیم. با هم
فراز و نشیب‌های زیادی را هم تجربه کردیم.
آرش: البته فقط
موسیقی نیست و زندگی پر است از پستی‌ها و بلندی‌های زیاد که ما در همه آنها با هم
بوده ایم تا توانسته ایم به اینجا برسیم.

کمی‌ هم راجع به آلبوم «با تو می‌مونم» صحبت کنیم.
کمی‌ عجیب نیست که قطعه محبوب «واست می‌میرم» در چینش ترانه‌های آلبوم به عنوان
قطعه اول استفاده نشده؟
کیارش: خیلی از کارهای خوب هر
آلبوم در همه جا به عنوان قطعه دوم استفاده می‌شود، این در ایران هنوز جا
نیفتاده.
آرش: ما چون این قطعات را می‌سازیم، به نوعی خالق
آنها هستیم و نمی‌توانیم بگوییم که این بد است و این خوب، همه شان را دوست داریم
چون عمرمان را بابت تولدشان صرف کرده‌ایم. اما درجه‌بندی و نحوه چینش قطعات در
آلبوم را از دید مردم مد نظر قرار می‌دهیم. میزان علایق و سلایق مردم خیلی در نحوه
قرار گرفتن قطعات آلبوم تأثیر دارد.


سبکی برای ملودی‌ها، تنظیم و
به طور کلی موسیقی‌تان انتخاب کرده اید؛ یعنی ادغام یکی سری سازهای اصالتا ً شرقی
با تنظیم‌های مدرن، این تجربه قرار است در آلبوم‌های بعدی تکرار
شود؟
آرش: البته این سبکی است که در ایران سال‌هاست که
دارد ارائه می‌شود فقط نوع خط ملودی‌هایی که امیر می‌زند متفاوت‌تر است و همچنین
شعرهای که استفاده می‌کنیم. ولی هر چیزی که هست، از درون ما بیرون می‌آید و با
سلیقه ما عجین شده.
کیارش: واقعا ً هر چیزی که در کارمان متولد
می‌شود از وجود ما بیرون می‌آید و واقعا ً کاری را که دوستش داریم ارائه
می‌دهیم.




این قضیه اسم ترانه سرای
قطعات دوم و نهم چیست که شعر هر دو قطعه یکی است با تنظیم‌های مختلف. اما در
شناسنامه آلبوم، 2 اسم مختلف برای تارنه سرا نوشته شده؟
(خنده جمع)

آرش: اشتباه چاپی بوده. در خیلی از آلبوم‌ها اشتباهات چاپی
وحشتناکی پیش می‌آید. این که چیزی نیست!

قبل
از مصاحبه و در راه تهران تا کرج داشتیم با عکاس مجله مان راجع به عکس خوب روی
جلدتان حرف می‌زدیم؛ همین که روی قایقید. حس خوب و متفاوتی در بیننده ایجاد می‌کند.
باید ماجرای بامزه‌ای داشته باشد.
آرش: ایده‌های مختلفی
را برای عکس روی جلد در نظر گرفته بودیم اما بالأخره به همان ایده قایق در ویدئو
کلیپ رسیدیم و به وسیله دوستانی که در شمال داشتم سفارش کردیم که همان قایقی را که
برای کلیپ «واست می‌میرم» استفاده کرده بودیم، گیر بیاورند و آنها هم به صاحبان آن
قایق گفته بودند که مثلا ً ساعت 1:30 می‌رسیم و آن بنده‌های خدا هم از ذوق ساعت 9
صبح راه افتاده بودند که تا ساعت یک برسند به جایی که قرارمان بود. دوستان وقتی
رسیدند دیگر حتی نای حرف زدن هم نداشتند و پشت بازوهایشان به شدت ورم کرده بود.
خلاصه ما زدیم به دریا و محمد موسوی _ عکاس تصویر روی جلد _ حدود 250 عکس از ما
گرفت. چون عکاسی در دریا بسیار سخت و حساس است، کمتر عکسی بود که هر 3 نفر ما از آن
راضی باشیم. در حال برگشتن بودیم و چون از پارو زدن خسته شده بودیم، یک قایق
جلویمان در حال یدک کشیدن ما بود که محمد توی آن قایق بود، اصلا ً حواسمان به عکاس
نبود و هر کدام در حال خودمان بودم که یکهو عکاسمان داد زد: «همینه ...». جالب
اینکه حافظه دوربین محمد پر شده بود و فقط توانست 3 فریم عکس با آن حالت خاص و
بداهه از ما بگیرد! چقدر هم همه مان از آن راضی بودیم و همین باعث شد که آن را به
عنوان عکس روی جلد آلبوم استفاده کنیم.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد