"مهدی"
29th August 2012, 08:21 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید مرتضی جاویدی (اشلو)
نویسنده : مهدی زمانی
http://www.forum.arteshi.com/attachment.php?attachmentid=14547&d=1346054453&thumb=1 (http://www.forum.arteshi.com/attachment.php?attachmentid=14547&d=1346054453)
در دنیای به این بزرگی تا به حال میلیاردها آدم آمده و رفته اند، بسیاری از کسانی که به اکثریت پیوسته اند ، کم کم فراموش گشته اند، اما بسیاری دیگر نیز بین چند میلیارد صورت، هنوز هم شناخته شده هستند. امروز قصد دارم تا به زندگی شهیدی به نام مرتضی جاویدی فرمانده گردان فجر بپردازم. تمام مطلب برگرفته از کتاب "تپه جاویدی و راز اشلو" است. بنده قصد ندارم که به مسائلی مانند تاریخ تولد و شهادت بپردازم، من همیشه معتقد هستم که مهم خصوصیات اخلاقی و نظیر آن است ، اینها هستند که زندگی آدم را عوض می کنند و نه چیز دیگری.
مرتضی در تیرماه سال 1337 در روستای جلیان فسا چشم به دنیا گشود، این شهید بزرگوار تا قبل از انقلاب خدمات شایانی را برای پیروزی انقلاب اسلامی انجام داد به طوری که تمام ماموران حکومتی از دست ایشان به تنگنا آمده بودند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مرتضی وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و به عنوان یک پاسدار شروع به خدمت کرد. مرتضی در مبارزه با دمکرات ها و کوموله ها نقش بسزایی را داشت. پس از مدت ها مرتضی به فرماندهی گردان فجر منصوب شد و حماسه ها آفرید.
این فرمانده با دیگر فرمانده ها متفاوت بود، مرتضی خود به بررسی زخمی ها می پرداخت، با آنها شوخی می کرد و به آنها روحیه می داد. مرتضی خود سفره غذا را برای رزمندگان پهن کرده و ظرف ها را جمع می کرد. مرتضی به قدری نحیف و لاغر و همچنین متواضع بود که اکثر اوقات با بسیجی ها اشتباه گرفته می شد. افرادی که تازه وارد گردان فجر می شدند هرگز فکر نمی کردند که فرمانده شان مرتضی باشد. مرتضی به خواندن سوره مبارکه "واقعه" اعتقاد خاصی داشت و افراد گردانش نیز موظف بودند تا هر شب سوره "واقعه" را بخوانند. البته گردان فجر به طور کل قواعد خاصی داشت، خواندن سوره واقعه و دعای کمیل، برنامه های ورزشی ، خط شکن اول، به همین خاطر پس از مدت کوتاهی افراد زیادی خواهان ورود به گردان شدند به طوری که قرار بود که گردان تبدیل به یک تیپ مستقل شود. گردان فجر به فرماندهی مرتضی جاویدی به خاطر این معروف شد که در گرفتن تپه بردزرد و ارتفاعات 2519 این گردان از خود رشادت خاصی نشان داد.
در تپه بردزرد با وجود اینکه تپه خیلی راحت تصرف شد و همه چیز از غذا گرفته تا مهمات به غنیمت گرفته شد، ولی عراقی ها برای اینکه این تپه یک نقطه کلیدی محسوب می شد ، بارها پاتک زدند و به همین خاطر بسیاری افراد شهید شدند، ولی بلآخره پس از چهار یا پنج روز نیروهای کمکی از راه رسیدند و منطقه را به تصرف کامل در آوردند. گفته می شود به قدری از افراد گردان فجر شهید شدند که تعداد اسرا عراقی از تعداد سرابازان ایرانی بیشترشده بود. تنها خوراکی گردان در آن چهار روز بیسکویت و شیر خشک بود که عراقی ها برای آنها به جا گذاشته بودند، آب نیز خیلی کم یافت می شد و عراقی ها با تک تیرانداز از چشمه مواظبت می کردند.
مرتضی اخلاق خاصی داشت، تمام بچه های گردان او را عمو مرتضی صدا می زدند، همه متعجب بودند که او با 25 سال سن چگونه به فرماندهی گردان فجر رسیده است، ولی مرتضی پتانسیلی به مراتب بالاتر از اینها داشت و بعدها معلوم شد که اون چه نابغه ای بوده و چه استعدادهایی در میدان جنگ داشته است. به خاطر اینکه گردان فجر یک گردان خط شکن بود، افراد گردان نمی توانستند به راحتی تا چند شب بخوابند، تا رسیدن نیروی کمکی ، افراد این گردان باید پاتک های عراق را دفع می کردند. این کار فرمانده را نیز سخت می کرد و بارها می شد که او چندین شب را بیدار مانده بود.
مرتضی خیلی شوخ طبع بود و هرگز چهره ای سختگیرانه به خود نگرفت، او به اشلو معروف بود. دلیل آن هم عراقی ها بودند. مرتضی به راحتی با لباس عراقی ها پیش خودشان می رفت و با آنان هم غذا می شد. بارها می شد که مرتضی در هنگام جنگ به بالای خاکریزها رفته و به پند و نصیحت عراقی ها می پرداخت. به او گره گشای جنگ نیز می گفتند، هر گاه که تمام راه ها برای حمله بسته بود، مرتضی با روحیه بخشی به افراد، آنها را برای مقابله آماده می کرد و تقریبا هر گاه که پا به عرصه گذاشت، حمله موفقیت آمیز بود.
گفته می شود که هرگاه سربازان ایرانی به خاطر ترس از ترکش ها همه بر روی زمین می خوابیدند، مرتضی لباس های بالاتنه خود را در می آورد و تنهایی به بالای خاکریز می رفت و تیر اندازی می کرد، با این حرکت او بقیه افراد نیز روحیه مضاعف می گرفته اند و کارهای او را تقلید می کردند، عراقی ها نیز از همین مرتضی (شجاعت او) می ترسیدند. مرتضی در زدن آر پی جی نیز مهارت خاصی داشت. او همیشه جلوتر از همه افراد گروه حرکت می کرد. با این اوصاف، بدن او قبرستان ترکش ها بود و بارها می شد که خود تنها با یک سوزن به درآوردن ترکش ها از بدنش مشغول می شد.
تنها فردی که امام خمینی (ره) پیشانی او را بویسدند، مرتضی بود. مرتضی علاقه عجیبی به امام داشت. مرتضی به همراه گردانش، عملیات های زیادی را مشرک با بسیج و سپاه و ارتش انجام داد. شهید صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش و آقای محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران همیشه از رشادت های مرتضی متعجب بودند.
مرتضی سر انجام در عملیات کربلا 5 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. خداحافظ اشلو
برای بنده جای تعجب است که چرا نباید از چنین شهدای بزرگواری تعداد کافی مقالات در اختیار افراد باشد......!
نوشته شده توسط گروه تالیف ویکی جنگ
منبع فعال: http://jangafzar.rozblog.com/post/587
تذکر : انتشار این مقاله منوط به ذکر کپی رایت مقاله است. رعایت نکردن حق کپی رایت شرعا و قانونا باطل بوده و گروه ویکی جنگ هیچ رضایتی از آن ندارد.
شهید مرتضی جاویدی (اشلو)
نویسنده : مهدی زمانی
http://www.forum.arteshi.com/attachment.php?attachmentid=14547&d=1346054453&thumb=1 (http://www.forum.arteshi.com/attachment.php?attachmentid=14547&d=1346054453)
در دنیای به این بزرگی تا به حال میلیاردها آدم آمده و رفته اند، بسیاری از کسانی که به اکثریت پیوسته اند ، کم کم فراموش گشته اند، اما بسیاری دیگر نیز بین چند میلیارد صورت، هنوز هم شناخته شده هستند. امروز قصد دارم تا به زندگی شهیدی به نام مرتضی جاویدی فرمانده گردان فجر بپردازم. تمام مطلب برگرفته از کتاب "تپه جاویدی و راز اشلو" است. بنده قصد ندارم که به مسائلی مانند تاریخ تولد و شهادت بپردازم، من همیشه معتقد هستم که مهم خصوصیات اخلاقی و نظیر آن است ، اینها هستند که زندگی آدم را عوض می کنند و نه چیز دیگری.
مرتضی در تیرماه سال 1337 در روستای جلیان فسا چشم به دنیا گشود، این شهید بزرگوار تا قبل از انقلاب خدمات شایانی را برای پیروزی انقلاب اسلامی انجام داد به طوری که تمام ماموران حکومتی از دست ایشان به تنگنا آمده بودند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مرتضی وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و به عنوان یک پاسدار شروع به خدمت کرد. مرتضی در مبارزه با دمکرات ها و کوموله ها نقش بسزایی را داشت. پس از مدت ها مرتضی به فرماندهی گردان فجر منصوب شد و حماسه ها آفرید.
این فرمانده با دیگر فرمانده ها متفاوت بود، مرتضی خود به بررسی زخمی ها می پرداخت، با آنها شوخی می کرد و به آنها روحیه می داد. مرتضی خود سفره غذا را برای رزمندگان پهن کرده و ظرف ها را جمع می کرد. مرتضی به قدری نحیف و لاغر و همچنین متواضع بود که اکثر اوقات با بسیجی ها اشتباه گرفته می شد. افرادی که تازه وارد گردان فجر می شدند هرگز فکر نمی کردند که فرمانده شان مرتضی باشد. مرتضی به خواندن سوره مبارکه "واقعه" اعتقاد خاصی داشت و افراد گردانش نیز موظف بودند تا هر شب سوره "واقعه" را بخوانند. البته گردان فجر به طور کل قواعد خاصی داشت، خواندن سوره واقعه و دعای کمیل، برنامه های ورزشی ، خط شکن اول، به همین خاطر پس از مدت کوتاهی افراد زیادی خواهان ورود به گردان شدند به طوری که قرار بود که گردان تبدیل به یک تیپ مستقل شود. گردان فجر به فرماندهی مرتضی جاویدی به خاطر این معروف شد که در گرفتن تپه بردزرد و ارتفاعات 2519 این گردان از خود رشادت خاصی نشان داد.
در تپه بردزرد با وجود اینکه تپه خیلی راحت تصرف شد و همه چیز از غذا گرفته تا مهمات به غنیمت گرفته شد، ولی عراقی ها برای اینکه این تپه یک نقطه کلیدی محسوب می شد ، بارها پاتک زدند و به همین خاطر بسیاری افراد شهید شدند، ولی بلآخره پس از چهار یا پنج روز نیروهای کمکی از راه رسیدند و منطقه را به تصرف کامل در آوردند. گفته می شود به قدری از افراد گردان فجر شهید شدند که تعداد اسرا عراقی از تعداد سرابازان ایرانی بیشترشده بود. تنها خوراکی گردان در آن چهار روز بیسکویت و شیر خشک بود که عراقی ها برای آنها به جا گذاشته بودند، آب نیز خیلی کم یافت می شد و عراقی ها با تک تیرانداز از چشمه مواظبت می کردند.
مرتضی اخلاق خاصی داشت، تمام بچه های گردان او را عمو مرتضی صدا می زدند، همه متعجب بودند که او با 25 سال سن چگونه به فرماندهی گردان فجر رسیده است، ولی مرتضی پتانسیلی به مراتب بالاتر از اینها داشت و بعدها معلوم شد که اون چه نابغه ای بوده و چه استعدادهایی در میدان جنگ داشته است. به خاطر اینکه گردان فجر یک گردان خط شکن بود، افراد گردان نمی توانستند به راحتی تا چند شب بخوابند، تا رسیدن نیروی کمکی ، افراد این گردان باید پاتک های عراق را دفع می کردند. این کار فرمانده را نیز سخت می کرد و بارها می شد که او چندین شب را بیدار مانده بود.
مرتضی خیلی شوخ طبع بود و هرگز چهره ای سختگیرانه به خود نگرفت، او به اشلو معروف بود. دلیل آن هم عراقی ها بودند. مرتضی به راحتی با لباس عراقی ها پیش خودشان می رفت و با آنان هم غذا می شد. بارها می شد که مرتضی در هنگام جنگ به بالای خاکریزها رفته و به پند و نصیحت عراقی ها می پرداخت. به او گره گشای جنگ نیز می گفتند، هر گاه که تمام راه ها برای حمله بسته بود، مرتضی با روحیه بخشی به افراد، آنها را برای مقابله آماده می کرد و تقریبا هر گاه که پا به عرصه گذاشت، حمله موفقیت آمیز بود.
گفته می شود که هرگاه سربازان ایرانی به خاطر ترس از ترکش ها همه بر روی زمین می خوابیدند، مرتضی لباس های بالاتنه خود را در می آورد و تنهایی به بالای خاکریز می رفت و تیر اندازی می کرد، با این حرکت او بقیه افراد نیز روحیه مضاعف می گرفته اند و کارهای او را تقلید می کردند، عراقی ها نیز از همین مرتضی (شجاعت او) می ترسیدند. مرتضی در زدن آر پی جی نیز مهارت خاصی داشت. او همیشه جلوتر از همه افراد گروه حرکت می کرد. با این اوصاف، بدن او قبرستان ترکش ها بود و بارها می شد که خود تنها با یک سوزن به درآوردن ترکش ها از بدنش مشغول می شد.
تنها فردی که امام خمینی (ره) پیشانی او را بویسدند، مرتضی بود. مرتضی علاقه عجیبی به امام داشت. مرتضی به همراه گردانش، عملیات های زیادی را مشرک با بسیج و سپاه و ارتش انجام داد. شهید صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش و آقای محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران همیشه از رشادت های مرتضی متعجب بودند.
مرتضی سر انجام در عملیات کربلا 5 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. خداحافظ اشلو
برای بنده جای تعجب است که چرا نباید از چنین شهدای بزرگواری تعداد کافی مقالات در اختیار افراد باشد......!
نوشته شده توسط گروه تالیف ویکی جنگ
منبع فعال: http://jangafzar.rozblog.com/post/587
تذکر : انتشار این مقاله منوط به ذکر کپی رایت مقاله است. رعایت نکردن حق کپی رایت شرعا و قانونا باطل بوده و گروه ویکی جنگ هیچ رضایتی از آن ندارد.