دلیل استرس و ترس از صداهای ناگهانی

[mamadshumakher]

دوباره سلام با سوالی دیگر.
قطعا ما در اطرافیانمون کسانی رو داریم که از هر صدایی میترسن.قلبشون به تپش میافته با چه سرعتی,نفسشون میگیره خلاصه تو هزارم ثانیه 1000تا فکر میکنن اما اصل قضیه رو نمیبینن.
مثال میزنم:داری راه میری از جلوی مادرت یهو با سرعت هر چه تمامتر میدوی سمت یه اتاق دیگه
حالا از دید مادرتون:فکر میکنه چیز ترسناکی دیدی.فکر میکنه کسی از اعضای خانواده اونجا افتاده.فکر میکنه شاید اونجا اتیش گرفته و کلی اما و شاید دیگه.
اما از دید شما:موبایلتون اونجا افتاده و رو بی صدا هست شما چشتون به گوشی افتاده که داره زنگ میخوره و یهو میدویی اما تو همین لحظه هست که مادرتون ترسیده سریع قلبشو میچسبه و هزارتا حرف بارتون میکنه که مگه نمیدونی من از کارای ناگهانی میترسم چرا اینجوری میکنی....

خلاصه اینکه اینجور افراد همش تو ترس هستن.هیچ شوخی پیششون نمیشه کرد.همیشه باید حواسمون بهشون باشه.
این افراد راه درمان دارند یا باید تحملشون کرد؟

[وحید 0319]

سلام بله درسته...اول باید اگه میشناسیم که چه کسایی اینطوری هستن باید مراعات حالشونو کنیم...ولی گاهی نمیشه واقعا...باید درمان بشن

[mamadshumakher]

ممنونم وحیدجان که همیشه همراهی.اره باید حواسمون باشه بهشون.و خدایی نکرده از روش اینقد بترسونیم تا واسشون عادی بشه استفاده نکنیم.اما با حرف زدن معمولی هم نمیشه کاریشون کرد.چون میگن خب چکار کنیم ما اینجوری هستیم دیگه.و دنبال راه علمی این قضیه هستم.

[نارون1]

سلام

باید ددید علت این ترس از کجا نشات گرفته ؟؟ از کی شروع شده ؟؟

رو چه مواردی مانورش بیشتره ؟؟

اونوقت میشه راهی براش پیدا کرد .......

چون گاهی افراد با تصورات منفی که تو ذهنشون می پروارنن ، یا به علت اینکه شاهد یه حادثه ای بودن که تو ذهنشون باقی مونده ، دچار این حالات میشن .......

حالا باید دید چطور بوده ؟!!

[mamadshumakher]

برای موردی که من میشناسم مشکل از زمان شنیدن یک خبر بد ناگهانی و از دست دادن یکی از عزیزانش شروع شد.
حالا میشه راهکاری رو پیدا کرد؟

[نارون1]

برای موردی که من میشناسم مشکل از زمان شنیدن یک خبر بد ناگهانی و از دست دادن یکی از عزیزانش شروع شد.
حالا میشه راهکاری رو پیدا کرد؟

مسلما این خاطرات ضربه سنگینی بهشون وارد کرده و همیشه این استرس و نگرانی باهشونه که نکنه این اتفاق برای عزیزانم دوباره تکرار بشه ...

همیشه گوش به زنگه ...... فکر میکنه باید از وقوع حوادث جلوگیری کنه ، منتظر یه اتفاق بده ......

این افراد ممکنه تبدیل به یک حمایت کننده مفرط بشن ......

این استرس و نگرانی خیلی فشار وارد میکنه ......



به نظرم بهتره از نزدیک با یک روانشناس صحبت کنن .......

[mamadshumakher]

همیشه گوش به زنگه ...... فکر میکنه باید از وقوع حوادث جلوگیری کنه ، منتظر یه اتفاق بده ......

این افراد ممکنه تبدیل به یک حمایت کننده مفرط بشن ......

این استرس و نگرانی خیلی فشار وارد میکنه .....

دقیقا همینطور هست.اما یعنی حتما باید مشاوره داشته باشه؟به طور عمومی راهکار نداره؟

[نارون1]

دقیقا همینطور هست.اما یعنی حتما باید مشاوره داشته باشه؟به طور عمومی راهکار نداره؟

بله ..... چون میدونین باید فرد مستقیم راجع به افکارش ، گذشته و افکارش نسبت به آینده صحبت کنه ......
و بهش تکالیف خانگی داده بشه ....

من میتونم 2-3 نمونه ازش بگم :

اینکه ، فکرهایی اون لحظه به ذهنش خطور میکنه رو یادداشت کنه و درجه بندی از 0 تا 10 برحسب درجه فشار انجام بده .......

وقتی افکار منفی به ذهنش میاد ، افکار مثبت متضادش رو تو ذهنش تکرار کنه ......( یا افکار منفی که یادداشت میکنه مقابلش افکار مثبت یادداشت کنه ) و رو افکار مثبت تمرکز کنه

در هنگام استرس و فکرهای مخربی که به ذهنش خطور میکنه در اون لحظه ، توجه گردانی کنه ، یعنی فکرشو منحرف کنه و درگیر ...... مثلا 5 تا 5 تا شماره ها رو برعکس بشماره و ....

در همین حین که این اعمال رو انجام میده ، روزانه اون درجه بندی رو ثبت کنه ...... موفقیتها رو به چشم خودش میبینه .......

باید تحت کنترل باشه ......

[mamadshumakher]

ممنووووووووووووووون عالیییییه.چه روش خوبی.سعی میکنم درباره این کار راضیش کنم.