PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاثير خاقاني و ظهير فاريابي بر شعر حافظ



نارون1
1st August 2012, 12:01 PM
تاثير خاقاني و ظهير فاريابي بر شعر حافظ

http://img.tebyan.net/big/1387/07/42815314227221254111161250161113419947232.jpg
خاقاني (متوفاي 595ق)افضل‌الدين بديل بن علي خاقاني شرواني از بزرگترين قصيده سرايان تاريخ شعر فارسي است. با آنكه مثنوي و غزل و رباعي و ديگر انواع شعر هم پرداخته است. اما اوج هنر او در قصيده‌سرائي است.

خاقاني لفظ‌گرا و مضمون‌پرداز است و سبك بغرنج و ديريابي دارد. از نظر گرايش به سخنوري و مراعات‌هاي لفظي و بيان شكوهنمند مطنطن شبييه به كمال‌الدين اسماعيل اصفهاني است. ولي پيچيدگي شعر كمال‌الدين كمتر از شعر اوست.

قسمت اعظم شعر خاقاني را مي‌توان نظم هنرمندانه به حساب آورد. عاطفه و احساس، جز در مرتبه‌هاي دلسوز و دلنشيني كه سروده است، رنگ و خصلت غالب شعر او نيست.




تاثير هنر خاقاني بر حافظ با آنكه نامحسوس است. مسلم است و به شهادت مضامين و تعابير مشابه و غزليات هموزن و قافيه‌اي كه حافظ با او دارد، و شمه‌اي نقل خواهد شد، مي‌توان به قطع و يقين حكم كرد كه حافظ به ديوان خاقاني نظر داشته است.

اين نيز مسلم است كه سبك تو درتوي لغزگونه او را چندان خوش نمي‌داشته، به همين مناسبت تأثير خاقاني بر او هرگز به پايه و ميزان تأثير كمال‌الدين اسماعيل (http://www.tebyan.net/mobile.aspx/Comment/html1/quran/quran/index.aspx?pid=76223)و خواجو (http://www.tebyan.net/mobile.aspx/Comment/html1/quran/quran/index.aspx?pid=21401) و سعدي (http://www.tebyan.net/mobile.aspx/Comment/html1/quran/quran/index.aspx?pid=21398) نمي‌رسد، بلكه مشابه با تاثير انوري (http://www.tebyan.net/mobile.aspx/Comment/html1/quran/quran/index.aspx?pid=76218) و حداكثر برابر با تأثير سنائي (http://www.tebyan.net/mobile.aspx/Comment/html1/quran/quran/index.aspx?pid=76218) است.






الف) شباهت‌ها لفظي و معنوي
1) خاقاني: گيسوي چنگ و رگ بازوي بر بط ببريد


حافظ: گيسوي جنگ ببريد به مرگ مي ناب




2) خاقاني: الصبوح الصبوح كامد يار


حافظ: الصبوح الصبوح يا اصحاب





3) خاقاني: ... كاين شبستان زحمت ما بر نتابد بيش از اين


حافظ: خاك كويت زحمت ما برنتابد بيش از اين





4) خاقاني: مي‌خوري به كز ريا طاعت كني


حافظ: مي‌خور كه صد گناه ز اغيار در حجاب / بهتر زطاعتي كه به روي و ريا كنند






5) خاقاني: يك اهل دل از جهان نديدم


حافظ: ببين كه اهل دلي در ميان نمي‌بينم






6) خاقاني: دارم از چرخ تهي دو گله چندان كه مپرس


حافظ: دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس







7) خاقاني: ديدي كه يار چون ز دل ما خبر نداشت...


حافظ: ديدي كه يار جز سر جور و ستم نداشت






8) خاقاني: ما را شكار كرد و بيفكند و بر نداشت


حافظ: افكند و كشت و عزت صيد حرم نداشت






9) خاقاني: بر بوي آنكه بوي تو جان بخشدم چو مي ...


حافظ: بر بوي آنكه جرعه حامت به ما رسد...





10) خاقاني: هواي تو به سر تازيانه باز آورد


حافظ: ... زهمرهان به سر تازيانه ياد آريد






11)خاقاني: آمد نفس صبح و سلامت نرسانيد / بوي تو نياورد و پيامت نرسانيد


حافظ: ديريست كه دلدار پيامي نفرستاد /ننوشت سلامي و كلامي نفرستاد






12) خاقاني: تا مرا سوداي تو خالي نگرداند زمن


حافظ: چون شرم خاك رهش دامن بيفشاند زمن






13) خاقاني: گفتا كه بي‌جمالت روزي بود چو سالي


حافظ: ... و آندم كه بي‌تو باشم يك لحظه هست سالي






14) خاقاني: زان پيش كز دورنگي عالم خراب گردد ساقي برات ما ران بر عالم خرابي


حافظ: زان بيشتر كه عالم فاني شود خراب ما را ز جام باده گلگون خراب كن







ب) برخي همانندي‌هاي وزن و قافيه (بيت اول هر مدخل از آن خاقاني و بيت دوم از حافظ است):1) اي صبح دم ببين كه كجا مي‌فرستمت *** نزديك آفتاب وفا مي‌فرستمت

اي هد هد صبا به سبا ميفرستمت *** بنگر كه از كجا به كجا مي فرستمت


2) پيش لب تو حلقه به گوشم بنفشه‌وار *** لب‌ها بنفشه رنگ ز تب‌هاي بي‌قرا

عيد است و آخر گل و ياران در انتظار *** ساقي به روي شاه ببين ماه و مي بيار


3) ما دل به دست مهر تو زان بازداده‌ايم *** كاندر طريق عشق تو گرم اوفتاده‌ايم

ما بي غمان مست دل از دست داده ايم *** همراز عشق و همنفس جام باده ايم







ظهير فاريابي (متوفاي 598 ق)ظهيرالدين ابوالفضل طاهر بن محمد از بزرگترين قصيده سرايان ايران است و از سوي سخن‌شناسان و تذكره‌نويسان همطراز انوري شمرده شده است. با اين تفاوت كه شعر او در عين اينكه شيوه‌اش شيرين و سبكش استوار است، دور‌پروازي‌هاي لفظي و لغزسازي‌هاي معنائي انوري را ندارد.






در بعضي نسخه‌هاي ديوان حافظ در پايان غزل «نصيحتي كنمت بشنو و بهانه مگير»، بيتي الحاق شده است:


چه جاي گفته خواجو و شعر سلمانست *** كه شعر حافظ شيراز به ز شعر ظهير






نگارنده اين سطور، ابتدا تصور مي‌كرد كه وجوه شباهت فكر و مضمون بين حافظ و ظهير چند گونه و چندين گانه باشد. ولي پس از مطالعه ديوان ظهير، جز شباهت كلي در صلابت سخنوري، نزديكي چنداني بين شعر حافظ و ظهير نيافت.

استقبال‌هاي احتمالي حافظ و اخذ و اقتباس‌ها و تضمين‌هاي او از شعر ظهير چندان زياد نيست و هرگز به پايه اخذ و اقتباس‌هايش از نظامي (http://www.tebyan.net/mobile.aspx/Comment/html1/quran/quran/index.aspx?pid=21399) و خاقاني هم نمي‌رسد تا چه رسد به في المثل كمال‌الدين اسماعيل (http://www.tebyan.net/mobile.aspx/Comment/html1/quran/quran/index.aspx?pid=76223)و سعدي (http://www.tebyan.net/mobile.aspx/Comment/html1/quran/quran/index.aspx?pid=21398) و خواجو (http://www.tebyan.net/mobile.aspx/Comment/html1/quran/quran/index.aspx?pid=21401) و سلمان.






باري علامه قزوني در مقدمه معروف خود بر ديوان حافظ مي‌نويسد:





«خواجه گويا در قصايد خود غالباً شيوه ظهير فاريابي را پيروي مي‌كرده و معتقد سبك و اسلوب او بوده، چنانكه قصيده او به مطلع :
شد عرصه زمين چو بساط ارم جوان *** از پرتو سعادت شاه جهان ستان








ظاهراً به استقبال اين قصيده ظهير است:
گيتي ز فرّ دولت فرمانده جهان *** ماند به عرصه ارم و روضه جنان







و قصيده ديگر او به مطلع:
ز دلبري نتوان لاف زد به آساني *** هزار نكته در اين كار هست تا داني






به نحو وضوح به استقبال اين قصيده ظهير است:
در اين هوس كه من افتاده‌ام به ناداني *** مرا به جان خطرست از غم تو تا داني






قصيده او به مطلع:
سپيده‌‌دم كه صبا بوي لطف جان‌ گيرد *** چمن ز لطف هوا نكته بر جنان گيرد








گويا از حيث سبك و اسلوب و نيز وزن به استقبال اين قصيده ظهير باشد:
سپيده‌دم كه صبا مژده بهار دهد *** دم هوا مدد نافه نثار دهد






گو اينكه به همان رديف و قافيه نيست.» (مقدمه قزويني، ص قيه- قيو).






تضمين:حافظ دو مصراع از ظهير را عينا تضمين كرده است:



1) ظهير گويد:
مرا اميد وصال تو زنده مي‌دارد و گرنه بي‌تو نه عينم بماند نه اثرم



حافظ گويد:
مرا اميد وصال تو زنده مي‌دارد وگرنه هر دمم از هجر تست بيم هلاك






2) ظهير گويد:
با كس غم دل مگوي زيرا كه نماند يك دوست كه با او غم دل بتوان گفت



حافظ گويد:
غم در دل تنگ من از آنست كه نيست يك دوست كه با او غم دل بتوان گفت








تبیان

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد