توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی توركها و زبان توركي از منظر بزرگان و اديان
پیمان هادی فرکوش
20th July 2012, 10:49 AM
توركها و زبان توركي از منظر بزرگان و اديان
تاريخ در مورد توركها چيز زيادي نميداند. اين حقيقتي است كه خيلي از متفكران بدان اذعان دارند. توركها جزء معدود ملل تاريخساز بوده و امپراطوريهاي متعددي را نابود و در مقابل خود امپراطوريهاي بزرگي را پايه گذاشتهاند. مهاجرتها و لشكركشيهاي آنها به حدي وسيع بوده است كه تغييرات زباني، ژنتيكي و فرهنگي گسترده اي را در قسمت اعظم دنيا (آسيا و اروپا كه در واقع كليت تمدنهاي تاريخ گذشته را در برميگرفتهاند) ايجاد نموده است. با اين وجود تاريخ به اندازه وزن و اثرگذاري توركها، به اين ملت نپرداخته و در واقع سكوت اختيار نموده است. با اين حال بعضي از بزرگان علم و سياست نظرات جالبي در خصوص توركها ابراز نمودهاند كه جايگاه واقعي اين ملت را نشان ميدهد. .لازم به ذكر است كه به نظر من اين اشارات دليل بر برتري توركها بر ديگر ملتها نبوده و فقط نشان ميدهد كه توركها نيز همانند ساير ملتها نقاط قوت بسياري دارند و اساسا هيچ قومي از قوم ديگر برتر نيست.
بعضي از اين نظرات در ذيل ارائه شده است .
بخش اول:
محمودکاشغري – نویسنده نخستین لغت نامه زبان تورکی در قرن 5 هجري- در سبب و انگيزه تأليف ديوان لغات التورک گويد:
«از امام ثقهاي از مردم بخارا و نيز يکي از امامان اهل نيشابور شنيدم, و هر دو سلسله سند از رسول خدا (ص) روايت کردند که چون آن حضرت نشانههاي رستاخيز و فتنه هاي آخرالزمان و خروج تورکانِ غز را بيان ميفرمود چنين گفت:
تعلموا لسان الترك فان لهم ملكا طوالا
«زبان تورکان را بياموزيد زيرا آنان را فرمانروايي دراز و طوال خواهد بود».
اگر اين حديث درست باشد. بر عهدة آن دو راوي, پس آموختن زبان تورکي از واجبات خواهد بود, و اگر درست نباشد خِرد اقتضا کند که آن را فرا گيرند... . (ديوان لغات الترك ،ص75)
Max Muller (زبانشناس الماني)
با دقت در زبان توركي ميتوان فهميد كه اين محصول نبوغ بشر، معجزهاي بس بزرگ ميباشد.
Gelland (فيلسوف فرانسوي)
يادگيري زبان توركي براي من سعادتي محسوب مي گردد. چرا كه براي ارتباط واقعي با يك
تورك بايستي به زبان توركي مسلط باشي. مترجم همانند پرده اي است كه نور را
مي پوشاند.
کاشغري ذيل کلمه «تورک» گفته است:
«به روايت شيخ امام زاهد حسين بن خلف کاشغري شیخ ابوبکر المفبد الجرجرایی از شخصی معروف به ابن ابی الدنیا که در کتابش که موضوع آن آخرالزمان است نقل کرد که به استناد از رسول اکرم(ص) حدیثی صحیح نوشته است، و آن حدیث چنین است:
يقول الله جل و عز لی جندا سمیتهم الترک و اسکنتهم المشرق فاذا غضبت علی قوم سلطتهم علیهم
خداي عزوجل ميفرمايد: مرا لشکري است که ايشان را تورک نام داده و مسکنشان را در مشرق زمين قرار داده ام و چون بر قومي خشم گيرم آنان را بر آن قوم مسلط و چيره مي گردانم.
سپس کاشغری می افزاید: و اين فضيلتي است ايشان را بر جملة آفريدگان که نامگذاري ايشان را خود (خداي عزوجل) مباشرت و ولايت کرده است و ايشان را در بلندترين جايگاه و پاکيزهترين هوا از کره زمين سکونت داده و آنان را از لشکريان خود ناميده است... . (ديوان لغات الترك ،ص224)
HAMMER (مورخ آلماني)
تاريخ از توركها چيزهاي زيادي ياد گرفته است. آثار زيادي از توركها به جاي مانده است كه هر كدام زينت مدنيت انساني محسوب ميگردند.
Charnayev (فرمانده روس)
توركهاعلاوه بر جسارت بيكران خود صاحب نبوغ ارادهشكني ميباشند. توركها با اين
نبوغ فتوحات خود را انجام داده، مدنيتها تشكيل داده و به تاريخ بشريت
خدمت نمودهاند. در اصل بدون چنين نبوغي حكمراني بر نصف اروپا براي قرنها
امكانپذير نبود.
Albert Sorel (مورخ فرانسوي)
در دنيا دو مجهول وجود دارد. يكي قطبها و ديگري توركها
Lord Byron (شاعر انگليسي)
دست تورك به همان نسبت كه با قساوت شمشير را به كار مي برد، به همان نسبت هم استادانه زخمها را التيام مي بخشد.Comenius (فيلسوف چك)توركها ملت قهرماني هستند كه هيچ وقت به دوستان خود زياني نمي رسانند.
تورك دستي كه فشرده است را ول نكرده، قول خود را فراموش نكرده و در روزهاي سخت
دوستان خويش را تنها نمي گذارد. دست دوستي دادن به چنين ملتي باعث مي شودتا از پس هر سختي در دنيا برآييد.
صفات انساني توركها غيرقابل انكار ميباشد. از جمله اين صفات قدرداني توركها
در برابر حتي يك كار عادي و پيش پا افتاده است. مهماننوازي، حيواندوستي
و احترام به درگذشتگان از ديگر صفات مثبت توركها ميباشد.
Helmuth Karl Bernhard von Moltke (ژنرال پروس- آلمان)
تورك هانمونه بارز يك ملت جنگجو مي باشند. تورك ها چنان با سلاح آشنا هستند كه يك
كشاورز با داس و يك كاتب با قلم. تورك ها چنان مي نشينند كه انگار بر روي
اسب هستند و چنان قدم بر مي دارند كه انگار در حال شناسايي دشمن هستند.
Mulman (فرمانده آلماني)
هيچ سربازي مثل سرباز تورك با خنده از مرگ استقبال نميكند. كافيست فرماندهي لايق داشته باشند تا دنيا را تسخير كنند.
ادامه در قسمت بعدي...
Elohim
20th July 2012, 03:41 PM
تعلموا لسان الترك فان لهم ملكا طوالا
«زبان تورکان را بياموزيد زيرا آنان را فرمانروايي دراز و طوال خواهد بود».
يقول الله جل و عز لی جندا سمیتهم الترک و اسکنتهم المشرق فاذا غضبت علی قوم سلطتهم علیهم
خداي عزوجل ميفرمايد: مرا لشکري است که ايشان را تورک نام داده و مسکنشان را در مشرق زمين قرار داده ام و چون بر قومي خشم گيرم آنان را بر آن قوم مسلط و چيره مي گردانم.
این دو روایت؟ آیا منبع موثق شیعی دارد؟. زیرا خود کاشغری منبع آن را ذکر نمیکند و خودش نیز در درستی روایت اولی شک دارد. پس نمیتوان به آن استناد کرد. پس لطفا منبع موثق روایت دوم را بیان کرده و از استناد به روایات جعلی و ضعیف بپرهیزید
Elohim
20th July 2012, 03:52 PM
کاشغري ذيل کلمه «تورک» گفته است:
«به روايت شيخ امام زاهد حسين بن خلف کاشغري شیخ ابوبکر المفبد الجرجرایی از شخصی معروف به ابن ابی الدنیا که در کتابش که موضوع آن آخرالزمان است نقل کرد که به استناد از رسول اکرم(ص) حدیثی صحیح نوشته است، و آن حدیث چنین است:
يقول الله جل و عز لی جندا سمیتهم الترک و اسکنتهم المشرق فاذا غضبت علی قوم سلطتهم علیهم
خداي عزوجل ميفرمايد: مرا لشکري است که ايشان را تورک نام داده و مسکنشان را در مشرق زمين قرار داده ام و چون بر قومي خشم گيرم آنان را بر آن قوم مسلط و چيره مي گردانم.
سپس کاشغری می افزاید: و اين فضيلتي است ايشان را بر جملة آفريدگان که نامگذاري ايشان را خود (خداي عزوجل) مباشرت و ولايت کرده است و ايشان را در بلندترين جايگاه و پاکيزهترين هوا از کره زمين سکونت داده و آنان را از لشکريان خود ناميده است... . (ديوان لغات الترك ،ص224)
عجیب است کسی که در باب فضایل معاویه رساله ای داشته باشد و روایت جعلی درست میکرده بیاید و درباره آخر الزمان از پیامبر روایت نقل کرده باشد مگر اینکه منفعتی برایش داشته.
پیمان هادی فرکوش
20th July 2012, 10:51 PM
قسمت دوم:
Kayzerling (فيلسوف آلماني)
تورك ها بي ترديد اربابان واقعي تاريخ اروپا و آسيا بوده اند.
Napoleon Bonaparte
عظمت انسانها از دو عامل نشات ميگيرد: جسارت مردان و نجابت زنان. در كنار اين
دو عامل عنصر ديگري است كه انسان را به عظمت واقعي ميرساند و آن عشق به
وطن و عدم ترديد در فدا نمودن جان در راه وطن ميباشد. توركها داراي تمامي
اين عناصر بوده و به همين دليل است كه شما ميتوانيد يك تورك را بكشيد ولي
هرگز نميتوانيد وي را شكست دهيد
M. Montecuccoli (فرمانده اطريشي)
توركها شجاعانه مردن را به خوبي ياد گرفتهاند و من نيز آنقدر تجربه دارم كه بدانم كه چنين ملتي تسليم را هرگز بر نميتابد. من ميتوانم لشكرهاي بيشماري را تشكيل داده و به جبههها ببرم ولي در برابر توركها ناتوان ميمانم. توركها با تاسي و افتخار به نياكان خود شكستناپذير ميگردند. برايشكست دادن توركها بايستي ابتدا تاريخ آنها را شكست دهيم.
Mary Wortley Montagu (نويسنده و همسر سفير بريتانيا در دربار عثماني)
بهترينارايش زنان تورك، تورك بودنشان مي باشد. زنان تورك با جواهرات زيبا نشده بلكه جواهرات را زيباتر نشان ميدهند چرا كه هر زن تورك خود يك جواهر بسيار زيبميباشد.
- Donaldson
توركها 2000 سال است كه سرباز حرفه اي مي باشند. شغل واقعي تورك ها سربازي ميباشد. شغل اصلي تمامي تورك ها سربازي مي باشد. از هر ارتشي در دنيا بپرسدجواب خواهند داد كه مقاومت در برابر تورك ها به هيچ عنوان كار ساده اي نيست.
Pierre Loti (نويسنده فرانسوي)
يك تورك هيچ نوع رفتار تصنعي نداشته و اصالت ذاتي دارد. اين هديه اي است ذاتي كه طبيعت به توركها داده است.
پیمان هادی فرکوش
22nd July 2012, 04:14 PM
قسمت سوم:
Tasso (شاعر ايتاليايي)
ازتوركان مي گويم. از آنها كه هنگام هجوم به دشمن به گردباد مي مانند و به
دريا و رعد. از آنان كه در برابر دوست و دربرابر دشمن بي سلاح به نسيم مي
مانند و بركه اي زلال. تبديل اين بركه به دريا و نسيم به گردباد، نيست كار
انسان عاقل.
THIERS(روزنامه نگار، مورخ و سياستمدار فرانسوي)
حتي اگر دولت توركي در تاريخ وجود نداشت بايد ايجاد مي گرديد.
William Martin (نويسنده انگليسي)
بيترديد تورك ها بهترين ملت ها براي دوستي مي باشند. اگر مي خواهيد طعم واقعي
مهمان نوازي را حس كنيد به روستاهاي اصيل تورك كه هنوز تحت تاثير بيگانگان
قرار نگرفتند برويد.
Decamps (نقاش فرانسوي)
باقلم ميتوان چهره زيباي تورك، اندام قدرتمند او، لباس پرزرق و برقش، رفتار
ظريف او، خنده پر وقارش و نيز غرش همچون شير وي را ترسيم نمود.ولي ترسيم
اصالت يك تورك غيرممكن ميباشد. اين اصالت مانند نور ماه قابل ديدن است
ولي قابل ترسيم نيست.
ادامه در قسمت بعدي
Mr.Engineer
22nd July 2012, 05:52 PM
عجب داستان قشنگی
پیمان هادی فرکوش
22nd July 2012, 07:53 PM
عجب داستان قشنگی
در محضر ترک
اي هرزه گياه باغ ايران اي روبه سرزمين شيران
بازي ننماي با دم شير هر چند به دست اوست زنجير
توهين ننما به قوم و كيشم كز هر جهتي من از تو بيشم
در محضر تورك ادب نگه دار سر خم كن و حرمت و ادب دار
ما با ادبيم با ادب باش از بي ادبي گزيده لب باش
ما تورك غيور و قهرمانيم ما سرور مردم جهانيم
ما ملت قهرمان توركيم ما مرد م سرزمين گرگيم
پا چون به حريم ما گذاريد ساكت شده پارس كم نماييد
روي تو اگر كمي حيات داشت انديشه تو اگر صفا داشت
گر احمق و بي حيا نبودي در مانده و بي نوا نبودي
در خانه دل ترا چو كس بود فرمايش شهريار بس بود
اما چه كنم كه بي حيايي تو مظهر جوري و جفايي
خود بند ادب گسسته خواهي خود حرمت خود شكسته خواهي
اي مظهر هرفساد وپستي هان حرمت عارفان شكستي
بنگر كه چه بي اصالتي تو بي حرمت و بي لياقتي تو
دراوج كلاس بي كلاسي تو وصله زشت يك لباسي
حيف است بگويمت خري تو پان فارسيسم لوس وعنتري تو
آويزه گوش كن از اين پس هر روز و زمان و پيش هر كس
زين بعد به هر كجا رسيدي هر جا كه نشان ز تورك ديدي
برخيز و وفاي خود نشان ده درمحضر تورك دم تكان ده
يادت نرود ولو به گاهي اين گفته ماندگار هاديhttp://blogfa.com/images/smileys/09.gif
m.g.s.t.r
22nd July 2012, 08:38 PM
عجب داستان قشنگی
جالبه وقتي ميگن علم اگر در ثريا باشد مرداني از قوم پارس(قوم پارس وجود خارجي نداشته و حاصل داستانسرايي هاي محمد علي فوغي برا رضا خان بوده) به آن دست ميابند كسي حرف از داستان و... نميگه
محسن آزماینده
22nd July 2012, 09:17 PM
عجب داستان قشنگیتاریخ داستان نیست ولی همیشه به صورت داستان بیان می شود.دور از هر نوع تعصبی ما در مورد تاریخ باستان فارسی،به افسانه تکیه میکنیم.داستانهایی شبیه به داستان کاوه آهنگر یا ... که قبول آنها برای عقل سلیم دشوار است...ولی از این داستانها به عنوان تاریخ برای یک ملت و یک سرزمین یاد می شود.بهتره جور دیگر نبینیم و فقط منطقی ببینیم
Elohim
23rd July 2012, 12:20 AM
جالبه وقتي ميگن علم اگر در ثريا باشد مرداني از قوم پارس(قوم پارس وجود خارجي نداشته و حاصل داستانسرايي هاي محمد علي فوغي برا رضا خان بوده) به آن دست ميابند كسي حرف از داستان و... نميگه
یه سوال: شما مطالعه دینیتون چقدره؟ آیا علم رجال بلدید که حدیث شناسی میکنید؟
لطفا سند بیارید که این حدیث ساختگیه.
اصلا میخواید من سند بیارم که این حدیث ساختگی نیست بعد شما بیا و حرفای منو رد کن.
كنزالعمال ج۱۲، ص۹۱
نور الثقلين جلد اول صفحه ۶۴۲
در حلية نعیم اصفهانی، جلد ششم صفحه ۶۴
الدرر السنیه صفحه ۲۹۹
صحیح مسلم ج 12 / ص 383
تفسیر مجمع البیان ج۳، ص۳۲۱
استعیاب جلد ۲ صفحه ۵۷۷
تفسير ابن کثير ج۷، ص ۶ و ۷
مصابيح السنة ج ۲، ص ۲۸۹
صحیح بخاری ج 15 / ص 176
تازه از این مهمتر که بعضی از این کتابا قبل از اینکه ننه بزرگ رضاخان و فروغی به دنیا بیاد نوشته شده.
شرمنده دوست عزیزم که اینو نوشتم. بالاخره اینجا یه محیط علمیه.
Elohim
23rd July 2012, 12:24 AM
تاریخ داستان نیست ولی همیشه به صورت داستان بیان می شود.دور از هر نوع تعصبی ما در مورد تاریخ باستان فارسی،به افسانه تکیه میکنیم.داستانهایی شبیه به داستان کاوه آهنگر یا ... که قبول آنها برای عقل سلیم دشوار است...ولی از این داستانها به عنوان تاریخ برای یک ملت و یک سرزمین یاد می شود.بهتره جور دیگر نبینیم و فقط منطقی ببینیم
سلام دوست عزیز
راستش هیچ وقت ندیدم که از اسطوره ها و افسانه ها به عنوان تاریخ یاد شده باشه.
اگه شما جایی سراغ دارید که از کاوه آهنگر یا امثالهم بعنوان افراد تاریخی یاد شده باشه مطرح کنید که با هم به این نتیجه برسیم که الکی بوده. چون هیچ وقت همچین نوشته ای پیدا نمیشه، مگه اینکه دروغ گفته یا اینکه نویسنده اش کم اطلاعات بوده.
m.g.s.t.r
23rd July 2012, 10:43 AM
یه سوال: شما مطالعه دینیتون چقدره؟ آیا علم رجال بلدید که حدیث شناسی میکنید؟
لطفا سند بیارید که این حدیث ساختگیه.
اصلا میخواید من سند بیارم که این حدیث ساختگی نیست بعد شما بیا و حرفای منو رد کن.
كنزالعمال ج۱۲، ص۹۱
نور الثقلين جلد اول صفحه ۶۴۲
در حلية نعیم اصفهانی، جلد ششم صفحه ۶۴
الدرر السنیه صفحه ۲۹۹
صحیح مسلم ج 12 / ص 383
تفسیر مجمع البیان ج۳، ص۳۲۱
استعیاب جلد ۲ صفحه ۵۷۷
تفسير ابن کثير ج۷، ص ۶ و ۷
مصابيح السنة ج ۲، ص ۲۸۹
صحیح بخاری ج 15 / ص 176
تازه از این مهمتر که بعضی از این کتابا قبل از اینکه ننه بزرگ رضاخان و فروغی به دنیا بیاد نوشته شده.
شرمنده دوست عزیزم که اینو نوشتم. بالاخره اینجا یه محیط علمیه.
لطفا اين مقاله را بخونيد (درمورد قوم پارس)
http://www.iranologie.com/history/persianism1.html (http://www.iranologie.com/history/persianism1.html)
اين هم در مورد ضعيف بودن سند حديث
http://www.alef.ir/vdci.paqct1a33bc2t.html?6939
در این باره یک کارشناس حدیث به "الف" گفت: اصل جمله منسوب به پیامبر که در برخی از کتب روایی از جمله بحارالانوار (جلد 64 صفحه 174) و نیز قرب الاسناد حمیری صفحه 109 نقل شده، چنین است: «لو کان علم منوطا بالثریا لتناوله رجال من انباء فارس».
وی یادآوری کرد هر چند در تعابیر مختلف نقل شده از این حدیث کلمه «فارس» آمده است اما مجموعاً حدیث یاد شده از نظر علمای علم حدیث، روایت چندان معتبری تلقی نمی شود.
اين مطلب هم هستش
فضيلت دانش طلبى
« مَنْ سَلَكَ طَريقًا يَطْلُبُ فيهِ عِلْمًا سَلَكَ اللّهُ بِهِ طَريقًا إِلَى الْجَنَّةِ... وَ فَضْلُ الْعالِمِ عَلَى الْعابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلى سائِرِ النُّجُوم لَيْلَةَالْبَدْرِ.»:
هر كه راهى رود كه در آن دانشى جويد، خداوند او را به راهى كه به سوى بهشت است ببرد، و برترى عالِم بر عابد، مانند برترى ماه در شب چهارده، بر ديگر ستارگان است.
ايمان خواهي مسلمانان غير عرب
« إِذا نَزَلَتْ عَلَيْهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) سُورَةُ الْجُمُعَةِ، فَلَمّا قَرَأَ: وَ آخَرينَ مِنْهُمْ لَمّا يَلْحَقُوا بِهِمْ. قَالَ رَجُلٌ مَنْ هؤُلاءِ يا رَسُولَ اللّهِ؟ فَلَمْ يُراجِعْهُ النّبِىُّ(صلى الله عليه وآله وسلم)، حَتّى سَأَلَهُ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاثًا. قالَ وَفينا سَلْمانُ الفارْسىُّ قالَ فَوَضَعَ النَّبِىُّ يَدَهُ عَلى سَلْمانَ ثُمَّ قالَ: لَوْ كَانَ الاِْيمانُ عِنْدَ الثُّرَيّا لَنالَهُ رِجالٌ مِنْ هؤُلاءِ.»:
وقتى كه سوره جمعه بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نازل گرديد و آن حضرت آيه وَ آخَرينَ مِنْهُمْ لَمّا يَلْحَقُوا بِهِمْ را خواند.
مردى گفت:اى پيامبر خدا! مراد اين آيه چه كسانى است؟ رسول خدا به او چيزى نگفت تا اين كه آن شخص يك بار، دوبار، يا سه بار سؤال كرد.
راوى ميگويد: سلمان فارسى در ميان ما بود كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)دستش را روى دوش او نهاد، سپس فرمود: اگر ايمان به ستاره ثريّا برسد، هر آينه مردانى از سرزمين اين مرد به آن دست خواهند يافت
************
صحيح البخاري - (ج 15 / ص 176)
4518 - حَدَّثَنِي عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي سُلَيْمَانُ بْنُ بِلَالٍ عَنْ ثَوْرٍ عَنْ أَبِي الْغَيْثِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ
كُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَأُنْزِلَتْ عَلَيْهِ سُورَةُ الْجُمُعَةِ
{ وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ }
قَالَ قُلْتُ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَلَمْ يُرَاجِعْهُ حَتَّى سَأَلَ ثَلَاثًا وَفِينَا سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَدَهُ عَلَى سَلْمَانَ ثُمَّ قَالَ لَوْ كَانَ الْإِيمَانُ عِنْدَ الثُّرَيَّا لَنَالَهُ رِجَالٌ أَوْ رَجُلٌ مِنْ هَؤُلَاءِ
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ أَخْبَرَنِي ثَوْرٌ عَنْ أَبِي الْغَيْثِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَنَالَهُ رِجَالٌ مِنْ هَؤُلَاءِ
صحيح مسلم - (ج 12 / ص 383)
4619 - حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ يَعْنِي ابْنَ مُحَمَّدٍ عَنْ ثَوْرٍ عَنْ أَبِي الْغَيْثِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ
كُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِذْ نَزَلَتْ عَلَيْهِ سُورَةُ الْجُمُعَةِ فَلَمَّا قَرَأَ
{ وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ }
قَالَ رَجُلٌ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَلَمْ يُرَاجِعْهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى سَأَلَهُ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثًا قَالَ وَفِينَا سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ قَالَ فَوَضَعَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَدَهُ عَلَى سَلْمَانَ ثُمَّ قَالَ لَوْ كَانَ الْإِيمَانُ عِنْدَ الثُّرَيَّا لَنَالَهُ رِجَالٌ مِنْ هَؤُلَاءِ.
نتيجه:
1قوم پارس زاييده تخييلات هست
2پيامبر با اشاره به سلمان فارسي فرمود هاند مرداني از سرزمين اين مرد(نه قوم پارس)سرزمين سلمان هم ايران بود كه متشكل از اقوام مختلف هستش
3اين حديث روي اسكناسهاي5000تومني با هدف تفرقه افكني و... تغيير پيداكرده
Elohim
23rd July 2012, 10:59 AM
Tasso (شاعر ايتاليايي)
ازتوركان مي گويم. از آنها كه هنگام هجوم به دشمن به گردباد مي مانند و به
دريا و رعد. از آنان كه در برابر دوست و دربرابر دشمن بي سلاح به نسيم مي
مانند و بركه اي زلال. تبديل اين بركه به دريا و نسيم به گردباد، نيست كار
انسان عاقل.
Torquato Tasso شاعری ایتالیایی بود که جنگ های بین مسیحیان و مسلمانان را بصورت کتابی نوشت. او اسم کتاب را تحویل اورشلیم گذاشت. همه می دانند که وی از بیماری روانی رنج می برد که بالاخره او را در سال1595 کشت. او بیشتر در قالب های حماسی و غزل شعر می سرود.
کتاب تحویل اورشلیم وی به طوری این جنگ را نمایش داده بود که بسیار در آن اغراق دیده می شد. و اینکه بسیار به جنگجویان مسیحی پرداخته بود و لشکر آن ها را بال و پر می داد. به همین دلیل می خواست که به عنوان شاه شاعران انتخاب شود ولی چند روز قبل از این واقعه فوت کرد.
همچنین این فرد تا قرن نوزده یکی از شاعران در مدح اروپا شناخته می شد.
پیمان هادی فرکوش
23rd July 2012, 11:27 AM
عجیب است کسی که در باب فضایل معاویه رساله ای داشته باشد و روایت جعلی درست میکرده بیاید و درباره آخر الزمان از پیامبر روایت نقل کرده باشد مگر اینکه منفعتی برایش داشته.
Torquato Tasso شاعری ایتالیایی بود که جنگ های بین مسیحیان و مسلمانان را بصورت کتابی نوشت. او اسم کتاب را تحویل اورشلیم گذاشت. همه می دانند که وی از بیماری روانی رنج می برد که بالاخره او را در سال1595 کشت. او بیشتر در قالب های حماسی و غزل شعر می سرود.
کتاب تحویل اورشلیم وی به طوری این جنگ را نمایش داده بود که بسیار در آن اغراق دیده می شد. و اینکه بسیار به جنگجویان مسیحی پرداخته بود و لشکر آن ها را بال و پر می داد. به همین دلیل می خواست که به عنوان شاه شاعران انتخاب شود ولی چند روز قبل از این واقعه فوت کرد.
همچنین این فرد تا قرن نوزده یکی از شاعران در مدح اروپا شناخته می شد.
شما وقتي پاسخي منطقي براي گفتن نداريد سعي مي كنيد كه با تخريب شخصيت ها به هدفتان برسيد.
در نوشته اولتون گفتين نويسنده جعل حديث ميكرده و اين كارو به خاطر منفعت از تركان انجام ميداده.
در نوشته دومتان هم شخص رو رواني دانسته ونوشته هايشان رو اغراق اميز ميدانيد.
شما خصوصيات شخصيت هارو به گونه اي توضيح مي دهيد كه من فكر مي كنم شما حتما با اونها زندگي مي كرده ايد.
در ضمن اگربا قبول فرض شما اغراق آميز بودن نوشته هاي اين شاعر دليل بر رواني بودنش بود پس فردوسي با گوپ نامه اش (شاهنامه ) حتما بايد يك رواني بود در صورتي كه هيچ كس فردوسي رو به خاطر اين اثرش رواني نناميده.
Elohim
23rd July 2012, 11:39 AM
شما وقتي پاسخي منطقي براي گفتن نداريد سعي مي كنيد كه با تخريب شخصيت ها به هدفتان برسيد.
در نوشته اولتون گفتين نويسنده جعل حديث ميكرده و اين كارو به خاطر منفعت از تركان انجام ميداده.
در نوشته دومتان هم شخص رو رواني دانسته ونوشته هايشان رو اغراق اميز ميدانيد.
شما خصوصيات شخصيت هارو به گونه اي توضيح مي دهيد كه من فكر مي كنم شما حتما با اونها زندگي مي كرده ايد.
در ضمن اگربا قبول فرض شما اغراق آميز بودن نوشته هاي اين شاعر دليل بر رواني بودنش بود پس فردوسي با گوپ نامه اش (شاهنامه ) حتما بايد يك رواني بود در صورتي كه هيچ كس فردوسي رو به خاطر اين اثرش رواني نناميده.
شما وقتی زندگی نامه افراد رو میخونین میتونین به برخی از ویژگی های شخصیتی فرد پی ببرید. پس این نشان از تفکر عمیق خواننده رو نشون میده که میتونین مطالب رو برداشت کنه. ولی وقتی شما میگین مگه شما باهاش زندگی میکردین من خنده ام میگیره. خودت یخورده فکر کن چی میگی.
بعدشم، من وقتی میگم از بیماری روانی رنج میبرده یه حرفیه که تو تاریخ و همچینین زنگی نامه اش نوشته شده. من هیچ وقت از قیاسهای بی پایه استفاده نمیکنم. پس حرف تو دهنم نذارید
و اینکه میگم موضوع جنگ بین مسلمانان و مسیحیان رو با اغراق به نفع مسیحیان گفته هم یه حرفیه که اصلا شما میتونی بری تو کتابش بخونی البته اگه بجز فارسی و آذری زبون دیگه ای بلد باشی.
دست آخر من باید به شما بگم که شاهنامه از روی یک واقعه نوشته نشده که بخواییم بعنوان سند تاریخی ازش استفاده کنیم. این قدرت تخیل و زیبایی و شیوایی کلام و قلم حکیم ابو القاسم فردوسی رو میرسونه که تونسته به اون زیبایی همچنین داستانی رو روایت کنه.
پس فرق اغراق در یک واقعه تاریخی و داستانسرایی را به نظم باید الان یاد گرفته باشید.
و مسئله ای دیگر که نوشته های اغراق آمیز نشان از بیماری نیست. و من همچین حرفی نزدم. پس یک بار دیگه مطلبی که نوشتمو بخون تا بفهمی.
Elohim
23rd July 2012, 11:41 AM
لطفا اين مقاله را بخونيد (درمورد قوم پارس)
http://www.iranologie.com/history/persianism1.html (http://www.iranologie.com/history/persianism1.html)
اين هم در مورد ضعيف بودن سند حديث
http://www.alef.ir/vdci.paqct1a33bc2t.html?6939
در این باره یک کارشناس حدیث به "الف" گفت: اصل جمله منسوب به پیامبر که در برخی از کتب روایی از جمله بحارالانوار (جلد 64 صفحه 174) و نیز قرب الاسناد حمیری صفحه 109 نقل شده، چنین است: «لو کان علم منوطا بالثریا لتناوله رجال من انباء فارس».
وی یادآوری کرد هر چند در تعابیر مختلف نقل شده از این حدیث کلمه «فارس» آمده است اما مجموعاً حدیث یاد شده از نظر علمای علم حدیث، روایت چندان معتبری تلقی نمی شود.
اين مطلب هم هستش
فضيلت دانش طلبى
« مَنْ سَلَكَ طَريقًا يَطْلُبُ فيهِ عِلْمًا سَلَكَ اللّهُ بِهِ طَريقًا إِلَى الْجَنَّةِ... وَ فَضْلُ الْعالِمِ عَلَى الْعابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلى سائِرِ النُّجُوم لَيْلَةَالْبَدْرِ.»:
هر كه راهى رود كه در آن دانشى جويد، خداوند او را به راهى كه به سوى بهشت است ببرد، و برترى عالِم بر عابد، مانند برترى ماه در شب چهارده، بر ديگر ستارگان است.
ايمان خواهي مسلمانان غير عرب
« إِذا نَزَلَتْ عَلَيْهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) سُورَةُ الْجُمُعَةِ، فَلَمّا قَرَأَ: وَ آخَرينَ مِنْهُمْ لَمّا يَلْحَقُوا بِهِمْ. قَالَ رَجُلٌ مَنْ هؤُلاءِ يا رَسُولَ اللّهِ؟ فَلَمْ يُراجِعْهُ النّبِىُّ(صلى الله عليه وآله وسلم)، حَتّى سَأَلَهُ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاثًا. قالَ وَفينا سَلْمانُ الفارْسىُّ قالَ فَوَضَعَ النَّبِىُّ يَدَهُ عَلى سَلْمانَ ثُمَّ قالَ: لَوْ كَانَ الاِْيمانُ عِنْدَ الثُّرَيّا لَنالَهُ رِجالٌ مِنْ هؤُلاءِ.»:
وقتى كه سوره جمعه بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نازل گرديد و آن حضرت آيه وَ آخَرينَ مِنْهُمْ لَمّا يَلْحَقُوا بِهِمْ را خواند.
مردى گفت:اى پيامبر خدا! مراد اين آيه چه كسانى است؟ رسول خدا به او چيزى نگفت تا اين كه آن شخص يك بار، دوبار، يا سه بار سؤال كرد.
راوى ميگويد: سلمان فارسى در ميان ما بود كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)دستش را روى دوش او نهاد، سپس فرمود: اگر ايمان به ستاره ثريّا برسد، هر آينه مردانى از سرزمين اين مرد به آن دست خواهند يافت
************
صحيح البخاري - (ج 15 / ص 176)
4518 - حَدَّثَنِي عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي سُلَيْمَانُ بْنُ بِلَالٍ عَنْ ثَوْرٍ عَنْ أَبِي الْغَيْثِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ
كُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَأُنْزِلَتْ عَلَيْهِ سُورَةُ الْجُمُعَةِ
{ وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ }
قَالَ قُلْتُ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَلَمْ يُرَاجِعْهُ حَتَّى سَأَلَ ثَلَاثًا وَفِينَا سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَدَهُ عَلَى سَلْمَانَ ثُمَّ قَالَ لَوْ كَانَ الْإِيمَانُ عِنْدَ الثُّرَيَّا لَنَالَهُ رِجَالٌ أَوْ رَجُلٌ مِنْ هَؤُلَاءِ
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ أَخْبَرَنِي ثَوْرٌ عَنْ أَبِي الْغَيْثِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَنَالَهُ رِجَالٌ مِنْ هَؤُلَاءِ
صحيح مسلم - (ج 12 / ص 383)
4619 - حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ يَعْنِي ابْنَ مُحَمَّدٍ عَنْ ثَوْرٍ عَنْ أَبِي الْغَيْثِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ
كُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِذْ نَزَلَتْ عَلَيْهِ سُورَةُ الْجُمُعَةِ فَلَمَّا قَرَأَ
{ وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ }
قَالَ رَجُلٌ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَلَمْ يُرَاجِعْهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى سَأَلَهُ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثًا قَالَ وَفِينَا سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ قَالَ فَوَضَعَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَدَهُ عَلَى سَلْمَانَ ثُمَّ قَالَ لَوْ كَانَ الْإِيمَانُ عِنْدَ الثُّرَيَّا لَنَالَهُ رِجَالٌ مِنْ هَؤُلَاءِ.
نتيجه:
1قوم پارس زاييده تخييلات هست
2پيامبر با اشاره به سلمان فارسي فرمود هاند مرداني از سرزمين اين مرد(نه قوم پارس)سرزمين سلمان هم ايران بود كه متشكل از اقوام مختلف هستش
3اين حديث روي اسكناسهاي5000تومني با هدف تفرقه افكني و... تغيير پيداكرده
ممنون دوست عزیزم.
خوشحال شدم که منو روشن کردید.
موفق باشید.
Elohim
23rd July 2012, 11:43 AM
شما وقتي پاسخي منطقي براي گفتن نداريد سعي مي كنيد كه با تخريب شخصيت ها به هدفتان برسيد.
در نوشته اولتون گفتين نويسنده جعل حديث ميكرده و اين كارو به خاطر منفعت از تركان انجام ميداده.
در نوشته دومتان هم شخص رو رواني دانسته ونوشته هايشان رو اغراق اميز ميدانيد.
شما خصوصيات شخصيت هارو به گونه اي توضيح مي دهيد كه من فكر مي كنم شما حتما با اونها زندگي مي كرده ايد.
در ضمن اگربا قبول فرض شما اغراق آميز بودن نوشته هاي اين شاعر دليل بر رواني بودنش بود پس فردوسي با گوپ نامه اش (شاهنامه ) حتما بايد يك رواني بود در صورتي كه هيچ كس فردوسي رو به خاطر اين اثرش رواني نناميده.
البته این تقصیر خود شماست که مطالبتون ایجاد مشکل میکنه.
پیمان هادی فرکوش
23rd July 2012, 11:50 AM
شما وقتی زندگی نامه افراد رو میخونین میتونین به برخی از ویژگی های شخصیتی فرد پی ببرید. پس این نشان از تفکر عمیق خواننده رو نشون میده که میتونین مطالب رو برداشت کنه. ولی وقتی شما میگین مگه شما باهاش زندگی میکردین من خنده ام میگیره. خودت یخورده فکر کن چی میگی.
بعدشم، من وقتی میگم از بیماری روانی رنج میبرده یه حرفیه که تو تاریخ و همچینین زنگی نامه اش نوشته شده.
و اینکه میگم موضوع جنگ بین مسلمانان و مسیحیان رو با اغراق به نفع مسیحیان گفته هم یه حرفیه که اصلا شما میتونی بری تو کتابش بخونی البته اگه بجز فارسی و آذری زبون دیگه ای بلد باشی.
دست آخر من باید به شما بگم که شاهنامه از روی یک واقعه نوشته نشده که بخواییم بعنوان سند تاریخی ازش استفاده کنیم. این قدرت تخیل و زیبایی و شیوایی کلام و قلم حکیم ابو القاسم فردوسی رو میرسونه که تونسته به اون زیبایی همچنین داستانی رو روایت کنه.
پس فرق اغراق در یک واقعه تاریخی و داستانسرایی به نظم را باید الان یاد گرفته باشید.
ازطرز نوشته هايتان معلوم است كه چقدر تفكر عميقي داريد .
نه واقعيتش من به جز زبان تركي به زبانهاي ديگري تسلط كافي ندارم.زبان پارسو هم با كلي زحمت ميتونم صحبت كنم اگر به نوشته هام هم توجه كنيد مي بينيد كه نميتونم منظورمو به خوبي برسونم علاقه اي هم به آموختنش ندارم.زبان انگليسي و عربي فقط در حد كتابهاي دبيرستاني و دانشگاهي ميدونم.
شما خودتونو با من مقايسه نكنيد .شما هم مترجم هستيد هم مفسر هم تاريخ دان و هم متفكر.البته اين خصوصياتو خودشما شمرديد.
پیمان هادی فرکوش
23rd July 2012, 12:03 PM
Torquato Tasso شاعری ایتالیایی بود که جنگ های بین مسیحیان و مسلمانان را بصورت کتابی نوشت. او اسم کتاب را تحویل اورشلیم گذاشت. همه می دانند که وی از بیماری روانی رنج می برد که بالاخره او را در سال1595 کشت. او بیشتر در قالب های حماسی و غزل شعر می سرود.
کتاب تحویل اورشلیم وی به طوری این جنگ را نمایش داده بود که بسیار در آن اغراق دیده می شد. و اینکه بسیار به جنگجویان مسیحی پرداخته بود و لشکر آن ها را بال و پر می داد. به همین دلیل می خواست که به عنوان شاه شاعران انتخاب شود ولی چند روز قبل از این واقعه فوت کرد.
همچنین این فرد تا قرن نوزده یکی از شاعران در مدح اروپا شناخته می شد.
عجیب است کسی که در باب فضایل معاویه رساله ای داشته باشد و روایت جعلی درست میکرده بیاید و درباره آخر الزمان از پیامبر روایت نقل کرده باشد مگر اینکه منفعتی برایش داشته.
به فرض كه اين شاعر رواني بوده و اون نويسنده جعل حديث ميكرده. درمورد نوشته هاي اين دو فيلسوف هم ببينيد بازم از وبلاگ ها چيزي ميتوني جمع كني بگي:
رِنه گُروسه شرق شناس نامي فرانسه در بخشي از نوشته اش راجع به تركان اينطور مينويسد:بايد تکرار کنم که اگر بر روي اين جنبه از تاريخ قديم ترکان تکيه مي شود، براي تذکر اين نکته است که روح ترکان با چه سهولتي مي تواند با اديان بزرگ جهان که از معنويت برخوردارند خود را سازگار سازد و اين خصلت تا چه اندازه با تمدن همراه است.
خصوصيت دوم اقوام ترک استعداد فرماندهي يا، به عبارتي صحيح تر، سازماندهي است. يعني سازمان دادن به اجتماع اقوامي که غالباً از نژادهاي مختلف هستند. بايد توجه داشت که اين خصوصيت وجه اشتراک ترکان با روميان است. ابرهارد اخيراً توجه ما را به مساعي خاندان ترک توپا (557-398) در فراهم آوردن وحدت و ثبات در چين شمالي و کوشش مشابهي که به وسيله ترکان شاتو (936-907) صورت گرفت جلب کرده است. در غرب آسيا (منظور فلات پامير است) سلسله هاي ترک به اقدام مشابهي دست زدند. ترکان غزنوي (1186-962) نيز به ترکيب تاريخي افغانستان کنوني شکل بخشيدند. سلجوقيان کبير (1157-1037) براي نخستين بار پس از حملة عرب موجبات وحدت شاهنشاهي ايران را فراهم آوردند. . . . در هند نيز سلاطين گورکاني مستقر در دهلي بودند. اينها مظهر نظم و انظباط، که خوي ترکها است، بشمار مي آمدند و از زمان روي کار آمدن اين نواده هاي تيمور (1707-1526) بود که موجبات وحدت هند و ايجاد امپراتوري در اين کشور فراهم گرديد. . . . ترکها مردماني مثبت انديش و از هرگونه رجزخواني و خيالبافي به دورد بودند. . . (رنه گروسه\ژرژ دنيکر، چهرة آسيا، انتشارات فرزان، تهران، ترجمه غلامعلي سيار صفحات 61 تا 69)
مونتئسكيو فيلسوف و متفكر بزرگ فرانسوي، كه از تئورييسين ها و بنيان گذاران فكري انقلاب كبير فرانسه بشمار ميرود، در اواخر قرن نوزدهم در اثري به اسم" نامه هاي ايراني" در باره تركها مئ نويسد:
هيچ كدام از خلق هاي دنيا نميتواند خود را در فتوحات وعظمت تاريخي با تركان مقايسه كندַتركان حاكمين اصيل دنيا ميباشند, انگار كه ديگر خلق هاي دنيا براي خمتگزاري به آنها آفريده شده اند. تركان قادرند در عين زمان امپراطوري ها آفريده و امپراطوري ها را ريشه كن كنندַدر طول تمام ادوار تاريخ آنها با قدرت و ذكاوت خود دنيا را تسخير و اداره كرده و هميشه تكيه گاه ديگر خلق ها بودندַتاتارها دوبار چين را فتح كرده و هنوز هم در آنجا حكومت ميكنند, آنها هنوز هم در سرزمين هاي فتح شده توسط مغول ها حكم ميرانندַ حكمرانان ايران هم آنان هستند , آنها هستند كه بر تخت كوروش نشسته اند, آنها مسكو را هم به زانو دراوردندַآنان ترك ناميده شده و در آسيا, اروپا و آفريقا فتوحاته عظيمي كرده و در سه قاره جهان آقايي ميكنندַاگر به گذشته هاي دور هم نگاه كنيم باز ميبينيم كه امپراطوري هاي روم را هم انها برانداختندַ فتوحات اسكندر در مقايسه با فتوحات چنگيز خان هيچ هستַ تاريخ نويسان اين خلق ظفرمند متاسفانه تلاش نكرده اند تا شهرت تاريخ و فتوحات غير قابل تصور انان را پخش كنند, چه بسا گوشه هاي زريني از تاريخ آنان تا ابد فراموش شده. چقدر دولت هاي زيادي را كه تركان برقرار كردند كه ماها از آنها اگاه نيستيم, اين خلق جنگاور و دلير هميشه با شهرت و عظمت هميشگي خود مشغول بوده و به شكست ناپذيري خود ايمان داشته و از آن جهت نيازي به ثبت و ابدي كردن فتوحات وتمدن درخشان خود نديده است.
منتظر جوابتان هستم.البته قانع كننده
محسن آزماینده
23rd July 2012, 01:26 PM
با سلام...........باز بحث شروع شد و این اصلا خوب نیست.............در جواب دوست عزیزم elohim :تاریخ ایران را به دو قسمت تقسیم کرده اند.قسمت اول قسمت اساطیری است که به تاریخ قبل از هخامنشیان بر می گردد. قسمت دوم بعد از تاریخ هخامنشاین است که آن هم به تارخ قبل از اسلام و تاریخ بعد از اسلام تقسیم شده است.........بهتر است کارشناسان تاریخی و ادبیاتی سایت در این مورد نظر دهند.
سونای
23rd July 2012, 01:49 PM
بعضی از مطالبی که آوردید جالبه ولی نمیشه با آرامش خوند! نوع این بحثا یکم...![cheshmak]
چقدر قشنگ میشد این خوبی های هر قومی رو آورد به نیت شناسوندنِ تلاشِ نسل های گذشته ی اون قوم به بقیه اینکه چه آدم هایی از خواب و آسایششون زدن تا همچین افتخاراتی بشه مشخصه ی اون قوم.. و اینکه حفظ و ارتقای اون حالا به عهده ی ماست ، نه به نیت .....!!
هر قومی خوبی خودش رو داره همه قابل احترامن. روز به روزمون میگذره تا به امید خدا سیر تکاملی روح و جسمو جان و فکرو....مون صعودی طی شه... با محبت و دوستی سریعتر بهش میرسیم!
ما همه انسانیمو کنار هم زندگی میکنیم ! و این خیلی خوبه اگه ببینیم قوم های همسایمونم خوبن اینجوری زندگیمون زیباتر میشه گره های اساسی تر زندگیمونو باز میکنیم. اینکه خوبی ها ی قوممون رو بیاریم نشون بدیم تا حفظ شه خیلی خوبه اما اینم خوبه که خودمون به نقاطی که فکر میکنیم نشونه ی ضعفه و باید روش کار کرد ، بپردازیم، این وقت و انرژیمون رو صرف راه حلِ این نقاط ضعف کنیم... تا ازین هم بیشتر قابل ستایش بشه
دست همو بگیریم واسه بالا رفتن ار نردبون نه پای هم رو.....
سربلند و پیروز باشید و دلتون پر از دوستی باشه[golrooz]
سونای
23rd July 2012, 02:05 PM
نتيجه:
1قوم پارس زاييده تخييلات هست
2پيامبر با اشاره به سلمان فارسي فرمود هاند مرداني از سرزمين اين مرد(نه قوم پارس)سرزمين سلمان هم ايران بود كه متشكل از اقوام مختلف هستش
3اين حديث روي اسكناسهاي5000تومني با هدف تفرقه افكني و... تغيير پيداكرده
دوست عزیز رو این اسکناس نوشته سرزمین پارس
همون چیزی که شما گفتید سرزمين اين مرد خودتون هم آوردید سلمان فارسى .!! پس هدف تفرقه افکنی نبوده دوستِ من!!!، همون چیزی نوشته شده که شما فرمودید. همیشه گفتیم وحدت.
کسی قوم پارس نیاورده که شما میگید تخیله!!!! اومده سرزمین پارس. پس مشکلی وجود نداره[tafakor]
و اینکه میگید این سرزمین از اقوام مختلف تشکیل شده خب بله درست میفرمایید شکی توش نیست
[golrooz]
پیمان هادی فرکوش
23rd July 2012, 04:05 PM
بعضی از مطالبی که آوردید جالبه ولی نمیشه با آرامش خوند! نوع این بحثا یکم...![cheshmak]چقدر قشنگ میشد
این خوبی های هر قومی رو آورد به نیت شناسوندنِ تلاشِ نسل های گذشته ی اون قوم به بقیه اینکه چه آدم هایی از خواب و آسایششون
زدن تا همچین افتخاراتی بشه مشخصه ی اون قوم.. و اینکه حفظ و ارتقای اون حالا به عهده ی ماست ، نه به نیت .....!!هر قومی خوبی
خودش رو داره همه قابل احترامن. روز به روزمون میگذره تا به امید خدا سیر تکاملی روح و جسمو جان و فکرو....مون صعودی طی شه...
با محبت و دوستی سریعتر بهش میرس
یم!ما همه انسانیمو کنار هم زندگی میکنیم ! و این خیلی خوبه اگه ببینیم قوم های همسایمونم خوبن اینجوری زندگیمون زیباتر میشه
گره های اساسی تر زندگیمونو باز میکنیم. اینکه خوبی ها ی قوممون رو بیاریم نشون بدیم تا حفظ شه خیلی خوبه اما اینم خوبه که
خودمون به نقاطی که فکر میکنیم نشونه ی ضعفه و باید روش کار کرد ، بپردازیم، این وقت و انرژیمون رو صرف راه حلِ این نقاط ضعف کنیم
... تا ازین هم بیشتر قابل ستایش بشهدست همو بگیریم واسه بالا رفتن ار نردبون نه پای هم رو.....
سربلند و پیروز باشید و دلتون پر از دوستی باشه[golrooz]
سلام دوست عزيز از شما بعيده اين حرفا
من نيت ديگه اي ندارم چون هيچ مقايسه اي با قوم ديگري نكردم كه نوع اين بحث ها يكم.....شما در كل نوشته هاي من يك جمله پيدا كنيد كه به قومي توهين كرده باشم يا حالت مقايسه با ساير اقوام داشته باشه.دقيقا مقدمه رو با اين جمله پايان دادم:
لازم به ذكر است كه به نظر من اين اشارات دليل بر برتري توركها بر ديگر ملتها نبوده و فقط نشان ميدهد كه توركها نيز همانند ساير ملتها نقاط قوت بسياري دارند و اساسا هيچ قومي از قوم ديگر برتر نيست.
دوستان عزيز از شما خواهشم مي كنم كه تا مطالبو ديديد واكنش نشان ندهيد اول كامل بخونيد بعد.
بله اگر مقابل نظرات دانشمنداني در مورد توركها نظر اشخاص ديگري كه در مورد فارسها نوشته:
جيمس موريه انگليسي در كتاب «سياحت ايران و ارمنستان و آسياي صغير و استانبول» در سه جلد
در تمام دنيا مردمي به لاف زني فارس ها وجود ندارد. لاف و گزاف اساس وجود ايرانيان است. هيچ ملتي هم مانند فارس ها منافق نيست .
.... و عيب ديگري كه دارند دروغگويي است كه از حد تصور خارج است. يكي از وزرا به يكي از اعضاي سفارت فرانسه مي گفت: «ما در روز پانصد بار دروغ مي گوييم و با وجود اين كارمان هميشه خرابست. ص 73
فارس ها لبريزند از خودپسندي ولي باطنا بسيار پستند. ص 74
اشاردن سياح معروف فرانسوي
...و تنها چيزي كه از دنيا مي فهمند عيش است و نوش و هيچ باور ندارند كه عيش و عشرت و نشاط را در حركت و تكاپو و در كارهاي خطرناك و پرزحمت هم مي توان به دست آورد. از اين گذشته فارسها بسيار مخفي كار و متقلب و بزرگتري متملقين عالم هستند و در دنائت و وقاحت هم بي همتا مي باشند.
بغايت دروغگو هستند و كارشان همه پرگويي و قسم و آيه است و اندك نفعي حاضرند به دروغ شهادت بدهند. وقتي از كسي پولي يا چيزي قرض مي گيرند پس نمي دهند و بمحض اينكه دستشان برسد خودي و بيگانه را فريب مي دهند و با او بدغل معامله مي نمايند.
در خدمتگزاري عاري از صداقت هستند و در معاملات درستي نمي فهمند و چنان در خدعه و فريب مهارت دارند كه محال است انسان بدامشان نيفتد. ص 79
مي نوشتم.كاملا به شما حق ميدادم ولي من خودم وقتي اين نوشته هارو ميبينم ناراحت ميشم ونمي خوام كسي به ايران و هموطنان پارس ما توهين كنه و هيچ كدام از اين گفته هارو باورنمي كنم .
شايد هموطنان پارس ما اين ذهنيتو دارند كه تعريف از هر قومي برابر توهين به آنهاست اين اولين موضع گيري اينها نسبت به نوشته هاي اين بخش نيست .
آيا اگر من قوم پارسو تعريف مي كردم شما باز هم نظرتون اين بود كه نيت من شناساندن نيست ؟چرا فقط وقتي خوبي هاي اين قومو مي نويسم نيت چيز ديگري است؟
خوب ما نمي گيم هيچ نقطه ي ضعفي نداريم ولي اين دليلي نميشه كه من نخوام زبان و ملتم رو تعريف كنم.شما چه بخواهيد چه نخواهيد من نسبت به زبان و ملت خودم علاقه دارم ولي اين علاقه رو با توهين به ساير قوميت ها بيان نمي كنم .
اصلا مشكل نقاط ضعف و قوت نيست مشكل ذهنيت بعضي از دوستان در تخريب تورك ها و زبانشونه .
نوشته ي آقاي Mr.Engineer اوج حماقته منظور ايشون از عجب داستان قشقنگي چيه.اين يعني توهين به يك قوم .چون جوابي نداره و نمي تونه بدون نوشتن پاسخي به مطلب رد بشه و از ديدن اين نوشته عصبانيه سعي داره با مسخره خواندن نوشته ها بي اساس بودن آنهارو بيان كند.
دوست عزيز وحدت خوب است ولي براي همه ي قوميتها نه اينكه خودمان از وحدت بگوييم ولي عملا به قوميتها توهين كنيم.
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.