وحید 0319
3rd July 2012, 10:00 PM
مردی از میان جمع بلند شد و گفت :
” چه کنیم که دعایمان مستجاب شود ؟”
حضرت پاسخ داد : با زبانی دعا کنید که با آن گناه نکرده باشید .
مرد متعجب و ناراحت گفت : یا رسول الله ( ص ) همه ما زبانی آلوده به گناه داریم !
حضرت فرمودند : زبان تو برای تو گناه کرده است نه برای برادر تو .
پس زبان تو نسبت به برادرت بی گناه است و زبان او نسبت به تو .
برای یکدیگر دعا کنید تا مستجاب شود . . .[golrooz]
داستان حكمت خدا
كشتي شكسته :
يك كشتي در يك سفر دريايي درميان طوفان در دريا شكست و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات يابند و به جزيره كوچكي شنا كنند.
دو نجات يافته نمي دانستند چه كاري بايد بكنند اما هر دو موافق بودند كه چاره اي جز دعا كردن ندارند.به هر حال براي اينكه بفهمند كه كدام يك از انها نزد خدا محبوب ترند و دعاي كدام يك مستجاب ميشود انها تصميم گرفتند تا ان سرزمين را به دو قسمت تقسيم كنند و هر كدام در يك بخش درست در خلاف يگديگر بمانند .
نخستين چيزي كه انها از خدا خواستند غذا بود .صبح روز بعد مرد اول ميوه اي را كه بر روي درختي روييده بود در ان قسمتي كه او اقامت ميكرد ديد و مرد ميتوانست اونو بخوره ،اما سرزمين مرد دوم زمين لم يزرع بود.
هفته ي بعد مرد اول تنها بود و تصميم گرفت كه از خدا طلب يك همسر بكند .روز بعد كشتي ديگري شكست ،و غرق شد و تنها نجات يافته ي ان يك زن بود كه به بخشي كه ان مرد قرار داشت شنا كرد ،در سمت ديگر مرد دوم هيچ چيز نداشت.
سرانجام مرد اول از خدا خانه ،لباس ،و غذاي بيشتر كرد ،و در روز بعد در حالي كه گويي جادو شده بود همه ي چيزهايي كه در خواست كرده بود برايش فراهم گشت ،اگرچه مرد دوم هنوز هچ چيز نداشت.
سرانجام مرد اول از خدا طلب يك كشتي نمود تا او وهمسرش ان جزيره را ترك كنند ،صبح روز بعد مرد يك كشتي كه در سمت او در كنار جزيره لنگر انداخته بود را يافت،مرد همراه همسرش سوار كشتي شد و تصميم گرفت مرد دوم را در جزيره ترك كند.
او فكر كرد كه مرد ديگر شايسته ي دريافت نعمتها ي الهي نيست،از انجا كه هيچ كدام از خواسته هاي او مستجاب نگشته ،و از جانب خدا هيچ چيزي دريافت نكرده،
هنگامي كه كشتي اماده ي ترك جزيره بود مرد اول صدايي غرش وار از اسمانها شنيد:"چرا همراه خود را در جزيره ترك ميكني؟"
مرد اول پاسخ داد"نعمتهاي الهي تنها شايسته ي من است زيرا كه تنها كسي بودم كه براي انها دعا و طلب كردم دعاهاي او مستجاب نشد و سزاوار هيچ يك نيست"
ان صدا مرد را سرزنش كرد :"تو اشتباه ميكني او تنها كسي بود كه من دعاهايش را مستجاب كردم وگرنه تو هيچ يك از نعمتهاي مرا دريافت نميكردي"
مرد از ان صدا پرسيد"به من بگو كه او چه دعايي كرده كه من بايد بدهكارش باشم ؟"
صدا گفت:"او دعا كرد كه همه ي دعاهاي تو مستجاب شود"
ما هممون ميدونيم كه نعمتهاي ما تنها ميوه يي نيست كه برايش دعا ميكنيم بلكه اونها دعاهايي ديگران هست براي ما
” چه کنیم که دعایمان مستجاب شود ؟”
حضرت پاسخ داد : با زبانی دعا کنید که با آن گناه نکرده باشید .
مرد متعجب و ناراحت گفت : یا رسول الله ( ص ) همه ما زبانی آلوده به گناه داریم !
حضرت فرمودند : زبان تو برای تو گناه کرده است نه برای برادر تو .
پس زبان تو نسبت به برادرت بی گناه است و زبان او نسبت به تو .
برای یکدیگر دعا کنید تا مستجاب شود . . .[golrooz]
داستان حكمت خدا
كشتي شكسته :
يك كشتي در يك سفر دريايي درميان طوفان در دريا شكست و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات يابند و به جزيره كوچكي شنا كنند.
دو نجات يافته نمي دانستند چه كاري بايد بكنند اما هر دو موافق بودند كه چاره اي جز دعا كردن ندارند.به هر حال براي اينكه بفهمند كه كدام يك از انها نزد خدا محبوب ترند و دعاي كدام يك مستجاب ميشود انها تصميم گرفتند تا ان سرزمين را به دو قسمت تقسيم كنند و هر كدام در يك بخش درست در خلاف يگديگر بمانند .
نخستين چيزي كه انها از خدا خواستند غذا بود .صبح روز بعد مرد اول ميوه اي را كه بر روي درختي روييده بود در ان قسمتي كه او اقامت ميكرد ديد و مرد ميتوانست اونو بخوره ،اما سرزمين مرد دوم زمين لم يزرع بود.
هفته ي بعد مرد اول تنها بود و تصميم گرفت كه از خدا طلب يك همسر بكند .روز بعد كشتي ديگري شكست ،و غرق شد و تنها نجات يافته ي ان يك زن بود كه به بخشي كه ان مرد قرار داشت شنا كرد ،در سمت ديگر مرد دوم هيچ چيز نداشت.
سرانجام مرد اول از خدا خانه ،لباس ،و غذاي بيشتر كرد ،و در روز بعد در حالي كه گويي جادو شده بود همه ي چيزهايي كه در خواست كرده بود برايش فراهم گشت ،اگرچه مرد دوم هنوز هچ چيز نداشت.
سرانجام مرد اول از خدا طلب يك كشتي نمود تا او وهمسرش ان جزيره را ترك كنند ،صبح روز بعد مرد يك كشتي كه در سمت او در كنار جزيره لنگر انداخته بود را يافت،مرد همراه همسرش سوار كشتي شد و تصميم گرفت مرد دوم را در جزيره ترك كند.
او فكر كرد كه مرد ديگر شايسته ي دريافت نعمتها ي الهي نيست،از انجا كه هيچ كدام از خواسته هاي او مستجاب نگشته ،و از جانب خدا هيچ چيزي دريافت نكرده،
هنگامي كه كشتي اماده ي ترك جزيره بود مرد اول صدايي غرش وار از اسمانها شنيد:"چرا همراه خود را در جزيره ترك ميكني؟"
مرد اول پاسخ داد"نعمتهاي الهي تنها شايسته ي من است زيرا كه تنها كسي بودم كه براي انها دعا و طلب كردم دعاهاي او مستجاب نشد و سزاوار هيچ يك نيست"
ان صدا مرد را سرزنش كرد :"تو اشتباه ميكني او تنها كسي بود كه من دعاهايش را مستجاب كردم وگرنه تو هيچ يك از نعمتهاي مرا دريافت نميكردي"
مرد از ان صدا پرسيد"به من بگو كه او چه دعايي كرده كه من بايد بدهكارش باشم ؟"
صدا گفت:"او دعا كرد كه همه ي دعاهاي تو مستجاب شود"
ما هممون ميدونيم كه نعمتهاي ما تنها ميوه يي نيست كه برايش دعا ميكنيم بلكه اونها دعاهايي ديگران هست براي ما