PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : طنزهای اجتماعی



aramesh ghoroob
23rd May 2012, 09:22 AM
سلام دوستان
امیدوارم که همگی خوب باشید
میخوام یه تایپیک ایجاد کنم با عنوان طنزهای اجتماعی
لطفا شما هم به من کمک کنید
ممنون



یادش بخیر قدیما...یکی از لوازمی که تو آشپزخونه منزل قدیمی ما همیشه کاربرد داشت" تله موش" بود.هر روز صبح سری به تله ها می زدیم ببینیم چیزی تو تله ها افتاده یا نه.موشهای اونموقع باموشهای الان خیلی تفاوت داشت.اون موشا انقدر کوچولو وظریف بودند که آدم هوس می کرد اونارو دست بگیره ویاهاشون بازی کنه.اون موشا ددری هم نبودند که مثل موشای فعلی سر وکله شون در کوچه وخیابون پیدا بشه وفقط توی خونه ها جا خوش کرده بودند.خلاصه نمی دونم چی شد که یواش یواش نسل اون موشا از بین رفت وموشای دلاور فعلی جانشین اونا شدند.شاید احتمالا ارتقای ژنتیکی صورت گرفته باشه.به هر حال بعضی از این موشا انقدر بزرگند آدم فکر میکنه نکنه توی لونه هاشون وسایل بدن سازی کار گذاشته باشن.گربه هامون دیگه می ترسن طرف اونا برند.از تله موشم دیگه کاری بر نمی یاد.شهرداری هم که چند ساله هر چی سعی میکنه وسم های مختلفو آزمایش می کنه نمی تونه از پس این موشا بر بیاد.ظاهرا قبل ازکار گذاشتن این سم ها موشها پادزهرشو می سازند وبه ریش همه ما می خندد.هر روز که از خیابونا رد میشی اونارو می بینی که رو دوپاشون ایستادند وبی معرفتا با پوزخند معناداری نگاهت می کنند.لجت می گیره سنگ بر می داری به طرفشون پرتاب کنی ولی قبل از این کار اونا فرارو بر قرار ترجیح دادن.خلاصه اینجاست که باید گفت:خدایا یه کاری کن که دوباره ما اون موشای کوچولوی فسقلی خوشگلو ببینیم..یعنی میشه واقعا!!!!!

mamadshumakher
23rd May 2012, 12:20 PM
قدیما تو شهر ها صمیمیت شکل دیگه ای داشت.من که ندیدم ولی واسم تعریف کردن.
گوشه ای ازون صمیمیت هنوز تو بعضی از روستاها هنوز هست که خودم میبینم.نمیدونم شاید این صمیمت دیگه از مد افتاده.یا مدل های جدید صمیمیت به بازار اومده ولی من همون مدلای قدیمیشو دوست دارم.
قدیما وقتی کسی سبزی میخرید به بقیه خانومای همسایه خبر میداد بیاین کمکم کنید سبزی پاک کنیم.بچه ها که از مدرسه میومدن همیشه خونشون شلوغ بودو به تمام همسایه ها میگفتن خاله.اگه بچه شیطونی میکرد یکی از همون خاله ها چنان سرش داد میزد که بچه تا 2روز نمیتونست حرف بزنه.جالبش اینجاست که مادر بچه ازون خاله تشکر میکرد.قدیما مردای همسایه به خوبی با هم کنار میومدن هر کی هر کاری از دستش بر میومد واسه بقیه انجام میداد.یه وقت میدیدی یه نفر هر روز صبح واسه 3تا خانواده نون میاورد.قدیما وقتی عروسیه یه جوونی میشد همه سنگ تموم میذاشتن.من خودم دیدم که یکی از همسایه های خانواده ی داماد قبول کرد یه اتوبوس از ادمای عروس بیان 3روز خونش باشن.بچه مدرسه ایها که از مدرسه با دوستاشون میومدن همون تو راه میرفتن خونه دوستشون ناهار میخوردن بازی میکردن غروب میرفتن خونه.
اما الان تو یه اپارتمان فسقلی 200متری که تو هر طبقه 4تا واحد 50 متری هست همسایه اسم همسایشو بلد نیست.اگه همسایه یکم خونشون سروصدا بشه با مشت میکوبن به دیوار اون بیچاره.عروسی بشه هیچ همسایه ای کاریو تقبل نمیکنه که هیچ کلی دعوا میکنه که ماشیناتونو ازینجا برداریییید صدای ضبطو کم کنیییید.تازه دعوتم نیستن که هیچ اخری یه بشقاب از غذای عروسی رو هم بهش نمیدن.کسی واسه کسی نون نمیگیره.هیچکی تحمل کسیو نداره.دیگه ازون سبزی پاک کردنای شلوغ پلوغ خبری نیست.دیگه بچه ها شلوغی نمیبینن.باید ماه ها صبر کنن تا یکی از خاله های واقعیشون 2ساعت بیاد خونشون.
....

ساناز فرهیدوش
23rd May 2012, 08:56 PM
در گذشته ایی نه چندان دور میز نبود سفره بود . غم نبود صمیمیت بود . همه صبر می کردند تا پدر با نان باید . بوی غذا با مهر بیاید . ........ همه با هم .. صبح ها قبل مدرسه پول تو جیبی چه قدر ذوقناک بود !!!!!!!!! پیاده با بچه ها در راه مدرسه خنده ها چه بی غل و غش بود .مداد . پاکن و رونویسی ار فارسی ! رج زدن کلاس های گرم بی پرده . .... بوی گچ .. شستن دست ها و دویدن در حیاط جای کلاس .
.
.
.
.
در خانه تو یا در حانه ی من میز دوتاست . پدر در خانه هست و تو نیستی ! بوی غذا هست و تو لقمه ایی چیزی می خوری نمی دانی چه جای نهار !
اگر با معرفت مانده باشی خبری پیام کوتاهی چیزی برای همه ارسال می کنی !
شاید دیگر رفتگر مهربان محل را نبینی !
سال ها گذشته و تو بزرگ شده ایی ! ماشین داری و صبح ها منتظر نیستی !
تو حقوق داری و لی وقت نداری .
جای مداد چوبی تبلتی نوت بوکی چیزی ......
چه قدر دلم برای ان روز ها تنگ شده برا صبح هایی که خیلی مهربان بودند خیلی ........... من بچه بودم و فرشتگان زندگیم را می پرستیدم .

mamadshumakher
24th May 2012, 02:38 PM
خیلی جالبه که همه ی ما همیشه حق رو به خودمون میدیم.
از کسی پول بخوایم ابروشو پیش همه میبریم تا به گوشش برسه پولمونو نمیده.به کسی بدهکار باشیم تا یه حرفی بزنه میگیم برو توهم شورشو در اوردی خب نمیخورم پولتو که برو بعدا برات میارم.
یکی با ماشین جلو مسیرمون رو میگیره پیاده میشیم انواع وسایل رزمی از چاقو گرفته تا پنجه بکس و نیزه و کلاشینکف رو در میاریم تا بزنیمش.اگه خودمون جلو مسیر رو ببندیم یکی به ما فقط یه اخم کنه میگیم اه اه اه مردم دیگه یک ذره واسه هم ارزش قائل نمیشن.خب صبر کن.
بریم یجا تو صف نون وایستیم فقط منتظریم مچ یکیو بگیریم که نره داخل نونوایی و با اقا شاتر خوش و بش کنه و بی نوبت زودتر از شما نون بگیره اما تو نونواییه محل خودمون از صد متری شروع میکنیم به حوار زدن که شاتر جون چطوری؟خیلی نوکرتم 2تا خاش خاشی بزن دارم میام کسی هم چپ نگاه کنه میگیم هااااا؟
بعضی از راننده تاکسیا اگه بهشون یه 25تومانی بخوای کم بدی میگن نه همون 10000تومانیتو بده واست خرد میکنم اما وقتی میخوان بقیه پول رو بدن میگن پول خرد نداریم دفعه بعد سوار شدی یادت باشه

aramesh ghoroob
26th May 2012, 07:27 AM
آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا : اگر بسیار كار كند، می‌گویند احمق است !

اگر كم كار كند، می‌گویند تنبل است!

اگر بخشش كند، می‌گویند افراط می‌كند!

اگر جمع گرا باشد، می‌گویند بخیل است!

اگر ساكت و خاموش باشد می‌گویند لال است!!!

اگر زبان‌آوری كند، می‌گویند ورّاج و پرگوست ..!

اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گویند ریاكاراست!!!

و اگر نكند میگویند كافراست و بی‌دین …..!!!

لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد

و جز ازخداوند نباید ازكسی ترسید.

پس آنچه باشید که دوست دارید.

شاد باشید ؛
مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود

aramesh ghoroob
27th May 2012, 01:18 PM
داستان جالب عتیقه فروش و مرد روستایی زیرک (http://hero7.mihanblog.com/post/93)


یک نفر عتیقه فروش به منزل روستایی ساده ای وارد شد. دید تغار قدیمی نفیسی دارد و در آن گوشه افتاده است و گربه ای در آن آب می خورد.

ترسید اگر قیمت تغار را بپرسد روستایی ملتفت مطلب شود و قیمت گزافی طلب کند.

پس گفت : عمو جان چه گربه ی قشنگی داری ! آیا حاضری آن را به من بفروشی ؟

روستایی گفت : چند می خری؟
گفت : هزار تومان.
روستایی گربه را در بغل عتیقه فروش گذاشت و گفت : خیرش را ببینی.

عتیقه فروش پیش از آنکه از خانه روستایی می خواست بیرون برود ، با بی اعتنایی ساختگی گفت :
عمو جان این گربه ممکن است در راه تشنه شود ، خوب است من این تغار را هم با خود ببرم. قیمتش را هم حاضرم بپردازم.
روستایی لبخندی زد و گفت : تغار را بگذارید باشد ؛ چون که بدین وسیله تا به حال 7 گربه را فروخته ام!!

aramesh ghoroob
28th May 2012, 08:43 AM
درمان بی نظیر (http://hero7.mihanblog.com/post/90)

زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر روانشناس میره ..
دکتر می پرسه : چه اتفاقی افتاده؟
خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم. هر وقت شوهرم عصبانی و ناراحت میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له می کنه و عصبانیتش رو سر من خالی می کنه !!!
دکتر گفت: خب دوای دردت پیش منه : هر وقت شوهرت عصبانی و ناراحت اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن. و این کار رو ادامه بده.
دو هفته بعد،اون خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت !!!
خانم گفت: دکتر، پیشنهادتون فوق العاده بود. هر بار شوهرم عصبانی و ناراحت اومد خونه، من شروع کردم به قرقره کردن چای و شوهرم دیگه به من کاری نداشت!!!
دکتر گفت: میبینی؟! اگه جلوی زبونت رو بگیری خیلی چیزا خود به خود حل میشن !

aramesh ghoroob
30th May 2012, 07:22 AM
حكایتی بس خواندنی...."دختر و پیرمرد" (http://hero7.mihanblog.com/post/76)

فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود؛ روی نیمکتی چوبی؛ روبه روی یک آب نمای سنگی.
پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟
- نه
- مطمئنی؟
- نه
- چرا گریه می کنی؟
- دوستام منو دوست ندارن
- چرا؟
- چون قشنگ نیستم
- قبلا اینو به تو گفتن؟
- نه
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم
- راست می گی؟ - از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد؛ کیفش را باز کرد؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!

aramesh ghoroob
31st May 2012, 12:00 PM
آسیب شناسی فک و فامیل! … (http://hero7.mihanblog.com/post/70)


1 – خاله
معنای لغوی: خواهر مادر
معنای استعاره ای: هر زنی كه با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد.
نقش سمبلیك: یك خانم مهربان و دوست داشتنی كه خیلی شبیه مادر است و همیشه برای شما آبنبات و لباس می خرد.
غذای مورد علاقه: آش كشك.
زیر شاخه ها: شوهر خاله: یك مرد مهربان كه پیژامه می پوشد و به ادبیات و شكار علاقه مند است.
دختر خاله،پسر خاله:همبازی دوران كودكی كه یا در بزرگسالی عاشقش می شوید اما با یكی دیگه ازدواج می كنید یا باهاش ازدواج می كنید اما عاشق یكی دیگه هستید.
مشاغل كاذب: خاله زنك بازی، خاله خانباجی.
چهره های معروف: خاله خرسه، خاله سوسكه.
داشتن یك خاله ی مجرد در كودكی از جمله نعمات خداوندی است.
2 – عمه
معنای لغوی: خواهر پدر
معنای استعاره ای: هر زنی كه با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد،هر زنی كه مادر چشم دیدنش را نداشته باشد.
نقش سمبلیك: به عهده گرفتن مسئولیت در موارد ذیل: ۱- جواب همه ی فحش هایی كه می دهید. مثال: عمته… ۲- جواب همه ی محبت هایی كه می كنید. مثال: به درد عمه ات می خوره… ۳- توجیه كلیه ی بیقوارگی ها،رفتارهای نامتناسب شما (تنها برای دخترخانم ها). مثال: به عمه ات رفتی. ۴- خیلی چیزهای بدِ دیگه. از ذكر مثال معذوریم…
غذای مورد علاقه: شله زرد، سمنو.
زیر شاخه ها: شوهر عمه: یك مرد پولدار كه سیبیل قیطانی دارد و چندش آور است.
پسرعمه/دخترعمه: همبازی دوران كودكی كه در بزرگسالی حالتان را به هم می زنند!!
مشاغل كاذب Match-Making.
چهره های معروف: عمه لیلا.
داشتن یك عمه كه در توصیفات فوق صدق نكند جزو خوش شانسی های زندگی است.
3 – دایی
معنای لغوی: برادر مادر
معنای استعاره ای: هر مردی كه با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد،هر مردی كه پتانسیل كتك خوردن توسط پدر را داشته باشد.
نقش سمبلیك: یكی از معدود مردانی كه هر چند به سیاست علاقه مند است اما حس گرمی به شما می دهد، همیشه حرفهایتان را می فهمد و می شود پیشش گریه كرد.
غذای مورد علاقه: فسنجون.
زیر شاخه ها: زن دایی: یك زن چاق و شاد كه خیلی كدبانو است و جلوی مادر قپی می آید.
پسردایی،دختردایی: همبازی دوران كودكی كه در بزرگسالی مثل یك همرزم ساپورتتان می كنند.
چهره های معروف: علی دایی، دایی جان ناپلئون.
سعی كنید حتمن حداقل یك دایی داشته باشید.
4 – عمو
معنای لغوی: برادر پدر
معنای استعاره ای: هر مردی كه با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد.
نقش سمبلیك: یكی از مردانی كه شما همیشه باید بهش بوس بدهید و بعد بروید كارتون ببینید تا او با پدر حرفهای جدی بزند. یكی از مردانی كه مادر به مناسبت آمدنش قرمه سبزی می پزد و همیشه وقتی می رود پدر ساكت شده، به فكر فرو می رود.
غذای مورد علاقه: قرمه سبزی، آبگوشت.
زیر شاخه ها: زن عمو: یك زن خوشگل كه زیاد به شما توجه نمی كند و خودش را برای مادر می گیرد،
دخترعمو،پسرعمو: همبازی دوران كودكی كه اگر تا هجده-بیست سالگی دوام آورده باهاش ازدواج نكنید خطر را از سر گذرانده اید.
مشاغل كاذب: بازی در قصه های ایرانی-اسلامی.
چهره های معروف: عمو زنجیرباف، عمو یادگار، عمو پورنگ.
داشتن یك عمو ی پولدار خیلی خوب است.

aramesh ghoroob
10th June 2012, 07:18 AM
سیزده رمز موفقیت در مدیریت دولتی (http://hero7.mihanblog.com/post/68)

1- در یك سیستم دولتی؛ سعی كنید «لال بودن» را تمرین كنید! این تمرین در میزان عزیز بودن شما بسیار موثر است.
2- در یك سیستم دولتی؛ هیچگاه كارمندان را با یكدیگر مقایسه نكنید؛ چون قطعا شاهد تبعیض خواهید بود.
3- در یك سیستم دولتی؛ اگر مدیرتان 3 یا 4 ایراد دارد انتظار رفتنش را نكشید، چون قطعا نفر بعدی او 43 ایراد دارد!
4- در یك سیستم دولتی؛ می توانید با كارهای كم و كوچك، محبوبیت فراوانی به دست آورید؛ فقط كافی است «زبان» خود را تقویت كنید!
5- در یك سیستم دولتی؛ ممكن است كه هر چه بیشتر كار كنید، بیشتر خوار و خفیف باشید.
6- در یك سیستم دولتی؛ با اشكالات سازمانتان بسازید و هرگز آنها را با مدیرتان در میان نگذارید؛ درغیر این صورت یك مشكل دیگر به سازمان اضافه می شود. آن مشكل، شما هستید!
7- در یك سیستم دولتی؛ اشتباهات یك مدیر را هیچگاه به مدیر دیگر نگویید؛ در غیر اینصورت بجای یك مدیر، دو مدیر در مقابل شما موضع گیری خواهند كرد.
8- در یك سیستم دولتی؛ با انجام كارهای مختلف و فعالیتهای به موقع، نظم شما تشخیص داده نمی شود؛ بلكه برای این كار راههای ساده تری هم هست. مثلا فقط كافیست همیشه میز كارتان را منظم نگه دارید!
9- در یك سیستم دولتی؛ اضافه بر كارهای معمول كار اضافه ای انجام ندهید؛ در غیر اینصورت انتظار پاداش بیشتری نیز نداشته باشید.
10- در یك سیستم دولتی؛ همیشه حرفها (فرمایشات) مدیرتان را تایید كنید، حتی اگر از نظر او «ماست، سیاه باشد!»
11- در یك سیستم دولتی؛ تنها كاری كه واجب است سریع انجام دهید، كاری است كه مدیر شما شخصا از شما خواسته است.
12- در یك سیستم دولتی؛ تنها انگیزه ای كه می تواند شما را وادار به كار كند «كسب روزی حلال» است.
13- در یك سیستم دولتی؛ آسه برو، آسه بیا، كه گربه شاخت نزنه؛ مگر اینكه با گربه نسبتی داشته باشید!

م.محسن
10th June 2012, 01:06 PM
توانایی های خود را به همان اندازه که نیاز هست بروز دهید.چون در صورتی که تمام توانایی و داشته های خود ا رو کرده باشید شاید احساس شود به وجود شما در آن بخش دیگر نیازی نیست.

ارغنون
10th June 2012, 05:08 PM
سیزده رمز موفقیت در مدیریت دولتی (http://hero7.mihanblog.com/post/68)

1- در یك سیستم دولتی؛ سعی كنید «لال بودن» را تمرین كنید! این تمرین در میزان عزیز بودن شما بسیار موثر است.
2- در یك سیستم دولتی؛ هیچگاه كارمندان را با یكدیگر مقایسه نكنید؛ چون قطعا شاهد تبعیض خواهید بود.
3- در یك سیستم دولتی؛ اگر مدیرتان 3 یا 4 ایراد دارد انتظار رفتنش را نكشید، چون قطعا نفر بعدی او 43 ایراد دارد!
4- در یك سیستم دولتی؛ می توانید با كارهای كم و كوچك، محبوبیت فراوانی به دست آورید؛ فقط كافی است «زبان» خود را تقویت كنید!
5- در یك سیستم دولتی؛ ممكن است كه هر چه بیشتر كار كنید، بیشتر خوار و خفیف باشید.
6- در یك سیستم دولتی؛ با اشكالات سازمانتان بسازید و هرگز آنها را با مدیرتان در میان نگذارید؛ درغیر این صورت یك مشكل دیگر به سازمان اضافه می شود. آن مشكل، شما هستید!
7- در یك سیستم دولتی؛ اشتباهات یك مدیر را هیچگاه به مدیر دیگر نگویید؛ در غیر اینصورت بجای یك مدیر، دو مدیر در مقابل شما موضع گیری خواهند كرد.
8- در یك سیستم دولتی؛ با انجام كارهای مختلف و فعالیتهای به موقع، نظم شما تشخیص داده نمی شود؛ بلكه برای این كار راههای ساده تری هم هست. مثلا فقط كافیست همیشه میز كارتان را منظم نگه دارید!
9- در یك سیستم دولتی؛ اضافه بر كارهای معمول كار اضافه ای انجام ندهید؛ در غیر اینصورت انتظار پاداش بیشتری نیز نداشته باشید.
10- در یك سیستم دولتی؛ همیشه حرفها (فرمایشات) مدیرتان را تایید كنید، حتی اگر از نظر او «ماست، سیاه باشد!»
11- در یك سیستم دولتی؛ تنها كاری كه واجب است سریع انجام دهید، كاری است كه مدیر شما شخصا از شما خواسته است.
12- در یك سیستم دولتی؛ تنها انگیزه ای كه می تواند شما را وادار به كار كند «كسب روزی حلال» است.
13- در یك سیستم دولتی؛ آسه برو، آسه بیا، كه گربه شاخت نزنه؛ مگر اینكه با گربه نسبتی داشته باشید!

البته نکته نه چندان مهم منبع این مطالبه که نشریه طنز گلیمچه می باشد! هیچ وقت ذکر منبع را فراموش نکنید.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد