AvAstiN
8th February 2009, 09:05 AM
پيچيدگي زندگي اجتماعي در جهان اطلاعاتي و شبكهاي شده معاصر، كاركرد رسانه قدرتمندي مثل تلويزيون را هم بيشتر كرده است؛ به طوري كه مخاطبان اين رسانه توقع بيشتري از آن در ارتباط با زندگي روزمره خويش دارند. به عبارت ديگر تلويزيون به دليل رسانه جمعي بودن، بيش از آنكه به هويت فردي تكتك مخاطب تاثير بگذارد نقش مهمي در هويت جمعي و فرهنگ عمومي جامعه دارد. البته اين انتظارات صرفا از تلويزيون نميرود بلكه شامل همه انواع رسانهها ميشود. شايد اگر بهتر بخواهم منظورم را بيان كنم، بايد بگويم اين مخاطبان و جامعه نيستند كه هميشه تحت پيامهاي رسانهاي قرار ميگيرند بلكه خود رسانهها نيز متناسب با وضعيت فرهنگي اجتماعي جامعه خود دچار قبض و بسط ميشوند و در حقيقت لازم است به نيازهاي مخاطبان خود توجه كنند تا پايدار بمانند و مشتري خود را از دست ندهند.
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/09/09/100955646807.jpg
چهبسا آثار هنري، توليدات سينمايي و ظهور برخي چهرههاي رسانهاي محصول شرايط اجتماعي جامعه خود بوده باشد، مثلا در شرايط دشوار و غمانگيز جنگ جهاني دوم كه جوامع غربي را در يك افسردگي اجتماعي و بحرانهاي رواني قرار داده بود، چارلي چاپلين با كمديهاي خويش به تلطيف روحي جامعه خود كمك كرد و در اينجا رسانه و سينما و تصوير نه صرفا به عنوان يك سرگرمي، بلكه به شكل يك رواندرماني جمعي و ابزاري در راستاي مديريت احساسي عاطفي جامعه، كاركرد پيدا كرد و توانست به مردم كشور خويش كمك دهد تا بهتر بتوانند با مشكلات و مصائب فردي و اجتماعي خود كنار بيايند و در گذر از اين بحران موفقتر باشند يا مثلا رسانهها در شرايطي كه كشور در حال جنگ با دشمن بيگانه است، ميتواند در اتحاد و انسجام بيشتر ملت و پايداري آنها در مقابل متجاوزان نقش مهمي ايفا كند و در پيروزي ملت موثر باشد. در واقع رسانهها علاوه بر كاركردهاي عمومي و متداولي كه دارند متناسب با شرايط تاريخي و زماني خويش به نقشها و وظايف تازهتري نيازمند هستند. در كشور ما به دليل فرهنگ ديني و مناسبتهاي مذهبي كه وجود دارد، رسانهها بويژه تلويزيون به توليد و ساخت ويژه برنامههاي خاصي ميپردازد كه متناسب با حال و هواي آن مناسبت است. اين مناسبتها هم شامل ميلادها و جشنهاست و هم شهادت و عزاداريها.
گستردگي اين مناسبتها قطعا ايجاب ميكند نگاهي جديتر به آن شود و مورد نقد و آسيبشناسي قرار گيرد. به نظر ميرسد چند سالي است ويژه برنامههاي مناسبتي بخصوص در جشنها و ميلادها، صورتي تكراري و يكنواخت به خود گرفتهاند و بتدريج جذابيت خود را از دست ميدهند. اتفاقا اين مناسبتها فرصتخوبي هستند تا تلويزيون، شادي و نشاط را در جامعه تزريق كند و به تلطيف روحيه جمعي و فراخمندي احساسات عمومي بپردازد. برخي روانشناسان اجتماعي معتقدند آستانه خنده و شادي در ايران بالاست. يعني خيلي بسختي نسبت به پديدهاي شاد ميشوند و به عبارت بهتر شاد كردن آنها كار دشواري است. براي همين است كه كار طنز كردن در جامعه ما نسبت به ژانرهاي ديگر سختتر است. گاهي انفجار خنده، قهقهه دوربين مخفيها و برنامههاي لحظهها كه مثلا به خاطر افتادن بچهاي از تختش مشاهده ميكنيم، بسياري از ما ايرانيان را متعجب ميسازد و بارها به خود ميگوييم كه چه دل خوشي دارند و كجاي اين اتفاق خندهدار بود. در فرهنگ عامه ما اساسا خنديدن زياد و گاهي شادي كردن به معني سبكسري و بيشخصيت بودن معني ميشود و هميشه بزرگترهاي ما از كودكي ما را بر سنگين و رنگين بودن توصيه كردهاند و شوخي و خنده را مترادف بيادبي دانستهاند. البته اين مساله در بسياري از موقعيتها پذيرفتني است و نميتوان بر آن نقد داشت، ولي شايد تاكيد بيش از اندازه بر آن نيز باعث شده تا ما شادي خوشحالي خود را بروز ندهيم و قطعا يك فيلمساز و برنامهساز تلويزيوني نيز متاثر از اين فرهنگ دچار چالشهايي در توليد شادي خواهد شد.
بدتر از اين زماني است كه خود مجري، محوريت برنامه را به عهده ميگيرد و به جاي اجرا، صرفا حرافي ميكند؛ به طوري كه گاهي به ميهمان برنامه نيز فرصت سخن گفتن نميدهد. در واقع برنامههاي مناسبتي ما در هنگامه شادي و جشن دست كم با دو مشكل اساسي روبهروست؛ يكي فقدان شور و شعف لازم كه فضاي مفرحي براي مخاطب ايجاد كند و ديگري تاكيد بيش از اندازه بر گفتگو و گپهاي مجري و ميهمان. در عين اين كه بايد انصاف داد و قبول كرد كه توليد برنامههاي شاد با توجه به ويژگيهاي فرهنگي ما، سخت و دشوار است. صدا و سيما در سالهاي اخير تلاشهاي زيادي براي نوآوري و خلاقيت در برنامههاي مناسبتي داشته است كه قابل تقدير است. سطح اجرا و مهارت مجريان، تحول و تنوع در نوع دكوراسيون و نورپردازي، شيوه ارائه موسيقي و انواع آن در كنار توليد طنزهاي نمايشي از جمله اين اقدامات است. اما همچنان بايد براي خلق و توليد شادي از نوآوري و خلاقيت تازهاي بهره جست تا اين دستاوردهاي ارزشمند دچار تكرار و روزمرگي نشود. همانطور كه در دوران دفاع مقدس، صدا و سيما سنگ تمام گذاشت و با تزريق روحيه دفاع و همبستگي همچون سنگرباني مطمئن به ياري رزمندگان و ملت همت گماشت يا همان گونه كه در مسابقههاي ورزشي، صداوسيما به عنوان يار دوازدهم حامي ورزشكاران است، اينك كه در دوره سرزندگي و توسعه و پيشرفت قرار گرفتهايم، باز هم صداوسيما بايد روحيه سازندگي و مقاومت و فداكاري را در مردم خود بدمد و قطعا در چنين شرايطي به توليد شادي و نشاط و شوق اجتماعي نيازمنديم تا با حفظ روحيه و انگيزه به سوي پيشرفت و آباداني حركت كنيم. از سوي ديگر يكي از كاركردهاي رسانهاي مثل تلويزيون و راديو، نه فقط ارتقاي سطح فرهنگي جامعه كه بهبود وضع روحي و رواني و تلطيف افكار عمومي نيز است. در جامعه صنعتي و در حال توسعه ما كه خطرات متعددي، بهداشت رواني افراد جامعه را تهديد ميكند، صداوسيما در مقام يك درمانگر بايد در مقابل اين تهديدها، روحيه شهروندان خود را تقويت كند. البته برنامههاي ملي و روانشناسانه صداوسيما در همين خصوص طراحي شده رسانه ملي را به يك مركز مشاوره تبديل كرده است، اما اينها حالت درمانگرانه دارد و چهبسا بيشتر كارايي فردي داشته باشد. اما توليد برنامههاي شاد و مفرح ميتواند حالت پيشگيرانه داشته باشد كه هميشه بهتر از درمان است. اگر سلامت يكي از حقوق مسلم مردم يك جامعه فرض شود، اين تنها وزارت بهداشت نيست كه مسوول تامين آن است. سلامت امروز مفهوم گستردهتري يافته و نيازمند همكاري بينبخشي است. صداوسيما بويژه تلويزيون به دليل گستردگي و دامنه نفوذش در جامعه قطعا بيش از ارگانها و سازمانهاي ديگر ميتواند در تامين سلامت مردم موثر باشد و همه باور دارند سلامت رواني و داشتن نشاط و انبساط خاطر يكي از نشانههاي مهم سلامت است. از منظر ديني هم كه به قضيه نگاه كنيم، خواهيم ديد پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين نيز در احاديث و روايتهاي مختلف در ستايش شادي و متبسم بودن مومن تاكيد داشتهاند و شاد كردن ديگران را نوعي عبادت معرفي كردهاند. برخلاف تصور برخي، اسلام دين غم و اندوه نيست و مومنان را به دوري و نهي از غمزدگي توصيه كرده است. لذا از هر منظري كه به موضوع بنگريم، مشاهده ميكنيم شادي كردن و شاد نمودن ديگران امر پسنديدهاي است، اما نبايد فراموش كرد كه مسووليت شاديبخشي به جامعه تنها به عهده صداوسيما نيست. رسانه ملي يكي از عناصر بانفوذي است كه ميتواند در اين راستا موثر باشد و حتما اين دستگاه عريض و طويل، وظايف ديگري هم دارد. نكته آخر كه بايد اهتمام جدي به آن داشت، اين كه مفهوم شادي و حدود آن مبتني بر فرهنگ و مذهب يك جامعه تعيين ميشود و تفاوتهاي فرهنگي حتما در اين معني موثر است، لذا اين كه شادي چيست؟ چه ابزار و لوازمي دارد و صداوسيما به عنوان قدرتمندترين سازمان فرهنگي كشور چگونه و از چه طريقي ميتواند به ترويج شادي و نشاط در جامعه بپردازد، همواره ملاك ارزشيابي شادي چيست و تا كجاست و سوالاتي از اين دست، راهگشاي مساله فقدان يا بحران شادي در جامعه خواهد بود و تكليف تلويزيون در نسبت با اين مفهوم يا مساله را روشن خواهد ساخت.
سيدرضا صائمي
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/09/09/100955646807.jpg
چهبسا آثار هنري، توليدات سينمايي و ظهور برخي چهرههاي رسانهاي محصول شرايط اجتماعي جامعه خود بوده باشد، مثلا در شرايط دشوار و غمانگيز جنگ جهاني دوم كه جوامع غربي را در يك افسردگي اجتماعي و بحرانهاي رواني قرار داده بود، چارلي چاپلين با كمديهاي خويش به تلطيف روحي جامعه خود كمك كرد و در اينجا رسانه و سينما و تصوير نه صرفا به عنوان يك سرگرمي، بلكه به شكل يك رواندرماني جمعي و ابزاري در راستاي مديريت احساسي عاطفي جامعه، كاركرد پيدا كرد و توانست به مردم كشور خويش كمك دهد تا بهتر بتوانند با مشكلات و مصائب فردي و اجتماعي خود كنار بيايند و در گذر از اين بحران موفقتر باشند يا مثلا رسانهها در شرايطي كه كشور در حال جنگ با دشمن بيگانه است، ميتواند در اتحاد و انسجام بيشتر ملت و پايداري آنها در مقابل متجاوزان نقش مهمي ايفا كند و در پيروزي ملت موثر باشد. در واقع رسانهها علاوه بر كاركردهاي عمومي و متداولي كه دارند متناسب با شرايط تاريخي و زماني خويش به نقشها و وظايف تازهتري نيازمند هستند. در كشور ما به دليل فرهنگ ديني و مناسبتهاي مذهبي كه وجود دارد، رسانهها بويژه تلويزيون به توليد و ساخت ويژه برنامههاي خاصي ميپردازد كه متناسب با حال و هواي آن مناسبت است. اين مناسبتها هم شامل ميلادها و جشنهاست و هم شهادت و عزاداريها.
گستردگي اين مناسبتها قطعا ايجاب ميكند نگاهي جديتر به آن شود و مورد نقد و آسيبشناسي قرار گيرد. به نظر ميرسد چند سالي است ويژه برنامههاي مناسبتي بخصوص در جشنها و ميلادها، صورتي تكراري و يكنواخت به خود گرفتهاند و بتدريج جذابيت خود را از دست ميدهند. اتفاقا اين مناسبتها فرصتخوبي هستند تا تلويزيون، شادي و نشاط را در جامعه تزريق كند و به تلطيف روحيه جمعي و فراخمندي احساسات عمومي بپردازد. برخي روانشناسان اجتماعي معتقدند آستانه خنده و شادي در ايران بالاست. يعني خيلي بسختي نسبت به پديدهاي شاد ميشوند و به عبارت بهتر شاد كردن آنها كار دشواري است. براي همين است كه كار طنز كردن در جامعه ما نسبت به ژانرهاي ديگر سختتر است. گاهي انفجار خنده، قهقهه دوربين مخفيها و برنامههاي لحظهها كه مثلا به خاطر افتادن بچهاي از تختش مشاهده ميكنيم، بسياري از ما ايرانيان را متعجب ميسازد و بارها به خود ميگوييم كه چه دل خوشي دارند و كجاي اين اتفاق خندهدار بود. در فرهنگ عامه ما اساسا خنديدن زياد و گاهي شادي كردن به معني سبكسري و بيشخصيت بودن معني ميشود و هميشه بزرگترهاي ما از كودكي ما را بر سنگين و رنگين بودن توصيه كردهاند و شوخي و خنده را مترادف بيادبي دانستهاند. البته اين مساله در بسياري از موقعيتها پذيرفتني است و نميتوان بر آن نقد داشت، ولي شايد تاكيد بيش از اندازه بر آن نيز باعث شده تا ما شادي خوشحالي خود را بروز ندهيم و قطعا يك فيلمساز و برنامهساز تلويزيوني نيز متاثر از اين فرهنگ دچار چالشهايي در توليد شادي خواهد شد.
بدتر از اين زماني است كه خود مجري، محوريت برنامه را به عهده ميگيرد و به جاي اجرا، صرفا حرافي ميكند؛ به طوري كه گاهي به ميهمان برنامه نيز فرصت سخن گفتن نميدهد. در واقع برنامههاي مناسبتي ما در هنگامه شادي و جشن دست كم با دو مشكل اساسي روبهروست؛ يكي فقدان شور و شعف لازم كه فضاي مفرحي براي مخاطب ايجاد كند و ديگري تاكيد بيش از اندازه بر گفتگو و گپهاي مجري و ميهمان. در عين اين كه بايد انصاف داد و قبول كرد كه توليد برنامههاي شاد با توجه به ويژگيهاي فرهنگي ما، سخت و دشوار است. صدا و سيما در سالهاي اخير تلاشهاي زيادي براي نوآوري و خلاقيت در برنامههاي مناسبتي داشته است كه قابل تقدير است. سطح اجرا و مهارت مجريان، تحول و تنوع در نوع دكوراسيون و نورپردازي، شيوه ارائه موسيقي و انواع آن در كنار توليد طنزهاي نمايشي از جمله اين اقدامات است. اما همچنان بايد براي خلق و توليد شادي از نوآوري و خلاقيت تازهاي بهره جست تا اين دستاوردهاي ارزشمند دچار تكرار و روزمرگي نشود. همانطور كه در دوران دفاع مقدس، صدا و سيما سنگ تمام گذاشت و با تزريق روحيه دفاع و همبستگي همچون سنگرباني مطمئن به ياري رزمندگان و ملت همت گماشت يا همان گونه كه در مسابقههاي ورزشي، صداوسيما به عنوان يار دوازدهم حامي ورزشكاران است، اينك كه در دوره سرزندگي و توسعه و پيشرفت قرار گرفتهايم، باز هم صداوسيما بايد روحيه سازندگي و مقاومت و فداكاري را در مردم خود بدمد و قطعا در چنين شرايطي به توليد شادي و نشاط و شوق اجتماعي نيازمنديم تا با حفظ روحيه و انگيزه به سوي پيشرفت و آباداني حركت كنيم. از سوي ديگر يكي از كاركردهاي رسانهاي مثل تلويزيون و راديو، نه فقط ارتقاي سطح فرهنگي جامعه كه بهبود وضع روحي و رواني و تلطيف افكار عمومي نيز است. در جامعه صنعتي و در حال توسعه ما كه خطرات متعددي، بهداشت رواني افراد جامعه را تهديد ميكند، صداوسيما در مقام يك درمانگر بايد در مقابل اين تهديدها، روحيه شهروندان خود را تقويت كند. البته برنامههاي ملي و روانشناسانه صداوسيما در همين خصوص طراحي شده رسانه ملي را به يك مركز مشاوره تبديل كرده است، اما اينها حالت درمانگرانه دارد و چهبسا بيشتر كارايي فردي داشته باشد. اما توليد برنامههاي شاد و مفرح ميتواند حالت پيشگيرانه داشته باشد كه هميشه بهتر از درمان است. اگر سلامت يكي از حقوق مسلم مردم يك جامعه فرض شود، اين تنها وزارت بهداشت نيست كه مسوول تامين آن است. سلامت امروز مفهوم گستردهتري يافته و نيازمند همكاري بينبخشي است. صداوسيما بويژه تلويزيون به دليل گستردگي و دامنه نفوذش در جامعه قطعا بيش از ارگانها و سازمانهاي ديگر ميتواند در تامين سلامت مردم موثر باشد و همه باور دارند سلامت رواني و داشتن نشاط و انبساط خاطر يكي از نشانههاي مهم سلامت است. از منظر ديني هم كه به قضيه نگاه كنيم، خواهيم ديد پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين نيز در احاديث و روايتهاي مختلف در ستايش شادي و متبسم بودن مومن تاكيد داشتهاند و شاد كردن ديگران را نوعي عبادت معرفي كردهاند. برخلاف تصور برخي، اسلام دين غم و اندوه نيست و مومنان را به دوري و نهي از غمزدگي توصيه كرده است. لذا از هر منظري كه به موضوع بنگريم، مشاهده ميكنيم شادي كردن و شاد نمودن ديگران امر پسنديدهاي است، اما نبايد فراموش كرد كه مسووليت شاديبخشي به جامعه تنها به عهده صداوسيما نيست. رسانه ملي يكي از عناصر بانفوذي است كه ميتواند در اين راستا موثر باشد و حتما اين دستگاه عريض و طويل، وظايف ديگري هم دارد. نكته آخر كه بايد اهتمام جدي به آن داشت، اين كه مفهوم شادي و حدود آن مبتني بر فرهنگ و مذهب يك جامعه تعيين ميشود و تفاوتهاي فرهنگي حتما در اين معني موثر است، لذا اين كه شادي چيست؟ چه ابزار و لوازمي دارد و صداوسيما به عنوان قدرتمندترين سازمان فرهنگي كشور چگونه و از چه طريقي ميتواند به ترويج شادي و نشاط در جامعه بپردازد، همواره ملاك ارزشيابي شادي چيست و تا كجاست و سوالاتي از اين دست، راهگشاي مساله فقدان يا بحران شادي در جامعه خواهد بود و تكليف تلويزيون در نسبت با اين مفهوم يا مساله را روشن خواهد ساخت.
سيدرضا صائمي