PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اعتراف های جالب یک آدم (طنز)



تووت فرنگی
5th May 2012, 01:24 PM
اعتراف ميکنم بچه که بودم هميشه دلم ميخواس يه جوري داداش کوچيکمو سر به نيس کنم! رفتم بقالي مرگ موش بگيرم آقاهه که ميدونس چه فسقل مشنگيم بجاش آرد بهم داد منم ريختم تو قابلــمه نهار! سر سفره وقتي همه شروع کردن به خوردن يهو گريه‌ام گرفت! با چشاي خيس تا ته غذامو خوردم کــه همه با هم بميريم!!!!!!!





اعتراف ميکنم تا سنه 13-12 سالگي تحت تاثير حرفاي مادربزرگم که خيلي تو قيد و بند حجاب بود با روسري مي‌شستم جلوي تلويزيون مخصوصا از ايرج طهماسب خيلي خجالت ميکشيدم. زياد ميخنديد فکر ميکردم بهم نظر داره!!اعتراف مي‌کنم بچه که بودم شبا پيش خواهرم ميخوابيدم وسطاي شب که مطمئن ميشدم که خوابش سنگين شده دستشو مي‌کردم تو دماغم!!سوار اتوبوس شدم، رفتم تو، قسمت آقايون پيش يه آقايي نشستم و از خستگي خوابم برد، نزديک مقصد ديدم زانوم درد ميکنه فهميدم آقايه کناري 3-2 بار با کيفش کوبيده تو پام تا بيدارم کنه چون ميخواست پياده بشه و من جلوش رو گرفته بودم، خيلي شاکي نگاش کردم، راننده هم بالا سرم بود. آقاهه گفت : ببخشيد خانم 5 بار صداتون کردم نشنيدين، ترسيديم. اعتراف ميکنم براي اينکه ضايع نشم که مثل خرس خواب بودم وانمود کردم که کَر هستم و با زبون کر و لالي و طلبکارانه عصبانيتم رو نشون دادم، مرد بيچاره اينقدررررر ناراحت شده بود 10 دفعه با دست و ايما و اشاره از من معذرت خواهي ميکرد!!احمقانه ترين کار زندگيم اين بود که سعي کردم مفهوم اي دي اس ال رو برا مادربزرگم توضيح بدم!!تو عروسي نشسته بودم يه بچه 3 ، 4 ساله اومد يک هسته هلو داد بهم، منم نازش کردم هسته رو گرفتم انداختم زير ميز، چند ثانيه بعد ديدم دوباره آوردش، اين دفعه پرتش کردم يه جاي دور ديدم دوباره آورد!! مي خواستم اين بار خيلي دور بندازمش که بغل دستيم بهم گفت آقا اين بچس سگ نيست! طرف باباي بچه بود!!اعتراف ميکنم دوره دبستان امتحان جغرافي داشتيم يه سوالش اين بود: تنها قمر کره زمين؟ من هم با اطمينان کامل نوشتم قمر بني هاشم!!!اعتراف ميكنم بچه كه بودم با دختر و پسر خاله هام لباس كهنه ميپوشيديم ميرفتيم گدايي با درامدش بستني ميگرفتيم كه همسايمون مارو لو داد و كتك خورديم!!سوم دبستان که بودم يه روز معلممون مدرسه نيومد منم ظهرش رفتم در خونشون که يه کوچه بالاتر از ما بود تکليف شبمو ازش گرفتم.اعتراف ميکنم به عنوان 1 مهندس ميخواستم ديوار رو سوراخ کنم، شک داشتم که از زير جايي که ميخوام سوراخ کنم سيم برق رد شده باشه، واسه اينکه برق نگيرتم فيوز رو قطع کردم، تازه وقتي ديدم دريل کار نميکنه کلي غصه خوردم که دريل سوخت !!

nika6749
5th May 2012, 04:00 PM
الهی چه ناز من که خیلی خوشم اومد

-kimia-
5th May 2012, 05:06 PM
[khande][khande][khande]عالی بود. کلیییییییییییی خندیدم[khande][khande][khande][khande][khande][khande][khande]
منم کلی از این اعترافا دارم [khande][khande][khande] البته فکر کنم همه داشته باشن[cheshmak]

avm2
5th May 2012, 06:18 PM
هر چند خنده دار بود ولی کلی غم توش بود آخه منو یاد خاطره هام انداخت....عالی بود....مرسی[tashvigh]

afarideh
5th May 2012, 10:50 PM
میگم عجب دختر شیطونی بودی کلا دست شیطون رو از پشت بسته بودی[nishkhand]

hedii
5th May 2012, 11:42 PM
خیلی جالب بود ...کلی خندیدم[shademani2][khande]

سونای
5th May 2012, 11:44 PM
میگم عجب دختر شیطونی بودی کلا دست شیطون رو از پشت بسته بودی[nishkhand]

(..که بغل دستيم بهم گفت آقا اين بچس سگ نيست!)
پسربود! نبود؟!![soal]
[golrooz][golrooz][golrooz]

زهرا قربانی
6th May 2012, 10:30 AM
[nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][khande][khande][khande][khande][khande][golrooz][golrooz][golrooz]

afarideh
6th May 2012, 10:39 AM
(..که بغل دستيم بهم گفت آقا اين بچس سگ نيست!)
پسربود! نبود؟!![soal]
[golrooz][golrooz][golrooz]

اعتراف ميکنم تا سنه 13-12 سالگي تحت تاثير حرفاي مادربزرگم که خيلي تو قيد و بند حجاب بود با روسري مي‌شستم جلوي تلويزيون مخصوصا از ايرج طهماسب خيلي خجالت ميکشيدم. زياد ميخنديد فکر ميکردم بهم نظر داره!!
آقاهه گفت : ببخشيد خانم 5 بار صداتون کردم نشنيدين، ?

پت
6th May 2012, 12:58 PM
خییییییییییییییییییییلی جالب بود..خوش بحالت ک اینقدر شیطنت داشتی..اینا همش خاطره ست ..ک من ندارم..چون همیشه آروم بودم...

sheri khoshgele
6th May 2012, 03:16 PM
وای چقد شیطون من عاشق ادمای شیطونم. افرین ب این هوش[khande][tashvigh]

mamadshumakher
6th May 2012, 05:11 PM
واقعا بهت خسته نباشید میگم.خیلی زحمت کشیدی[nishkhand] فقط میخوام بدونم اونجایی که شما زندگی میکنی امنیت برقراره؟همه سالمن؟
اعتراف میکنم بچه که بودم از تلفن رایگان توی بیمارستان زنگ میزدم آزانس بیاد.

من زیاد اعتراف نکنم بهتره.

میکده
6th May 2012, 05:31 PM
معلومه ادم جالبی هستی خیلی قسنگ بود[tashvigh]اینم واسه شیطونیات[nishkhand]

kahrupay
6th May 2012, 08:39 PM
[khande]

المیرا70
7th May 2012, 01:52 PM
ممنون خیلی با حال بود .آفرین به جسارتت که اعتراف می کنی

amin2295
7th May 2012, 06:55 PM
alieeeeeeeeeeeeeeeeeeee!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!vaqan gol kashtti[khande][khande][khande]

khorde-shishe
8th May 2012, 11:00 PM
کار دیگه نبوده بکند[tafakor][nishkhand]

soha68
9th May 2012, 06:31 PM
عالی بود مرسیییییی[tashvigh]

تووت فرنگی
13th May 2012, 05:54 PM
[taajob]

سيد محمد قاسمي
21st May 2012, 03:33 PM
ايول
حال كردم
راستي خانم شيطونه راستشو بگو رفتي تكليف مشق از معلمتون بگيري؟
اخه فكر ميكنم هر شب تكليف مشق شيطان را شما بهش ميديد[khande]
بيچاره پدر و مادرت خدا بهشون صبر بده[bamazegi]

محسن مهابادی زاده
21st May 2012, 05:47 PM
....

javad4481
21st May 2012, 07:13 PM
شما يه تقويتي براي شيطون بزار خوب پول در مياري من جاي شما بودم اينكارو مي كردم

تووت فرنگی
24th May 2012, 06:17 AM
سلام جالب بود. و جالب تر اینکه خیلی از مطالب کپی رایت بود و سرکارعالی فقط زحمت نوشتنش رو کشیده بودی.[bamazegi]

آیـآ من نوشته بودم این خودمم که شما تهمت میزنی ؟؟
متاسفم ...[negaran]

mamadshumakher
24th May 2012, 02:19 PM
سلام جالب بود. و جالب تر اینکه خیلی از مطالب کپی رایت بود و سرکارعالی فقط زحمت نوشتنش رو کشیده بودی.[bamazegi]

خب ازین به بعد ما میخونیم شما بنویس [nishkhand]

fati3370
28th April 2013, 06:38 PM
منم اعتراف کنم،بچه ک بودم بغال کوچمون پیرمرد بودچشش زیاد خوب نمیدید
بادوستم کلی میگشتیم تا ی تیکه سنک نازک و صاف پیدا کنیم ب جا پول سکه ای بش میدادیم لواشک شکلات برمیداشتیم یبار فهمید دوید دنبالمون!!!!!
یادش بخیر

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد