نارون1
1st May 2012, 07:53 PM
دخترك لاغر اندام و ظريف بود، طوري كه با خودم فكر كردم چنين دختري چطور ميتواند براي پسرم خانهداري كند و فرزندان سالمي به دنيا بياورد؟
مادرش ميگفت: دخترم كار خانه بلد نيست. او فقط درس خوانده است و هيچوقت از او انتظار نداشتهايم كاري بكند جز درس خواندن و شكوفايي استعدادهايش.
همين بود كه از او خوشم نيامد. به مادرش گفتم: مگر خودتان زير دست مادرتان براي ازدواج تعليم نديديد، دوره ما همينطور بود. تربيت ميشديم كه زن زندگي باشيم. شما ميخواهيد بگوييد به دخترتان چيزي ياد ندادهايد؟
پسرم گوشه چادرم را كشيد و به من چشم غره رفت. گلويي صاف كردم و گفتم: عيبي ندارد. خودم هر وقت لازم داشت كمكش ميكنم كه خوب به امور زندگي و خانهداري مسلط شود.
دخترك گفت: مگر قرار است با هم زندگي كنيم. و بعد با قهر سيني چاي را كه آورده بود جمع كرد و برد.
خداحافظي كرديم و رفتيم و قرار شد خبر از ما باشد. اولين دعوايي كه با پسرم كردم همانجا بود. دسته گل من قرار بود مادر بيوه و خواهر 15 سالهاش را ول كند و برود دنبال اين دختر لاغر مردني و بيهنر.
بله گاهي خصومت و رقابت افسانهاي عروس و مادر شوهر از همين جا شروع ميشود. اما هميشه هم اينطور نيست.
فداكاري بيشتر، توقع بيشتر
مادرها بچهها را به دنيا ميآورند، اما بعد از آن ديگر آرزوهاي خود را دنبال نميكنند بلكه جريان رشد بچهها را پي ميگيرند. آنها ورزش نميكنند، ديگر كار نميكنند، سعي نميكنند، اندامي كه هنگام باروري فرسوده و فربه شده به جاي اول برگردد. گاه افسرده ميشوند و حس ميكنند قرباني شدهاند و هر روز كه به آينه نگاه ميكنند ميبينند كه پيرتر و پيرتر شدهاند.
هرچقدر بچههاي بيشتري داشته باشند، پيرتر و پيرتر و خستهتر و خستهتر ميشوند و ميبينند كه شيره جان و آرزوهايشان را به بچهها سپردهاند. بچهها جواني آنان را ذرهذره ميگيرند تا برومند و رشيد شوند و آنگاه كه مادر فكر ميكند ديگر شاخ شمشادهايش به ثمر نشستهاند و بايد از ميوهشان بهره بگيرد، دختر نورستهاي از راه ميرسد و اين ميوه رسيده را ميچيند.
اين حسي است كه خيلي از مادرها دارند. بعضي از جامعهشناسان اعتقاد دارند رابطه پيچيده و منفي عروس و مادر شوهر در كشورهاي آسيايي بيشتر است. دليلش هم اين است كه مادر در اين كشورها بيشتر براي فرزندان وقت ميگذارد و در خانه زحمت ميكشد و هرچقدر زحمت بيشتر باشد توقع نيز بيشتر است. وقتي تمام زندگي را پاي پسرها ريختي، توقع داري آنها دو برابرش را در زمان پيري به تو پس بدهند.
والدين پسري كه براي خود حقوقي قائل ميشوند ولي براي والدين همسر پسرشان اين حقوق را قائل نيستند بايد منتظر باشند كه عروسشان نيز ميان آنها و والدينش فرق بگذارد
در زندگي سنتي كه اين شيوه تربيت از آن به جاي مانده است، پسر از خانواده پدري جدا نميشد. او وارث شغل و خانمان پدر بود و به كمك پدر و در نبود او خانه را اداره ميكرد. همسر او نيز صرفا زن ديگري در خانه بزرگ پدري بود.
زني در كنار ساير عروسها و دخترها و مادر شوهر. او راحتتر نقش زن دوم (پس از مادر شوهر) را ميپذيرفت. اما امروز كه پسر به خانه خود ميرود، عروس بسختي ميپذيرد كه بانوي زندگي خودش باشد اما زن دوم در زندگي همسرش به شمار رود.
چنان كه مرد اول زندگي او نيز همسرش است نه پدرش.
بسياري از مادر شوهرها نيز اين رابطه را به نوعي ميپذيرند اما هميشه بين حس واگذاري كامل امور به عروس و نگراني ناتواني او در خرسند ساختن فرزندشان سرگردانند.
روياي استقلال
مادرزن يا مادرشوهر انتظار دارند كه عضو تازه خانواده احترام آنها را نگه دارد و جايگاهي خاص برايشان در نظر بگيرد اما اين عضو تازه براي چنين چيزي تربيت نشده است و استقلال تنها رويايي بوده كه در سر داشته است و هر گونه نقد و نظري را اغلب دخالت در زندگي زناشويي خود و همسرش ميپندارد.
متاسفانه مادران مهربان بايد اين واقعيت را بپذيرند كه وقتي جوجهها بزرگ ميشوند از لانه ميپرند و گاه هرگز برنميگردند. تقاضاي تغيير اين وضعيت ميتواند به گسست زندگي زناشويي فرزندان منتهي شود. اين موضوع هرجا كه وابستگي مادر و پسر به هم زياد باشد ديده ميشود چنان كه در ايتاليا مادر شوهرها اولين دليل طلاق ميان زوجها به شمار ميروند زيرا در ايتاليا مردان به طور غيرمعمول به مادرانشان وابستگي دارند.
زندگي كردن در يك خانه يا خانههاي نزديك و دخالت مادرشوهرها در زندگي داخلي پسرانشان همراه با عيبجويي از عروسها و رفتارهاي خاص با پسران بزرگشان مانند يك بچه موجب تيرگي روابط زن و شوهرها ميشود.
عشق، عشق ميآورد
هر مادر و پدري يك روز مادر و پدر شوهر زني خواهد شد و اگر ميخواهيد در زندگي خود فرزندتان را از دست ندهيد مادر و پدر عروس خود را مثل خواهر و برادر خود بدانيد و به فرزندتان بگوييد اگر انتظار دارد كه همسرش به مادرش احترام كند بيش و پيش از او بايد خودش به والدين همسرش احترام بگذارد. زيرا از هر دست كه بدهي از همان دست ميگيري.
والدين پسري كه براي خود حقوقي قائل ميشوند ولي براي والدين همسر پسرشان اين حقوق را قائل نيستند بايد منتظر باشند كه عروسشان نيز ميان آنها و والدينش فرق بگذارد.
اگر ميخواهيد عروستان نيز مانند عضوي از خانواده به فرزندان شما اضافه شود با او چنان رفتار كنيد كه دوست داريد با دخترتان رفتار شود.
مطمئن باشيد با چنين برخوردي نه تنها فرزندتان از شما دور نميشود، بلكه عروستان نيز چون دخترتان شما را دوست خواهد داشت.
به فرزندتان بياموزيد كه سياست خانواده را چنان رعايت كند كه با عشق و محبت به همسرش او را سپاسگزار و مديون والدينش سازد نه چنان رفتاري با همسرش داشته باشد كه با زور و اجحاف او را از والدين خود بيزار سازد. زيرا روابط خانوادگي با محبت پيش ميرود نه با زور و اجبار. زني كه عاشقانه رفتار همسرش را ميستايد به والدين او كه چنين فرزندي تربيت كردهاند نيز با محبت نگاه خواهد كرد.
مادرشوهري موفّق و تواناست كه همواره با پندار و رفتار عاقلانه، مخلصانه و فداكارانه خويش زمينه دوستي، مودّت و محبّت ميان پسر خود و عروس خانم را بيشتر كند و با محبّتي كه به عروسش ابراز مينمايد كانون وجود او را سرشار از آرامش سازد تا توان آرامشگري او نيز افزونتر گردد.
دور بودن از دخالتها و اظهارنظرهاي غيرلازم، تشويقها و نگرانيهاي بيمورد، مبرا بودن از شكها و بدبينيها، حفظ زبان از آسيبها و مجهز بودن به زبان تشويق، ترغيب و تأييد خوبيها و درستيها هنري است كه هر مادري كه فرزندي در آستانه ازدواج دارد بايد به آن مجهز باشد. مادر شوهرهاي بصير و متعهّد همواره فرزندشان را به حمايت همهجانبه از همسر تشويق نموده و از ايشان ميخواهند همسرشان را همراز خود بدانند نه ديگري را.
غذاي عروس با طعم عشق
هميشه به خود بگوييد پسرتان با زني جوان و زيبا به مراتب بهتر كنار ميآيد تا مادري پير و خسته. غذا از دست او برايش لذيذتر است و خطاهاي او را راحتتر ميبخشد زيرا زني است كه با او زندگي ميكند و از او بچهدار ميشود پس خطاهاي او را زير ذرهبين نگذاريد و فكر نكنيد خوراك روزانه پسرتان بيكيفيت شده است وعروس خانم نميتواند غذاي دلخواه او را تهيه كند و لباسهايش را خوب اتو بزند.
گاهي بعد از ازدواج ذائقه بچهها هم عوض ميشود! بهتر است شما بعد از ازدواج بچهها بيشتر براحتي و آسايش خود بينديشيد و اگر واقعا تنها شدهايد با دوستان و هم محليها دورههاي دوستانه و برنامههاي سفر بگذاريد و در كانونهاي محلي خاص سالمندان عضو شويد و در كارهاي خيريه مشغول باشيد. همه اينها شما را از تفكرات وسواسي نسبت به چند و چون زندگي زوج جوان دور ميكند.
مطمئنا زوج جوان خانواده هر وقت بتوانند براي كمك به خوب گذراندن سالهاي بازنشستگي از وظيفه مادري به شما كمك خواهند كرد و خيلي زود نوهتان را به شما ميسپارند تا مدتي از روز از او مراقبت كنيد و دوباره همه چيز شيرين ميشود.
منبع: جام جم
به نقل از روانشناسی روز
مادرش ميگفت: دخترم كار خانه بلد نيست. او فقط درس خوانده است و هيچوقت از او انتظار نداشتهايم كاري بكند جز درس خواندن و شكوفايي استعدادهايش.
همين بود كه از او خوشم نيامد. به مادرش گفتم: مگر خودتان زير دست مادرتان براي ازدواج تعليم نديديد، دوره ما همينطور بود. تربيت ميشديم كه زن زندگي باشيم. شما ميخواهيد بگوييد به دخترتان چيزي ياد ندادهايد؟
پسرم گوشه چادرم را كشيد و به من چشم غره رفت. گلويي صاف كردم و گفتم: عيبي ندارد. خودم هر وقت لازم داشت كمكش ميكنم كه خوب به امور زندگي و خانهداري مسلط شود.
دخترك گفت: مگر قرار است با هم زندگي كنيم. و بعد با قهر سيني چاي را كه آورده بود جمع كرد و برد.
خداحافظي كرديم و رفتيم و قرار شد خبر از ما باشد. اولين دعوايي كه با پسرم كردم همانجا بود. دسته گل من قرار بود مادر بيوه و خواهر 15 سالهاش را ول كند و برود دنبال اين دختر لاغر مردني و بيهنر.
بله گاهي خصومت و رقابت افسانهاي عروس و مادر شوهر از همين جا شروع ميشود. اما هميشه هم اينطور نيست.
فداكاري بيشتر، توقع بيشتر
مادرها بچهها را به دنيا ميآورند، اما بعد از آن ديگر آرزوهاي خود را دنبال نميكنند بلكه جريان رشد بچهها را پي ميگيرند. آنها ورزش نميكنند، ديگر كار نميكنند، سعي نميكنند، اندامي كه هنگام باروري فرسوده و فربه شده به جاي اول برگردد. گاه افسرده ميشوند و حس ميكنند قرباني شدهاند و هر روز كه به آينه نگاه ميكنند ميبينند كه پيرتر و پيرتر شدهاند.
هرچقدر بچههاي بيشتري داشته باشند، پيرتر و پيرتر و خستهتر و خستهتر ميشوند و ميبينند كه شيره جان و آرزوهايشان را به بچهها سپردهاند. بچهها جواني آنان را ذرهذره ميگيرند تا برومند و رشيد شوند و آنگاه كه مادر فكر ميكند ديگر شاخ شمشادهايش به ثمر نشستهاند و بايد از ميوهشان بهره بگيرد، دختر نورستهاي از راه ميرسد و اين ميوه رسيده را ميچيند.
اين حسي است كه خيلي از مادرها دارند. بعضي از جامعهشناسان اعتقاد دارند رابطه پيچيده و منفي عروس و مادر شوهر در كشورهاي آسيايي بيشتر است. دليلش هم اين است كه مادر در اين كشورها بيشتر براي فرزندان وقت ميگذارد و در خانه زحمت ميكشد و هرچقدر زحمت بيشتر باشد توقع نيز بيشتر است. وقتي تمام زندگي را پاي پسرها ريختي، توقع داري آنها دو برابرش را در زمان پيري به تو پس بدهند.
والدين پسري كه براي خود حقوقي قائل ميشوند ولي براي والدين همسر پسرشان اين حقوق را قائل نيستند بايد منتظر باشند كه عروسشان نيز ميان آنها و والدينش فرق بگذارد
در زندگي سنتي كه اين شيوه تربيت از آن به جاي مانده است، پسر از خانواده پدري جدا نميشد. او وارث شغل و خانمان پدر بود و به كمك پدر و در نبود او خانه را اداره ميكرد. همسر او نيز صرفا زن ديگري در خانه بزرگ پدري بود.
زني در كنار ساير عروسها و دخترها و مادر شوهر. او راحتتر نقش زن دوم (پس از مادر شوهر) را ميپذيرفت. اما امروز كه پسر به خانه خود ميرود، عروس بسختي ميپذيرد كه بانوي زندگي خودش باشد اما زن دوم در زندگي همسرش به شمار رود.
چنان كه مرد اول زندگي او نيز همسرش است نه پدرش.
بسياري از مادر شوهرها نيز اين رابطه را به نوعي ميپذيرند اما هميشه بين حس واگذاري كامل امور به عروس و نگراني ناتواني او در خرسند ساختن فرزندشان سرگردانند.
روياي استقلال
مادرزن يا مادرشوهر انتظار دارند كه عضو تازه خانواده احترام آنها را نگه دارد و جايگاهي خاص برايشان در نظر بگيرد اما اين عضو تازه براي چنين چيزي تربيت نشده است و استقلال تنها رويايي بوده كه در سر داشته است و هر گونه نقد و نظري را اغلب دخالت در زندگي زناشويي خود و همسرش ميپندارد.
متاسفانه مادران مهربان بايد اين واقعيت را بپذيرند كه وقتي جوجهها بزرگ ميشوند از لانه ميپرند و گاه هرگز برنميگردند. تقاضاي تغيير اين وضعيت ميتواند به گسست زندگي زناشويي فرزندان منتهي شود. اين موضوع هرجا كه وابستگي مادر و پسر به هم زياد باشد ديده ميشود چنان كه در ايتاليا مادر شوهرها اولين دليل طلاق ميان زوجها به شمار ميروند زيرا در ايتاليا مردان به طور غيرمعمول به مادرانشان وابستگي دارند.
زندگي كردن در يك خانه يا خانههاي نزديك و دخالت مادرشوهرها در زندگي داخلي پسرانشان همراه با عيبجويي از عروسها و رفتارهاي خاص با پسران بزرگشان مانند يك بچه موجب تيرگي روابط زن و شوهرها ميشود.
عشق، عشق ميآورد
هر مادر و پدري يك روز مادر و پدر شوهر زني خواهد شد و اگر ميخواهيد در زندگي خود فرزندتان را از دست ندهيد مادر و پدر عروس خود را مثل خواهر و برادر خود بدانيد و به فرزندتان بگوييد اگر انتظار دارد كه همسرش به مادرش احترام كند بيش و پيش از او بايد خودش به والدين همسرش احترام بگذارد. زيرا از هر دست كه بدهي از همان دست ميگيري.
والدين پسري كه براي خود حقوقي قائل ميشوند ولي براي والدين همسر پسرشان اين حقوق را قائل نيستند بايد منتظر باشند كه عروسشان نيز ميان آنها و والدينش فرق بگذارد.
اگر ميخواهيد عروستان نيز مانند عضوي از خانواده به فرزندان شما اضافه شود با او چنان رفتار كنيد كه دوست داريد با دخترتان رفتار شود.
مطمئن باشيد با چنين برخوردي نه تنها فرزندتان از شما دور نميشود، بلكه عروستان نيز چون دخترتان شما را دوست خواهد داشت.
به فرزندتان بياموزيد كه سياست خانواده را چنان رعايت كند كه با عشق و محبت به همسرش او را سپاسگزار و مديون والدينش سازد نه چنان رفتاري با همسرش داشته باشد كه با زور و اجحاف او را از والدين خود بيزار سازد. زيرا روابط خانوادگي با محبت پيش ميرود نه با زور و اجبار. زني كه عاشقانه رفتار همسرش را ميستايد به والدين او كه چنين فرزندي تربيت كردهاند نيز با محبت نگاه خواهد كرد.
مادرشوهري موفّق و تواناست كه همواره با پندار و رفتار عاقلانه، مخلصانه و فداكارانه خويش زمينه دوستي، مودّت و محبّت ميان پسر خود و عروس خانم را بيشتر كند و با محبّتي كه به عروسش ابراز مينمايد كانون وجود او را سرشار از آرامش سازد تا توان آرامشگري او نيز افزونتر گردد.
دور بودن از دخالتها و اظهارنظرهاي غيرلازم، تشويقها و نگرانيهاي بيمورد، مبرا بودن از شكها و بدبينيها، حفظ زبان از آسيبها و مجهز بودن به زبان تشويق، ترغيب و تأييد خوبيها و درستيها هنري است كه هر مادري كه فرزندي در آستانه ازدواج دارد بايد به آن مجهز باشد. مادر شوهرهاي بصير و متعهّد همواره فرزندشان را به حمايت همهجانبه از همسر تشويق نموده و از ايشان ميخواهند همسرشان را همراز خود بدانند نه ديگري را.
غذاي عروس با طعم عشق
هميشه به خود بگوييد پسرتان با زني جوان و زيبا به مراتب بهتر كنار ميآيد تا مادري پير و خسته. غذا از دست او برايش لذيذتر است و خطاهاي او را راحتتر ميبخشد زيرا زني است كه با او زندگي ميكند و از او بچهدار ميشود پس خطاهاي او را زير ذرهبين نگذاريد و فكر نكنيد خوراك روزانه پسرتان بيكيفيت شده است وعروس خانم نميتواند غذاي دلخواه او را تهيه كند و لباسهايش را خوب اتو بزند.
گاهي بعد از ازدواج ذائقه بچهها هم عوض ميشود! بهتر است شما بعد از ازدواج بچهها بيشتر براحتي و آسايش خود بينديشيد و اگر واقعا تنها شدهايد با دوستان و هم محليها دورههاي دوستانه و برنامههاي سفر بگذاريد و در كانونهاي محلي خاص سالمندان عضو شويد و در كارهاي خيريه مشغول باشيد. همه اينها شما را از تفكرات وسواسي نسبت به چند و چون زندگي زوج جوان دور ميكند.
مطمئنا زوج جوان خانواده هر وقت بتوانند براي كمك به خوب گذراندن سالهاي بازنشستگي از وظيفه مادري به شما كمك خواهند كرد و خيلي زود نوهتان را به شما ميسپارند تا مدتي از روز از او مراقبت كنيد و دوباره همه چيز شيرين ميشود.
منبع: جام جم
به نقل از روانشناسی روز