PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوء تفاهم عاشقانه!



!nesa
19th April 2012, 06:58 PM
سوء تفاهم عاشقانه!

با اینكه رشته ش ادبیات بود هر روز سری به دانشكده تاریخ می زد.همه دوستانش متوجه این رفتار او شده بودند.اگر یك روز او را نمی دید زلزله ای در افكارش رخ می داد اما امروز با روزهای دیگر متفاوت بود.میخواست حرف بزند.میخواست بگوید ك چقدر دوستش دارد...تصمیمی داشت دیگر برای همیشه خود را از این آشفتگی نجات دهد.شاخه گلی خرید و مثل همیشه در انتظار نشست.تمام وجودش را استرس فرا گرفته بود.مدام جملاتی راكه میخواست بگوید در ذهنش مرور می كرد.چه میخواست بگوید؟؟؟آن همه شوق را در قالب چه كلماتی میخواست بیان كند؟

در همین حال و فكر بود كه ناگهان تمام وجودش لرزیذ.چه لرزش شیرینی بود.بله خودش بود كه داشت می آمد.دیگر هیچ چیز و هیچ كس را جز او نمی دید.آماده شد تا تمام راز دلش را بیرون بریزد.یكدفعه چیزی دید كه نمیتوانست باور كند.یعنی نمیخواست باور كند!

كنار او،كنار عشقش،شانه به شانه اش شانه یك مرد بود.نه باوركردنی نبود.چرا؟چرا زودتر حرف دلش را نزده بود؟در عرض چند ثانیه گل رز در دستش خشك شد.دختر و پسر گرم خنده و صحبت از كنارش رد شدند بی آنكه بدانند چه به روزش آورده اند!نفهمید كه چگونه از دانشگاه خارج شده است.!!!
وقتی به خودش آمد روی پل هوایی بود و داشت به گل رز نگاه میكرد .شاخه گل را انداخت و رفت!تصمیم گرفت فراموشش كند.تصمیم سختی بود شاید اگر كمی تنها كمی به شباهت این خواهر و برادر دقت میكرد هرگز چنین تصمیمی نمی گرفت....

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد