PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خبر مصاحبه با کارگردان انیمیشن خمیری مری&مکس



nazi joon
6th February 2009, 11:13 AM
مصاحبه با کارگردان انیمیشن خمیری مری&مکس
به بهانه نمایش در افتتاحیه ساندنس2009



انیمیشن "مری و مکس" به کارگردانی آدام الیوت، انیمیشنی خمیری است که موضوع آن در ارتباط با دوستی عجیب و غریب بین دو شخصیت این فیلم می باشد.

مری، دختر بچۀ هشت سالۀ خپل تنهایی که در حومۀ شهر ملبورن استرالیا زندگی می کند و مکس هوروویتز 44 ساله که بیش از حد چاق است. مکس یهودی ست در شهر شلوغ و پر هیاهوی نیویورک زندگی می کند و از بیماری سندرم اسپرگر رنج می برد. لازم به ذکر است که این فیلم 80 دقیقه ای برای نخستین بار در جشنوارۀ ساندنس به نمایش درآمد.




جالب است که بدانید فیلم تقریبا 132480 فریم جداگانه دارد که توسط دوربین کنونcanon با رزولوشن بالای 6 فیلمبرداری شده است و 212 عروسک از جنس های مختلفی چون پلیمر ، فلز،پلاستیک و گل ساخته شده است .در این فیلم صحنه های مربوط به استرالیا را با رنگ قهوه ای و صحنه های مرتبط با آمریکا را با رنگ خاکستری نشان داده اند.475 شیء مینیاتوری برای صحنه ها ساخته شده است که فقط برای یکی از این صحنه ها در حدود 9 هفته وقت صرف شده است ، 1026 دهان از جنس پلاستیک خالص ساخته شده تا به راحتی قابل شکل دادن باشند ، خود مکس چیزی در حدود 30 دهان برای نمایش بهتر احساساتش دارد برای این منظور 76 کیلو پلاستیک استفاده شده ، 886 دست برای اسکلت های سیمی ساخته شده است و 394 چشم در حالت های مختلف . فقط از 147 خیاط برای طراحی لباس کمک گرفته شده و نکته جالب طراحی لباس عروسی مری بر اساس لباس پرنسس دیانا است.

گروه تولید در هنگام کار 260کیلو گوجه ،280 کیلو قهوه ،2600لیتر شیر و بیش از 7800 مافین مصرف کرده اند که 5236!!تا از آنها را کارگردان خورده است .

آدام الیوت پیش از این به خاطر مجموعۀ موفق "هاروی کرامپت" موفق به دریافت جایزۀ اسکار گردیده است.

تام سیتو، کارگردان فیلمهای انیمیشنی، که در این جشنواره حضور داشت فرصتی به دست آورد و مصاحبه ای را با آدام الیوت دربارۀ این فیلم انجام داد که مشروح آن را در ذیل می توانید بخوانید :


تام سیتو: موضوع فیلم واقعاً تک است، چطور شد که به ذهنت رسید؟ من حتی شنیدم که شخصیت مکس براساس یک دوست واقعی که در زندگی ات بوده شکل گرفته؟

آدام الیوت: بله، مکس در حقیقت دوست اینترنتی من بود که در نیویورک زندگی می کرد و طی 20 سال با او از طریق مکاتبه ارتباط داشتم. بعد از اتمام اثر "هاروی کرامپت" از خودم پرسیدم حالا چکار کنم؟ همینطور که داشتم دربارۀ برادرم، عمویم و پسرعمویم می نوشتم، جعبۀ بزرگی که یک گوشه افتاده بود و داخل آن پر بود از مکاتباتم با مکس توجهم را به خود جلب کرد. به دقت شروع به بررسی همۀ آن نامه ها کردم. داستانهای جالبی که او در نامه ها تعریف کرده بوده رابه کلی فراموش کرده بودم ، و همین مطالب جذاب نامه ها باعث شد 5 سال بعد این فیلم را بسازم.

تام سیتو: آنطور که در فیلم نشان دادی، شخصیتهای داستان هر کدام بیماریهایی چون: آسم، اتیسم و سندرم اسپرگر دارند. (تام وقتی به اینجا می رسد در این هنگام آدام صدای مسخره ای از خود در می آورد که تام می پرسد؛ چی شد؟!)

آدام الیوت: (آدام می زند زیر خنده) راستش این سوال را خیلی ها از من می پرسند. شاید یک روزی مجبور بشوم و مطالب بیشتری دربارۀ مسیر اصلی آبی که ماهی در آن است یا چیزهایی شبیه به این بنویسم. در استرالیا به من مثل کشیشی که از فیلمهای خراب نگهداری می کند، نگاه می کنند. از دید من هرکسی می تواند به نوعی معایبی داشته باشد و این بسته به این دارد که شما چطور با این عیبهای خود برخورد کنید. شخصیتی که من به دوستم در این فیلم دادم به این صورت است که او بیماری آسم را در خود به صورت عیب نمی بیند. در حقیقت از دید او آسم داشتن، درست همانند رنگ چشم است. در موقع ساخت این فیلم چنین فکری در ذهنم بود که می خواستم از مردمی که بیشتر به حاشیه می پردازند، دفاع کنم، چرا که مردم با همدیگر فرق می کنند. درحقیقت می خواستم با این کار مردم را به سوی داستانهای جالب محیط زندگی اشان جذب کنم.

تام سیتو: تو در این فیلم از هنرپیشه های مشهوری چون فیلیپ سیمور هافمن، تونی کولت و اریک بانا استفاده کردی، کار کردن با ستارگانی که تجربۀ فیلمهای انیمیشنی را در کارنامۀ کاری خود نداشتند، چطور بود؟

آدام الیوت: اتفاقاً از همان ابتدا به دنبال هنرپیشه هایی بودم که کار انیمیشنی نکرده بودند. البته قبول دارم همین مسئله پیشبرد کار را سخت می کند. وقتی به شخصیت مکس فکر می کردم ناخودآگاه یک شهر نشین اصیل آن هم اهل نیویورک به ذهنم می آمد. تصورم از فیلیپ سیمور هافمن از فیلم "کاپوتی" بود و هر چه بیشتر به او فکر می کردم بیشتر به انتخابش مطمئن تر می شدم. به کارگیری تونی کولت و اریک بانا به خاطر استرالیایی بودنشان بود که همین مزیت باعث می شد که آنها بتوانند دقیقاً حال و هوای محل زندگی مری را به خوبی به تصویر بکشند. آنها بدون هیچ چشمداشتی تمامی کارها و وظایفشان را در این فیلم به خوبی دنبال می کردند. برای همگی آنها پول مدنظر نبود، بلکه می خواستند که تمام قسمتهای فیلمنامه را به طور کامل اجرا کنند و فهمیده بودند که این یک فیلم انیمیشنی معمولی نخواهد بود.


http://www.njavan.ir/forum/imagehosting/thum_3527498bf05c49ff9.jpg (http://www.njavan.ir/forum/vbimghost.php?do=displayimg&imgid=195)



تام سیتو: آیا در یک جای مشخص روی این اثر کار کردی یا نه در جاهای مختلف؟ و در مورد ضبط صحنه ها همه را با هم ضبط می کردی یا نه جداگانه؟


آدام الیوت: ما تمامی صحنه ها را جداگانه گرفتیم. همانطور که گفتم تونی، اریک و باری در همسایگی هم بودند. درمورد صحنه های مربوط به فیلیپ ابتدا در استودیوی ضبط صدا در نیویورک و بعد در لندن کار را ضبط کردیم. در ابتدا فکر می کردم که این کار انجام شدنی نیست چرا که با کارهای قبلی ام یک مقدار فرق می کرد. اما خوشبختانه سیستم صدای استودیو خیلی خوب بود و محیطش طوری بود که ما عکس العمل همدیگر را به خوبی می توانستیم ببینیم. و انجام این قسمت درست مانند این بود که انگار ما در یک اتاق دیگر بقیۀ کار را انجام می دادیم.


تام سیتو: تو تجربۀ ساخت فیلم کوتاه انیمیشنی خمیری را داشتی، ساختن فیلمهایی با این خصوصیت چه تفاوتهایی با سایر فیلمها دارد؟


آدام الیوت: درحقیقت می توان گفت که از ابتدا شروع کردن است. در واقع نحوۀ انجام کار گروهی را به شکل دیگری یاد می گیریم. نیک پارک در مورد انجام کارهایی این چنینی می گوید که انگار یک تفنگی را در دست گرفتی، استفادۀ معمولی که همه می کنند این است که می توانند با آن یک گلوله تو سر خالی کنند، اما آدمهای خوش فکر به این فکر می کنند چطور خلاقانه آن را به کار ببرند.


اما به نظر من انجام کارهای این چنینی را می توانیم به این شکل توصیف کنیم که در یک زمان هم عاشقت بشوند و هم با خنجر بزنند و تو را بکشند . (در اینجاست که آدام خنده اش می گیرد) در اصل من احساس تنهایی می کردم و دلم برای گل بازی تنگ شده بود اما این کار فرصتی شد که با تیمی کار کنم که هر کدام مهارت خاص خود را برای بازی در این فیلم آورده بودند.


تام سیتو: تو گفتی که کارهای انیمیشنی خمیری در حقیقت یک روش کاملاً شخصی در ساخت این قبیل کارها محسوب می شود. تو خودت به عنوان کارگردان،چقدر مطمئنی که خصوصیت شخصی هر کس تا چقدر می تواند با کاراکترهایی که بوجود می آورد، هماهنگ شود؟


آدام الیوت: کاملاً، دقیقاً این، یکی از بزرگترین ترس های من بود. من نمی خواستم که مکس شخصیتهای چندگانه داشته باشد. زمان آماده سازی ما خیلی کم بود، بنابراین مجبور بودم که انجام کارهای عملی و به کارگیری سبکهای اولیۀ را در کنار هم انجام بدهم. من همیشه بارها و بارها در کارهایم این کلمه را با خود تکرار می کنم: "آدم خپل ـ سست است" همیشه مسیر مستقیم به نتیجه نمی رسد. گاهی اوقات باید به بیراه زد و شانس را امتحان کرد.


تام سیتو: کدام بخش بیشترین زمان را برد؟


آدام الیوت: نوشتن متن فیلم حدود یک سال و نیم طول کشید و این در حالی بود که تولیدکنندۀ برنامه های من ـ ملنی کومبز ـ با کمبود مالی مواجه بود به همین خاطر به دنبال گرفتن پول از مراکز فیلم استرالیا رفتیم که این خود زمان زیادی را از ما گرفت. پس از آن سه چهار ماه هم طول کشید تا کارهای اولیه را آماده کنیم، دو سال برای انجام کارهای انیمیشن و چند ماهی هم برای راه اندازی و آماده سازی نهایی وقت برد. یک گروه 50 نفری بودیم که روی این پروژه کار کردیم. ما حتی زمانی را هماهنگ کردیم که این گروه فیلم "راتاتوئی" کمپانی پیکسار را ببینند چرا که آنها در لیست محصولاتشان بیشتر از دپارتمان هنری ما تولیدات خاص گروه سنی کودک داشتند.



http://www.njavan.ir/forum/imagehosting/thum_3527498bf02dc55b9.jpg (http://www.njavan.ir/forum/vbimghost.php?do=displayimg&imgid=194)


تام سیتو: آیا در این فیلم از گرافیکهای کامپیوتری زیبا، افکتهای استریواسکوپ استفاده شده است؟


آدام الیوت: (می خندد) بله، صحنه هایی از پیرمرد هست که اگر این قسمتها را می خواستیم به روش نو یعنی دیجیتالی انجام دهیم ممکن بود لطافت های مجسمه سازی به صورت تصادفی در هنگام فیلمبرداری از بین برود بنابراین ما این کار را به صورت قدیمی انجام دادیم چرا که معتقدم این کارها باعث ملموس شدن صحنه برای بیننده می شود. البته یک مقدار کار را ضمخت نشان می دهد اما این روش را همه دوست دارند.


تام سیتو: اشخاصی چون هایائو میازاکی و سیلوین شومه هر دو در گذشته می گفتند که در ساخت فیلمهایشان به آنچه که در ذهن تماشاگران می گذرد توجه نمی کنیم. آیا تو هم همین گونه فکر می کنی؟


آدام الیوت: در حقیقت مضمون فیلم به نوبۀ خود ذهن خانواده ها را به خود مشغول می کند. بخشی از این فیلم نیویورک را نشان می دهد و آدم خاکی که طبیعت شهرنشینی دارد را به نمایش می کشد و ضمناً من معمولاً در فیلمهایم به نگاه خود و خانواده ام توجه دارم. هیچگاه به فکر درمان معضلی نیستم بلکه به این توجه می کنم که فیلمی بسازم که باعث خشنودی پدرم بشود. وقتی داشتم متن را می نوشتم به عقب هم نگاه می کردم و سعی می کردم عادات روزمرۀ زندگی را در شخصیتها به هم بزنم. هیچ وقت کتابی در بارۀ نوشتن فیلم نامه نخواندم، صرفاً از طریق درک خودم آن را ساختم. یک جورهایی برخی قسمتهای این فیلم را شبیه فیلم جک نیکلسون دربارۀ اسمیت درآوردم.


تام سیتو: اصولاً تماشاگر امریکایی مزاجش به فیلمهای انیمیشنی لایو اکشن عادت دارد، چقدر فکر می کنی که این مری و مکس بتوانند جای خود را بین این فیلمها بازکنند؟


آدام الیوت: من فیلمهای دیگری را هم دیدم ـ که حقیقتاً در نوع خود بی نظیرند ـ اما تماشاگران به خاطر داشتن زیرنویس از آنها ایراد می گیرند. اما نکتۀ زیبایی که در مورد استرالیا می توان گفت اینکه ما نه اروپایی هستیم و نه آسیایی و نه آمریکایی. در این فیلم زبان مشکل آفرین نیست و صحنه هایی وجوددارد که برای هر دو آمریکایی ها و استرالیایی ها حساسیت برانگیزند اما تماشاگران امریکایی آنقدرها پوستشان کلفت است که بتوان با این جور صحنه ها آنها را از میدان به در کرد. اکران این فیلم همزمان با مراسم گشایش جشنواره ساندنس در واقع آغاز مطرح شدن این اثر خواهد بود و بهترین مکان تا شاهد عکس العمل تماشاگران باشیم. در حقیقت زمانی فهمیدیم که این فیلم باید به جشنواره ساندیس برسد که هنوز داشتیم روی آن کار می کردیم، به همین خاطر خودمان هم برای اولین بار خواهد بود که همزمان با تماشاگران به تماشای آن خواهیم نشست و قطعاً تا پایان روز همه در مورد این فیلم صحبت خواهند کرد. منتظریم تا ببینیم.


تام سیتو: آدام خیلی ممنون که وقتت را به من دادی و یادت باشد که اگر خواستی در ماه ژانویه از کوه های راکی بالا بری، حتماً لباس گرم مناسبی با خودت برداری.



تام سیتو کارگردان و معلم فیلمهای انیمیشنی است. وی همچنین نویسندۀ کتابهایی چون "ترسیم و طراحی خطوط" و "داستان ناگفته ای از اتحادیه های انیمیشن از بوسکو تا بارت سیمپسون (دانشگاه مطبوعات کنتاکی _ 2006) که هم اکنون در کتابفروشی ها موجود است نیز می باشد .




منبع :mag.awn.com و سایت رسمی مری و مکس


ترجمه :ایرانیان انیمیشن

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد