PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کتابشناسی با محوریت علوم انسانی



nezamehadafmand
29th March 2012, 03:39 PM
کتابشناسی با محوریت علوم انسانی

nezamehadafmand
29th March 2012, 04:08 PM
کتاب معجم البلدان

*معرفى كتاب

انديشه تدوين فرهنگنامه جغرافيايى معجم البلدان براى ياقوت به سال 1218 م / 615 ه. در مرو پديد آمد و رنگ خاصّ كتاب از اوضاعى كه با تأليف آن پيوسته بود، بر ما معلوم مى‏شود. چنين رخ داد كه ياقوت با امام سمعانى، پسر مؤلّف الأنساب معروف، در مجلسى بود و از كلمه حباشه، نام محلّى در جزيرة العرب، سخن رفت كه در حديث آمده بود و ياقوت بر بنيان اشتقاق كلمه مدلّل داشت كه بايد آن را با ضم« ح» خواند، ولى يكى از حاضران مصرّ بود كه بايد حباشه با فتح« ح» خوانده شود و ياقوت نتوانست مرجع موثّقى به تأييد نظر خود پيدا كند، و با آنكه كتابخانه‏هاى مرو در آن هنگام پر از مراجع بود، از يافتن شاهد ناتوان ماند. در اين هنگام مصمّم شد تا فرهنگ جغرافيايى را توضيح كند بلكه تلفّظ درست آنها را نيز به دست دهد. بنابراين كتاب وى از نوع آن فرهنگهاى لغوى است كه از قرن نهم به بعد با آن روبه رو شده‏ايم، و اين نكته از كلمات خود ياقوت به هنگام وصف كتاب در مقدّمه معلوم مى‏شود كه گويد:« كتابى است درباره نام شهرها و كوهها و درّه‏ها و دشتها و دهكده‏ها و جاها و وطنها و درياها و رودها و بركه‏ها و بتها». به همين جهت آن را معجم البلدان ناميده است.

با آنكه ياقوت راهى هموار در پيش داشت كه بسيار كسان از پيش پيموده بودند، باز هم بيم آن داشت كه به آن متّهم شود كه از تأليف فرهنگ هدف جغرافيايى صرف دارد، بدين جهت بيشتر از هر چيز كوشش دارد تا مطالب خود را با شواهدى از قرآن و حديث تأييد كند. اشاره مى‏كند كه آيات خالق و دلايل قدرت او بر همه زمين گسترده است، از اين رو در قرائت سفرنامه‏ها و اطّلاع از وضع شهرها فوايد بزرگ هست و اندرزهاى نكو، و مرد پارسا مى‏بايد كه در اثناى سفر مشاهدات خود را به منظور فايده معاصران و نسلهاى بعد يادداشت و تدوين كند. ياقوت از اين نكته كه اطّلاعات جغرافيايى از لحاظ علمى نيز اهمّيّت دارد غافل نيست. به عقيده او نسخه برداران و روايتگرانى كه نامها را بى دقّت مى‏پذيرند، غالبا آنها را به خطا ثبت مى‏كنند، در صورتى كه همه مردم به ضبط درست اعلام نياز دارند. حاكمان و قانونگذاران بايد از فتح هر شهر به دست مسلمانان خبر داشته باشند كه چگونه انجام گرفته تا خراج شهر را تعيين توانند كرد. اهل حديث بايد علما و مجتهدان معروف هر ولايت را بشناسند. اطلاع يافتن از آب و هوا و اوضاع طبيعى براى طبيبان اهمّيّت دارد. منجّمان نيز بايد منازل نجوم را بدانند تا طالع بلاد را توانند ديد. شاعران و عالمان لغت بايد تلفّظ نام مكانها و رودها و كوهها و چاهها را درست بدانند تا خطا نكنند و مضحكه مردم دانا نشوند. ياقوت شرحى را كه در مقامات حريرى آمده، كه يكى از دانشمندان بزرگ دوران از تعيين محلّى عاجز مانده بود، شاهد گفتار خود مى‏گيرد.

همه اين دلايل كه ياقوت آورده در حد خود موجّه است و بار ديگر تصوّرى از آن ملاحظات عملى كه نوشته‏هاى جغرافيايى را به نزد مؤلّفان مسلمان پديد آورد و به كمال رسانيد، به دست مى‏دهد كه البته ياقوت همه را ياد نمى‏كند.

در آخر مقدّمه نام جغرافى‏شناسان سلف را بتفصيل مى‏آورد، اما نبايد پنداشت كه نام همه مؤلّفاتى را كه مرجع وى بوده‏اند آورده است. سابقا بسيارى از آنها را نام برديم و درباره بعضيشان فقط بر ياقوت تكيه داشتيم، زيرا متن آثارى كه از آنها نقل كرده به جا نمانده است.

ياقوت مقدّمه را با تحليل كتاب و روش تأليف آن به سر مى‏برد, كه روزن اين قسمت را در تحقيقى كه از آن ياد كرديم تا حدّى روشن كرده است. ياقوت تقاضاى كسانى را كه به اصرار خواستار اختصار كتاب وى بوده‏اند با خشونت رد كرده و در اين مورد به حكايتى از جاحظ در معايب اختصار كتب استشهاد میكند.

به دنبال مقدّمه پنج باب هست كه به منزله مدخل كتاب است. باب نخست از نظريّات مختلف درباره شكل زمين بر اساس جغرافياى رياضى كه ماهيّت آن را مى‏شناسيم سخن دارد و خود او زمين را به شكل كره مى‏داند، كه فلك چون مغناطيس از هر طرف آن را مى‏كشد. باب دوّم از نظام تقسيم اقاليم گفت و گو دارد و ضمنا بروج دوازده گانه و بلاد متعلّق بدان و راههاى عملى براى تعيين قبله هر شهر را نيز ياد مى‏كند. باب سوّم در تفسير اصطلاحات جغرافيايى است كه از بريد، فرسخ، ميل، و عنوان ناحيه‏ها چون اقليم، كوره، ولايت، استان، رستاق، طسوج، جند، آباد، سكه، و مصر گفت و گو مى‏كند، آنگاه اصطلاحات جغرافيايى نجومى را چون طول، عرض، درجه، و دقيقه، و اصطلاحات مخصوص خراج و درآمد زمين را چون صلح، سلم، عنوة، خراج، فى‏ء، غنيمت، صدقه، خمس، و اقطاع شرح مى‏دهد، باب چهارم فهرست بلادى است كه مسلمانان گشوده‏اند به ترتيب خراجى كه از هر يك وصول مى‏شود. باب پنجم بحثى مقدماتى است در اخبار بلاد و مردم نواحى مختلف و طبقه‏بندى ممالك از لحاظ منزلت و اهمّيّت, كه بابل به مقام اوّل است، سپس هند، آنگاه چين، بعد ترك، بعد روم. از پس اين بابهاى مقدمه‏وار كه پنجاه صفحه كتاب را مى‏گيرد فرهنگ به معناى دقيق آغاز مى‏شود.

نام مكانها مانند فرهنگهاى سابق به ترتيب ابجدى آمده، ولى فراموش نبايد كرد كه ترتيب كلمات وابسته به يك حرف گاه به خلاف سابق است. پس از نام، توضيحاتى مفصّل درباره تلفّظ آن با ذكر اختلاف قرائتها هست. غالبا ياقوت به توضيح منشأ و اصل كلمه مى‏پردازد و به عادت لغت شناسان عرب مى‏خواهد كلمه را از مايه لغات عربى درآورد. جز در موارد استثنايى از انديشه عربى نبودن آن غافل است و بحث لغوى معمولا با شواهدى از شاعران عرب كه مى‏توان در كار تلفّظ درست بر آنها تكيه كرد همراه است و گاه مقياس تلفظ كلمه به كمك بحر و قافيه شعر مشخّص مى‏شود. پس از آن طول و عرض مكان و برج مخصوص آن معيّن مى‏شود.

به دنبال آن، قسمت تاريخى است كه از اصل محلّ جغرافيايى و كيفيّت پيدايش و سكنه و نقش تاريخى آن بحث مى‏كند و غالبا اخبار و داستانهاى متعلّق بدان را نيز همراه دارد. اگر نام محل در قرآن آمده شاهد آن نقل مى‏شود. اگر مسلمانان آن را گشوده‏اند تاريخ فتح گفته مى‏شود و تقريبا هميشه از نام دانشوران محل بخصوص فقها و اهل حديث و نام استادان و شاگردانشان سخن مى‏رود. به علاوه، در بعضى از موارد ياقوت از جاها و شهرهايى كه ديده گزارشى دقيق دارد. از بناهاى مختلف، قلعه‏ها، بندرها، و عادات و اخلاق قبايل و اقوام بتفصيل سخن مى‏كند و از عجايب بلاد دور غافل نمى‏ماند. ضمن سخن حكايات جالب و نكته‏ها و لطيفه‏ها و اشعار منتخب و گهگاه قطعات يا رسائل كامل از مؤلّفان سابق نقل مى‏شود و يك مقاله مستقل ده و پانزده صفحه‏اى به وجود مى‏آيد.

البتّه همه كلمات فرهنگ چنين مفصّل نيست. قسمت لغوى هميشه هست ولى به هنگام سخن از محلّى گمنام يا نامعروف طبعا قسمت تاريخى وجود ندارد. در اين موارد قسمت نجومى نيز نيست و مشخّصات و محل بتقريب معيّن مى‏شود و گاه توضيح كلّى كلمه با يك سطر به سر مى‏رود.

گفت و گو از منابع فرهنگ ياقوت ضرورت ندارد. در فصول پيشين مكرّر از آن سخن داشته‏ايم و گفته‏ايم كه وى همه مطالب جغرافيايى را كه طى شش قرن روى هم انبوه شده بود فراهم آورد. با آنكه مؤلّف سليقه لغوى دارد، اما اين كتاب جامع چنانكه مكرّر معلوم داشته‏ايم، به جغرافياى لغوى يا توصيفى بس نكرده شامل جغرافياى نجومى نيز هست و در آن زمينه از منابعى كه گاه به جا نيست مطالبى به دست مى‏دهد. هونيگمان اين موضوع را در كتاب خويش راجع به هفت اقليم با دقّت كامل روشن كرده و از بعض موارد فرهنگ نيز معلوم مى‏شود. مثلا ياقوت از ميان همه زيجها( يعنى جدولهاى نجومى) به زيج ابو عون اسحاق بن على توجّه خاص داشته كه براى كارشناس بزرگى چون نالينو شناخته نبوده و شباهت آن را با صورة الأرض خوارزمى از روى قطعات منقول ياقوت اثبات كرده است. از اينجا توان دانست كه ياقوت حتى در اين زمينه كه چندان مورد توجّه وى نبوده منابعى به دسترس داشته كه به ما نرسيده است.

مطالب ياقوت فوق العاده متنوّع است و مانند نمايندگان مكتب كلاسيك در عالم اسلام محصور نمانده و نيز مانند نمايندگان مكتب لغوى براى مواضع جزيرة العرب اهمّيّت استثنايى قائل نشده و چنانكه ديديم به جهان اسلام و شرق دور به يك شكل توجّه كرده و اين قضيّه درباره اروپاى شرقى و شمالى نيز صادق است. البته مشرق را بهتر از مغرب مى‏شناسد، ولى از ناحيه اخير نيز گاه اطّلاعاتى مى‏دهد كه نمودار وسعت معرفت وى از اوضاع آنجاست. آمارى مدلّل داشته كه ياقوت تنها مؤلّفى است كه قطعاتى از دو كتاب مفقود دو مؤلّف سيسيلى را نگاه داشته، يكى ابو على حسن( حدود سال 1050) و ديگرى ابن قطاع( متوفّى به سال 1121 / 515 ه.) كه همه اطّلاعات خود را درباره جزيره مذكور از آنها گرفته است. به عكس اين، اطّلاعات وى درباره ايتاليا نوعا خوب نبوده و همين قضيّه چنانكه زيبولت گويد درباره كرس، لومباردى، كالابريا، مالت، و جز آن صادق است.

بجز فرهنگ بزرگ، دو كتاب جغرافى ديگر با نام ياقوت ارتباط دارد كه پيش از فرهنگ چاپ شده بود و پس از آن بى ارزش شد: يكى، كه پس از فرهنگ بزرگ و با هدفى خاص تأليف شده، عنوان كتاب المشترك وضعا و المتفرق صقعا دارد، يعنى فرهنگ جاهايى است كه نام آن مشترك است. از عبارات خود ياقوت در مقدّمه كتاب معلوم مى‏شود كه آن را از فرهنگ بزرگ استخراج كرده تا مراجعه به آن آسان باشد. مطالب كتاب بسيار مختصر است و همه استطرادهايى كه مايه اعتبار منبع اصلى است افتاده و چون از پس فرهنگ بزرگ تأليف شده گاه مطالبى مختصر بدان افزوده شده كه در فرهنگ بزرگ نيست. در اين گونه موارد مراجعه بدان مفيد تواند بود. مطالب آن از لحاظ تعداد مفصّل است و يكهزار و نود و يك نام مربوط به چهار هزار و دويست و شصت و يك محلّ جغرافيايى در آن هست.

كتاب ديگر كه عنوان متكلّفانه مراصد الاطلاع على اسماء الأمكنة و البقاع دارد و جوينبول متن آن را چاپ كرده كار ياقوت نيست، و مختصرى از فرهنگ بزرگ است كه يكصد سال بعد ظاهرا به وسيله شخصى به نام صفى الدّين عبد المؤمن بن عبد الحكم( متوفّى به سال 1338 / 739 ه.) فراهم شده و هنوز درباره مؤلّف آن اختلاف هست. رنو، كه متن چاپ شده را با دقّت كامل مطالعه كرده، به اين نتيجه رسيده كه دست كم سه مختصر يا سه رونويس با يك عنوان وجود داشته كه فقط يكى از ياقوت بوده كه به ما نرسيده است. با توجّه به نظر ياقوت درباره« مختصر نامه‏ها» كه در آخر مقدّمه فرهنگ بزرگ آمده وجود تأليفى از اين گونه متعلّق به او مشكوك مى‏نمايد. رنو مختصر دوّم را از عبد المؤمن مذكور مى‏داند و سوّمى را به سيوطى مشهور نسبت مى‏دهد. كتاب اخير در همين اواخر به دست آمده و جوينبول آن را در شش جلد چاپ كرده كه مورد توجّه بسيار شده تا آنجا كه كار ووستنفلد را در مورد چاپ فرهنگ بزرگ به نسبت زياد آسان كرده است و اكنون نيز از اين جهت اهمّيّت دارد كه مى‏توان نكات پيچيده فرهنگ بزرگ را به وسيله آن توضيح كرد. البته اضافات جوينبول بر كتاب مذكور هميشه مفيد و پر ارزش خواهد ماند.

ياقوت اديبى گسترده افق و نويسنده‏اى پركار و ذو فنون بود. بدون نياز به گفت و گو از مؤلّفات مفقود وى كافى است معجم الأدباء را ياد كنيم كه به حجم و اهمّيّت از فرهنگ جغرافيايى‏[ معجم البلدان‏] كمتر نيست، بلكه از لحاظ مطالب تاريخى و فرهنگى جهان اسلام از آن برتر است. ياقوت را با محقّقى چون بيرونى، كه در سطح جهانى است، يا جهانگردى از نوع مسعودى و مقدسى برابر نمى‏توان گرفت، اما با قياس به گروه جغرافى شناسان لغوى چون بكرى، ياقوت نه فقط از لحاظ فراوانى و تنوع مطالب بلكه از لحاظ روش مستقل و هوشمندانه نيز از همه آنها سر است. به همين دلايل تأليف جغرافيايى او بحق ختم دوران پيش از حمله مغول به شمار مى‏رود و خود او را نيز به صف بزرگترين جغرافى‏شناسان آن دوران مى‏توان شمرد و فرهنگ وى تا به روزگار ما مرجعى موثّق و بى‏مانند است.

كتابشناسى معجم البلدان از كتاب تاريخ نوشته هاى جغرافيايى در جهان اسلام تأليف كراچكوفسكى ترجمه ابوالقاسم پاينده

درباره مؤلف

نام و نسب و زادگاه

نام وى ياقوت فرزند عبد اللّه و لقب او شهاب الدين و كنيه‏اش ابو عبد اللّه بود.در اعلام المنجد نام وى( يعقوب) در ذيل:( ياقوت رومى) آمده است. درباره زادگاه وى برخى از مورخان را در خواندن تركيب« الحموى مولى» به صورت« الحموى المولد» اشتباهى رخ داده و زادگاه او را حماة يا حمات‏رجوع به حدود العالم ص 173 چاپ آقاى دكتر ستوده ذيل حمات و اصطخرى ص 164 و دمشقى( نخبة الدهر) ص 107 در ذيل حماة و روضات الجنات ب 91 و ريحانة الادب ص 351 ج 1 شود. از بلاد شام شمرده‏اند. شهر مزبور در مقابل حمص و حلب بوده و بسبب لطافت آب و هوا مردم آن بزيبا رويى شهرت داشته‏اند. در صورتى كه ياقوت بر حسب نوشته متنهاى معتبر، رومى نژاد بوده و در آن سرزمين متولد شده است ليكن در خردسالى وى را با گروهى از مردم روم اسير كرده و به بغداد آورده و در آنجا فروخته‏اند. خريدار وى بازرگانى بنام عسكر حموى يا بگفته مؤلف معجم المطبوعات عسكر پسر ابو نصرعسكر بن ابراهيم حموى.( زركلى). حموى بوده و بدين سبب ياقوت را بوى نسبت داده‏اند و به ياقوت حموى شهرت يافته است بنابراين( حموى المولد) كه در برخى از متنها آمده درست نيست.در معجم المطبوعات و ريحانة الادب و هدية العارفين و جز آنها بجاى حموى مولى( حموى المولد) آمده است اما زركلى در پايان شرح حال وى مى‏نويسد درباره نسبت وى به حموى ارجح اين است كه اين نسبت از مولاى وى بدو منتقل گشت. در مقدمه همين كتاب( مشترك) چاپ وستنفلد نيز چنين است: الحموى مولى، البغدادى منشاء. و چنانكه خواهيم ديد وى در بغداد پرورش يافته است.

تاريخ تولد و مرگ

صاحب هدية العارفين و مؤلف معجم المطبوعات تاريخ تولد وى را 575 و زركلى 574 ه. آورده‏اند و صاحب معجم المؤلفين و زركلى 1178 نوشته و در اعلام منجد 1179 م است اما ناشران چاپ 20 جلدى جديد معجم البلدان در مقدمه ج 1 مى‏نويسند كه درباره تاريخ تولد وى چيزى بدست نيامده است. تاريخ در گذشت وى در زركلى و مقدمه معجم البلدان و معجم المطبوعات و هدية العارفين 626 ه. و در معجم المؤلفين و اعلام منجد و زركلى 1229 م است.

پيش آمدهاى زندگى او

هنگامى كه بازرگان حموى يا عسكر ياقوت را خريد چون خود به نوشتن آشنا نبود وى را به مكتب سپرد تا خواندن و نوشتن بياموزد و آنگاه در تنظيم و ضبط كارهاى بازرگانى خويش از وى بهره برگيرد. ياقوت تا حدى به نحو و لغات آشنا شد و مولاى وى عسكر كه در بغداد سكونت داشت به ياقوت نيازمند گشت و او را براى كارهاى بازرگانى به اين سوى و آن سوى مى‏فرستاد كه از آنجمله بارى به كيش و بار ديگر به عمان و بگفته برخى بشام سفر كرد.زركلى ليكن در سال 596 ه. او را آزاد كرد و از خويش دور ساخت و ياقوت از آن پس از راه نسخه‏نويسى كتب امرار معاش مى‏كرد و در ضمن از كتابهاى مزبور دانش نيز مى‏آموخت و سودهاى فراوان برمى‏گرفت. ديرى نگذشت كه عسكر نسبت به ياقوت بر سر مهر آمد و او را به نزد خويش باز خواند و بسفرى‏به« كيش» فرستاد. عمر رضا كحاله صاحب معجم المؤلفين. براى كارهاى بازرگانى گسيل داشت و چون ياقوت از آن سفر بازگشت مولاى وى درگذشته بود.خود ياقوت در ص 344 مشترك مى‏نويسد:« در قريّه كه كوپى از بغداد بود سكونت گزيده است. ياقوت از تركه مولايش مقدارى كه او را بر بازرگانى قادر مى‏ساخت از همسر و فرزندان وى باز ستد و بدينسان وى را از خويش خشنود كردند و ياقوت آن را سرمايه بازرگانى خويش ساخت و بدين پيشه ادامه مى‏داد و به ترتيب به شهرهاى دمشق و حلب و موصل و اربل سفر كرد و آنگاه به خراسان رفت و در شهرهاى آنجا بازرگانى مى‏كرد و دير زمانى در مرو اقامت گزيددر مقدمه معجم البلدان چنين است: تا سرانجام در خوارزم سكونت گزيد. او به كتابخانه‏هاى آن شهر مى‏رفت و از كتابهاى آنها سودهاى فراوان برمى‏گرفت و بسيارى از تأليفهاى خويش را در آنجا تدوين كرد و در آن شهر بهمين سان بسر مى‏برد تا هنگامى كه چنگيز خان مغول در سال 616 ه.( 1219 م) آهنگ غارت و تاراج آن شهر كرد و ياقوت از بيم جان خويش از آن شهر گريخت در حالى كه نتوانست اندكى هم از دارايى خويش را با خود ببرد از اينرو در راه به رنجها و دشواريهاى ناگوار و جانكاه دچار گشت تا سرانجام به موصل رسيد و چندى در آن شهر بسر برد سپس به سنجار و از آنجا به حلب رفت و در بيرون آن شهر در( خان) يا كاروانسرايى اقامت گزيد تا در 20 رمضان در سن 51 يا 52 سالگى درگذشت.صاحب معجم المؤلفين مى‏نويسد: ياقوت كتابهاى خويش را بر مسجد زيدى واقع در دروازه دينار بغداد وقف كرد و در خان( كاروانگاه) بيرون شهر حلب چشم از جهان بربست. ديرى از مرگ وى نگذشته بود كه مردم بوى درود مى‏گفتند و از فضل و ادب و تبحر وى در دانش ياد مى‏كردند.

پايگاه علمى وى

مورخان و عالمان تراجم احوال ياقوت را مورخ ثقه، از پيشوايان دانش جغرافى، لغت دان و اديب و شاعر و نثر نويس ماهر و عالم بصير در تقويم بلدان خوانده‏اند و بيشك جهان اسلام و محققان امروز مرهون تحقيقات علمى وى بويژه در جغرافيا و جغرافياى تاريخى و ديگر دانشهايى كه درباره آنها به تحقيق پرداخته است مى‏باشند و تنها كافى است كه كتاب كبير او معجم البلدان براى هميشه نام وى را زنده و جاويدان نگاه دارد.

سفرهاى ياقوت و برخوردهاى وى با دانشمندان عصر خويش

چنانكه ديديم ياقوت در ضمن انجام دادن كارهاى بازرگانى مولاى خويش و سپس آنگاه كه باستقلال به بازرگانى پرداخت بشهرهايى همچون بغداد و كيش و عمان و شام و موصل و اربل و حلب و سنجار و خوارزم و مرو سفر كرد و در اين سفرها چون گذشته از كار بازرگانى با ديد علمى نيز وضع شهرها و ناحيه‏هاى گوناگون را مورد بررسى قرار مى‏داد از اينرو دانستنيهاى بسيار و توشه‏هاى گرانمايه و بهره‏هاى فراوان از لحاظ دانش جغرافيا گرد آورد و سپس همه آنها را مبناى تأليف بزرگ خويش معجم البلدان و ديگر تأليفهاى خويش همچون مشترك( همين كتاب) كه برگزيده‏هاى آن را بفارسى برگردانده‏ايم، قرار داد.

وى در ضمن اين سفرها با دانشمندان و محدثان و قاريان و ديگر عالمان ديدارها كرده و از محضر آنان سودها برگرفته و گاه نيز به مناظره و بحث مى‏پرداخته است.

صاحب معجم المطبوعات‏و به پيروى از او صاحب ريحانة الادب نيز اين حكايت را آورده است. مى‏نويسد: وى بعلت مطالعه برخى از كتابهاى خوارج تعصب شديدى بر ضد على عليه السّلام داشت چه معتقدات خوارج سخت در ذهن وى ريشه دوانيده بود از اينرو هنگامى كه در سال 613 در دمشق بود با يكى از علويان كه به مهر على تعصب داشت مناظره مى‏كرد و ميان آندو سخنانى رد و بدل شد كه نسبت دادن آنها به على( ع) ناروا بود بدين سبب مردم آن شهر به مخالفت شديد با وى برخاستند و نزديك بود به كشتن وى دست يازند اما ياقوت از بيم جان از آنجا گريخت و در حال بيم و هراس سخت به حلب رفت و از آنجا هم شهر بشهر مى‏گشت تا به خراسان رسيد و هم او مى‏نويسد: وى در مرو دانستنيهاى بسيار براى تأليف معجم البلدان بدست آورد و آنها را به يارى وزير جمال الدين قفطى در حلب تكميل كرد. خود او نيز در مقدمه مفصل معجم البلدان پس از آنكه شرح مشبعى درباره موضوعهاى مهم و پر ارزش كتاب خود مى‏آورد و انگيزه خويش را بر تأليف آن باز مى‏گويد و از كتابهاى آكنده از غلط عصر خويش گفتگو مى‏كند و در فوايد سفر و جهانگردى و سودهاى فراوان كتاب او براى همه اهل دانش: اديب، لغت‏دان- ستاره شناس و پزشك داد سخن مى‏دهد و به غلطهاى مؤلفان ديگر درباره جغرافيا اشاره مى‏كند مى‏نويسد: نخستين انگيزه من در گردآورى اين كتاب از آنجا پديد آمد كه آنگاه كه بسال 625 در مرو شاهجان مى‏زيستم و در مجلس شيخمان امام سعيد شهيد فخر الدين ابو المظفر عبد الرحيم پسر امام حافظ تاج الاسلام ابو سعد عبد الكريم سمعانى بودم درباره كلمه حباشه نام جايگاهى كه در حديث نبوى آمده و يكى از بازارهاى عرب در عصر جاهليت بوده است از من توضيح خواستند من گفتم: گمان مى‏كنم كه حباشه از نظر قياس بر اصل كلمه در لغت بضم« ح» باشد چه كلمه مزبورة بمعنى گروهى از مردم قبيله‏هاى مختلف است. اما يكى از محدثان گفته مرا رد كرد و گفت: بلكه حباشه بفتح است و سخت بر عقيده خود پايدار بود و به ستيز پرداخت و آشكارا بى هيچ دليلى با عناد و سرسختى به مناظره خود ادامه داد. من بقصد پايان بخشيدن به اين بحث و ستيزه‏جويى بيهوده به نقل متوسل شدم زيرا در چنين مواردى نمى‏توان به اشتقاق و عقل متكى شد ولى كشف آن در متنهاى غريب حديث و لغت نامه‏ها ناممكن گشت با آنكه در آن روزگار در مرو كتابهاى فراوانى بود و بويژه كتابهاى وقفى بسيار يافت مى‏شد و بدست آوردن آنها بآسانى امكان پذير بود و من اتفاق را پس از سپرى شدن اين شور و غوغا و نوميد گشتن از جستن آن بشيوه بحث و استقرا بدان دست يافتم و خوشبختانه موافق گفته من بود. اين پيش‏آمد سبب گشت كه دريافتم دانشمندان درين باره به كتابى نيازمندند كه در آن همه كلمه‏ها از لحاظ ضبط صحيح و اتقان و صحت الفاظ از راه نام بردن حركات آنها بشيوه اطمينان بخشى گرد آورى شود تا در چنين ظلمتكده‏هايى راهنماى آنان باشد و نور صواب را بر دل خواننده بتاباند و من به چنين فضيلتى عالى ملهم گشتم و ضمير من به منقبت بزرگى كه گذشتگان از آن غفلت كرده بودند رهبرى شد. توان گفت كه همه پيروزيهاى ياقوت در راه تأليف متن معتبر و ارزنده‏اى چون معجم البلدان و تأليفهاى سودمند ديگرى كه در پايان از آنها نام خواهيم برد در پرتو مسافرتهاى بسيار و برخورد با دانشمندان و كسب فيض از آنان و هم بحث و مناظره‏هاى گوناگون بوده است. چنانكه در ضمن ترجمه همين كتاب دريافتم كه وى گذشته از شهرهايى كه مورخان نوشته‏اند بدانها سفر كرده است. گاهى مى‏نويسد كه فلان شهر يا دهكده را ديده‏ام و گاه نيز از كسانى كه آنها را ديده نام مى‏برد و اگر چه نگارنده موفق نشدم از آغاز بطور استقرا و جامع همه اين گونه گفته‏هاى وى را يادداشت كنم اما برخى از آنها را كه در اواسط ترجمه بدانها متوجه شدم و يادداشت كردم در اينجا نقل مى‏كنم.

در صفحه 365 مى‏نويسد: جزيره كيش را ديده‏ام. در ص 371 يك بار از اقامت خود در گرگانج خوارزم نام مى‏برد و بار ديگر مى‏گويد: در سال 616 در گرگانج بودم« قس» را كه شهرى ساحلى در سرزمين هند نزديك« دبيل» بوده ديده است.( ص 366). در مرو دهكده« فاشان» و« دربجق» را ديده است. ص 78 او( ص 328). در صفحه 335 مى‏نويسد: فيروز كوه دماوند را ديده‏ام. در واسط« المريه» را ديده است ص 396 در خوارزم« دهنمك» را ديده است ص 403 در دمشق« نوى» را ديده است. ص 422. در صفحه 436 از اقامت خود در هرات گفتگو مى‏كند. در بصره« سيب» را ديده است صفحه 263. در خراسان« شهرستان» و در واسط دهكده« مريفين» را ديده است ص 279 و ص 282 در هرات ابن خوله اندلسى را ديده است ص 374 و ابو محمد عبرتى را مى‏شناخته است. ص 370 در بغداد احمد قطيعى را ديده است ص 355.

از اينها كه بگذريم ارزش تأليفهاى ياقوت كه در سراسر جهان دانش همه دانشمندان خواه ايران شناسان و خواه ديگران بدانها اعتماد دارند از آنروست كه وى هم به جهانگردى پرداخته و مانند يك محقق با نظر علمى خود خصوصيتهاى مهم شهرها و كشورها را گرد آورده و هم از محققان و دانشمندان پيش از خويش استفاده كرده و در كتابهاى خويش با ذكر نام و كتاب آنان مطالبى از تأليفهاى آنان نقل كرده است چنانكه در همين تأليف از كليه جغرافى نويسان اسلامى و محدثان و مورخان و عالمان ديگر گفته‏هايى نقل كرده است همچون: ابن حوقل، ابن دريد، ابن سكيت، ابن زولاق، ابن ماكولا، ابن فارس، ابن قطان، ابن مردويه اصفهانى، ابن مهذب صاحب كتابى در تاريخ، خطيب بغدادى صاحب تاريخ معروف، ابو حاتم سجستانى، ابو حذيفه بخارى صاحب كتاب الفتوح، هنائى صاحب كتاب المنضد، ابو داود سجستانى، ابو ريحان بيرونى، سمعانى( ابو سعد) صاحب معجم شيوخ و كتابهاى ديگر، سلفى مؤلف معجم السفر، حاكم نيشابورى، بكرى( ابو عبيد) مؤلف مسالك و ممالك، ابو عبيده زجاجى، احمد بن طيب سرخسى مؤلف اسماء المواضع، ابن فقيه، ادريسى صاحب تاريخ سمرقند و جز آن. اصطخرى، اصمعى مؤلف كتاب جزيرة العرب و تأليفهاى ديگر، انصارى مؤلف كتاب فرحة الانفس فى اخبار الاندلس، بخارى. بشارى مؤلف اخبار بلدان الاسلام- بلاذرى مؤلف فتوح البلدان و جز آن، بيهقى احمد بن حسين بن رشيق، حمزه اصفهانى، دار قطنى، زمخشرى صاحب كتاب الجبال و الامكنه و جز آن، سيبويه، شيرويه ابن شهردار، عمرانى خوارزمى، فضاعى مؤلف: خطط مصر، حفصى مؤلف اليمامة الخارجيه. فاكهى مؤلف كتاب مكه. محمد بن اسعد نسب شناس. ابو على مؤلف تاريخ رقه. مقدسى مؤلف كتاب انساب و جز آن. مداينى مؤلف كتاب الفتوح- واقدى و ده‏ها مورخ و محدث و دانشمند ديگر و اين نشان مى‏دهد كه ياقوت مانند يك دانشمند امروزى در تأليفهاى خود مشاهده شخصى و نقل از مأخذهاى معتبر را ملاك تأليف قرار مى‏داده و نوشته‏ها و كتابهايى محققانه و جامع فراهم مى‏آورده است.

كتابهاى ياقوت

1- ارشاد الاريب الى معرفة الاديب كه بنامهاى معجم الادباء يا طبقات الادباء يا ارشاد الالباء الى معرفة الادباء نيز آمده است و هر چهار نام از آن يك تأليف است. معروفتر آنها معجم الادباء است اما خود وى در مقدمه معجم الادباء مى‏نويسد: اين تأليف را ارشاد الاريب الى معرفة الاديب نام نهادم و حاجى خليفه در كشف الظنون و ابن خلكان آن را بنام ارشاد الالباء الى معرفة الادباء ياد كرده‏اند. وى در اين كتاب درباره زندگى و ترجمه احوال نحويان و لغت دانان و قاريان و مورخان و نسب شناسان و كاتبان گفتگو كرده است و مرجليوث stuoilg raM. S. Dبه تصحيح و طبع آن به هزينه اوقاف گيپ اهتمام ورزيد و از سال 1909 م تا پايان سال 1916 م. بدين امر اشتغال داشت و آن را در هفت جلد منتشر ساخت.

2- اخبار الشعراء يا معجم الشعراء كه گويا نام يك كتاب است و برخى هر يك را باستقلال تأليفى دانسته‏اند.

3- اخبار المتنبى.

4- المقتطف فى النسب‏صورت متن از هدية العارفين فى اسماء المؤلفين تأليف اسماعيل بغدادى است. در اعلام زركلى« المقتضب من كتاب جمهرة النسب»، و در ريحانة الادب« المقتضب فى النسب» و در متنهاى ديگر« المقتضب»( مطلق) آمده است. وى در اين تأليف انساب عرب را گردآورى كرده و بظاهر كلمه مقتطف مناسب‏تر است.

5- كتاب الدول.

6- المبداء و المآل در تاريخ.

7- عنوان كتاب الاغانى.

8- معجم البلدان در شناسايى شهرها و دهكده‏ها در هر سرزمين و گفتگو از جايگاههاى ويران و آباد و ديگر بحث‏هاى جغرافيايى. ياقوت اين كتاب را در 20 ماه صفر سال 621 در ثغر حلب بپايان رسانيده و آن را به كتابخانه امام الفضلاء و سيد الوزراء جمال الدين قفطى وزير حلب اهداء كرده است كتاب مزبور باهتمام وستنفيلد در 6 جلد بزرگ چاپ شده و جلد 6 آن مشتمل بر فهرست نامهاى كسان و قبايل است و بيش از 12 هزار نام درين فهرست آمده است. خاورشناس مزبور آنرا در لايپزيك چاپ كرده است.( 1866) آنگاه در مصر باهتمام امين خانجى در چاپخانه سعادت بطبع رسيد و اين چاپ داراى ذيلى است بنام منجم العمران فى المستدرك على معجم البلدان، كه مؤلف در آن مطالبى را كه ياقوت ياد نكرده همچون كشورهاى اروپا و امريكا آورده چه بخشهاى مزبور پس از روزگار ياقوت است خانجى در ذيل ياد كرده از مأخذهاى جديد جغرافى استفاده كرده است.

در سال 1955 دار صادر و دار بيروت دو بنگاه طبع و نشر كشور بيروت بار ديگر معجم البلدان را در بيست جلد چاپ و منتشر ساخته و چند تن از ناشران آن كشور در اين چاپ شركت داشته و نوشته‏اند چاپ مزبور مبتنى بر نسخه لايپزيك است كه خاورشناس آلمانى وستنفيلد آن را نشر داده و با سه نسخه ديگر: نسخه برلين- نسخه پاريس و نسخه پترسبورك مقابله شده است و ما در ضمن سرگذشت زندگى وى درباره اين نسخه گفتگو كرديم.

9- مراصد الاطلاع فى اسماء الامكنة و البقاع. درباره نسبت دادن اين تأليف به ياقوت اختلاف نظر است برخى آن را به ابن عبد الحق سنباطى( صفى الدين 658- 739) نيز نسبت داده‏اند. برخى بر آنند كه خود ياقوت معجم را بدين نام تلخيص كرده و حاجى خليفه در كشف الظنون ج 5 ص 625 پس از ياد كردن معجم البلدان مى‏نويسد و مختصر آن تأليف صفى الدين عبد المؤمن است.درباره اين اختلاف نظر رجوع به ريحانة الادب ج 1 حرف ح( حموى) شود. مراصد باهتمام جوينپول( ج 4) در ليدن بسال 1850 چاپ شده و يك جلد آن در سال 1168 در 900 صفحه بهمين نام و منتسب به ياقوت بطبع رسيده است چاپ سنگى آن در ايران بسال 1315 ه. در 429 صفحه منتشر شده و آكنده از غلطهاى فاحش است.و رجوع به معجم المطبوعات در ذيل عبد الحق شود.

10- المشترك وضعا و المفترق صقعا. همين كتابى است كه ما برگزيده آن را بفارسى برگردانده‏ايم خود ياقوت مى‏گويد: و آن زبده و برگزيده‏اى است از كتاب بزرگ من بنام معجم البلدان‏رجوع به ديباچه مؤلف در همين كتاب شود. اين كتاب باهتمام وستنفيلد در گوتينگن بسال 1846 م در 370 صفحه چاپ شده است. ياقوت در اين كتاب از دو تأليف ديگر خويش كه در كتابهاى تراجم احوال نام آنها نيامده بدينسان نام مى‏برد:

1- اخبار اهل النحل و قصص ذوى الاهواء و الملل( ص 288).

2- اخبار آل سام يا ملوك غور( ص 75).

مأخذهاى شرح حال ياقوت يا كتابشناسى درباره او

در تنظيم اين شرح حال به مأخذهاى: مقدمه معجم البلدان چاپ جديد. مشترك ياقوت. اعلام زركلى. هدية العارفين فى اسماء المؤلفين. معجم المؤلفين تأليف عمر رضا كحاله. معجم المطبوعات ج 1. ريحانة الادب. وفيات الاعيان. و حدود العالم. اصطخرى( مسالك و ممالك) نخبة الدهر دمشقى- روضات الجنات. اعلام منجد مراجعه شده است.

مأخذهاى مؤلف معجم المؤلفين عبارت است از:

1- خطى

سير النبلاء ذهبى 13: 197- 198 فهرس المؤلفين در ظاهريه

2- چاپى

النجوم الزاهره از ابن تغرى بردى 8- 187

شذرات الذهب تأليف ابن العماد 5: 121- 122

مرآة الجنان از يافعى 40: 59- 63.

مقدمه معجم الادباء ياقوت 1: 18- 44

كشف الظنون حاجى خليفه: 4: 6- 363- 1096- 1418- 1580- 1691- 1733- 1734- 1735- 1739.

فهرست الخديوية 5: 156. كتبخانه سنده از كوبرلى زاده 75.

التعريف بالمورخين تأليف عباس غراوى 10- 14.

كتبخانه عاشر افندى از محمد كرد على 72.

شرح حال ياقوت حموى از مقدمه كتاب برگزيده مشترك ياقوت حموى، گنابادی

سایت تخصصی تاریخ اسلام (http://www.tarikheslam.com)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد