PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عوامل مؤثر در رشد روان شناسی اجتماعی در ابتدای قرن بیستم



نارون1
24th March 2012, 11:17 AM
در طول نیمه اول قرن بیستم، بسیاری از اندیشمندان به تفکر درباره این موضوع پرداختند که جوامع انسانی به کجا می روند و چرا تغییرات بسیاری کرده اند. جنگهای جهانی، ظهور کمونیسم و فاشیسم، توسعه اتومبیل ها، ظهور تبلیغات، مدهای رایج، تبدیل جمعیت روستایی به جمعیت شهری و رویدادهای اجتماعی عظیم نظیر افسردگی، اذهان را در این باره که قوانین بنیادی نحوه ارتباط برقرار کردن افراد با یکدیگر کدامند به چالش کشیدند. اندیشمندان دیدگاه های جدید و بزرگ گوناگونی را مطرح کردند.

یک دیدگاه این بود که زندگی مدرن افراد را نسبت به خودباختگی و بهره کشی نظام های اجتماعی بزرگ آسیب پذیر می کند. دیدگاه دیگر این بود که افراد یاد می گیرند و نیازمند دیگران و در تعامل با آنان هستند. دیدگاه سومی هم وجود داشت که انسان های مدرن، کمتر بر اساس قوانین اخلاقی درونی شده و بیشتر بر اساس قوانین تابع جمع عمل می کنند.


دو دیدگاه اول همچنان باقی ماندند، زیرا تأثیری دیرپا بر جهت گیری روان شناسی اجتماعی داشتند. یکی از آن ها دیدگاه "گوردون آلپورت " بود مبنی بر اینکه نگرش مفیدترین و مهم ترین مفهوم روان شناسی اجتماعی است. مطالعه نگرش برای دهه ها، پژوهش غالب روان شناسی اجتماعی بود و امروزه نیز بسیار مهم است. اما آنچه با دیدگاه سوم تمایز داشت و آلپورت نیز به آن تاکید می کرد، مطالعات مربوط به خویشتن3 بود که در دهه های پایانی قرن بیستم از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده است.


دیدگاه کلیدی دیگر قانون کورت لوین بود، مبنی بر اینکه رفتار، حاصل کارکرد شخص و موقعیت است (مایرز، 2008).

جنگ جهانی دوم سبب انجام تحقیقات زیادی در علوم اجتماعی و به ویژه روان شناسی اجتماعی شد. عوامل متعددی در این جهش تحقیقاتی سهیم بودند. برخی از آن ها سؤالات نظری مهمی را مطرح می¬کردند؛
مثلاً، چرا میلیون ها شهروندی که در کشورهای مدرن و متمدن با پیشینه کهن مذهبی، اخلاقی و فلسفی زندگی می کنند از سیاست-های دیکتاتور ظالم "آدولف هیتلر" مبنی بر قتل عام و تهاجم به کشورهای همسایه پیروی می کنند؟ برخی دیگر سؤالات کاربردی تری را مطرح می کردند؛
مثلاً، چرا سربازان در مواجهه با استرس مشکلات روان شناختی بیشتری دارند؟ چه چیزی آنان را به ادامه وظایفشان در میدان جنگی که امکان کشته شدنشان وجود دارد ترغیب می کند؟



روان شناسی اجتماعی در دهه های 1950 و 1960 به عنوان یک رشته علمی پا به عرصه گذاشت. در آن زمان، روان شناسی شامل دو رویکرد بود. یکی از این دو رویکرد رفتارگرایی نام داشت که کل روان شناسی را بر حسب قوانین یادگیری نظیر پاداش و تنبیه توضیح می داد.

رفتارگرایان با اصطلاحاتی مانند ذهن، افکار، هیجانات یا دیگر فرآیندهای درونی مخالف بودند و از آزمایش و روش علمی طرفداری می کردند. رویکرد دیگر روان تحلیل گری فرویدی بود که به جای انجام مطالعات نظامدار رفتار، بر تفسیرهای حاصل از تجربیات فردی (حاصل از روان شناسی بالینی) تکیه می کرد. روان-شناسی اجتماعی با هیچ یک از این دو رویکرد کاملاً موافق نبود.

روان شناسی اجتماعی از این جهت با رویکرد رفتارگرا هم جهت بود که رفتارگرایی از آزمایش ها و روش علمی طرفداری می کرد و از این جهت با رویکرد فرویدی موافق بود که این رویکرد به بررسی حالات و فرآیندهای درونی می پرداخت.

روان شناسی اجتماعی در صدد بود تا در مسیر بینابینی این دو رویکرد حرکت کند. احتمالاً (در دهه های 1970 و 1980)، این علم مسیر خود را با استفاده از رویکردهای علمی برای اندازه-گیری رفتار و سعی در مطالعه علمی افکار، احساسات و حالات درونی دیگر پیدا کرد.



در سالهای اخیر چه اتفاقاتی افتاده است؟

مورخان معمولاً در نگارش رویدادهای سال های اخیر سهل انگاری کرده اند، زیرا موضوعات اصلی از فاصله دور راحت تر دیده می شوند. با این حال، می توانیم اظهارات زیادی در مورد تاریخچه اخیر روان شناسی اجتماعی داشته باشیم. مطالعه فرآیندهای شناختی (ذهنی) ساده نظیر نظریه اسناد در دهه های 1970 و 1980 دریچه ای را به سوی مطالعه وسیع و کارشناسانه شناخت اجتماعی گشود (افراد درباره دیگران و به طورکلی دنیای اجتماعی چگونه فکر می-کنند). این حوزه مورد علاقه تا به امروز ادامه پیدا کرده است.

پیشرفت عظیم و رو به رشد دهه 1990، حاصل نفوذ فزاینده زیست شناسی می-باشد. نفوذ زیست شناسی با روان شناسی تکاملی آغاز شد که درصدد بود ایده های بنیادی تکامل را در فهم رفتار اجتماعی انسان به کارگیرد. این نفوذ زمانی شتاب بیشتری پیدا کرد که برخی روان شناسان اجتماعی به مطالعه مغز پرداختند تا بدانند کارکردهای آن چه ارتباطی با رویدادهای اجتماعی دارد.

مطالعه خویشتن، دیگر موضوع اصلی روان-شناسی اجتماعی از دهه 1970 به بعد بوده است. در دهه های اخیر، روان شناسان اجتماعی بسیاری از جنبه های گوناگون خویشتن از جمله عزت نفس، خودتنظیمی (کنترل خویشتن هم نامیده می شود)، طرحواره های خویشتن و ابراز وجود را مطرح کرده اند.

این رشته علمی، هنوز در حال تغییر و تحول است. در دهه 1980، تعارض میان به اصطلاح دنیای آزاد و نظام های مطلقه کمونیستی، تعارض غالب در دنیا و کانون اصلی مطالعات تعارض بود. هنگامی که امپراطوری اتحاد جماهیر شوروی در سال 1989 به طور ناگهانی برچیده شد، مطالعه تعارض میان گروه ها بر روی تعارض نژادی و قومی تمرکز مجدد نمود که در ایالات متحده با افزایش شدید علاقه به پیش داوری و کلیشه سازی همزمان بود.





انجمن روانشناسی اجتماعی ایران

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد