*samira69*
2nd March 2012, 06:28 PM
دلخورم ، اما دوستت دارم
اغلب زوجهاى جوان حتى اگر در گذشته ، بهترين دخترها و پسرها براى خانوادههاي شانبودند ، در زندگى مشترك با همسرشان، دچار اختلاف مىشوند. كسى نمىتواند ادعا كندكه تا به حال با همسرش مشاجره نداشته و از همسرش نرنجيده است. بعضىها به خاطر جرو بحثهايى كه پيش مىآيد ، احساس مىكنند كه ازدواجشان موفق نبوده است. با اينحال، خود را ناگزير به سازش با همسر مىدانند
اما اختلاف آنها، مثل آتش زير خاكستر، باقى مىماند. در اين موارد،لازم است هر يك از زوجين فقط اين سؤال را ازخود بپرسند كه «چقدر براى بهبودروابطمان زحمت كشيديم»؟
اغلب ما در برابر اين سؤال، ابروها را بالا انداخته ، با چشمانى از حدقه بيرون زدهو قيافهاى حق به جانب، مىگوييم : «خيلى».
حقيقت امر اين است كه ما زحمتهايمان را حساب شده نكشيديم.
آيا تا به حال سعى كردهايم كه ريشه اختلافات را پيدا كنيم و مسائلى را كه سد راهخوشبختى ماست، برطرف كنيم؟
آيا تا به حال خواستههايمان را در كفه ترازوى ذهنمان گذاشتهايم تا ببينيم كدامارزش را بايد فداى ارزش ديگر كنيم؟
آيا تا به حال فكر كردهايم كه ما مىتوانيم با كمى سعى و تلاش، زندگى مشتركمان راسرشار از شادى، عشق و محبت كنيم؟
نارضايتىهاى كوچك
نارضايتىهاى كوچك را دست كم نگيريم چون اغلب همينها مانع احساس خوشبختى مي شوند.
مثل بگو مگوها، نيش زدنها، دخالتها، ناسازگارىها، ناكامىها، غرورها و منتگذاشتنها. اگر در برابر اين مسائل كوچك از خود گذشت نشان دهيد ، راههاى جديدىبراى دوست داشتن زندگى و همسرتان باز خواهد شد و به يك نيروى فزاينده مثبت، دستخواهيد يافت. در اين جا براى نمونه، چند راه را به شما يادآورى مىكنيم. سعى كنيدراههاى ديگر را خودتان كشف كنيد.
منت نگذاريد
منظور كردن كارهايى كه براى همسرتان انجام دادهايد يا حتى گذشتى كه به خاطر اوكردهايد ، براى هر يك از طرفين، هميشه وسوسهانگيز است. اين وسوسه را بشناسيد وآن را از خود دور كنيد. اين مسئله ، يكى از مواردى است كه جرقه اختلافات زوجين رافراهم مىكند. ما نبايد توقع داشته باشيم كه همسرمان به خاطر هر كارى كه انجاممىدهيم ، از ما قدردانى كند. اگر زوجين، توقع قدردانى داشته باشند ، نتيجه آن،ناخرسندى و به رخ كشيدن كارهايى است كه در طول روز انجام مىدهند و اگر يكى اززوجين اين كار را انجام دهد ، طرف مقابل نيز قطعاً تحريك شده ، به دفاع از خودمىپردازد. ما نبايد از اينكه براى خوشبختىمان كارى انجام دادهايم، ناراضىباشيم. از اينكه من بچهها را به مدرسه رساندم، خانه را من تميز كردم ،خريد را منكردم ، بچهها را من حمام بردم و... .
منظور كردن اين كارها، به معنى نارضايتى ما از آنهاست و بىگذشت بودنمان را نشانمىدهد و در اين صورت، چه بخواهيم و چه نخواهيم، همسرمان فكر مىكند كه بر سر اومنت مىگذاريم و مهمتر اينكه يادآورى اين كارهاى به ظاهر سخت، آن هم به طور دائمباعث مىشود كه نسبت به همسرمان، احساس خشم كنيم و كم كم عشق و محبت در زندگىكمرنگ مىشود و كنايهزدنها شروع شود و هر روز بيشتر از روز قبل، نيروى خود رابه خاطر اين مسائل بىارزش، از دست مىدهيم و عادت مىكنيم كه هر روز، فهرستبلندبالايى را از كارهايى كه انجام دادهايم، به رخ همسرمان بكشيم . كارهايى كهوظيفه ماست و يا نشانه گذشت ماست.
هر گاه احساس كرديد نسبت به همسرتان خشمگين هستيد ، وقتى كه احساس كرديد كارنادرستى انجام داده يا حتى كارى را كه مىبايست انجام مىداديد، انجام ندادهايد ،لحظهاى صبر كنيد و آن عشقى را كه بينتان هست، به ياد بياوريد.
لبخندى بر لب بياوريد و عصبانيت را به مرور زمان و با تمرين، از فهرست عادتهايتانحذف كنيد. در اين صورت، تأثير آن را در همسرتان خواهيد ديد. اين كار، گامى بزرگ درجهت بهبود روابط خواهد بود و هر روز، علاقهتان به زندگى مشترك و شريك زندگىتان،بيشتر خواهد شد.
توقع نداشته باشيد همسرتان بىنقص باشد
وقتى به همسرتان مىگوييد: « چرا اين طور هستى»، يا « چرا خودت را عوض نمىكنى»،از او توقع داريد كه چه جوابى به شما بدهد؟ خودتان را جاى او بگذاريد. اگر كسى ازشما اين سؤال را بپرسد ، چه جوابى مىدهيد؟ اغلب ما فكر مىكنيم كه عملكردمان درستاست و شايد ذاتاً نمىتوانيم خودمان را اصلاح كنيم. وقتى چنين سؤالى را از همسرتانمىكنيد ، او تصور مىكند كه آن كسى نيست كه شما مىخواستيد و در انتخابتان اشتباهكرديد و اين مسئلهاى نيست كه از ذهن كسى بيرون برود و نبايد توقع بهبود روابط رابعد از زدن چنين حرفهايى داشت. بعضىها اين سؤالات را از همسرشان نمىپرسند بلكهاينها را به جاى اينكه از همسرشان بپرسند ، از خودشان مىپرسند كه اين هم بهمراتب بدتر است زيرا در اين صورت، خودمان فكر مىكنيم كه اگر او شخص ديگرى بود ،آن وقت من خوشبخت بودم و اوست كه بايد عوض شود و هيچ راه ديگرى نيست.
حال اگر فكر مىكنيد كه جواب خوشبختى شما در كس ديگرى است، كاملاً اشتباه مىكنيد.
هيچ كسى را در دنيا نمىتوانيد پيدا كنيد كه با تمام عقايد شما موافق باشد و اينطبيعى است پس با نظام طبيعت نجنگيد بلكه در كنار آن زندگى كنيد و خودتان را باچيزى كه هست، وفق دهيد.
شما مىتوانيد بار مسئوليتى را كه از او توقع داريد ، از دوشش برداريد و روابط رااصلاح كنيد. در اين صورت، با ايجاد صميميت، كم كم به چيزهايى كه مىخواستيد ،مىرسيد. به همسرتان وقت بدهيد تا خواستههاى شما را كشف كند و حتى اگر زحماتشبراى برآورده كردن اين خواستهها نتيجهاى نداد ، او را دوست بداريد و به وجودشافتخار كنيد.
اغلب زوجهاى جوان حتى اگر در گذشته ، بهترين دخترها و پسرها براى خانوادههاي شانبودند ، در زندگى مشترك با همسرشان، دچار اختلاف مىشوند. كسى نمىتواند ادعا كندكه تا به حال با همسرش مشاجره نداشته و از همسرش نرنجيده است. بعضىها به خاطر جرو بحثهايى كه پيش مىآيد ، احساس مىكنند كه ازدواجشان موفق نبوده است. با اينحال، خود را ناگزير به سازش با همسر مىدانند
اما اختلاف آنها، مثل آتش زير خاكستر، باقى مىماند. در اين موارد،لازم است هر يك از زوجين فقط اين سؤال را ازخود بپرسند كه «چقدر براى بهبودروابطمان زحمت كشيديم»؟
اغلب ما در برابر اين سؤال، ابروها را بالا انداخته ، با چشمانى از حدقه بيرون زدهو قيافهاى حق به جانب، مىگوييم : «خيلى».
حقيقت امر اين است كه ما زحمتهايمان را حساب شده نكشيديم.
آيا تا به حال سعى كردهايم كه ريشه اختلافات را پيدا كنيم و مسائلى را كه سد راهخوشبختى ماست، برطرف كنيم؟
آيا تا به حال خواستههايمان را در كفه ترازوى ذهنمان گذاشتهايم تا ببينيم كدامارزش را بايد فداى ارزش ديگر كنيم؟
آيا تا به حال فكر كردهايم كه ما مىتوانيم با كمى سعى و تلاش، زندگى مشتركمان راسرشار از شادى، عشق و محبت كنيم؟
نارضايتىهاى كوچك
نارضايتىهاى كوچك را دست كم نگيريم چون اغلب همينها مانع احساس خوشبختى مي شوند.
مثل بگو مگوها، نيش زدنها، دخالتها، ناسازگارىها، ناكامىها، غرورها و منتگذاشتنها. اگر در برابر اين مسائل كوچك از خود گذشت نشان دهيد ، راههاى جديدىبراى دوست داشتن زندگى و همسرتان باز خواهد شد و به يك نيروى فزاينده مثبت، دستخواهيد يافت. در اين جا براى نمونه، چند راه را به شما يادآورى مىكنيم. سعى كنيدراههاى ديگر را خودتان كشف كنيد.
منت نگذاريد
منظور كردن كارهايى كه براى همسرتان انجام دادهايد يا حتى گذشتى كه به خاطر اوكردهايد ، براى هر يك از طرفين، هميشه وسوسهانگيز است. اين وسوسه را بشناسيد وآن را از خود دور كنيد. اين مسئله ، يكى از مواردى است كه جرقه اختلافات زوجين رافراهم مىكند. ما نبايد توقع داشته باشيم كه همسرمان به خاطر هر كارى كه انجاممىدهيم ، از ما قدردانى كند. اگر زوجين، توقع قدردانى داشته باشند ، نتيجه آن،ناخرسندى و به رخ كشيدن كارهايى است كه در طول روز انجام مىدهند و اگر يكى اززوجين اين كار را انجام دهد ، طرف مقابل نيز قطعاً تحريك شده ، به دفاع از خودمىپردازد. ما نبايد از اينكه براى خوشبختىمان كارى انجام دادهايم، ناراضىباشيم. از اينكه من بچهها را به مدرسه رساندم، خانه را من تميز كردم ،خريد را منكردم ، بچهها را من حمام بردم و... .
منظور كردن اين كارها، به معنى نارضايتى ما از آنهاست و بىگذشت بودنمان را نشانمىدهد و در اين صورت، چه بخواهيم و چه نخواهيم، همسرمان فكر مىكند كه بر سر اومنت مىگذاريم و مهمتر اينكه يادآورى اين كارهاى به ظاهر سخت، آن هم به طور دائمباعث مىشود كه نسبت به همسرمان، احساس خشم كنيم و كم كم عشق و محبت در زندگىكمرنگ مىشود و كنايهزدنها شروع شود و هر روز بيشتر از روز قبل، نيروى خود رابه خاطر اين مسائل بىارزش، از دست مىدهيم و عادت مىكنيم كه هر روز، فهرستبلندبالايى را از كارهايى كه انجام دادهايم، به رخ همسرمان بكشيم . كارهايى كهوظيفه ماست و يا نشانه گذشت ماست.
هر گاه احساس كرديد نسبت به همسرتان خشمگين هستيد ، وقتى كه احساس كرديد كارنادرستى انجام داده يا حتى كارى را كه مىبايست انجام مىداديد، انجام ندادهايد ،لحظهاى صبر كنيد و آن عشقى را كه بينتان هست، به ياد بياوريد.
لبخندى بر لب بياوريد و عصبانيت را به مرور زمان و با تمرين، از فهرست عادتهايتانحذف كنيد. در اين صورت، تأثير آن را در همسرتان خواهيد ديد. اين كار، گامى بزرگ درجهت بهبود روابط خواهد بود و هر روز، علاقهتان به زندگى مشترك و شريك زندگىتان،بيشتر خواهد شد.
توقع نداشته باشيد همسرتان بىنقص باشد
وقتى به همسرتان مىگوييد: « چرا اين طور هستى»، يا « چرا خودت را عوض نمىكنى»،از او توقع داريد كه چه جوابى به شما بدهد؟ خودتان را جاى او بگذاريد. اگر كسى ازشما اين سؤال را بپرسد ، چه جوابى مىدهيد؟ اغلب ما فكر مىكنيم كه عملكردمان درستاست و شايد ذاتاً نمىتوانيم خودمان را اصلاح كنيم. وقتى چنين سؤالى را از همسرتانمىكنيد ، او تصور مىكند كه آن كسى نيست كه شما مىخواستيد و در انتخابتان اشتباهكرديد و اين مسئلهاى نيست كه از ذهن كسى بيرون برود و نبايد توقع بهبود روابط رابعد از زدن چنين حرفهايى داشت. بعضىها اين سؤالات را از همسرشان نمىپرسند بلكهاينها را به جاى اينكه از همسرشان بپرسند ، از خودشان مىپرسند كه اين هم بهمراتب بدتر است زيرا در اين صورت، خودمان فكر مىكنيم كه اگر او شخص ديگرى بود ،آن وقت من خوشبخت بودم و اوست كه بايد عوض شود و هيچ راه ديگرى نيست.
حال اگر فكر مىكنيد كه جواب خوشبختى شما در كس ديگرى است، كاملاً اشتباه مىكنيد.
هيچ كسى را در دنيا نمىتوانيد پيدا كنيد كه با تمام عقايد شما موافق باشد و اينطبيعى است پس با نظام طبيعت نجنگيد بلكه در كنار آن زندگى كنيد و خودتان را باچيزى كه هست، وفق دهيد.
شما مىتوانيد بار مسئوليتى را كه از او توقع داريد ، از دوشش برداريد و روابط رااصلاح كنيد. در اين صورت، با ايجاد صميميت، كم كم به چيزهايى كه مىخواستيد ،مىرسيد. به همسرتان وقت بدهيد تا خواستههاى شما را كشف كند و حتى اگر زحماتشبراى برآورده كردن اين خواستهها نتيجهاى نداد ، او را دوست بداريد و به وجودشافتخار كنيد.