نارون1
1st March 2012, 09:58 AM
شرح :
افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتیپال راحتتر هستند که در خود و دور از دیگران باشند، تا اینکه یاد بگیرند روابط بین فردی معناداری داشته باشند. این ترجیحِ انزوا، در ادراکات تحریف شده در مورد چگونگی رخدادِ روابط بین فردی، شرکت می کند. این افراد در پیرامون زندگی باقی می مانند و اکثرا به سمت فعالیت های بدون هدف با روابط کم و بی معنی با دیگران (اگر روابطشان بیش از هیچ باشد) انحراف پیدا می کنند.
فردی که دارای اختلال شخصیت اسکیزوتیپال است، رفتارهای عجیب و غریبی دارد و می اندیشد که اکثرا دیگران او را به عنوان یک فرد عجیب، غیر قابل پیش بینی و نامانوس می بینند. آنها در هنگام لزوم با دوره های کوتاهی از روان رنجوری شناخته می شوند. گفتار آنها ،هنگامی که منسجم باشد، به عنوان گفتاری متمرکز بر جزئیات بی ارزش شناخته می شود. فرآیند تفکر در اسکیزوتایپ ها شامل افکار جادویی، سوء ظن، و وهم است. طرح های تفکر آنها بر این باور استوار است که اسکیزوتیپال بودن راهی ناهشیار برای کنار آمدن با اضطراب اجتماعی ست. در حد یکسانی، رفتار آنها از انزوای اجتماعی و داشتن دیدگاه تحریف شده از روابط بین فردی، ریشه می گیرد.
نشانگان و علل:
علل :
اختلال شخصیت اسکیزوتیپال به عنوان تاثیراتی بر فرد، دارای ریشه های خانوادگی یا گروهی از دلایل همبسته شناخته شده است. اکثر والدینِ افراد تحت تاثیر این اختلال، از لحاظ عاطفی به صورت رسمی از یکدیگر دورند و روابط گیج کننده ی والدینی را نشان می دهند.
این طرح از روابط جزئیِ غیر صمیمی، در هنگام رویارویی فرد با روابط اجتماعی در سالهای رشد، نقش بازآفرینی کننده دارد. رشد اجتماعی افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتیپال نشان می دهد که بسیاری از آنان به صورت معناداری به وسیله والدین، خویشاوندان و همسالان در نتیجه ی بدگمانی های معنادار خویشی، تحقیر شده اند. بسیاری خودپنداره ی ضعیف، انتقاد از خود بالا و رفتارهایی حاکی از ناراضی بودن از خود را نشان می دهند. این نشانه ها در حسی دخیل می شوند که آنها را از لحاظ اجتماعی برای داشتن روابط معنادار بین فردی، نالایق نشان می دهد.
نشانگان :
راهنمای تخصصی تشخیصی- آماری بیماری های روانی (dsm iv ) 5 ملاک تشخیص برای اختلال شخصیت اسکیزوتیپال را مشخص می کند:
● تفسیر نادرست از رویدادها :
افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتیپال اکثرا در دیدن دلایل درست و تاثیرپذیری از موقعیت ها و طریقه ای که بر دیگران تاثیر می گذارند، مشکل دارند. برای مثال یک فرد اسکیزوتیپال ممکن است یک اشاره غیرلفظیِ ساده ی ارتباطی، مانند اخم کردن، را به این عنوان که کسی از او ناخوشنود است، بد برداشت کند، در حالی که در واقعیت ممکن است این اتفاق هیچ ربطی به او نداشته باشد. ادراکات آنها اکثرا از آنچه در واقعیت خارجی اتفاق می افتد تحریف دارد اما آنها گرایش دارند باور کنند که ادراک آنها از آنچه دیگران می گویند یا انجام می دهند، بیشتر است.
● اعتقادات عجیب و غریب یا تفکرات جادویی :
این افراد ممکن است خرافاتی یا گرفتار پارانوئید باشند. اکثرا به نظر می رسد که آنها برای یافتن یک نوع معنیِ ناامیدانه و بعضی احساسات با دنیایی که در آن زندگی می کنند، متعهد به این رفتارها می شوند. این رفتارها نوعی مکانیزم دفاعی برای افزودن معنی به دنیایی که به علت انزوای اجتماعی ای که این افراد تجربه می کنند تهی از معنی ست ، انجام می شوند.
● تجارب غیر معمول ادراکی :
آنها ممکن است درگیر توهمات یا در رویدادهای خاصی با برخی نیروهای مرموز یا فردی که زنده نیست، شوند. افراد متاثر از این اختلال همچنین ممکن است حس کنند که برای تاثیر بر وقایع یا پیش بینی یک رویداد پیش از به وقوع پیوستن آن، قدرت خاصی دارند.
● تفکرات و گفتار غیر معمول :
افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتیپال ممکن است سبکی گفتاری داشته باشند که در ساختار و کلمه بندی به ظاهر گنگ بیاید. نظرات آنها اکثرا به طور بی ربط، آماده ی قطع یکدیگر و یا مبهم در توصیف، با همدیگر آورده می شوند.
برخی از آنها ممکن است با بیش از حد توصیف کردن یا خلاصه کردن، پاسخ هایی سرشار از وراجی ارائه دهند و کلماتی را الحاق کنند که برای گیج کردن و توضیح بیشترِ یک وضعیتِ کاملا مشخص بیان می شوند و به نظر خودشان هنوز منطقی ست. آنها اکثرا برای داشتن گفتگوی مداوم ناتوان اند و ترجیح می دهند فقط در مورد موضوعاتی که به توجه فوری احتیاج دارد صحبت کنند.
● تفکرات پارانوئیدی و دارای سوء ظن :
افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتیپال اکثرا به دیگران مظنون هستند و گرایشات پارانوئیدی نشان می دهند.
● احساسات گنگ :
رفتار اجتماعی کلی آنها کناره گیری و انزوا را نشان می دهد. درمسیری رفتار می کنند که گفتگوهای آنها ناشی از شادی های کوچک زندگی باشد. بسیاری از آنها ترس شدیدی دارند که تحقیر یا طرد شوند. هنوز هم بسیاری از احساسات آنها به دلایل محافظت کننده سرکوب می شود.
● رفتار نامتعارف :
افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتیپال اکثرا به دلیل ادا و اطوارهای غیر معمول شان یا انتخاب لباسهای خلاف عرفشان به عنوان فردی عجیب و غریب یا نامتعارف دیده می شوند. وضع ظاهری آنها ممکن است ژولیده به نظر برسد- انتخاب لباسهایی که به هم نمی خورند، لباسها ممکن است زیادی کوچک یا بزرگ باشند یا به طور قابل ملاحظه ای کثیف باشند.
● کمبود دوستان صمیمی :
به این دلیل که آنها در مهارت و توانایی رشد معنادار روابط بین فردی کمبود دارند، خلوت و انزوا را ترجیح می دهند و به همین دلیل از سوی خویشاوندان پس زده می شوند. آنها به طرز کاهنده ای برای دور شدنِ مثبت از ریشخند و طرد اجتماعی به درون خود می خزند. اگر هرگونه ارتباط اجتماعی مداومی داشته باشند اکثرا محدود به اعضای دستِ اول خانواده می شود.
● اضطراب اجتماعی :
اسکیزوتیپالها به طور قابل ملاحظه ای در وضعیت های اجتماعی، خصوصا با آنهایی که آشنا نیستند، مضطرب می شوند. آنها می توانند در مواقع ضروری با مردم تقابل داشته باشند اما ترجیح می دهند تا جایی که ممکن است از تقابل اجتناب کنند، چون ادراک آنها از خودشان چیزی ست که با آن راحت نیستند. حتی هنگامی که درمعرض یک گروه از افراد در طول زمان قرار می گیرند به نظر نمی رسد که اضطراب اجتماعی آنها کاهش پیدا کند. در واقع، این وضعیت ممکن است به سمت ادراکِ تحریف شده از دخالتهای پارانوئیدی ِ افرادی که با آنها در رابطه ی اجتماعی هستند، پیش برود.
افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتیپال راحتتر هستند که در خود و دور از دیگران باشند، تا اینکه یاد بگیرند روابط بین فردی معناداری داشته باشند. این ترجیحِ انزوا، در ادراکات تحریف شده در مورد چگونگی رخدادِ روابط بین فردی، شرکت می کند. این افراد در پیرامون زندگی باقی می مانند و اکثرا به سمت فعالیت های بدون هدف با روابط کم و بی معنی با دیگران (اگر روابطشان بیش از هیچ باشد) انحراف پیدا می کنند.
فردی که دارای اختلال شخصیت اسکیزوتیپال است، رفتارهای عجیب و غریبی دارد و می اندیشد که اکثرا دیگران او را به عنوان یک فرد عجیب، غیر قابل پیش بینی و نامانوس می بینند. آنها در هنگام لزوم با دوره های کوتاهی از روان رنجوری شناخته می شوند. گفتار آنها ،هنگامی که منسجم باشد، به عنوان گفتاری متمرکز بر جزئیات بی ارزش شناخته می شود. فرآیند تفکر در اسکیزوتایپ ها شامل افکار جادویی، سوء ظن، و وهم است. طرح های تفکر آنها بر این باور استوار است که اسکیزوتیپال بودن راهی ناهشیار برای کنار آمدن با اضطراب اجتماعی ست. در حد یکسانی، رفتار آنها از انزوای اجتماعی و داشتن دیدگاه تحریف شده از روابط بین فردی، ریشه می گیرد.
نشانگان و علل:
علل :
اختلال شخصیت اسکیزوتیپال به عنوان تاثیراتی بر فرد، دارای ریشه های خانوادگی یا گروهی از دلایل همبسته شناخته شده است. اکثر والدینِ افراد تحت تاثیر این اختلال، از لحاظ عاطفی به صورت رسمی از یکدیگر دورند و روابط گیج کننده ی والدینی را نشان می دهند.
این طرح از روابط جزئیِ غیر صمیمی، در هنگام رویارویی فرد با روابط اجتماعی در سالهای رشد، نقش بازآفرینی کننده دارد. رشد اجتماعی افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتیپال نشان می دهد که بسیاری از آنان به صورت معناداری به وسیله والدین، خویشاوندان و همسالان در نتیجه ی بدگمانی های معنادار خویشی، تحقیر شده اند. بسیاری خودپنداره ی ضعیف، انتقاد از خود بالا و رفتارهایی حاکی از ناراضی بودن از خود را نشان می دهند. این نشانه ها در حسی دخیل می شوند که آنها را از لحاظ اجتماعی برای داشتن روابط معنادار بین فردی، نالایق نشان می دهد.
نشانگان :
راهنمای تخصصی تشخیصی- آماری بیماری های روانی (dsm iv ) 5 ملاک تشخیص برای اختلال شخصیت اسکیزوتیپال را مشخص می کند:
● تفسیر نادرست از رویدادها :
افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتیپال اکثرا در دیدن دلایل درست و تاثیرپذیری از موقعیت ها و طریقه ای که بر دیگران تاثیر می گذارند، مشکل دارند. برای مثال یک فرد اسکیزوتیپال ممکن است یک اشاره غیرلفظیِ ساده ی ارتباطی، مانند اخم کردن، را به این عنوان که کسی از او ناخوشنود است، بد برداشت کند، در حالی که در واقعیت ممکن است این اتفاق هیچ ربطی به او نداشته باشد. ادراکات آنها اکثرا از آنچه در واقعیت خارجی اتفاق می افتد تحریف دارد اما آنها گرایش دارند باور کنند که ادراک آنها از آنچه دیگران می گویند یا انجام می دهند، بیشتر است.
● اعتقادات عجیب و غریب یا تفکرات جادویی :
این افراد ممکن است خرافاتی یا گرفتار پارانوئید باشند. اکثرا به نظر می رسد که آنها برای یافتن یک نوع معنیِ ناامیدانه و بعضی احساسات با دنیایی که در آن زندگی می کنند، متعهد به این رفتارها می شوند. این رفتارها نوعی مکانیزم دفاعی برای افزودن معنی به دنیایی که به علت انزوای اجتماعی ای که این افراد تجربه می کنند تهی از معنی ست ، انجام می شوند.
● تجارب غیر معمول ادراکی :
آنها ممکن است درگیر توهمات یا در رویدادهای خاصی با برخی نیروهای مرموز یا فردی که زنده نیست، شوند. افراد متاثر از این اختلال همچنین ممکن است حس کنند که برای تاثیر بر وقایع یا پیش بینی یک رویداد پیش از به وقوع پیوستن آن، قدرت خاصی دارند.
● تفکرات و گفتار غیر معمول :
افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتیپال ممکن است سبکی گفتاری داشته باشند که در ساختار و کلمه بندی به ظاهر گنگ بیاید. نظرات آنها اکثرا به طور بی ربط، آماده ی قطع یکدیگر و یا مبهم در توصیف، با همدیگر آورده می شوند.
برخی از آنها ممکن است با بیش از حد توصیف کردن یا خلاصه کردن، پاسخ هایی سرشار از وراجی ارائه دهند و کلماتی را الحاق کنند که برای گیج کردن و توضیح بیشترِ یک وضعیتِ کاملا مشخص بیان می شوند و به نظر خودشان هنوز منطقی ست. آنها اکثرا برای داشتن گفتگوی مداوم ناتوان اند و ترجیح می دهند فقط در مورد موضوعاتی که به توجه فوری احتیاج دارد صحبت کنند.
● تفکرات پارانوئیدی و دارای سوء ظن :
افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتیپال اکثرا به دیگران مظنون هستند و گرایشات پارانوئیدی نشان می دهند.
● احساسات گنگ :
رفتار اجتماعی کلی آنها کناره گیری و انزوا را نشان می دهد. درمسیری رفتار می کنند که گفتگوهای آنها ناشی از شادی های کوچک زندگی باشد. بسیاری از آنها ترس شدیدی دارند که تحقیر یا طرد شوند. هنوز هم بسیاری از احساسات آنها به دلایل محافظت کننده سرکوب می شود.
● رفتار نامتعارف :
افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتیپال اکثرا به دلیل ادا و اطوارهای غیر معمول شان یا انتخاب لباسهای خلاف عرفشان به عنوان فردی عجیب و غریب یا نامتعارف دیده می شوند. وضع ظاهری آنها ممکن است ژولیده به نظر برسد- انتخاب لباسهایی که به هم نمی خورند، لباسها ممکن است زیادی کوچک یا بزرگ باشند یا به طور قابل ملاحظه ای کثیف باشند.
● کمبود دوستان صمیمی :
به این دلیل که آنها در مهارت و توانایی رشد معنادار روابط بین فردی کمبود دارند، خلوت و انزوا را ترجیح می دهند و به همین دلیل از سوی خویشاوندان پس زده می شوند. آنها به طرز کاهنده ای برای دور شدنِ مثبت از ریشخند و طرد اجتماعی به درون خود می خزند. اگر هرگونه ارتباط اجتماعی مداومی داشته باشند اکثرا محدود به اعضای دستِ اول خانواده می شود.
● اضطراب اجتماعی :
اسکیزوتیپالها به طور قابل ملاحظه ای در وضعیت های اجتماعی، خصوصا با آنهایی که آشنا نیستند، مضطرب می شوند. آنها می توانند در مواقع ضروری با مردم تقابل داشته باشند اما ترجیح می دهند تا جایی که ممکن است از تقابل اجتناب کنند، چون ادراک آنها از خودشان چیزی ست که با آن راحت نیستند. حتی هنگامی که درمعرض یک گروه از افراد در طول زمان قرار می گیرند به نظر نمی رسد که اضطراب اجتماعی آنها کاهش پیدا کند. در واقع، این وضعیت ممکن است به سمت ادراکِ تحریف شده از دخالتهای پارانوئیدی ِ افرادی که با آنها در رابطه ی اجتماعی هستند، پیش برود.