*samira69*
18th February 2012, 09:47 PM
ازدواج به شرط چاقو
اگر فکر می کنید که دوره ازدواج های تحمیلی گذشته و دیگر کسی به اجبار سر سفره عقدنمی نشیند، سخت در اشتباهید. این ازدواج ها شاید در ظاهر کم شده باشند اما در اصلشکل این اجبارها تغییر کرده اما اصل اجبار همچنان پابرجاست!
(http://www.akairan.com/Marriage/با-اجازه/ازدواج-به-شرط-چاقو.html) (http://www.akairan.com/Marriage/با-اجازه/ازدواج-به-شرط-چاقو.html)
تحمیل دیگران
حق انتخاب در ازدواج با شما است و پدر و مادرتان در عین حال که جایگاه ارزشمندیدارند و باید به شما مشورت بدهند و مهم تر از آن رضایتشان شرط است، باید به شماآزادی انتخاب بدهند و از تصمیم گیری به جای شما پرهیز کنند. در غیر این صورت،ازدواج شما یک ازدواج تحمیلی خواهد بود که اگر به خوشبختی شما منجر شود واقعا شانسآورده اید. در حقیقت ازدواج های تحمیلی ناموفق اگر به طلاق ختم نشوند، در اکثرموارد سردی در روابط و طلاق عاطفی را در پی دارند.پس مراقب باشید که تحت فشارهای عاطفیوالدین (اشک و آه ها، نگاه های ملتمسانه، آرزوها و امیدها)، تهدید به نفرین و...زیر بار این ازدواج ها نروید و در تمام شرایط عاقلانه تصمیم بگیرید. یادتان باشدکه رنجی که بعدا والدین از شکست شما می برند، به طور قطع، بیشتر از رنجی است کهامروز با مخالفت شما ایجاد می شود!عوامل خودتحمیلی
خیلی وقت ها این خود شما هستید که ازدواج را به خودتان تحمیل می کنید. چطور؟ باتلاش برای به سرانجام رساندن یک مورد ازدواجی که علاقه چندانی به آن ندارید اماصرفا به خاطر ترس از بالا رفتن سن، خسته شدن از شرایط فعلی، ترحم به طرف مقابل،لجبازی، یافتن حامی، حل مشکلات اقتصادی، ترحم به والدین و کمک به آنها، نگرانی ازازدواج خواهر و برادران کوچکتر و ... . به این ترتیب شما عملا خود را وارد یکزندگی مشترک بی سرانجام می کنید و از چاله به چاه می افتید.
به این ها ترس از تهدید طرف مقابل، رو کم کنی، تلاش برای رسیدن به اموال طرفمقابل، بالا کشیدن جایگاه اجتماعی خود از طریق موقعیت اجتماعی همسر و ... را هماضافه کنید تا ببینید که چقدر دامنه این ازدواج های تحمیلی می تواند گسترده باشد.
بنابراین هر جا دیدید یکی از این عوامل روی منطق شما و علاقه تان به طرف مقابل سایهانداخته یا به خودی خود تبدیل به انگیزه اصلی شما از ازدواج شده، بدانید که بیراههرفته اید و دارید زندگی تان را تباه می کنید.درمان بحرانهای روحی
برخی فکر می کنند ازدواج یعنی درمان بحران های روحی و مشکلات روانی یا کژی هایرفتاری. حتما شنیده اید که می گویند طرف ازدواج کند درست می شود. این عده همانهایی هستند که بعدها خواهند گفت پای بچه که به میان بیاید طرف خوب می شود، سنش کهبالا برود خوب می شود، چل چلی را که رد کند خوب می شود و... حقیقت این است که چنینآدمی هیچ وقت خوب نمی شود چون ازدواج درمان نیست!
بنابراین سعی نکنید برای درمان مشکلات رفتاری و روانی کسی نسخه ازدواج را برای اوبپیچید. مطمئن باشید با این کار چند خانواده را بدبخت خواهید کرد.
اگر فکر می کنید که دوره ازدواج های تحمیلی گذشته و دیگر کسی به اجبار سر سفره عقدنمی نشیند، سخت در اشتباهید. این ازدواج ها شاید در ظاهر کم شده باشند اما در اصلشکل این اجبارها تغییر کرده اما اصل اجبار همچنان پابرجاست!
(http://www.akairan.com/Marriage/با-اجازه/ازدواج-به-شرط-چاقو.html) (http://www.akairan.com/Marriage/با-اجازه/ازدواج-به-شرط-چاقو.html)
تحمیل دیگران
حق انتخاب در ازدواج با شما است و پدر و مادرتان در عین حال که جایگاه ارزشمندیدارند و باید به شما مشورت بدهند و مهم تر از آن رضایتشان شرط است، باید به شماآزادی انتخاب بدهند و از تصمیم گیری به جای شما پرهیز کنند. در غیر این صورت،ازدواج شما یک ازدواج تحمیلی خواهد بود که اگر به خوشبختی شما منجر شود واقعا شانسآورده اید. در حقیقت ازدواج های تحمیلی ناموفق اگر به طلاق ختم نشوند، در اکثرموارد سردی در روابط و طلاق عاطفی را در پی دارند.پس مراقب باشید که تحت فشارهای عاطفیوالدین (اشک و آه ها، نگاه های ملتمسانه، آرزوها و امیدها)، تهدید به نفرین و...زیر بار این ازدواج ها نروید و در تمام شرایط عاقلانه تصمیم بگیرید. یادتان باشدکه رنجی که بعدا والدین از شکست شما می برند، به طور قطع، بیشتر از رنجی است کهامروز با مخالفت شما ایجاد می شود!عوامل خودتحمیلی
خیلی وقت ها این خود شما هستید که ازدواج را به خودتان تحمیل می کنید. چطور؟ باتلاش برای به سرانجام رساندن یک مورد ازدواجی که علاقه چندانی به آن ندارید اماصرفا به خاطر ترس از بالا رفتن سن، خسته شدن از شرایط فعلی، ترحم به طرف مقابل،لجبازی، یافتن حامی، حل مشکلات اقتصادی، ترحم به والدین و کمک به آنها، نگرانی ازازدواج خواهر و برادران کوچکتر و ... . به این ترتیب شما عملا خود را وارد یکزندگی مشترک بی سرانجام می کنید و از چاله به چاه می افتید.
به این ها ترس از تهدید طرف مقابل، رو کم کنی، تلاش برای رسیدن به اموال طرفمقابل، بالا کشیدن جایگاه اجتماعی خود از طریق موقعیت اجتماعی همسر و ... را هماضافه کنید تا ببینید که چقدر دامنه این ازدواج های تحمیلی می تواند گسترده باشد.
بنابراین هر جا دیدید یکی از این عوامل روی منطق شما و علاقه تان به طرف مقابل سایهانداخته یا به خودی خود تبدیل به انگیزه اصلی شما از ازدواج شده، بدانید که بیراههرفته اید و دارید زندگی تان را تباه می کنید.درمان بحرانهای روحی
برخی فکر می کنند ازدواج یعنی درمان بحران های روحی و مشکلات روانی یا کژی هایرفتاری. حتما شنیده اید که می گویند طرف ازدواج کند درست می شود. این عده همانهایی هستند که بعدها خواهند گفت پای بچه که به میان بیاید طرف خوب می شود، سنش کهبالا برود خوب می شود، چل چلی را که رد کند خوب می شود و... حقیقت این است که چنینآدمی هیچ وقت خوب نمی شود چون ازدواج درمان نیست!
بنابراین سعی نکنید برای درمان مشکلات رفتاری و روانی کسی نسخه ازدواج را برای اوبپیچید. مطمئن باشید با این کار چند خانواده را بدبخت خواهید کرد.