Aysajoon
2nd February 2012, 11:30 PM
از ضرورت مشاوره قبل از ازدواج تا انواع ازدواج ها در کشور
درمورد زمان مشاوه قبل از ازدواج اختلاف نظر وجود دارد اما به نظر می رسد وقتی که دختر و پسر به این نتیجه می رسند که تمایل دارند باهم ازدواج کنند و می خواهند مطمئن شوند آیا شرایطشان برای ازدواج مناسب است یا نه ، بهترین زمان برای این کار است .
آنها باید در این مرحله با هماهنگی هم ، برای مشاوره اقدام کنند تا به نکته هایی که بدون شک از دیدشان پنهان مانده است ، پی ببرند .
مشاوره قبل از ازدواج ، باید زمانی انجام شود که طرفین به هم قول ازدواج نداده باشند ، یعنی معلوم نباشد چه زمانی باهم ازدواج می کنند .
متاسفانه در حال حاضر بسیاری از زوج ها یک هفته قبل از مراسم عقد یا بعد از مشخص کردن تاریخ عقد ، برای مشاوره مراجعه می کنند که این کاملا بی فایده و بی اساس است .
آیا هدف این زوج از مراجعه این است که یکی آنها را تایید کند ؟!
مشاوره قبل از ازدواج زمانی موثر است و مفهوم پیدا می کند که قبل از هرگونه تصمیم گیری جدی به مشاور مراجعه شود .
دختر و پسری که برای مشاوره مراجعه می کنند باید بتوانند تا حدودی مسایل احساسی را کنار بگذارند و چشم هایشان را روی مسایل منطقی باز کنند .
احتمال شکست ازدواج های احساسی زیاد است .
از طرف دیگر ، ازدواج های بدون احساس و از روی منطق مطلق هم ، محاسبه یا معامله است و به شکست منجر می شود .
برای شروع زندگی ، عشق لازم است ولی کافی نیست .
اشتباه است که فکر کنیم چون کسی عاشق طرف مقابلش شده ، می تواند حتما با او ازدواج کند .
ازدواج های ایرانی در گذر زمان
ازدواج ها در ایران 3 گروه هستند :
گروه اول :
ازدواج هایی که تا اواخر دهه 40 شمسی انجام شده است ، بیشتر ماهیت سنتی داشته اند و جو حاکم بر خانواده ها نسبتا پدرسالاری بوده است .
مرد بیرون از خانه کار می کرد و زن خانه دار بود ، مطالبات و خواسته های مالی زیادی وجود نداشت ، عشق هم در طول زندگی به وجود می آمد .
در این ازدواج ها ، هم عقیده و همفکربودن زن و مرد خیلی مهم نبود و ارتباط عاطفی جزو معیارهای زندگی محسوب نمی شد .
زن و مرد با مراسم خواستگاری سنتی به هم معرفی می شدند و باهم ازدواج می کردند و از قبل هیچ ارتباط عاطفی ای با هم نداشتند .
رابطه زن و مرد از ابتدا اینگونه تعریف شده بود : مرد نان آور است و زن مسوول تربیت فرزندان و انجام کارهای خانه .
طلاق معنا و مفهومی نداشت .
ایده اینکه زن باید با لباس سفید به خانه شوهر برود و با کفن خارج شود ، حاکم بود .
گروه دوم :
ازدواج هایی است که از دهه 50 تا اواسط دهه 60 یعنی تا سال 65 صورت گرفته است .
این ازودج ها به خصوص بین طبقه متوسط شهری اتفاق می افتاد و بیشتر ازدواج ها مکتبی و آرمانی بود ، به این معنا که یک قشر تحصیلکرده یا طبقه متوسط شهری ، پس از همفکری با هم و با کمترین توقعات و امکانات و قرار دادن 14 شاخه گل مهریه قرار می گذاشتند با هم ازدواج کنند .
برای این گروه از افراد ، آرمان مهم بود و آنها بعد از ازدواج و تشکیل زندگی مشترک ، با مشکلات عدیده مالی مواجه می شدند و زندگی سختی را شروع می کردند .
این گروه به همان روش و سبکی که در همه دنیا رواج دارد ، ازدواج می کردند و الگوی مدرن حاکم بود .
در این الگو ، طرفین به هم نمی گفتند چه داری و چه زندگی ای درست کرده ای و بعد ، زندگی را شروع کنند بلکه می گفتند ما هیچ چیز نداریم و با کمک هم شروع به ساختن می کنیم و البته این ، معنای زندگی واقعی است .
مشکلی که برای این نوع ازدواج ها به وجود آمد ، این بود که مواجهه با بحران های مالی شدید باعث می شد گاهی برخی خانم ها به دلیل سختی و مشکلات ، از ازدواج پشیمان شوند .
گروه سوم این ازدواج ها :
در اوایل دهه 70 اتفاق افتاد که سبک ازدواج ها عوض شد ؛ وقتی که فرزندان مادران نسل دوم بزرگ شدند و مادرانی که در دهه 60 با مشکلات عدیده مالی مواجه بودند ، به هیچ وجه حاضر نشدند دخترانشان با پسرانی که امنیت مالی نداشتند ، ازدواج کنند .
یعنی از اوایل دهه 70 به بعد ، ازدواج ها با مطالبات افراطی مالی صورت می گرفت ، همفکری و نزدیکی عاطفی کم کم ، اهمیت خود را میان مردم از دست داد و همین مساله باعث افزایش طلاق در کشور شد .
متاسفانه در حال حاضر نسل جدید هم به اشتباه با مطالبات مالی ازدواج می کنند ، یادشان می رود همفکری و نزدیکی فرهنگی ، تشابه اقتصادی و تشابه نسبی خانواده ها برای ازدواج مهم است و پول و ثروت همه چیز نیست و خوشبختی کامل به ارمغان نمی آورد .
وابستگی افراد به خانواده شان
در جامعه ایرانی ، فرزندان سال های طولانی به خانواده شان وابسته هستند و این گونه نیست که اگر فرزندی به سن 18 سالگی رسید ، از خانواده جدا یا دور شود و یک زندگی مستقل را شروع کند .
در ایران سیستم پیوسته حاکم است ، به همین دلیل مشاوره های قبل از ازدواج ایرانی ها با مشاوره های قبل از ازدواج اروپایی ها تفاوت دارد .
از طرف دیگر ، تشابه خانوادگی در ایران بسیار مهم است .
بیان جملاتی نظیر اینکه : من با خانواده اش چه کار دارم ؟ من خود طرف را دوست دارم و برایم مهم است و . . . کاملا اشتباه است .
زیرا تقریبا 95 درصد مردم ایران به خانواده های پدری از نظر مالی ، فکری و عاطفی وابسته هستند ، یعنی سیستم زندگی مستقل در ایران پسندیده نیست و متاسفانه هنوز جا نیفتاده است و فرزندان بعد از رسیدن به سن قانونی به سختی می توانند مستقل و به دور از خانواده زندگی کنند که این مساله به فرهنگ ما برمی گردد زیرا ایران از کشورهای امن دنیاست .
پس مشکل ، امنیت نیست ؛ مشکل ما ، فرهنگی است که هنوز در ایران جا نیفتاده است !!!!!!!!!!!!
مجله اینترنتی برترین ها
(http://www.bartarinha.ir/fa/news/12217/%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-3-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF)
درمورد زمان مشاوه قبل از ازدواج اختلاف نظر وجود دارد اما به نظر می رسد وقتی که دختر و پسر به این نتیجه می رسند که تمایل دارند باهم ازدواج کنند و می خواهند مطمئن شوند آیا شرایطشان برای ازدواج مناسب است یا نه ، بهترین زمان برای این کار است .
آنها باید در این مرحله با هماهنگی هم ، برای مشاوره اقدام کنند تا به نکته هایی که بدون شک از دیدشان پنهان مانده است ، پی ببرند .
مشاوره قبل از ازدواج ، باید زمانی انجام شود که طرفین به هم قول ازدواج نداده باشند ، یعنی معلوم نباشد چه زمانی باهم ازدواج می کنند .
متاسفانه در حال حاضر بسیاری از زوج ها یک هفته قبل از مراسم عقد یا بعد از مشخص کردن تاریخ عقد ، برای مشاوره مراجعه می کنند که این کاملا بی فایده و بی اساس است .
آیا هدف این زوج از مراجعه این است که یکی آنها را تایید کند ؟!
مشاوره قبل از ازدواج زمانی موثر است و مفهوم پیدا می کند که قبل از هرگونه تصمیم گیری جدی به مشاور مراجعه شود .
دختر و پسری که برای مشاوره مراجعه می کنند باید بتوانند تا حدودی مسایل احساسی را کنار بگذارند و چشم هایشان را روی مسایل منطقی باز کنند .
احتمال شکست ازدواج های احساسی زیاد است .
از طرف دیگر ، ازدواج های بدون احساس و از روی منطق مطلق هم ، محاسبه یا معامله است و به شکست منجر می شود .
برای شروع زندگی ، عشق لازم است ولی کافی نیست .
اشتباه است که فکر کنیم چون کسی عاشق طرف مقابلش شده ، می تواند حتما با او ازدواج کند .
ازدواج های ایرانی در گذر زمان
ازدواج ها در ایران 3 گروه هستند :
گروه اول :
ازدواج هایی که تا اواخر دهه 40 شمسی انجام شده است ، بیشتر ماهیت سنتی داشته اند و جو حاکم بر خانواده ها نسبتا پدرسالاری بوده است .
مرد بیرون از خانه کار می کرد و زن خانه دار بود ، مطالبات و خواسته های مالی زیادی وجود نداشت ، عشق هم در طول زندگی به وجود می آمد .
در این ازدواج ها ، هم عقیده و همفکربودن زن و مرد خیلی مهم نبود و ارتباط عاطفی جزو معیارهای زندگی محسوب نمی شد .
زن و مرد با مراسم خواستگاری سنتی به هم معرفی می شدند و باهم ازدواج می کردند و از قبل هیچ ارتباط عاطفی ای با هم نداشتند .
رابطه زن و مرد از ابتدا اینگونه تعریف شده بود : مرد نان آور است و زن مسوول تربیت فرزندان و انجام کارهای خانه .
طلاق معنا و مفهومی نداشت .
ایده اینکه زن باید با لباس سفید به خانه شوهر برود و با کفن خارج شود ، حاکم بود .
گروه دوم :
ازدواج هایی است که از دهه 50 تا اواسط دهه 60 یعنی تا سال 65 صورت گرفته است .
این ازودج ها به خصوص بین طبقه متوسط شهری اتفاق می افتاد و بیشتر ازدواج ها مکتبی و آرمانی بود ، به این معنا که یک قشر تحصیلکرده یا طبقه متوسط شهری ، پس از همفکری با هم و با کمترین توقعات و امکانات و قرار دادن 14 شاخه گل مهریه قرار می گذاشتند با هم ازدواج کنند .
برای این گروه از افراد ، آرمان مهم بود و آنها بعد از ازدواج و تشکیل زندگی مشترک ، با مشکلات عدیده مالی مواجه می شدند و زندگی سختی را شروع می کردند .
این گروه به همان روش و سبکی که در همه دنیا رواج دارد ، ازدواج می کردند و الگوی مدرن حاکم بود .
در این الگو ، طرفین به هم نمی گفتند چه داری و چه زندگی ای درست کرده ای و بعد ، زندگی را شروع کنند بلکه می گفتند ما هیچ چیز نداریم و با کمک هم شروع به ساختن می کنیم و البته این ، معنای زندگی واقعی است .
مشکلی که برای این نوع ازدواج ها به وجود آمد ، این بود که مواجهه با بحران های مالی شدید باعث می شد گاهی برخی خانم ها به دلیل سختی و مشکلات ، از ازدواج پشیمان شوند .
گروه سوم این ازدواج ها :
در اوایل دهه 70 اتفاق افتاد که سبک ازدواج ها عوض شد ؛ وقتی که فرزندان مادران نسل دوم بزرگ شدند و مادرانی که در دهه 60 با مشکلات عدیده مالی مواجه بودند ، به هیچ وجه حاضر نشدند دخترانشان با پسرانی که امنیت مالی نداشتند ، ازدواج کنند .
یعنی از اوایل دهه 70 به بعد ، ازدواج ها با مطالبات افراطی مالی صورت می گرفت ، همفکری و نزدیکی عاطفی کم کم ، اهمیت خود را میان مردم از دست داد و همین مساله باعث افزایش طلاق در کشور شد .
متاسفانه در حال حاضر نسل جدید هم به اشتباه با مطالبات مالی ازدواج می کنند ، یادشان می رود همفکری و نزدیکی فرهنگی ، تشابه اقتصادی و تشابه نسبی خانواده ها برای ازدواج مهم است و پول و ثروت همه چیز نیست و خوشبختی کامل به ارمغان نمی آورد .
وابستگی افراد به خانواده شان
در جامعه ایرانی ، فرزندان سال های طولانی به خانواده شان وابسته هستند و این گونه نیست که اگر فرزندی به سن 18 سالگی رسید ، از خانواده جدا یا دور شود و یک زندگی مستقل را شروع کند .
در ایران سیستم پیوسته حاکم است ، به همین دلیل مشاوره های قبل از ازدواج ایرانی ها با مشاوره های قبل از ازدواج اروپایی ها تفاوت دارد .
از طرف دیگر ، تشابه خانوادگی در ایران بسیار مهم است .
بیان جملاتی نظیر اینکه : من با خانواده اش چه کار دارم ؟ من خود طرف را دوست دارم و برایم مهم است و . . . کاملا اشتباه است .
زیرا تقریبا 95 درصد مردم ایران به خانواده های پدری از نظر مالی ، فکری و عاطفی وابسته هستند ، یعنی سیستم زندگی مستقل در ایران پسندیده نیست و متاسفانه هنوز جا نیفتاده است و فرزندان بعد از رسیدن به سن قانونی به سختی می توانند مستقل و به دور از خانواده زندگی کنند که این مساله به فرهنگ ما برمی گردد زیرا ایران از کشورهای امن دنیاست .
پس مشکل ، امنیت نیست ؛ مشکل ما ، فرهنگی است که هنوز در ایران جا نیفتاده است !!!!!!!!!!!!
مجله اینترنتی برترین ها
(http://www.bartarinha.ir/fa/news/12217/%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-3-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF)