آنها که باید دستم را بفشارند ،سیلی می زنند .

[artadokht]

خدایا همواره تو را سپاس میگذارم ، که هر چه در راه تو و در راه پیام تو پیشتر می روم و بیشتر رنج می برم ، آنها که باید مرا بنوازند ،میزنند ،

آنها که باید همگامم باشند ،سد راهم می شوند،

آنها که باید حق شناسی کنند ،حقکشی می کنند ،

آنها که باید دستم را بفشارند ،سیلی می زنند ،

آنها که باید در برابر دشمن حمله کنند ،پیش از دشمن حمله میکنند

و آنها که باید در برابر سم پاشی های بیگانه ستایشم کنند ، تقویتم کنند، امیدوارم کنند و تبرئه ام کنند ،
سرزنشم می کنند ، تضعیفم می کنند ، نومیدم می کنند ،متهمم می کنند،

تا در راه تو از از تنها پایگاهی که چشم یاری دارم و پاداشی ،نومید شوم ، چشم ببندم ،رانده شوم…

تا تنها امیدم تو شود

چشم انتظارم تنها به روی تو باز ماند ، تنها از تو یاری طلبم ، تنها از تو پاداش گیرم ، در حسابی که با تو دارم شریکی نباشد تا :

تکلیفم با تو روشن شود ، تا تکلیفم با خودم معلوم گردد تا حلاوت اخلاص را که هر دلی اگر اندکی چشید ،هیچ قندی در کامش شیرین نیست ،بچشم


دکتر شریعتی

[طلیعه طلا]

قصهٔ درد دل و غصهٔ شبهای دراز
صورتی نیست که جائی بتوان گفتن باز


محرمی نیست که با او به کنار آرم روز
مونسی نیست که با وی به میان آرم راز

در غم و خواری از آنم که ندارم غمخوار

دم فرو بسته از آنم که ندارم دمساز

خود چه شامیست شقاوت که ندارد انجام

یا چه صبحست سعادت که ندارد آغاز

بی‌نیازی ندهد دهر خدایا تو بده

سازگاری نکند خلق خدایا تو بساز

از سر لطف دل خستهٔ بیچاره عبید

بنواز ای کرم عام تو بیچاره نواز



از: عبید زاکانی

[طلیعه طلا]

پروردگارا

مرا بينشی عطا فرما تا تو را بشناسم

و دانش عطا فرما تا خود را بشناسم

مرا صحتی عطا فرما تا از كار لذت ببرم

و ثروتی عطا فرما تا محتاج نباشم

مرا نيرويی عطا فرما تا در نبرد زندگي فائق شوم

و همتی عطا فرما تا گناه نكنيم

مرا صبری عطا فرما تا سختي ها رو تحمل كنم

و طبعی عطا فرما كه با مردم بسازم

مرا بزرگواری عطا فرما كه با دشمنم مدارا كنم

و بينشی عطا فرما تا زيباييهاي جهان را ببينم

مرا عشقی عطا فرما تا تو و همه را دوست بدارم

و سعادتی عطا فرما تا خدمتگذار ديگران باشم

مرا ايمانی عطا فرما تا اوامرت را اطاعت كنم

و اميدی عطا فرما تا از ترس و اضطراب بر كنار باشم

مرا عقلی عطا فرما تا از خود نگويم

و معنويتی عطا فرما تا زندگی معنی داشته باشد

[Sookoot]

دست هایت را بمن نشان بده !

پیش از انکه دستم را بفشاری

تو با فشردن هر دستی پیمان نانوشته خیانت را امضا کرده ای

دست هایت را بمن نشان بده تا خطوط پرپیخ و خم انگشتانت در خاطرم بماند ....

ای کاش به همان لمس دست هایم بسنده میکردی تا یاد فشردن دستها اندوه مرا دوچندان نمیکرد

دست هایت را بمن نشان بده

تا بگریزم از هر دستی که شبیه دستان توست



سکوت

[* tasnim *]

خدایا همواره تو را سپاس میگذارم ، که هر چه در راه تو و در راه پیام تو پیشتر می روم و بیشتر رنج می برم ، آنها که باید مرا بنوازند ،میزنند ،

آنها که باید همگامم باشند ،سد راهم می شوند،

آنها که باید حق شناسی کنند ،حقکشی می کنند ،

آنها که باید دستم را بفشارند ،سیلی می زنند ،

آنها که باید در برابر دشمن حمله کنند ،پیش از دشمن حمله میکنند

و آنها که باید در برابر سم پاشی های بیگانه ستایشم کنند ، تقویتم کنند، امیدوارم کنند و تبرئه ام کنند ،
سرزنشم می کنند ، تضعیفم می کنند ، نومیدم می کنند ،متهمم می کنند،

تا در راه تو از از تنها پایگاهی که چشم یاری دارم و پاداشی ،نومید شوم ، چشم ببندم ،رانده شوم…

تا تنها امیدم تو شود

چشم انتظارم تنها به روی تو باز ماند ، تنها از تو یاری طلبم ، تنها از تو پاداش گیرم ، در حسابی که با تو دارم شریکی نباشد تا :

تکلیفم با تو روشن شود ، تا تکلیفم با خودم معلوم گردد تا حلاوت اخلاص را که هر دلی اگر اندکی چشید ،هیچ قندی در کامش شیرین نیست ،بچشم


دکتر شریعتی


چه جالب . می توان گفت حال و روز من در ابتدای ورودم به این مجموعه است . هر چند به امید خدا از مجموعه دارم جدا می شوم .

[* tasnim *]

قصهٔ درد دل و غصهٔ شبهای دراز

صورتی نیست که جائی بتوان گفتن باز



محرمی نیست که با او به کنار آرم روز

مونسی نیست که با وی به میان آرم راز

در غم و خواری از آنم که ندارم غمخوار


دم فرو بسته از آنم که ندارم دمساز


خود چه شامیست شقاوت که ندارد انجام


یا چه صبحست سعادت که ندارد آغاز


بی‌نیازی ندهد دهر خدایا تو بده


سازگاری نکند خلق خدایا تو بساز


از سر لطف دل خستهٔ بیچاره عبید


بنواز ای کرم عام تو بیچاره نواز




از: عبید زاکانی


چقدر شعر انتخابی شما زیبا بود . مرا آرام تر کرد . تشکر