PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : من نگویم مرا از قفس آزاد کنید



طلیعه طلا
12th January 2012, 09:53 AM
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید


http://mostafakhodaie.persiangig.com/image/IMG_4352.jpg




پرنده پرواز می‌کند، پرنده پرواز را به خاطر می‌سپارد.

اما پیرمردی نشسته کنار خیابان پرواز را علامت ممنوع می‌زند.

دو قفس پر از پرنده جلویش به ردیف ایستاده بودند.

و زن‌ها و مردها دورش حلقه زده بودند هر پیاده‌ای چیزی می‌گفت.

خانمی نزدیکتر شد و گفت آقا چنده؟

پیرمرد گفت این پرنده حاجت است.

زن جوان گفت یعنی چی؟

پیرمرد جواب داد یه پرنده بخر یه آرزو کن و سپس رهایش کن.

زن نیتی کرد، زیر لب وردی خواند و پرنده‌ای خرید و نوازشش کرد و در آسمان رهایش کرد تا آرزویش برآورده شود.



http://www2.bazinama.com/img/files/xe07sz76ytywdl3qflhz.jpg

گنجشک‌ها در گوشه‌ای از قفس کز کرده بودند تا رهگذری از راه برسد یکی دیگر را بخرد و رها کند تا حاجت ببیند.

یکی صواب می‌کند و پرنده را می‌خرد و اما آن دیگری که پرنده‌ها را می‌گیرد و در قفس زندانی می‌کند چی؟!

آیا با خریدن پرنده در گناه پیرمرد شریک نمی‌شویم؟! همه گنجشک‌ها بالاخره خریده می‌شوند تا رها بشوند.

فردا چه خبر است آیا پیرمرد باز دامی می‌نهد تا قفسش را پر گنجشک کند و سر راه رهگذران قرار گیرد و مرتب فریاد بزند پرنده بخر صواب ببر!



http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/meslezendegii/b9d8e59529.jpg



منبع (http://www.farheekhtegan.ir/content/view/35039/50/)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد