نارون1
10th January 2012, 09:42 AM
مشکلها، فرصتهائی هستند که به ما داده شده تا بتوانیم جوهر وجود خود را آشکار کنیم
زن جوانی نزد مادر خود میرود و از مشکلهای زندگیاش برای او میگوید و این که او از تلاش و جنگ مداوم برای حل کردن مشکلهایش خسته شده است.
مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید، سه تا کتری را آب کرد و گذاشت که بجوشد. سپس در کتری اولی هویج، در دومی تخممرغ و در سومی، دانههای قهوه ریخت. بعد از بیست دقیقه که آب بهطور کامل جوش آمد، گاز را خاموش کرد و هویج، تخممرغ و قهوه را در ظرفهای جداگانهای ریخت و جلوی دخترش گذاشت. سپس از دخترش پرسید: ”چه میبینی...
http://www.akairan.com/images/a-fa/fa1/zendegi196.jpg
او پاسخ داد: ”هویچ، تخممرغ و قهوه“ مادر از او خواست که هویج را لمس کند و بگوید که چگونه است؟ او این کار را کرد و گفت: ”نرم است“ بعد از او خواست تخممرغ را بشکند؛ بعد از این که پوستهٔ آن را جدا کرد، تخممرغ سفت شده را دید و در آخر از او خواست که قهوه را بچشد.
دختر از مادرش پرسید: ”مفهوم اینها چیست؟“
مادر به او پاسخ داد: ”هر سهٔ این مواد در شرایط سخت و یکسانی (در آب جوش) بودهاند اما هر کدام عکسالعمل متفاوتی نشان دادهاند. هویج در ابتدا بسیار سخت و محکم بهنظر میآمد؛ اما وقتی در آب جوش قرار گرفت، به راحتی نرم و ضعیف شد. تخممرغ که در ابتدا شکننده بود و پوستهٔ بیرونی آن از مایع درونی آن محافظت میکرد؛ وقتی در آب جوش قرار گرفت، مایهٔ درونی آن سفت و محکم شد. دانهەای قهوه که یکتا بودند، بعد از قرار گرفتن در آبجوش، آب را تغییر دادند“.
مادر از دخترش پرسید: ”تو کدام یک از این مواد هستی؟“ وقتی شرایط بد و سختی پیش میآید، تو چگونه عمل میکنی؟ تو هویج، تخممرغ یا دانههای قهوه هستی؟“.
به این فکر کن که من چه هستم؟ آیا من، هویج هستم که بهنظر محکم میآیم، اما در سختیها خم میشوم و مقاومت خود را از دست میدهم؟ آیا تخممرغ هستم که با یک قلب نرم شروع میکند، اما با حرارت، محکم میشود؟ یا دانهٔ قهوه هستم که آب داغ را تغییر داد؟ وقتی آب، گرم شد، آن دانه، بوی خوش و طعم دلپذیری را آزاد کرد. اگر تو مانند دانههای قهوه باشی، هرچه شرایط بدتر میشود، تو بهتر میشوی و شرایط را به نفع خودت تغییر میدهی.
زن جوانی نزد مادر خود میرود و از مشکلهای زندگیاش برای او میگوید و این که او از تلاش و جنگ مداوم برای حل کردن مشکلهایش خسته شده است.
مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید، سه تا کتری را آب کرد و گذاشت که بجوشد. سپس در کتری اولی هویج، در دومی تخممرغ و در سومی، دانههای قهوه ریخت. بعد از بیست دقیقه که آب بهطور کامل جوش آمد، گاز را خاموش کرد و هویج، تخممرغ و قهوه را در ظرفهای جداگانهای ریخت و جلوی دخترش گذاشت. سپس از دخترش پرسید: ”چه میبینی...
http://www.akairan.com/images/a-fa/fa1/zendegi196.jpg
او پاسخ داد: ”هویچ، تخممرغ و قهوه“ مادر از او خواست که هویج را لمس کند و بگوید که چگونه است؟ او این کار را کرد و گفت: ”نرم است“ بعد از او خواست تخممرغ را بشکند؛ بعد از این که پوستهٔ آن را جدا کرد، تخممرغ سفت شده را دید و در آخر از او خواست که قهوه را بچشد.
دختر از مادرش پرسید: ”مفهوم اینها چیست؟“
مادر به او پاسخ داد: ”هر سهٔ این مواد در شرایط سخت و یکسانی (در آب جوش) بودهاند اما هر کدام عکسالعمل متفاوتی نشان دادهاند. هویج در ابتدا بسیار سخت و محکم بهنظر میآمد؛ اما وقتی در آب جوش قرار گرفت، به راحتی نرم و ضعیف شد. تخممرغ که در ابتدا شکننده بود و پوستهٔ بیرونی آن از مایع درونی آن محافظت میکرد؛ وقتی در آب جوش قرار گرفت، مایهٔ درونی آن سفت و محکم شد. دانهەای قهوه که یکتا بودند، بعد از قرار گرفتن در آبجوش، آب را تغییر دادند“.
مادر از دخترش پرسید: ”تو کدام یک از این مواد هستی؟“ وقتی شرایط بد و سختی پیش میآید، تو چگونه عمل میکنی؟ تو هویج، تخممرغ یا دانههای قهوه هستی؟“.
به این فکر کن که من چه هستم؟ آیا من، هویج هستم که بهنظر محکم میآیم، اما در سختیها خم میشوم و مقاومت خود را از دست میدهم؟ آیا تخممرغ هستم که با یک قلب نرم شروع میکند، اما با حرارت، محکم میشود؟ یا دانهٔ قهوه هستم که آب داغ را تغییر داد؟ وقتی آب، گرم شد، آن دانه، بوی خوش و طعم دلپذیری را آزاد کرد. اگر تو مانند دانههای قهوه باشی، هرچه شرایط بدتر میشود، تو بهتر میشوی و شرایط را به نفع خودت تغییر میدهی.