PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خدا در ادیان و فرقه های مختلف



ساناز فرهیدوش
6th January 2012, 09:29 AM
وضیحی مختصر درباره ادیان ابتدایی :

تابو :
تابو کلمه ای است که از زبان مردم « پولی نزی » گرفته شده است . مردم آنجا نسبت به بعضی از اشیاء نوعی دغدغه خاطر نشان می دهند . ان اشیا را مشخص و انگشت نما می سازند و به آنها نزدیک نمی شوند . مثلا شخص بیمار یا جسد مرده و یا آدم غریب را تابو می شمارند و معتقدند که نیرویی نهانی و غیبی در درون آن اشیا وجود دارد که اگر به آنها تخطی شود ان نیرو موجب اذیت و آزار آنها را فراهم خواهد ساخت . در بعضی از قبائل ممکن است جنس زن یا حتی کاهن قبیله هم تابو باشد .

فتيش :
به پرتقالي سحر و فسون است
پرستش و احترام به اشياي خاص و توقع آثار فوق العاده از آن ها را فتیش می گویند . مثلا شاخ گوزن . ساخته هاي سنگي . اين آيين ريشه بت پرستي است .جواهر سازي جزو فتيشيسم است .

آنيميسم :
به معناي روح داشتن است . animal از اين آيين گرفته شده . پرستش ارواح اصل اين ايين است .
روح پرستي ارقام خاصي داشته . احترام به مردگان . ترس از بازگشت مردگان . دوستي و دشمني ارواح و انتقام گرفتن ارواح اعتقادات اين آيين را در بر گرفته بوده است . حملت در داستان شكسپير يا هلن و اعتقاد به وجود بهشت “پرديس” از اين آيين ريشه گرفته اند . تقديم هدايا به مردگان جزو اين آيين بوده است.
انواع آنيميسم :سنگ پرستي ، گياه پرستي ، حيوان پرستي
درخت كريسمس – سبزه ايران باستان از اين آيي ريشه گرفته اند .
به طور کلی تقدیس نسبت به پدیده های طبیعت مانند : ماه و خورشید و ستارگان و کوه و دریا و..... در حوزه این تعریف قرار می گیرد .هردوت : در مصر بوباستيز ( گربه ) را مي پرستيدند . روزي آتش سوري رخ داد مردم گربه ها را نجات دادند ولي كودكان در آتش سوختند .اعتقاد به تناسخ در اين آيين وجود داشته . مثلا فيثاغورث روزي از جايي رد ميشد مردمي را مي بيند كه سگي را آزار مي دهند . مي گويد چه مي كنيد . من صداي برادر خويش را از صداي اين سگ مي شنوم .

توتم :
ایمان و احترام خاص به بعضی از حیوانات و گیاهان یکی دیگر از افکار باستانی و اندیشه های ابتدایی انسان عصر حجر است . در قبائل توتمیسم نه تنها تصویر و پیکر توتم مقدس است بلکه افراد آن قبیله تقلید صدای توتم و آرایش سر و شکل و لباس خود که آن را هم شبیه توتم ساخته نوعی عبادت می دانند .

میهن یو

ساناز فرهیدوش
6th January 2012, 09:30 AM
مردم مصر قدیم :

دین مردم مصر قدیم همه ی مراحل ادیان ابتدایی از توتم و آنیمیسم را پشت سر گذاشته است . نخستیم مظاهر دینی مصر قدیم ؛ در هر ناحیه خدایی خاص به شکل حیوان که در واقع آثار توتم اقوام پیشین بود ستایش می شد و مورد پرستش قرار می گرفت . مثلا در شهری لک لک ، و در شهری تمساح ، در شهر دیگر شیر و مخصوصا گربه در بیشتر نقاط مورد عبادت بود . این حیوانات مظاهر قوای غیبی شمرده میشد و آنها را با بدن انسان ترکیب کرده به صورت موجودات وهمی در آوردند که سر حیوانات بر پیکر انسان قرار گرفته بود . مثلا خدای « خنوم » که خدای خشکسالی بود سری مانند قوچ داشت ، « هوروس » سری چون گربه ، « آمون » به صورت غاز ، « ورع » ملخ ، « اوزیریس » سری به شکل گاو نر یا قوچ داشت و خدای « آپیس» به صورت گاو بود . در تحول خدایان مصری سه عامل اصلی که در امر زراعت موثر بودند مشاهده می شود یعنی آفتاب تابان ، زمین حاصل خیز و رود پر برکت نیل . از این رو خدای « اوزیریس » مظهر نیل ، « هوروس » خدای آفتاب ( گاهی هم خدای « آمون » ) و« ایزیس » که خدای مادینه بود و زوجه اوزیریس مظهر زمین .
افسانه خدایان سه گانه : خدای اوزیریس و ایزیس و هوروس با همدیگر ترکیب شده یک نوع سه گانه پرستی را به وجود آوردند و این مثلث خدایان یکی از اساطیر کهن را پدید آورد . اوزیریس خدای نیل که خدایی است مذکر با ایزیس خدای زمین ازدواج میکند و فرزندی به نام هوروس ( خدای آفتاب ) را پدید می آید . از آنجا که « ست » seth خدای ظلمت یا خدای زمین های بایر با برادر خود یعنی اوزیریس کینه و حسادت می ورزد پس از توطئه ای اوزیریس را به قتل می رساند و جسد او را در تابوتی قرار داده به رود نیل می افکند . ایزیس زوجه اوزیریس پس از رنج های فراوان جسد را در ساحل شام می یابد و به مصر باز می گرداند وآن را مخفی می سازد و تا آنکه کودک انها هوروس که مادرش آن را در باتلاق ها و نی زار ها پرورش میداد به حد رشد رسید . ست از قضیه با خبر شد . جنازه برادر را پیدا کرده و از روی خشم ان را قطعه قطعه می سازد و هر پاره ای به ناحیه ای مدفون می کند . از آن زمیان به برکت جسد اوزیریس سرزمین مصر حاصل خیز می شود . از آن طرف هم هوروس به خونخواهی بر خواست و بر عم خویش غلبه کرد و او را اسیر ساخت و نزد مادر آورد . اما ایزیس او را عفو کرد . هوروس جنازه پدر را گرد آوری کرد و با کمک خدای خرد یا حکمت او را زنده ساخت . اما او دیگر در جهان نماند و خدای روی زمین را به فرزند خود واگذاشت و خود او فقط خدای مردگان را پذیرفت .
پرستش آفتاب : گرچه در سرزمین مصر خدایان متعددی پرستش میشد اما در غالب بلاد خدای معتبر همان خورشید بود که در هر جا به اسمی در می آید . از این جهت پرستش آفتاب در زمان های مختلف از اهمیت خاصی برخوردار بود زیرا که خورشید جهانتاب را مبدا حیات و زندگانی می دانستند حتی در هر ساعتی ازروز خدای خورشید با نامی خاص نامیده میشد . مثلا رع ( ra) مظهر خدای نیمروزی و خدای آتوم ( atum) خورشید شامگاهی بود .
فرعون پرستی : مصریان نه تنها برای خدای خورشید ارزش خاصی قائل بودند بلکه سلاطین و فراعنه روی زمین هم از زادگان و فرزندان خورشید می دانستند . از این رو فرعون پرستی در مصر به ظهور رسید و بانیا ن اهرام مصر پادشاهان خود را پسر رع اقب دادند هرم هایی که کنایه از شعاع آفتاب است به نام آنان بنا کردند و این رسم بیش از هزار سال رواج داشت . وقتی که یکی از شهرهای مصر به نام « تب » رئنق یافت خدای آمون که نام خدای خورشید بود با خدای رع ترکیب شد و خدای دوگانه مرکبی ( آمون – رع ) مورد پرستش قرار گرفت و مهمترین معابد مصر به این جهت ساخته شد .
یکتاپرستی : در حدود 1400 سال قبل از میلاد در شهر تب که خدای ( آمون – رع ) می پرستیدند فرعون جوانی به تخت نشست به نام « آمن هوتپ » چهارم وی از چندگانه پرستی به یکتا پرستی روی آورد . قرص آفتاب را که موسوم به آتون بود را به خدایی برگزید و شهر جدیدی را به نام خدای آتون به اسم « اختاتون » بنا کرد و خود را به نام « اخناتون » به معنی مومن و پرسستنده آفتاب نام نهاد .

ساناز فرهیدوش
6th January 2012, 09:30 AM
ردم بین النهرین ( بابل ):

ریشه دین بابلی و تمدن بین النهرین را می باید در ادوار تاریخ سومری ها و اکادیها جست و جو کرد .گرچه دین بابلی وارث دین باستانی سومر بود اما به مرور زمان تکامل یافته و منظم شده بود . یعنی از عقاید ساده فیتیشیزم و آنیمیزم آغاز شده و به صورت چندگانه پرستی یا « پولی تئیزم » نمودار شد . در آغاز سومریان عقاب و گاو نر و شیر را مقدس می دانستند . ارواح خورشید و ماه و ستاره ها که برای مردم مقدس بود به تدریج به شکل خدایان نمودار گردید . هر شهری خدای خود را برتر می دانست . اما مردوک خدای خالقی غالب بود . داستان خلقت هم که یکی از خدایان انسان را از خاک رس آفرید ئ نیز داستان طوفان در میان سومریان رواج داشت . گتهی مجموع تعداد خدایان به 4 هزار می رسید . اما اندک اندک که جامعه بین النهرین دادرای مرکزیت شد و شهر های بزرگ به وجود آمدند خدایان بسیار به شش الهه محدود شدند و این شش خدا که در واقع دو تثلیث را تشکیل می دادند بر خدایان برتری یافتند.

تثلیث اول :
1- آنو Anu خدای آسمان و خدای شهر ارک 2- ان لیل Enlil یا بل Bel خدای جنگ و خدای زمین و هوا؛ خدای شهر« نیپوز » 3- ائا Ea خدای اوقیانوس نخستین ( نخستین دریاها ) و خدای شهر « اریدو » . این سه خدا در واقع جهان یهنی آسمان و زمین آبها را بین خود تقسیم کرده اند مثلث اول خدایان را تشکیل میدهند .

تثلیث دوم :
1-بابار یا شمس خدای شهر های « لاری یالارسا » 2- سین خدای ماه ( قمر ) و خدای خاص شهر « اور»
3- نین تود یا ایشتار خدای زهره ( ناهید ) و خدای مهبود شهر کیش شمس یا خورشید خدای عدالت و قاضی بزرگ جهان است و قوانین را به هامورابی تلقین می کند . سین یا خدای ماه در اور یعنی زادگاه حضرت ابراهیم حکومت می کرد که خدای زمان هم بود و گناهکاران را هم مجازات می کرد . اما ایشتار که بسیار شهرت پیدا کرد و بیشتر از همه مورد ستایش قرار گرفت خدای مادینه ای بود که هم خدای جنگ بود و هم عشق و شهوت . این خدا تقریبا همان صفات اناهیتا یا ناهید که مورد ستایش ایرانیان بود را داشت .
مردوخ یا مردوک Marduk : پس از تسلط دولت بابل بر همه بین النهرین تمام خدایان تحت الشعاع خدای بابل که « مردوک » نام داشت قرار گرفتند . مردوک یا مردوخ خدایی بود که افسانه خلقت و طوفان نوح به او ارتباط داشت . در عصر هامورانی خدای مردوک به منتهای عظمت رسید و تمام خدایان دیگر از جمله « آنو » و « انلیل » و..... مقام خود را به مردوک دادند . تنها زمانی که آشوریان مسلط شدند این خدایان از زیر حکم بیرون آمدند و تحت حمومت « آشور » خدای آشوریان که در نینوا بود قرار گرفتند . اما بعد از چندی دوباره بابلی ها بر آشوری ها مسلط شدند و دوباره مردوک به عنوان خدای برتر شناخته شد و خصوصا در زمان بخت النصر به نهایت اوج خود رسید .
معبد و کاهن در بابل : در تمدن بابل معبد نقش مهم داشت . کاهنان کواکب را رصد کرده و سرنوشت بشر هم از روی حرکات ستارگان معین می گشت . در همین عهد که ستاره پرستی و الوهیت اجرام سماوی رواج داشت حضرت ابراهیم اولین کسی است که برای بیان توحید و یکتاپرستی این عقاید را نفی کرد

ساناز فرهیدوش
6th January 2012, 09:30 AM
مردم یونان :

مردم یونان باستان از نظر دینی مراحل گوناگونی را پیموده اند . در میان آثار و بقای توتم وجود داشته و برای آنها درخت بلوط و گاونر مقدس بوده است . آثار و بقایای آنیمیسم هم در میان آن مردم وجود داشته است . به طور کلی آنها مظاهر طبیعت را می پرستیدند و به خدایان متعدد ( پلی تئیزم ) معتقد بودند . خدایان خود را شبیه انسان تصور می کردند . خدایان هیکل انسان داشتند و گاهی هم به شکل حیوان ظاهر می شدند . خدایان چون انسان ها غذا می خوردند و ازدواج می کردند . مهمترین خدایان آنها عبارتند از : زئوس پاتر Zeus Pater یعنی خدای آسمان که در راس دیگر خدایان قرار داشت . دیگر آپولو Apolo خدای آفتاب که خدای کشاورزان و حافظ شانان هم بوده است . دمی ترDemeter هم خدای مونث و خدای زمین و زراعت است . هرمس Hermes خدای حکیم و آفریننده ، آرس Ares خدای جنگ بود و آخرین خدایی که پا به عرصه وجود گذاشت کرونوس Kronos خدای زمان بود که اورانوس پدر خود را از تخت به زیر کشاند و خود بر جای او نشست .
ظهور فلاسفه در یونان : در حدود قرن ششم پیش از میلاد متفکرین و خردمندان یونان اوهام و تصورات باطل خدایان را قبول نکردند و در برابر خدایان شبه انسان سر تسلیم فرود نیاوردند . در همین دوره در فکر مردم عوام هم تحولات بسیاری به ظهور رسید . آنها معتقد بودند که خدای زئوس پدر بر بالای کوه اولیمپوس نشسته و خدایان دیگر در اطراف او حلقه زده اند . مجمسه خدایان را با دست خود می ساختند . یونانیان غیر از خدایان به موجودات غیبی دیگری هم ایمان داشتند و گاهی آنها را می پرستیدند. اتین هنرى ژیلسون را كه تحقیقاً بزرگ ترین قرون وسطى شناس معاصر است و در تاریخ علم كلام و تفكر مسیحى و تاریخ فلسفه یونانى نیز تحقیقات وسیعى دارد معتقد است : ژیلسون افلاطون را مشرك مى داند و معتقد است كه بین خداى افلاطونى كه خداى اساطیر است با خداى مسیحى كه به اعتقاد ژیلسون «حقیقت وجود» است فاصله بسیارى وجود دارد. ژیلسون كوشش هاى مفسران و شارحان آثار افلاطونى را جهت آشتى دادن خداى افلاطونى با خداى مسیحى و یكى ساختن آن دو ناموفق، عبث و مواجه با شكست و ناكامى مى داند.اما در مورد ارسطو و دیدگاه او، ژیلسون چنین مى آورد: «ارسطو بر طبق وصیت خود مقرر داشت كه تصویر ما در او وقف خداى خاك (دمتر، Demeter) شود و دراستاگیرا براى وفاى نذرى كه او در قبال خدایان كرده بود دو مجسمه از مرمر به ارتفاع چهار ذراع یكى به نام زئوس و دیگرى به نام آتنا بر پاى دارند. این وصایا اثبات مى كند كه ارسطو هرگز از حدود شرك متداول در یونان قدیم پا فراتر نگذاشت.»
چكیده سخن ژیلسون این كه علیرغم تلاش مفسران ارسطو و شارحان افلاطون، یونانیان حتى برجسته ترین متفكران ایشان اسیر شرك بودند و خداى آنان همان خدایان اساطیرى است كه با خداى كتاب مقدس و خداى ادیان و پیامبرانى مثل موسى و عیسى فرق دارد.

ساناز فرهیدوش
6th January 2012, 09:30 AM
مردم روم :

دین مردم روم در قدیم و از دوران ما قبل تاریخ توتم پرستی بود . گیاهانی چون انجیر و باقلا و حیواناتی چون گرگ ، توتم آنها بوده است . دین آنیمیزم هم در میان رومیان رواج داشت . عقاید آنها که به نام دین نومنا معروف است مشتمل بود بر پرستش ارواح و سحر و جادو . آنها برای هر چیزی روحی قائل بودند و این ارواح دارای قدرت خدایی بودند و در راس همه خدایان ژوپیتر قرار داشت . ژوپیتر با خدای مارس که خدای جنگ بود و نیز با خدای کرینوس تثلیث خدایان رومی را تشکیل می دادند . کرینوس هم خدای جنگ بود و هم خدای صلح اما ژوپیتر خدای نور و رعد و صاعقه بود و روز ایام بدر خاص عبادت او بود . غیر از این سه خدا رومی ها خدایان دیگری مانند ونوس و اپولو و هرکول و نپتون را هم ستایش می کردند .


مردم چین :

در متون كهن چینى از خدای تین صحبت بوده است كه معناى آن همان حكمران بهشت یا آسمان مى باشد. این خدا موجود واحد و متشخّص بوده است.خداى «تین» كه خداى شخصى و موجود متعیّنى بوده است بعدها
جاى خود را به خداى غیرشخصى و عام كه تائو Tao خوانده مى شد داده است. تصور چینیان از خدا چنین مفهوم یا اصل عام متافیزیكى بوده است نه یك خداى متعیّن و شخصى .
مردم چین اعتقاد به پرستش طبیعت و خصوصا آسمان دارند و دیگر از اعتقادات آنها پرستش روح نیاکان است . ایشان به زبان خود آسمان را « شانگ – تی » می گویند . خاقان را هم پسران آسمان می دانستند. در دوره مادر شاهی که مردان تحت نفوذ زن ها بودند تنها روان قابل پرستش روان مادران بود . پس از آنکه پرستش آسمان که جنبه مذکر داشت توسعه یافت و زمین که جنبه مونث داشت ارزش پیشین را از دست داد . و پرستش ارواح پدری مورد ستایش بیشتری قرار گرفت .
دین کنفوسیوس : این دین بر اساس اخلاق استوار است و از پرستش خدا یا خدایان سخنی نرفته و پرستشگاه یا کاهنی ندارد . در باره زندگی آخرت سخنی به میان نیامده است . موتزو شاگرد برجسته كنفوسیوس خدا را همان «عشق و امید» مى دانست و بعضى از محققان ادیان برآنند كه او به مفهوم خدا از دیدگاه غربیان بسیار نزدیك شده است . در قرن سوم قبل از میلاد و پیش از كنفوسیوس نیز حكیمى به نام هسون تزوHsun-tzu معتقد بود كه خدایان ماوراء طبیعى همان قواى طبیعى و قانون عمل و عكس العمل اند و اعمال دینى هم هیچ تأثیرى در قوانین طبیعى ندارند. او بدینسان به انكار وجود خدا و عوامل مافوق طبیعى پرداخت.
دین تائوئی : تائو به معنی راه و روش است . از تائو دو نیرو یعنی یانگ و یین صادر می شود . این دو نیرو گاهی با هم در تضادند وگاهی سازگار . یانگ منبع نور آسمانی و یین سر چشمه ظلمت زمینی است .
تائوته چینگ با این جمله آغاز می شود: «تائویی که بتوان آن را بر زبان آورد تائوی جاودان نخواهد بود. نامی که بتوان آن را ذکر کرد نامی ماندگار نخواهد بود». این آغاز نشان می دهد که تائو حقیقتی مطلق است که در همه چیز حضور دارد و به هیچ شکل و شیئی محدود نمی شود. بلکه تمام اشیا جلوه های تائو هستند و نمی توان آن را به یک نام خوانند، بلکه هر نامی تنها به بخشی از آن حقیقت اشاره کرده و نمی تواند همة حقیقت او را باز گوید. تمام هستی که به صورت طبیعت و جهان پدیدار شده نیرویی جاری است و یک نیروست که به ده هزار چهره نمایان گردیده است. در حقیقت نیروی تائو جهان را از نیستی (وو) به هستی (یو) آورده و پدیده های گوناگون و متضاد را همواره از وو به یو باز می گرداند. همه هستی از تائو بوجود آمده و تائو در همه جا حاضر است. «همه چیز جهان از یو هستی می یابد و یو از وو. »
آیین بودا : بعدا توضیح داده خواهد شد .
پژوهشگران معتقدند كه تا قرن 16 و ورود ژزوئیت ها به چین، معادلى براى مفهوم خدا در میان چینى ها وجود نداشته است.

ساناز فرهیدوش
6th January 2012, 09:31 AM
ردم ژاپن :
دین های رایج در ژاپن در درجه اول دین ملی ان کشور یعنی « شینتوئی » و بعد دین بودایی و در درجه سوم دین مسیحیت است .
آیین شینتویی : دین شینتو مجموعه ای است از عقاید باستانی مردم ژاپن و سنت های کهن که ریشه در آنیمیسم دارد . آثار و باقایای توتم پرستی هم در میان مردم ژاپن دیده می شود . حیواناتی چون خرس و روباه در میان مردم قدیم ژاپن مقدس بوده است هنوز مهمترین جشن های زاپنیها به نام عید خرس معروف است . دین شینتو اختصاص به احترام و ستایش « کامی » ها یعنی ارواح مردگان دارد . و ارواح مردگان در مقام الهی قرار دارند . دین شینتوئی خدایان بسیاری را می پرستند . این آیین الهه خورشید به نام اماتراسو(Amaterasu) را نگهبان سرزمین اجدادى مى داند و خاندان سلطنتى را از نسل این خدا و تجسم وى مى شمارد.


مردم هند :

مذهب هندو :
هندو ها معتقدند که در جهان هستی حقیقت به صورت سه خدای برهما و شیوا و ویشنو تجلی کرد و یا به عبارت دیگر وجود مطلق یعنی « برهمن – آتمن » در سه مظهر ظهور کرده و این سه خدا هر کدام به کاری مشغول است . در طول قرون متوالی خدایان کوچک محلی در این سه خدا مستهلک شده اند . اساطیر مذهبی برای هر یک از این سه خدا همسزانی هم قایل شده اند که آنها را « شکتی » گویند .
برهما : خدای برهما یا خدای خالق برا خلاف گذشته کمتر مورد توجه قرار گرفته البته هنوز موزد احترام است و پیکره او را به صورت پادشاهی می سازند که چهار سر دارد و به خواندن دعا مشغول است .
شیوا : برای این خداصفات پیچیده و مظاهر گوناگونی قایا اند . وی خدای کشنده و کهلک است . جبار و مسبب عذاب است حتی اگر برگی از درخت بیفتد معلول قدرت اوست . اما این خدا را نباید منبع شرارت و مصائب دانست بلکه موجب فرخندگی هم هست . شیوا را در حالات مختلف نشان داده اند . که از جمله وی در حالت رقص بوده و در هوا دست افشانی می کند . برای وی هم همسزان چندانی نیز قائل هستند . معروفترین همسران وی یکی « کالی » الهه سیاه است و دیگری الهه « دورگا » است .
ویشنو : خدای حافظ و نگهبان جهان و جهانیان است . ویشنو در طی تناسخ های متعدد به نجات عالم شتافته است و به صورت های گوناگون تجلی کرده است . از جمله به صورت های ماهی ، خرچنگ و گراز و... .
راما و کریشنا و بودا آخرین تجلی وی هم به صورت « کالکی » سوار بر اسب و شمشیر در دست در آینده ظهور خواهد کرد .
مردم عوام هند به خدایان متعددی اعتقاد دارند که تعداد این خدایان از حد و حساب خارج است و برای هر مشکلی به خدای خاص رجوع می کنند . علاوه بر خدایان متعدد جانوران متعددی هم مانند بوزینه و مار و بیشتر از همه گاو مقدس هستند .

دین کبیر :
کبیر شاعری بود از اهالی بنارس که شغل وی بافندگی بود . پدرش مسلمان و مادرش هندویی بود . او وظیفه خود می دانست که دین اسلام را با دین هند در هم آمیزد و دین جدیدی را به وجود اورد . و با خواندن اشعار زیبا مردم را به سوی خدای یگانه دعوت می کرد . کبیر « رام » خدای هندو را با « الله » خدای اسلام یکی می دانست .

ساناز فرهیدوش
6th January 2012, 09:31 AM
دین ودایی :
دین ودایی یا همان آریایی های قدیم مبتنی بر پرستش قوا و مظاهر طبیعت بوده است . به عبارت دیگر همان باور ها و عقاید اقوام آریایی از کهن ترین روزگار تا امیزش آنها با بومیان هند یا درآویدیها را شامل می شود
در کتاب مقدس ودایی ها یعنی « ودا » در بخش ریگ ودا مناجات هایی خطاب به خدایان قدیم آریایی ها وجود دارد که زیباترین و جالب ترین صورت از پرستش طبیعت را جلوه گر می سازد . معمولا این خدایان مشترک به سه گروه تقسیم می شده است : خدای پدر ؛ خدای مادر و خدای میترا .ازدیگر خدایانی که که در ریگ ودا از آنها یاد شده است : ایندرا ( خدای رعو برق و خدای جنگ) و خدای وایو ( خدای باد و حامل نسیم خوش ) و خدای وارونا ( خدای روشنایی و عدالت و راستی و خدای آسمانی است ) .در این کتاب از خدایان دیگری نیز نام بره شده است که به تدریج ارزش خود را از دست داده اند مانند : آگنی ( آذر ایرانی – خدای آتش) و سوما ( خدای شراب مقدس ). گرچه در ریگ ودا خدای ایندرا در راس قرار گرفته و به مرحله رب الاربابی می رسد و گاهی خدای آگنی و زمانی« پرا جاپاتی » و گاهی حتی موحد وجود هم مطرح می شود .
به طور کلی از آنچه بیان شد می توان نتیجه گرفت که آریایی های قدیم یا پیروان دین ودایی چندگانه پرست بودند و مظاهر طبیعت را می پرستیدند .و دیگر اینکه برای خدایان خود قربانی های خونین انجام می دادند .

دین سیک :
موسس این دین « بابا نانک » است . بابانانک از سروده های کبیر الهام گرفت . دین وی بر اساس توحید است و اعتقاد به تناسخ ، بنابراین اختلاطی از اسلام و هندو است . نانک خدای یکتای جهان را « حق » نامید . وی می گفت خدا به هر نامی خوانده شود فقط او قادر متعال است و او حق است . و تنها لقبی که به او داد « هری» بود که به معنی مهربان می باشد .

چارواکه :
در بین مكتب هاى فلسفى كلاسیك هندى نیز مكتب «چارواكه» Carvakaصریحاً ملحداست.
مكتب چارواكه، حس گرایى محض است و اعتقادى به هیچ گونه موجود نامحسوس یا فراحسى ندارد. مكتب جاین نیز معتقد است كه جهان نامخلوق و ازلى و ابدى است. بنابراین مكتب مذكور نیازى به «نظریه خدا» و زحمتى براى اثبات وجود او ندارد.

دین جین :
موسس این دین که بعد به « مهاویره » به معنی پهلوان بزرگ بود شهرت یافت مانند موسس دین بودا نه ادعای خدایی می کند و نه دعوی پیامبری دارد . حتی خدایی هم قبول نداشته و تنها خود را کاشف حقیقت و ناجی بشر می دانند . او معتقد بو د حقیقت مطلق تنها برای کسانی کشف می شود که ناجی هستند و در دوره های معین ظلهر می شوند ( یعنی جیناها ) . پس نه از وداها کاری بر می آید و نه از خدایان ودا . و اصولا خدایی وجود ندارد . تنها معتقد باشیم که جهان ازلی و ابدی هست و آفریدگاری ندارد .اگر چه دین جین از خدا خالی است اما به زودی جای خالی خدایان به وسیله پاکان این دین که بر طبق افسانه هایی به مقام خدایی رسیدند پر گردید . البته این بزرگان را هیچ گاه خالق یا حاکم جهان نپنداشتند .

دین بودا :
بوديسم بر خلاف مكاتب فلسفي و اديان ديگر كه هر كدام به نوعي قائل به وجود خالق و صانع عالم هستي هستند، عالم را قديم و ازلي و بينياز از خالق ميداند و وجود خداوند را انكار ميكند. بودا «از وجود مافوق طبيعت كه ازلي و بالذات و خالق عالم و صانع آسمانها و زمين ميباشد و سرنوشت افراد انساني را در قبضه داشته و قاضي حاجات و مجيب دعوات و قبله نماز و صلات باشد بحثي به ميان نياورده» و ماده را قائم به ذات ميداند و به نوعي الحاد دچار ميشود و از پاسخگويي به اين سؤال كه ماده محدود بوده و محتاج علت است و بايد علتي داشته باشد عاجز، ميماند. پيروان بوديسم كه با انكار وجود هر نوع خدا سعي در انكار خدايان هند و بتپرستي هندوها داشتند، در طول زمان خود گرفتار بتپرستي شده و به جاي بتهاي متعدد هندوان، تماثيل بودا را بت خود قرار داده و بتپرستي شركآلود هندوها را به بتپرستي كفرآميز بودايي تبديل كردند. بوداييها چون وجود خداي واجبالوجود را انكار ميكنند، طبعاً اعتقادي به نبي مرسل و پيامبري كه حامل وحي الهي باشد ندارند و ميگويند كه عقل به تنهايي توان هدايت انسان را دارد و نيازي به پيامبر نيست.

ساناز فرهیدوش
6th January 2012, 09:32 AM
ایران باستان

آریایی ها :
دیو در فرهنگ آریاییهای قدیم به مفهوم خدا بوده است . و این واژه مقدس شمرده میشده است . لیکن در ایران این کلمه مفهوم اصلی خود را از دست داده است و مفاهیمی مانند : شیطان و اهریمن و... پیدا کرده است . دگرگونی معنی به آن جهت است که زردتشت وقتی ظهور کرد جز خدای یگانه " اهورا مزدا " هر خدای دیگری را باطل دانست و آنها را دیو گفت . طبق مدارکی که در آغاز قرن بیستم در آسیای صغیر در بغار کوی در نزدیکی های آنکارا بدست امد ه در نوشته هایی که متعلق به قوم " هتی " است نام خدایان آریایی های قدیم به چشم می خورد ، مثل " میترا " و " ایندرا " . آریا یی های قدیم چند گانه پرست بودند یعنی خدایان متعدد که گاهی تعداد انها به هزار هم می رسید مورد ستایش قرار می داده اند . و برای هر کدام از پدیده های طبیعی مثل رعد و برق و آسمان و باران و زمین تشخص قائل شده و قوای طبیعت را به عنوان رب النوع می پرستیدند . آریای های قدیم کم و بیش همان عقائد ودایی ها را داشتند و خدایانی چون میترا یا مهر که خدای خورشید آسمان و روز بود را می پرستیدند ، خدای آگنی ( یا آذرکه همان آتش می باشد ) ، ایندرا ( خدای جنگ و رعد است ) ، آناهیتا ( یا ناهید که ایزدبانوی همه آب‏های روی زمین است و سرچشمه اقیانوس کیهانی او برگردونه‏ای سوار است که 4 اسب او را می‏کشند: باد، باران، ابر و تگرگ او را پاک کننده تمام صلب‏ها و رحم‏ها می‏دانند و تصفیه کننده شیر در سینه مادران از آنجا که با زندگی در رابطه‏ای مستقیم است جنگجویان هنگام نبرد به او متوسل می‏شده‏اند و پیروزی را از او طلب می‏کردند.)، وارونا ( خدای آسمان و شب است ) ، ایو ( خدای باد است ) را مورد ستایش قرار می دادند و می پرستیدند . این خدایان گاهی به خدایان مذکر و مونث تقسیم می شدند ، خداهای زمینی را خدای مادینه یا مادر و خدایان آسمانی را نرینه یا خدای پدر تلقی می کردند . گاهی هم اینها به خدایان آسمانی ، زمینی ، و فضاییی تقسیم می شدند . مثل " آسورا " یا " اهورا " که خدای آسمانی هست و یا ایندرا که خدای فضایی است . از این خدایان متعدد گاهی یکی بر دیگری برتری داشت و گاهی خدای دیگری در راس قرار می گرفت .

ساناز فرهیدوش
6th January 2012, 09:32 AM
دین زردتشت :
زردتشت جز خدای اهورامزدا دیگر خدایان مورد پرستش ایرانیان قدیم را باطل شمرد و تنها خدای اهورامزدا را خدای برتر و خدای خالق همه موجودات معرفی نمود . .» سراسر «اوستا» به ستایش این خداى واحد اختصاص دارد:اهورا مزداى خالق، تابان، پرشكوه، بزرگ ترین، زیباترین، باثبات ترین، حكیم ترین، كامل ترین و سخى ترین روح. در اوستا و متون زرتشتى صد و یك نام و صفت براى اهورا مزدا ذكر شده است : 1- ايزد ( سزاوار ستايش ) 2- هروسپ توان ( تواناي کل) 3- هروسپ آگاه (داناي کل) 4 -- هروسپ خدا (دارنده کل) 5- ابده ( بي آغاز) 6- ابي انجام ( بي پايان) 7- بنست ( بنياد و اساس کل)8- فراختن ته ( بسيار ژرف) 9- جمغ ( پيشرو) 10- فراژتره ( فرازتر – بالاتر)11 - توم اويژ ( پاک ترين) 12- ابرونت ( موجود در هر ذره يي) 13- پروند ( پيرامون همه چيز)14- ان اياپ ( ناپيدا) 15- هم اياپ ( همه جا هست) 16- آدرو ( راست) 17- گيرا ( دستگير)18- اچم ( خودآفريده) 19- چمنا ( آفريننده کل) 20- سپنا ( مقدس) 21- افزا ( افزاينده)
22- ناشا ( روياننده) 23- پرورا ( پرورش دهنده) 24- پانا ( پناه دهنده – نگاه دار) 25- آيين آيينه ( پيدا و پديدار) 26- ان آيينه ( ناپيدا – بي شکل) 27- خراشيدتوم ( استوارترين) 28- مينوتوم ( روحاني ترين) 29- واسنا( دوست داشتني ترين) 30- هروسپ توم ( هستي کل) 31- هوسپاس ( سزاوار سپاس) 32- اميد ( اميد – آرزو) 33- هرنيک فره ( دارنده فر) 34- بيش ترنا ( رنج زدا) 35- تروبيش ( رنج زداترين) 36- انوشک ( بي مرگ – جاويدان) 37- فرشک ( فرازنده) 38- پژوهيده ( جستجوشده) 39- خاور( بردبار) 40- اوه خشيا ( بخشاينده) 41-ابرزا ( آفريننده بزرگ) 42- استوه ( ستوه ناپذير) 43- رخوا ( بي نياز) 44- ورون ( دور دارنده تباهي) 45- افريفته ( فريفته نشدني) 46- بي فريفته ( فريب ندهنده) 47- ادويي ( بي جفت) 48- کامرد ( صاحب اختيار) 49- فرمان کام ( خودکامه) 50- ائيک تن ( يگانه) 51- افراموش ( فراموش نکننده) 52- امارنا ( آمارگر) 53- شنايا ( شنونده) 54- اترس (بي ترس) 55- ابيش ( بي آزار) 56- افرازتوم ( سرافرازترين) 57- هم چون ( هميشه يکسان) 58- مينو ستي گر ( آفريننده جهان مينوي) 59- امينوگر( آفريننده جهان مادي) 60- مينو نهفت ( نهفته در مينو) 61- آذربادگر ( تبديل کننده آتش به هوا) 62- آذرنم گر ( پديدآورنده آتش از آب) 63- بادآذرگر ( پديدآورنده هوا از آتش) 64- بادنم گر( پديدآورنده هوا از آب) 65- بادگل گر( پديدآورنده هوا از خاک) 66- بادگردتوم ( پديدآورنده گردباد) 67- آذرکبريت توم ( پديدآورنده آتش از گوگرد) 68- بادگرجاي ( پديدآورنده هوا در همه جا) 69- آب توم ( پديدآورنده آب) 70- گل آذرگر( پديدآورنده خاک از آتش) 71- گل بادگر( پديدآورنده خاک از هوا) 72- گل نم گر( پديدآورنده خاک از آب) 73- گرگر ( پديدآورنده) 74- گرآگر ( سازنده اي که ساخته نشده) 75- گرآگرگر( سازنده آنچه سازنده سازد) 76- آگرآگر ( نابودکننده نابودکنندگان) 77- آگرآگرگر ( نابودکننده پديده ي نابودکنندگان) 78- اگمان( بي شک) 79- ازمان ( ابدي) 80- اخواب ( بي خواب) 81- اميست هوشيار ( هميشه هوشيار) 82- پشتوتنا ( نگهدار تن) 83- پدماني ( پيمانه دار) 84- چير( غالب) 85- فيروزگر ( فاتح) 86- اورمزد ( آفريننده بزرگ دانا) 87- خداوند( مالک) 88- ابرين گهان توان ( نيروي جهان بالايي) 89- ابرين نوتوا ( نيروي نو کننده جهان بالايي) 90- وسپان( نگاه دارنده همه) 91- وسپار( آورنده همه) 92- اهو ( فرمانرواي جهان) 93- اوخشيدار ( بخشنده) 94- دادار ( دهنده) 95- رايومند ( نوراني) 96- خروهمند ( فرهمند – باشکوه) 97- کرفه گر ( نيکوکار) 98- داور ( قاضي) 99- بوختار ( نجات دهنده) 100- فرشوگر ( ترقي دهنده) 101- هدهد ( اوست که اوست)

ساناز فرهیدوش
6th January 2012, 09:32 AM
ز نظر زرتشت تنها اهورامزدا شايسته پرستش است: «تو بايد آن كس را با ستايش پارسايي خود بستايي كه هميشه مزدا اهورا نام دارد.» (يسنا 45، بند 1) همچنين ميگويد: «كسي كه به ضد دروغپرست با زبان و انديشه و دست ستيزگي كند، خوشنودي مزدا اهورا را به جاي آورد (يسنا 33، بند 2) زرتشت عظمت و جبروت را مختص اهورامزدا ميداند و او را آفريننده يكتا و خداوند توانا ميداند. وي در سينا 44 با يك زبان شاعرانه درباره توحيد و اقتدار خداوند ميگويد: «از تو ميپرسم اي اهورا مزدا كيست پدر راستي؟ كيست نخستين كسي راه سير خورشيد و ستاره بنمود؟ از كيست كه ماه گاه تهي است و گاهي پر؟ كيست نگهدار زمين در پايين و سپهر در بالا؟ كيست آفريننده آب و گياه؟ كيست كه به باد و ابر تند روي آموخت؟ كيست آفريننده روشنايي سود بخش و تاريكي كيست كه خواب و بيداري آورد؟ كيست كه بامداد و نيمروز و شب قرار داد؟ و دينداران را به اداي فريضه گماشت؟ كيست آفريننده فرشته مهر و محبت آرمتي؟ كيست كه از روي دانش و خرد احترام پدر در دل پسر نهاد؟ پس از تمام اين پرسشها زرتشت در پاسخ چنين ميگويد: «من ميكوشم مزدا كه تو را به توسط خرد مقدس آفريدگار كل به درستي بشناسم.» (پورداوود، ص 70-71) اهورامزدا خيرخواه بندگانش است و ستايش ايشان را ميشنود: (يسناي 45 – بند 6) زرتشت خدايش را ميبيند و كلمات او را ميشنود او شنيدن صدا خــدا را توضيح ميدهد او از خدا ميخواهد تا با او سخن بگويد «با دهان خودش» (Zaehner. R.C.1975 , P.44-45) وي در همين ارتباط در جاي ديگر ميگويد: «اي اهورامزدا همين كه تو را با ديده دل نگريستم در انديشه خود دريافتم كه تويي سرآغاز و سرانجام، تويي سرچشمه منش پاك، تويي آفريننده راستي و تويي داور دادگر كارهاي جهاني» (يسناي 28، بند 8) زرتشت عظمت خدا را نه با انديشه و تمركز بلكه با شهود مستقيم ديد. (Ibid,P.44) «پس آيا من در ذهنم ميفهمم كه تو قديم هستي، تو پدر خرد مقدس هستي من تو را با چشمانم درك كردهام، تو حقيقت را آفريدي. تو اهورا هستي. (يسنا 31، بند 8) همچنين در يسناي 44 آمده است كه او خالق همه چيز است همه چيز به او وابسته است. (يسنا 44، بند 5) او همه چيز را ميداند (يسنا 31، بند 13) او آينده را ميداند (يسناي 33، بند 13) و حكومت و شهرياري دارد. (يسناي 31، بند 21 ؛ Moulton, James.Hope,1913,P.94)؛ از اين رو، با توجه به سخنان زرتشت در گاتاها، ميتوان اذعان كرد كه او، به خدايي واحد و قادر مطلقي كه خالق همه چيز است اعتقاد داشت. يعني زرتشت هم توحيد ذاتي و هم توحيد خالقي را باور داشت. حتي به نظر ميرسد كه زرتشت تدابير و امور عالم را نيز به خداي واحد يگانه نسبت داده و او را رب و مدبر عالم ميداند آنچه در يسنا 44 آمده است و پيشتر به آن اشاره شد بر اين ادعا دلالت ميكند. اما گويا بعد از مرگ زرتشت دو گانهپرستي بر اين آيين غلبه كرد و «انديشة توحيد كه زردشت تعليم ميداد نيز دستخوش تغييراتي گرديد». و دو عنصر اهورامزدا و اهريمن، در اين آيين نمايان شد كه هر كدام به نوعي دعوي خالقيت داشتند. با استقلالي كه اهريمن در مقابل اهورامزدا داشت لفظ دوگانهپرستي، شايسته مؤمنين زرتشت ميشد. زرتشتيان گمان ميكردند با استناد بديها و شرور به اهريمن به تنزيه و تقديس اهورامزدا پرداختهاند، ولي نميدانستند كه اين اعتقاد آنان را به شرك نزديك ميكند. گذشته از انتقادها و ايرادات فلسفي بر وجود دو خالق مستقل، تفكيك بين مخلوقات اين دو خالق نيز چندان ممكن نيست و شروري را كه عدم مطلق يا عدم نسبي هستند، نميتوان مخلوق دانست در واقع آيين زردشت با اين ثنويت كه دچار آن شده در تبيين و توضيح مبدأ عالم دچار مغلطه شده و نميتواند تبييني روشن از آغاز جهان و انسان داشته باشند و به سؤال از كجا آمدهايم، پاسخ روشن و مستدل بدهد. گذشته از ثنویت و دوگانه پرستی از اواسط دوران هخامنشی به بعد یک نوع تثلیث یا سه گانه پرستی نیز در میان ایرانیان دیده می شود حتی در کتاب های متاخر این دوران نام سه خدای اهورامزدا و اناهیتا و میترا را با هم می بینیم . و در هر سه مورد تقدیس و ستایش قرار گرفته اند . گاهی خدایان دیگر که زردتشت آنان را جزء دیوان قرار داده بود بار دیگر بعد از زردتشت خودنمایی میکند مانند : مهرو ناهید بهرام و غیره . يكي از نشانههاي زرتشتيان، تقديس آتش است و در ايران قبل از اسلام آتشكدههاي فراواني وجود داشت كه آثار برخي از آنان تاكنون نيز باقي مانده است، هر چند زرتشتيان وجوهي را براي تقديس آتش ذكر ميكنند ولي دليلي عقلي و فلسفي براي اين تقديس وجود ندارد و اين افراط غيرعقلاني در تقديس آتش، باعث شده كه عدهاي آنان را آتش پرست بنامند.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد