توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خبر شگفتی های قرآن مجــــــید
Easy Bug
19th December 2011, 11:07 PM
ا- اولین آیه قرآن « بسم الله الرحمن الرحیم » دارای 19 حرف عربی است.
2- قرآن مجید از 114 سوره تشکیل شده است و این عدد به 19 قابل قسمت است. (19* 6)
3- اولین سوره ای که نازل شده است سوره علق (شماره 96) نوزدهمین سوره از آخر قرآن است.
4- سوره علق 19 آیه دارد.
5- سوره علق 285 حرف (19* 15) دارد.
6- اولین بار که جبرئیل امین با قرآن فرود آمد، 5 آیه اول سوره علق را آورد که شامل 19 کلمه است.
7-این 19 کلمه 76 حرف (19* 4) دارد که به تعداد حروف « بسم الله الرحمن الرحیم » است.
8-دومین باری که جبرئیل فرود آمد 19 آیه اولی سوره قلم را آورد که شامل 38 کلمه است.(19* 2)
9-سومین باری که جبرئیل فرود آمد 10 آیه اولی سوره مزمل را آورد که شامل 57 کلمه (19* 3) است.
10-چهارمین بار که جبرئیل فرود آمد 30 آیه اولی سوره مدثر را آورد که آخرین آیه آن «بر دوزخ 19 فرشته موکلند» می باشد.
11-پنجمین باری که جبرئیل فرود آمد اولین سوره کامل « فاتحة الکتاب » را آورد که با اولین بیانیه قرآن بسم الله الرحمن الرحیم (19 حرف) آغاز می شود.
12-آفریننده ذوالجلال و عظیم الشأن با آیه 31 سوره مدثر به ما یاد می دهد که چرا عدد 19 را انتخاب کرده است. پنج دلیل زیر را بیان می نماید:
الف - بی ایمانان را آشفته سازد.
ب - به خوبان یهود و نصارا اطمینان دهد که قرآن کتابی آسمانی است.
ج - ایمان مؤمنان را تقویت نماید.
د -تا هرگونه اثر شک و تردید را از دل مسلمانان و خوبان یهود و مسیحیت بزداید.
ه - تا منافقین و کفار را که سیستم اعدادی قرآن را قبول ندارند رسوا سازد.
13-آفریننده به ما می آموزد که این نظم اعدادی قرآن تذکری به تمام جهانیان است. (آیه 31 سوره مدثر) و یکی از معجزات عظیم قرآن است. (آیه 53)
14-هر کلمه از جمله آغازیه قرآن « بسم الله الرحمن الرحیم » در تمام قرآن به نحوی تکرار شده که به عدد 19 قابل قسمت است. بدین ترتیب که کلمه « اسم » 19 بار، کلمه « الله » 2698 (19* 42) بار، کلمه « الرحمن » 57 بار (19* 3 )، و کلمه « الرحیم » 114 بار ( 19* 6 ) دیده می شود.
15- قرآن مجید شامل اعداد بیشماری است. مثلاً ما موسی را برای چهل شب احضار کردیم، ما هفت آسمان را آفریدیم و... . شمار این اعداد در تمام قرآن 285 (19* 15) خواهد بود.
16-اگر 285 عدد فوق را با هم جمع کنیم حاصل جمع 174591 (19* 9181) خواهد بود.
17- حتی اگر اعداد تکراری را از عدد فوق حذف نماییم حاصل جمع 162146 (19* 8534) خواهد بود.
18-سوره قاف که با حرف ق شروع می شود شامل 57 (19* 3) حرف ق است.
19-تنها سوره ای که در قرآن با حرف «ن» آغاز می شود، سوره قلم است.این سوره 133 «ن» دارد که به 19 قابل قسمت است. (19* 7)
مهدی عباسزاده
2nd March 2012, 12:44 AM
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
چون برادرمون از آیه 31 سوره مبارکه مدثر استفاده کردند بنده هم بر خود دانستم تفسیری از آیه مربوطه بیاورم:
ترجمه تفسیر المیزان علامه طباطبایی:
" عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ" يعنى بر آن- سقر- نوزده نفر موكلند، كه عهدهدار عذاب دادن به مجرمينند. و هر چند مطلب را مبهم گذاشته و نفرموده كه از فرشتگانند و يا غير فرشتهاند، ليكن از آيات قيامت و مخصوصا تصريح آيات بعدى استفاده مىشود كه از ملائكهاند.
بعضى «3» از مفسرين گفتهاند: ظاهر اين عبارت آن است كه مميز (در اصطلاح نحو معدود هر عددى را مميز مىنامند) عدد" تسعة عشر" كلمه" ملكا" باشد، آن گاه گفته: دليل اين معنا همين است كه عربهاى فصيح از اين عبارت چنين فهميدهاند، چون از ابن عباس روايت شده كه گفت: وقتى جمله" عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ" نازل شد ابو جهل به قريش گفت مادرانتان به عزايتان بنشينند، مىشنوم پسر ابى كبشه (رسول اللَّه ص) به شما خبر داده كه خازنان آتش نوزده نفرند و شما كه جمعيت انبوهى هستيد آيا عاجزيد از اينكه هر ده نفرتان بر سر يكى از آن مردان موكل بر آتش بتازيد، در آن جمع، ابو اسد بن اسيد بن كلده جمحى كه مردى سخت دلاور بود گفت: من يك تنه حريف هفده نفر آنان هستم، شما همگى كار دو نفر ديگر را بسازيد.
خواننده عزيز توجه دارد كه مفسر نامبرده هيچ دليلى بر مدعاى خود نياورده، علاوه بر اينكه حديث، خازنان دوزخ را رجل (مرد) خوانده و كلمه رجل به هيچ وجه بر فرشته اطلاق نمىشود، مخصوصا در عرف مشركين كه به نقل قرآن كريم در آيه" وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً" «1»، ملائكه را به طور كلى از جنس زن مىدانستند.
" وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلَّا مَلائِكَةً ..."
سياق آيه شهادت مىدهد بر اينكه مردم بعد از شنيدن آيه قبلى كه در باره عدد خازنان دوزخ بود در باره خازنان بگو مگو كردهاند، در نتيجه اين آيه نازل شد. با اين استظهار روايات وارده در شان نزول آيه تاييد مىشود كه ان شاء اللَّه در بحث روايتى آينده از نظر خواننده خواهد گذشت.
" وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلَّا مَلائِكَةً"- مراد از" اصحاب النار" همان خازنان موكل بر دوزخند كه عهدهدار شكنجه دادن به مجرمينند، و اين معنا هم از جمله" عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ" استفاده مىشود و هم جمله" وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً ..." به آن شهادت مىدهد.
و حاصل معناى آيه اين است كه: ما اصحاب آتش و موكلين بر آن را از جنس ملائكه قرار داديم كه قادر بر انجام ماموريت خود هستند. هم چنان كه در جاى ديگر فرمود:" عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ" «2» پس موكلين بر آتش از جنس بشر نيستند تا مجرمين اميد آن داشته باشند در برابرشان مقاومت كنند، و از بينشان ببرند.
" وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا"- كلمه" فتنة" به معناى محنت و آزمايش است، مىگويند منظور از اين جعل، جعل به حسب آگهى دادن است، نه جعل به حسب تكوين، در نتيجه معناى آيه اين است كه ما از عدد آن ملائكه و اينكه نوزده نفرند به شما خبر نداديم، مگر براى اينكه همين خبر باعث آزمايش كفار شود. ذيل آيه هم كه مىفرمايد:
" لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ ..." اين گفتار را تاييد مىكند.
" لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ"-" استيقان" به معناى يقين يافتن در دل است، و معناى اين جمله اين است كه ما براى اين گفتيم موكلين بر آتش نوزده فرشتهاند كه اهل كتاب يقين كنند به اينكه قرآن نازل بر تو حق است، چون مىبينند قرآن هم مطابق كتاب آسمانى ايشان است.
" وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً"- و نيز براى اينكه مؤمنين به اسلام هم وقتى ببينند كه اهل كتاب هم اين خبر قرآن را تصديق كردهاند، ايمانشان زيادتر شود.
" وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا"- و نيز براى اين بود كه در نتيجه بيماردلان منافق و كافران چنين و چنان كنند. بايد توجه داشت كه لام در جمله" ليقول" لام عاقبت است، به خلاف لام در" ليستيقن" كه لام تعليل به غايت است، براى اينكه كلام منافقان و كفار كه" ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا" كلامى تحقيرآميز است، و به منظور استهزاء گفته مىشود، و اين خود كفر است، و نمىتواند غايت و نتيجه براى عمل خداى تعالى شود، و مثلا بگوييم خداى تعالى به اين منظور عدد خازنان دوزخ را بيان كرد كه عدهاى كفر و نفاق بورزند، مگر اينكه اين به تبع چيز ديگرى غايت فعل خدا قرار گيرد، به خلاف استيقان كه خود مرحلهاى از ايمان است، و شايد همين اختلاف بين دو معنا باعث شده كه حرف" لام" دوباره تكرار شود، و بفرمايد:" ليستيقن" و" ليقول"، و گر نه اگر هر دو لام براى تعليل بود مىفرمود:" ليستيقن و يقول".
و معناى مجموع اين چند آيه چنين است كه:" اگر ما از عدد خازنان دوزخ خبر داديم، براى اين بود كه مايه آزمايش كفار و باعث يقين اهل كتاب و بيشتر شدن ايمان مؤمنين باشد، البته اين نتيجه هم بر آن غايات مترتب مىشود كه منافقين و كافردلان خواهند گفت:
خدا از اين مثل چه منظورى داشته".
مفسرين جمله" الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ" را به كسانى تفسير كردهاند كه دلهايشان مبتلا به شك و لجبازى و نفاق باشد و كلمه كافرون را به كسانى تفسير كردهاند كه تظاهر به كفر مىكنند، چه از مشركين و چه از ديگران»
.
گفتيم منظور از جمله" ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا" تحقير و استهزاء بوده، و منظورشان از كلمه" هذا" اشاره است به جمله" عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ" و كلمه" مثل" به معناى وصف است، و معناى جمله اين است كه: خدا چه منظور داشته از اينكه خازنان دوزخ را به صفت" تِسْعَةَ عَشَرَ" توصيف كرده؟ و خلاصه چطور ممكن است اين عده اندك قدرت آن را داشته باشند كه تمامى دوزخيان را كه اكثر افراد جن و انسند عذاب كنند؟
__________________________________________________
(1) روح المعانى، ج 29، ص 125.
(2) مجمع البيان، ج 10، ص 388.
(3) روح المعانى، ج 29، ص 126.
ادامه ............
مهدی عباسزاده
2nd March 2012, 01:07 AM
........... ادامه
تفسیر الفرقان لسان المحققین آیة الله العظمی صادقی تهرانی:
وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِكَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً وَ لا يَرْتابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاَّ هُوَ وَ ما هِيَ إِلاَّ ذِكْرى لِلْبَشَرِ (31)
أصحاب النار هنا من يصحبونها حراسة و حفاظا لها و زبانية لأهلها، فليكونوا ممن لا تحرقهم النار، و لذلك جعلوا ملائكة فإنهم نور و النور لا تحرقها النار.
ثم انهم، ذواتهم، و عدتهم العددية القليلة، و الناقصة عن كمال العدد، هم فتنة للكافرين و الذين في قلوبهم مرض، و استيقان و ازدياد لإيمان أهل الكتاب و المؤمنين.
إن هذا العدد بالذات، و كسائر العدد في سائر المواضيع، مما يثير رغبة الجدال للجاهل المتعنت في قلوب مقلوبة و نفوس مريضة، لماذا الزبانية تسعة عشر؟.
لماذا هذه القلة القليلة؟ فبإمكاننا نحن الأشداء الأقوياء أن ندفعهم، و على حدّ تعبير قائلهم أبو جهل: «ثكلتكم أمهاتكم اسمع ابن أبي كبشة يخبركم أن خزنة النار تسعة و أنتم الدّهم، أ فيعجز كل عشرة منكم أن يبطشوا برجل من خزنة جهنم»؟ فهذا الوغد النكد خيل إليه أن التسعة عشر رجال، و هم ملائكة و على قلة عددهم أقوياء عددا! على حدّ
قول الرسول الأقدس (ص): «كأن أعينهم البرق، و كأن أفواههم الصياصي، يجرون أشفارهم، لهم مثل قوة الثقلين، يقبل أحدهم بالأمة من الناس يسوقهم، على رقبته جبل، حتى يرمي بهم في النار، فيرمي بالجبل عليهم»
إنما هنا و هناك العدد الإلهية تعمل كما يريد اللّه، و ليست العدة ذات أهمية، بل و لا أصل الجنود وَ ما هِيَ إِلَّا ذِكْرى لِلْبَشَرِ فالعدد أيا كان إنه فتنة لهؤلاء الأوغاد المناكيد، تسعة عشر أو عشرين، أو زد عليها ما شئت، فان المجادل الجاهل لا يقف لحد في الجدال، فالعاقل إنما يجادل من يجوز عليه الجهل، مع علم مسبق له نفسه، و برهان قاطع يتنافى و الخبر الجديد، و أما الناكرون للجحيم و زبانيتها، و النار و حدودها، فكيف لهم الجدال مع نسّاق الوجود، العالم بالعدد و المعدود و الحد و المحدود؟ كأن لهم العلم بحد العدد و هو الجاهل، أو هم القادرون على هذا العدد، القليل في زعمهم، و هو العاجز عن أن يزيدهم بعدد أو يقويهم بعدد! كلا- إن هذا العدد كسائر الأعداد في سائر المواضيع، يتمكن الجاهل الغبي أن يعترض على أي منها يشاء، دون برهان على خلافه قائلا: لماذا السماوات سبع؟ لماذا حمل الجنين بين ستة أشهر و تسعة، لماذا الصلوات اليومية سبع عشر ركعة و لماذا؟
و الجواب أن خالق الخلق و مدبره يريد و يفعل ما يريد لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ.
فلو جعل عدد الزبانية تسعة عشر ألفا أو مليونا أو ملياردا أو ما زاد، لقالوا لماذا لم يجعل عشرين ألفا أو ما زاد: و لو جعلهم عشرين ألفا أو ما زاد لقالوا لماذا لم يجعلهم أكثر أو أقل.
و لو لم يجعل للجحيم زبانية لقالوا: إله عاجز بلا جنود، فهم؟؟؟ أينما وجهوا، فاللّه تعالى إنما يجعل الزبانية تسعة عشر فتنة للضالين ليزدادوا إثما و لهم عذاب مهين، و إيقانا لأهل الكتاب بما لهم من خبر مسبق عن هذا العدد في كتبهم و ازديادا لإيمان المؤمنين، كما يزدادون بغيرها من آيات اللّه البينات وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (8: 22) فكل مقالة من ربهم يزيدهم إيمانا، لتفتّح قلوبهم و انشراح صدورهم، و لأن كتب الوحي المسبقة تصدق هذا العدد، و انه لو لم يكن وحيا من اللّه لما اختاره محمد (ص) و هو أعقل العقلاء، فهل ليثير الهزء و الهراء من الكافرين و الذين في قلوبهم مرض؟ ..
و لأن قلة الزبانية تدل على كثرة القدرة الإلهية، و ما الجنود إلا ذكرى للبشر، دون حاجة من اللّه إليها، و كما تصدقه سائر الجنود من الطير الأبابيل التي رمت أصحاب الفيل، و من القمل و الجراد و الضفادع التي قضت على آل فرعون، و أمثال هذه و تلك مما لا يحسب لها حساب في كيانها، و إنما تتغلب بحساب اللّه لكي يدركوا جانبا من القدرة الإلهية و من ضعفهم و جاهها.
كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ: يضل الكافر المعاند بما يهدي به المؤمن المحايد، دون فرق في الحجة بين الفريقين إلا بما يسعى: يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ: ضلالا ثانيا ناتجا عن ضلال أول: فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ (61: 5) كما الهداية الثانية ناتجة عن هداية أولى و إيمان: إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً (18: 13).
فقد كشف اللّه لعباده عن طريقي الهدى و الضلال و نجديهما كالشمس في رايعة النهار وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ فحدد لنا نهوجا نسلكها فنهتدي بها، و أخرى ننحرف إليها فنضل و نشقى، اختيارا دون إجبار: فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً دون تسيير على الشكر أو الكفران، إلا أنه تعالى فطر الناس على طلب الهدى، فمن فسق عن فطرته التي فطره اللّه عليها ضلّ، و من تبناها في الحياة، مستوحيا في استقامتها وحي السماء فقد نجى و زاده اللّه هدى.
إن الذين في قلوبهم مرض لم يكونوا ليعقلوا أن هذا العدد تعبير عن واقع الزبانية، إذ حسبوه مثلا، ثم اعترضوا عليه كمثل كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ من شاء الضلالة و زاغ عن الحق أزاغ اللّه قلبه و ختم عليه، ضلالة ثانية بالاختيار، و من شاء الهداية و تحراها هداه اللّه، هداية ثانية بالاختيار وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ.
وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ فانها غيب كلها في كيانها، و في عددها و عددها، إلا ما كشف اللّه لنا عنها، سواء أ كانت جنود إنسية أو جنية أو ملكية أم سواها من حيوان و سواه، فلا يعلمها إلا هو، إلا ما كشف لنا عنها كما كشف عن عدد جنود سقر، الزبانية التسعة عشر، عن عددهم دون عددهم، فما عرّفناه عرفناه و آمنّا، و ما جهلناه سكتنا عنه و آمنا، كسائر الجنود الربانيين و كما يحدث الرسول (ص) عن بعضهم إذ شاهدهم ليلة المعراج.
وَ ما هِيَ إِلَّا ذِكْرى لِلْبَشَرِ فكما اللّه باين عنا في ذاته و أفعاله و صفاته، كذلك في جنوده، فالجنود لمن سوى اللّه ناصرة لأصحابها، بما أن أصحابها قاصرة بدونها، فكلما كثرت الجنود ازدادت أصحابها قوة و شوكة، و كلما قلت ضعفت و انهارت، و تعاكسها جنود اللّه، فإن كيانها بعددها و عددها ليس نصرة للّه، و إنما ذكرى للبشر بما يأنسها البشر، فان البشر لا يتذكر في الأكثر إلا بما يباشره حسّه، فالجنود ذكرى لهم بعذاب ملموس بما تعودوها في حياتهم، فواقع الجنود بذكراها أدخل في النفوس، و أرهب للقلوب من قدرة تجردية إلهية غير ملموسة بنفسها.
إذا فلا التسعة عشر تنبئ عن عجزه تعالى عن تكميلها، و لا أصل الجنود تنبئ عن حاجته إليها، و إنما هي بعددها و عددها لحكم شتى عرّفنا اللّه تعالى طرفا منها و ليذكّر أولوا الألباب
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
تفسیر البلاغ لسان المحققین آیة الله العظمی صادقی تهرانی:
31- وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ الزبانية الموكلين بها إِلَّا مَلائِكَةً لا يحرقون بها وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ" تِسْعَةَ عَشَرَ" إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امتهانا بمزيد شكهم لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ امتحانا بصدق القرآن فإنه في كتبهم المقدسة وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً على إيمانهم وَ لا يَرْتابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ منافقين وَ الْكافِرُونَ الرسميون ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ الضلال فيشاءه اللّه عليه وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ الهدى فيشاءها اللّه له وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ و منهم الزبانية إِلَّا هُوَ وَ ما هِيَ" جُنُودَ رَبِّكَ" إِلَّا ذِكْرى لِلْبَشَرِ إذ لا يحتاج هو إلى جنود.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
همانطور که مشاهده مینمایید آیه مورد نظر درباره تعداد فرشتگان موکل بر سقر است نه تعداد حروف بسملة
13-آفریننده به ما می آموزد که این نظم اعدادی قرآن تذکری به تمام جهانیان است. (آیه 31 سوره مدثر) و یکی از معجزات عظیم قرآن است. (آیه 53)
در ادامه هم آیه 54 است که طبق تفسیر البلاغ لسان المحققین آیة الله العظمی صادقی تهرانی:
54- كَلَّا ليس كما يزعمون من عدم التذكرة إلا ما يرومون إِنَّهُ القرآن تَذْكِرَةٌ أفضل من كل تذكرة.
ضمیر ه به قرآن برمیگردد اما ارجاع ان به اعجاز عددی گویا تفسیر به رای است!(البته بنده در آیه 53 مطلبی که موید سخن بالا باشد نیافتم اگر آیه را اشتباهی آوردم شما تصحیح نمایید!)
در هر صورت اعجاز قرآن به بلاغت و فصاحت آن است نه به عدد و .... (هر چند که اعجاب عددی هم وجود داشته باشد)
التماس دعا
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.