ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر نان را از من بگیر ...



طلیعه طلا
8th November 2011, 09:57 PM
نان را از من بگیر ...

اگر می خواهی ، هوا را از من بگیر ...

اما ...

خنده ات را نه...


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/8/86/Pablo_Neruda_%281966%29.jpg/200px-Pablo_Neruda_%281966%29.jpg



گل سرخ را از من مگیر
سوسنی که می کاری
آبی را که به ناگاه
در شادی تو سر ریزمی کند
موجی ناگهانی از نقره را
که در تو می زاید
از پس نبردی سخت باز می گردم
با چشمانی خسته
که دنیا را دیده است
بی هیچ دگرگونی،
اما
خنده ات که رها می شود
و پرواز کنان در آسمان مرا می جوید
تمامی در های زندگی را
به سویم می گشاید
عشق من،
خنده ی تو
در تاریک ترین لحظه ها می شکفد
و اگر دیدی ، به ناگاه
خون من بر سنگفرش خیابان جاری ست،
بخند ،
زیرا خنده ی تو
برای دستان من شمشیری است آخته .
خنده ی تو ، در پاییز
در کناره ی دریا
موج کف آلودش را
باید بر فرازد ،
و در بهاران ، عشق من،
خنده ات را می خواهم
چون گلی که در انتظارش بودم ،
گل آبی ، گل سرخ
کشورم که مرا می خواند .
بخند بر شب
بر روز ، بر ماه
بخند بر پیچاپیچ خیابان های جزیره
بر این پسر بچه ی کمرو
که دوستت دارد ،
اما آنگاه که چشم می گشایم و می بندم ،
آنگاه که پاهایم می روند و باز می گردند ،
نان را
هوا را
روشنی را
بهار را
از من بگیر
اما خنده ات را هرگز
تا چشم از دنیا نبندم .


پابلو نرودا

طلیعه طلا
8th November 2011, 11:07 PM
بیشتر بدانیم ...



پابلو نرودا (۱۲ ژوئیه (http://fa.wikipedia.org/wiki/۱۲_ژوئیه) ۱۹۰۴ (http://fa.wikipedia.org/wiki/۱۹۰۴_(میلادی))- ۲۳ سپتامبر (http://fa.wikipedia.org/wiki/۲۳_سپتامبر) ۱۹۷۳ (http://fa.wikipedia.org/wiki/۱۹۷۳_(میلادی))) نام مستعار نویسندگی ریکاردونفتالی ریه‌س باسوآلتو دیپلمات (http://fa.wikipedia.org/wiki/دیپلمات)،

سناتور (http://fa.wikipedia.org/wiki/سناتور) و شاعر (http://fa.wikipedia.org/wiki/شاعر) شیلیایی (http://fa.wikipedia.org/wiki/شیلیایی) و برنده جایزه ادبیات نوبل (http://fa.wikipedia.org/wiki/جایزه_ادبیات_نوبل) بود. وی نام مستعار خود را از یان نرودا (http://fa.wikipedia.org/wiki/یان_نرودا) شاعر اهل چک (http://fa.wikipedia.org/wiki/جمهوری_چک) انتخاب کرده بود.


او در شهر پارال (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=پارال&action=edit&redlink=1&preload=الگو:ایجاد+مقاله/استخوان‌بندی&editintro=الگو:ایجاد+مقاله/ادیت‌نوتیس&summary=ایجاد+یک+مقاله+نو+از+طر ق+ایجادگر&nosummary=&prefix=&minor=&create=درست+کردن+مقاله+جدید) در ۴۰۰ کیلومتری جنوب سانتیاگو (http://fa.wikipedia.org/wiki/سانتیاگو) بدنیا آمد. پدرش کارمند راه آهن و مادرش معلم بود. هنگامی که دو ماهه بود

مادرش درگذشت و او همراه پدرش در شهر تموکو (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=تموکو&action=edit&redlink=1&preload=الگو:ایجاد+مقاله/استخوان‌بندی&editintro=الگو:ایجاد+مقاله/ادیت‌نوتیس&summary=ایجاد+یک+مقاله+نو+از+طر ق+ایجادگر&nosummary=&prefix=&minor=&create=درست+کردن+مقاله+جدید) ساکن شدند.


نرودا از کودکی به نوشتن مشتاق بود و بر خلاف میل پدرش با تشویق اطرافیان روبرو می‌شد. یکی از مشوقان او گابریلا میسترال (http://fa.wikipedia.org/wiki/گابریلا_میسترال) بود که خود بعدها

برنده جایزه نوبل ادبیات شد. نخستین مقاله نرودا وقتی که شانزده سال داشت در یک روزنامه محلی چاپ شد.


با رفتن به دانشگاه شیلی در سانتیاگو و انتشار مجموعه‌های شعرش شهرت او بیشتر شد و با شاعران و نویسندگان دیگر آشنا شد.

مدتی به عنوان کارمند دولت شیلی به برمه و اندونزی رفت و به مشاغل دیگر نیز پرداخت. بعد مامور به کنسولگری شیلی (http://fa.wikipedia.org/wiki/شیلی) در بارسلون (http://fa.wikipedia.org/wiki/بارسلون) و

بعد کنسول شیلی (http://fa.wikipedia.org/wiki/شیلی) در مادرید (http://fa.wikipedia.org/wiki/مادرید) شد. در همین دوره جنگ داخلی اسپانیا (http://fa.wikipedia.org/wiki/جنگ_داخلی_اسپانیا) در گرفت. نرودا در جریان این جنگ بسیار به سیاست پرداخت و

هوادار کمونیسم (http://fa.wikipedia.org/wiki/کمونیسم) شد. در همین دوره با فدریکو گارسیا لورکا (http://fa.wikipedia.org/wiki/فدریکو_گارسیا_لورکا) دوست شد.


پس از آن نرودا کنسول شیلی (http://fa.wikipedia.org/wiki/شیلی) در پاریس (http://fa.wikipedia.org/wiki/پاریس) شد و به انتقال پناهندگان جنگ اسپانیا به فرانسه کمک کرد. بعد از پاریس (http://fa.wikipedia.org/wiki/پاریس) به مکزیکو (http://fa.wikipedia.org/wiki/مکزیکو) رفت. در آنجا

با پناه دادن به نقاش مکزیکی (http://fa.wikipedia.org/wiki/مکزیک) داوید آلفارو سیکه‌ایروس (http://fa.wikipedia.org/wiki/داوید_آلفارو_سیکه‌ایروس) که مظنون به شرکت در قتل تروتسکی (http://fa.wikipedia.org/wiki/تروتسکی) بود، در معرض انتقاد قرار گرفت.


در ۱۹۴۳ به شیلی بازگشت و پس از آن سفری به پرو (http://fa.wikipedia.org/wiki/پرو) کرد و بازدید از خرابه‌های ماچوپیچو (http://fa.wikipedia.org/wiki/ماچوپیچو) بر او اثر کرد و شعری در این باره سرود.


در ۱۹۴۵ به عنوان سناتوری کمونیست در سنای شیلی مشغول شد و چهار ماه بعد رسما عضو حزب کمونیست شیلی (http://fa.wikipedia.org/wiki/حزب_کمونیست_شیلی) شد. در ۱۹۴۶ پس

از شروع سرکوبی مبارزات کارگری و حزب کمونیست او سخنرانی تندی بر ضد حکومت کرد و پس از آن مدتی مخفی زندگی کرد. در سال ۱۹۴۹

با اسب از مرز به آرژانتین (http://fa.wikipedia.org/wiki/آرژانتین) گریخت.


یکی از دوستان او در بوئنوس‌آیرس (http://fa.wikipedia.org/wiki/بوئنوس‌آیرس) شاعر و نویسنده گواتمالایی (http://fa.wikipedia.org/wiki/گواتمالا) میگل آنخل استوریاس (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=میگل_آنخل_استوریاس&action=edit&redlink=1&preload=الگو:ایجاد+مقاله/استخوان‌بندی&editintro=الگو:ایجاد+مقاله/ادیت‌نوتیس&summary=ایجاد+یک+مقاله+نو+از+طر ق+ایجادگر&nosummary=&prefix=&minor=&create=درست+کردن+مقاله+جدید)، برنده بعدی جایزه نوبل ادبیات بود. نرودا که شباهتی

به آستوریاس داشت با گذرنامه او به پاریس سفر کرد. پس از آن به بسیاری کشورها سفر کرد و مدتی نیز در مکزیک بسر برد. در همین دوره

شعر بلند آواز مردمان (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=آواز_مردمان&action=edit&redlink=1&preload=الگو:ایجاد+مقاله/استخوان‌بندی&editintro=الگو:ایجاد+مقاله/ادیت‌نوتیس&summary=ایجاد+یک+مقاله+نو+از+طر ق+ایجادگر&nosummary=&prefix=&minor=&create=درست+کردن+مقاله+جدید) را سرود.


در دهه ۱۹۵۰ به شیلی بازگشت. در دهه ۱۹۶۰ به انتقاد شدید از سیاست‌های آمریکا و جنگ ویتنام (http://fa.wikipedia.org/wiki/جنگ_ویتنام) پرداخت.

در ۱۹۶۶ در کنفرانس انجمن بین‌المللی قلم (http://fa.wikipedia.org/wiki/انجمن_بین‌المللی_قلم) در نیویورک (http://fa.wikipedia.org/wiki/نیویورک) شرکت کرد. دولت آمریکا به دلیل کمونیست بودن از دادن روادید (http://fa.wikipedia.org/wiki/روادید) به او خودداری می‌کرد ولی با

کوشش نویسندگان آمریکایی، بویژه آرتور میلر (http://fa.wikipedia.org/wiki/آرتور_میلر)، در آخر به او ویزا دادند.


در ۱۹۷۰ نام او به عنوان نامزد ریاست جمهوری مطرح بود اما او از سالوادور آلنده (http://fa.wikipedia.org/wiki/سالوادور_آلنده) حمایت کرد.


در ۱۹۷۱ برنده جایزه نوبل ادبیات شد.

ویکی پدیا

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد