PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : باشگاه اندیشه مفهوم خیر و شر



javadbabaei
29th October 2011, 12:35 PM
این اولین موضوعی هستش که من در باشگاه مطرح می کنم امیدوارم موضوع خوبی باشه.

همینطور که از تیتر می دونید موضوع این هفته مفهوم خیر و شر است که من برای ایجاد زمینه ای توضیحاتی می دهم: بعضی نظریه ها میگن که شر پست ترین حالت ماده است (در ذات ماده وجود دارد)درحالی که یک نظریه مقابل این نظریه هست که بر این باور است شری وجود ندارد و در واقع شر کمبود خیر است. حالا سوال من اینه که کدوم نظریه قابل قبول تر است یا شایدم شما دیدگاه دیگه ای دارد؟
[entezar2]

طلیعه طلا
29th October 2011, 01:23 PM
فکر کنم سوالتون خیلی کلی باشه ...

لطفا به اجزاء هدفمند تری تقسیم کنید تا بتو نیم در انتها ،نتیجه گیری خوبی هم ازش بگیریم ...

این دو عنوان رو وارد زندگی انسانی کنید و حیطه فعالیتی رو شفافتر تبیین کنید ...

فکر کنم در صورت استقبال دوستان ، بحث خوبی داشته باشیم ...

محسن آزماینده
29th October 2011, 03:03 PM
سلام
ببخشید کوتاه جواب میدم
ببینید دوستان
خیر و شر در کنار هم معنی پیدا میکنند
مثلا وقتی از تاریکی صحبت میکنیم منظور همان عدم نور است
در حالت کلی بحث وجود و عدم پیش می آید
پس به نظر من نظریه دوم درست است

طلیعه طلا
29th October 2011, 03:19 PM
شرور و خیرات، دو صف و دو رده جدا نیستند، به هم آمیخته اند، عدمها از وجودها و وجودهای اضافی از وجودهای حقیقی تفكیك ناپذیرند.

و این که :

اگر شرّ و زشتی نبود، خیر و زیبایی معنی نداشت. شرور و زشتیها، نمایانگر خیرات و زیباییها است.

طلیعه طلا
29th October 2011, 03:22 PM
شر در مقابل خير است و

خير در مورد ما انسانها به چيزي گفته مي شود كه با وجود ما هماهنگ بوده و مايه پيشرفت و تكامل است.

شر چيزي است كه ناهماهنگ با وجود ما باشد و مايه عقب ماندگي و انحطاط گردد.


خير و شر بر سه گونه است:


أ) خير مطلق كه هيچ گونه بدي در آن راه ندارد، مانند خداوند كه خير مطلق است.

ب) شر مطلق كه هيچ گونه جهت مثبتي در آن وجود ندارد، كه چنين چيزي در دار هستي نميتواند وجود داشته باشد.

ج) خير و شر نسبي كه بين دو قسم بالا است.

از ديدگاه موحّد و خدا پرست، دو قسم امكان وجود دارد:

خير مطلق و ديگر آنچه خيرش بيشتر باشد اما آنچه شرّ محض يا شرش بيشتر است، امكان وجود آن از سوي خداوند نيست.

شرّ و بدي امري عدمي است، نه وجودي، بدين معنا: كسي كه مريض است، مريضي در او همان عدم سلامتي است؛ دروغ گويي همان راست نگفتن است؛

مرگ، عدم زندگي و حيات است وگرنه شر به معناي چيزي كه در خارج وجود داشته باشد، بي معنا است. بنابراين شر چيزي نيست تا مخلوق باشد و نياز

به خالق داشته باشد.(1)


از طرف ديگر شرور نسبي هستند، يعني به خودي خود بد نيستند، بلكه وقتي نسبت به چيزي سنجيده مي شوند، شر است، به طور مثال

گرگ ذاتاً حيوان خوبي است كه داراي خلقتي عجيب و يكي از مخلوقات الهي است كه باعث تعادل چرخه طبيعت مي شود. آن نسبت به ذات

خود و مجموع نظام هستي مفيد و خير است. اگر گرگ به درختان، گياهان و سنگها سنجديه شود، نسبت به آنها هيچ گونه بدي ندارد، لكن نسبت

به گوسفند يا انسان شر است.

نيز عقرب و مارهاي گزنده كه نيش آنها براي جانداران مضر است، ولي براي خودش لازم است. مولوي مي گويد:

پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، اين راهم بدان
زهر مار آن مار را باشد حيات
نسبتش با آدمي باشد ممات


پس در عالم، شر و بدي مطلق وجود ندارد. آنچه شر نسبي است، به خودي خود خير است اما اين كه چرا خداوند آن ها را آفريده است. مصالح و فوايد بسياري

مي تواند داشته باشد. بايد در مجموع جهان هستي سنجيده شود. در نسبت به انسانها مي توان گفت هدف اين بوده كه انسان دلبسته و اسير زَرق و برق

جهان نباشد و آن را جاودانه نپندارد، زيرا دلبستگي مانع تكامل انسان مي باشد.


برخي از اين شرور و مصائب شكننده تفاخر و غرور انسانها هستند. گذشته از اين كه شرور داراي آثار تربيتي فراواني است، مانند شكوفايي استعداهاي

نهفته، زيرا انسان در پرتو مصائب و مشكلات، قواي ادراكي خود را به كار مي اندازد و به قله هاي مرتفع علم و آگاهي مي رسد.

اگر سختي ها و محروميت ها نبود، هرگز بشر از نردبان علم بالا نميرفت. شرور در انسان روح مقاومت و پايداري را تقويت مي كند و او را در برابر حوادث، صبور و

بردبار بار مي آورد. طوفان حوادث نميتواند درخت و جود او را از جا كند. نيز زندگي او را از يكنواختي بيرون مي بَرد و او را از غفلت بيدار مي كند.


---------------------------

1. عدل الهي، ج 19، ص 216.
2. الهيات و معارف اسلامي، استاد سبحاني، ص 158.

javadbabaei
29th October 2011, 03:24 PM
من خواستم از کل به جزء وارد بشیم ولی چشم سوالم رو اینگونه بیان می کنم اگه ما نظریه اول رو قبول داشته باشیم که شر ذاتی هست و نیز باور داشته باشیم که منشاً همه چیز خداوند هست پس خدا هم شر دارد که این از صفات الهی به دور است و اگر هم نظریه دوم رو بخوایم قبول کنیم که همه چیز خیر است پس بهشت و جهنم و یا ابلیس و نفس اماره چه جایگاهی دارد؟

اگر دوستان جزیی تر می توانند مطرح کنند خوشحال می شویم استفاده کنیم. [golrooz]( اینجا باشگاه اندیشه است مکانی برای تبادل و رد نظر و دیدگاه ها)

javadbabaei
29th October 2011, 03:48 PM
شرّ و بدي امري عدمي است، نه وجودي، بدين معنا: كسي كه مريض است، مريضي در او همان عدم سلامتي است؛ دروغ گويي همان راست نگفتن است؛

عامل مریضی میتواند ویروس باشد( منظورم شر مطلق نیست ،بله باعث تقویت دستگاه ایمنی می شود پس خیر است) که باعث عدم سلامتی می شود پس در این قسمت شر امری وجودی است

س در عالم، شر و بدي مطلق وجود ندارد. آنچه شر نسبي است، به خودي خود خير است اما اين كه چرا خداوند آن ها را آفريده است. مصالح و فوايد بسياري

مي تواند داشته باشد. بايد در مجموع جهان هستي سنجيده شود. در نسبت به انسانها مي توان گفت هدف اين بوده كه انسان دلبسته و اسير زَرق و برق

جهان نباشد و آن را جاودانه نپندارد، زيرا دلبستگي مانع تكامل انسان مي باشد.


برخي از اين شرور و مصائب شكننده تفاخر و غرور انسانها هستند. گذشته از اين كه شرور داراي آثار تربيتي فراواني است، مانند شكوفايي استعداهاي

نهفته، زيرا انسان در پرتو مصائب و مشكلات، قواي ادراكي خود را به كار مي اندازد و به قله هاي مرتفع علم و آگاهي مي رسد.

اگر سختي ها و محروميت ها نبود، هرگز بشر از نردبان علم بالا نميرفت. شرور در انسان روح مقاومت و پايداري را تقويت مي كند و او را در برابر حوادث، صبور و

بردبار بار مي آورد. طوفان حوادث نميتواند درخت و جود او را از جا كند. نيز زندگي او را از يكنواختي بيرون مي بَرد و او را از غفلت بيدار مي كند.

منظورم من این بود هم در بحث دنیوی و هم در بعد اخروی بحث کنیم.
اگر به گفته شما همه خیر باشند پس وجود جهنم نیز بی معنا می شود. و می توان بهشت را نسبت به میزان خیر رده بندی کرد.

به نظر من دروغ و تهمت و .... آثار شر هستند.

طلیعه طلا
29th October 2011, 04:53 PM
اگر کمی در علت خلق جهنم دقت کنیم می بینیم خلق جهنم نیز نشان از رحمت الهی دارد.

خداوند این دنیا را محل آزمایش وامتحان بشر معرفی کرده و انسان را مختار افریده( البته با تمام ابزارهای لازم جهت هدایت انسان مانند

نزول کتب آسمانی و ارسال انبیاءو...)

پس رحمت وعدل الهی اقتضاء می کند که باید بین افراد مومن وگنهکار فرقی باشد وبرای مومنان بهشتی و گنهکاران جهنمی باشد که هم مومنان

با بشارت پاداش الهی در ایمانشان راسختر شوند و هم گنهکاران از ترس وعده عذاب الهی به خدا روی آورند

طلیعه طلا
29th October 2011, 04:58 PM
[QUOTE=javadbabaei;293912]عامل مریضی میتواند ویروس باشد( منظورم شر مطلق نیست ،بله باعث تقویت دستگاه ایمنی می شود پس خیر است) که باعث عدم سلامتی می شود پس در این قسمت شر امری وجودی است UOTE]

این موارد شر لغیر دارند نه لنفس...

javadbabaei
29th October 2011, 05:32 PM
اگر کمی در علت خلق جهنم دقت کنیم می بینیم خلق جهنم نیز نشان از رحمت الهی دارد.

خداوند این دنیا را محل آزمایش وامتحان بشر معرفی کرده و انسان را مختار افریده( البته با تمام ابزارهای لازم جهت هدایت انسان مانند

نزول کتب آسمانی و ارسال انبیاءو...)

پس رحمت وعدل الهی اقتضاء می کند که باید بین افراد مومن وگنهکار فرقی باشد وبرای مومنان بهشتی و گنهکاران جهنمی باشد که هم مومنان

با بشارت پاداش الهی در ایمانشان راسختر شوند و هم گنهکاران از ترس وعده عذاب الهی به خدا روی آورند
اول بیایم مومن و گناهکار را برای درک بهتر تعریف کنیم
مومن: شخص یا فردی که به دستورات خداوند عمل کند که منشاً همه این دستورات صفات الهی هستند.
گناهکار : شخص یا فردی که به دستورات خداوند یا اصلاً عمل نکند یا بصورت جزیی که منشاً این عمل نکردن ها شر است. بذارید یک مثال بزنم ( در مورد اسلام میزنم که دین اکثریت انجمن هست) در قرآن کریم بیان شده که ابلیس به انسان بخاطر تکبر سجده نکرد خب اینجا یک سوال پیش میاد که حس تکبر نیز وجود داشته که بنظرم این حس آثار شر است حال این نکته پیش میاد که خداوند برای آزمایش ابلیس و بشر، شر را آفریدکه باز هم عاری بودن خداوند از صفات شر نقص میشه![soal]

SaSaMc2
30th October 2011, 06:25 AM
.سلام

به نظر من فرقی ندارند...

محسن آزماینده
30th October 2011, 05:35 PM
سلام
اگر بخوام پست قبلیم را ویرایش کنم چنین مینویسم

خیر و سر هردو صفات نسبی هستند
یعنی نسبت به یکدیگر سنجیده میشوند
نقصی که در این میان وجود دارد نبود نقطه مبنا برای این سنجش است
مثلا در جامعه ای کاری خوب است و در یک جامعه دیگر بد
و دقیقتر بگوییم در یک جامعه زمانی کاری خیر تلقی میشود و زمانی شر



تا اینجا این نتیجه گرفته شده که شر نیز جزء مخلوقات خداوند است (یا معلول خلقت)
اما در پاسخ به سوال دوستمون که خلقت شر دلیل بر نقص خداوند است ،این قسمت رد میشود

باستان شناس
30th October 2011, 05:55 PM
سلام دوستان عزیز برای این بحث مفهومی و عالی
و از مدیریت اقا جواد خیلی ممنون

[golrooz]
در مورد خیر و شر از نظر من کاملا مستلزم وجود هم هستند
و بدون هر کدوم از اونا واقعا نیاز بشر برای ادامه حیات هست مواردی کم دارد..

نیروهای شیطانی شاید به شر منتسب میشن
و خب شاید واقعا نیرو شر نباشن
ولی چون نمود از خیر ندارن در نظر ما به شر تعبیر میشود
و البته خیر نمود خوبی و راستی در نظر ها مجسم میشه

و جای بحث داره که چرا اینطور فکر میکنیم
و این خودش بحث بزرگی هست ...

ولی تا شر نباشه خیر نمودار نمیشه و
تا خیر نباشه شر بودن نیروی اثبات نمیشه ...

خیر و شر در کنار هم مکمل خوبی هستن
و اینکه بدون شر نمیشه خیر رو بودن رو معنا کرد

در تصویر زیر که اکثر انسان هااینطوری در ذهن خیر و شر رو تصرف میکنن
که در جدال با هم هستن

ولی راستش من دشمنی میان خیر و شر نمی بینم
بلکه بیشتر زور ازمایی برای اثبات هست که دیده میشود

و انسان ها دنبال کمال هستن
میگویند
خیر بالاست و شر پایین

راستش من اینطوری فکر نمیکنم

خیر و شر در کنار همه تعیین میکنند چی خوب و چی بد هست
پس این ما هستیم میگیم چی بد و چی خوب هست ....

حق انتخاب شر و خیر با انسان هست




http://adam-forush.persiangig.com/PIC/Devil.jpg

باستان شناس
30th October 2011, 05:58 PM
و البته در اندیشه های دینی زرتشت و در کتاب وی اوستا این اصل

خیر و شر به نوع خاصی تعبیر می شود و اموزه اصلی این دین بر پایه همین می چرخه ...





http://persiangulfstudies.com/news/Zoroaster-Avesta-Persiangulf.jpg

kamanabroo
30th October 2011, 08:01 PM
سلام دوستان عزیز برای این بحث مفهومی و عالی
و از مدیریت اقا جواد خیلی ممنون

[golrooz]
در مورد خیر و شر از نظر من کاملا مستلزم وجود هم هستند
و بدون هر کدوم از اونا واقعا نیاز بشر برای ادامه حیات هست مواردی کم دارد..

نیروهای شیطانی شاید به شر منتسب میشن
و خب شاید واقعا نیرو شر نباشن
ولی چون نمود از خیر ندارن در نظر ما به شر تعبیر میشود
و البته خیر نمود خوبی و راستی در نظر ها مجسم میشه

و جای بحث داره که چرا اینطور فکر میکنیم
و این خودش بحث بزرگی هست ...

ولی تا شر نباشه خیر نمودار نمیشه و
تا خیر نباشه شر بودن نیروی اثبات نمیشه ...

خیر و شر در کنار هم مکمل خوبی هستن
و اینکه بدون شر نمیشه خیر رو بودن رو معنا کرد

در تصویر زیر که اکثر انسان هااینطوری در ذهن خیر و شر رو تصرف میکنن
که در جدال با هم هستن

ولی راستش من دشمنی میان خیر و شر نمی بینم
بلکه بیشتر زور ازمایی برای اثبات هست که دیده میشود

و انسان ها دنبال کمال هستن
میگویند
خیر بالاست و شر پایین

راستش من اینطوری فکر نمیکنم

خیر و شر در کنار همه تعیین میکنند چی خوب و چی بد هست
پس این ما هستیم میگیم چی بد و چی خوب هست ....

حق انتخاب شر و خیر با انسان هست




http://adam-forush.persiangig.com/PIC/Devil.jpg


ممنونم توضیحات خوبی بود
و یکسری مبانی واقعا همین طوره
اگه بخوام خلاصه بگم اینطور میشه که

چیزی به اسم شر ذاتی وجود نداره
شر لازمه زندگی در دنیاست
و نبود خیر رو میشه یه جور شر تلقی کرد
انتخاب ها هستند که منجر به خیر و شر می شوند

kamanabroo
30th October 2011, 08:48 PM
سلام
ببخشید کوتاه جواب میدم
ببینید دوستان
خیر و شر در کنار هم معنی پیدا میکنند
مثلا وقتی از تاریکی صحبت میکنیم منظور همان عدم نور است
در حالت کلی بحث وجود و عدم پیش می آید
پس به نظر من نظریه دوم درست است
درسته درواقع هم همین طوره. چرا که از نظر علمی هم اثبات شده که تاریکی لازمه نبود نور هست...


شر در مقابل خير است و

خير در مورد ما انسانها به چيزي گفته مي شود كه با وجود ما هماهنگ بوده و مايه پيشرفت و تكامل است.

شر چيزي است كه ناهماهنگ با وجود ما باشد و مايه عقب ماندگي و انحطاط گردد.


خير و شر بر سه گونه است:


أ) خير مطلق كه هيچ گونه بدي در آن راه ندارد، مانند خداوند كه خير مطلق است.

ب) شر مطلق كه هيچ گونه جهت مثبتي در آن وجود ندارد، كه چنين چيزي در دار هستي نميتواند وجود داشته باشد.

ج) خير و شر نسبي كه بين دو قسم بالا است.

از ديدگاه موحّد و خدا پرست، دو قسم امكان وجود دارد:

خير مطلق و ديگر آنچه خيرش بيشتر باشد اما آنچه شرّ محض يا شرش بيشتر است، امكان وجود آن از سوي خداوند نيست.

شرّ و بدي امري عدمي است، نه وجودي، بدين معنا: كسي كه مريض است، مريضي در او همان عدم سلامتي است؛ دروغ گويي همان راست نگفتن است؛

مرگ، عدم زندگي و حيات است وگرنه شر به معناي چيزي كه در خارج وجود داشته باشد، بي معنا است. بنابراين شر چيزي نيست تا مخلوق باشد و نياز

به خالق داشته باشد.(1)


از طرف ديگر شرور نسبي هستند، يعني به خودي خود بد نيستند، بلكه وقتي نسبت به چيزي سنجيده مي شوند، شر است، به طور مثال

گرگ ذاتاً حيوان خوبي است كه داراي خلقتي عجيب و يكي از مخلوقات الهي است كه باعث تعادل چرخه طبيعت مي شود. آن نسبت به ذات

خود و مجموع نظام هستي مفيد و خير است. اگر گرگ به درختان، گياهان و سنگها سنجديه شود، نسبت به آنها هيچ گونه بدي ندارد، لكن نسبت

به گوسفند يا انسان شر است.

نيز عقرب و مارهاي گزنده كه نيش آنها براي جانداران مضر است، ولي براي خودش لازم است. مولوي مي گويد:

پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، اين راهم بدان
زهر مار آن مار را باشد حيات
نسبتش با آدمي باشد ممات


پس در عالم، شر و بدي مطلق وجود ندارد. آنچه شر نسبي است، به خودي خود خير است اما اين كه چرا خداوند آن ها را آفريده است. مصالح و فوايد بسياري

مي تواند داشته باشد. بايد در مجموع جهان هستي سنجيده شود. در نسبت به انسانها مي توان گفت هدف اين بوده كه انسان دلبسته و اسير زَرق و برق

جهان نباشد و آن را جاودانه نپندارد، زيرا دلبستگي مانع تكامل انسان مي باشد.


برخي از اين شرور و مصائب شكننده تفاخر و غرور انسانها هستند. گذشته از اين كه شرور داراي آثار تربيتي فراواني است، مانند شكوفايي استعداهاي

نهفته، زيرا انسان در پرتو مصائب و مشكلات، قواي ادراكي خود را به كار مي اندازد و به قله هاي مرتفع علم و آگاهي مي رسد.

اگر سختي ها و محروميت ها نبود، هرگز بشر از نردبان علم بالا نميرفت. شرور در انسان روح مقاومت و پايداري را تقويت مي كند و او را در برابر حوادث، صبور و

بردبار بار مي آورد. طوفان حوادث نميتواند درخت و جود او را از جا كند. نيز زندگي او را از يكنواختي بيرون مي بَرد و او را از غفلت بيدار مي كند.


---------------------------

1. عدل الهي، ج 19، ص 216.
2. الهيات و معارف اسلامي، استاد سبحاني، ص 158.
کاملا درسته


عامل مریضی میتواند ویروس باشد( منظورم شر مطلق نیست ،بله باعث تقویت دستگاه ایمنی می شود پس خیر است) که باعث عدم سلامتی می شود پس در این قسمت شر امری وجودی است

منظورم من این بود هم در بحث دنیوی و هم در بعد اخروی بحث کنیم.
اگر به گفته شما همه خیر باشند پس وجود جهنم نیز بی معنا می شود. و می توان بهشت را نسبت به میزان خیر رده بندی کرد.

به نظر من دروغ و تهمت و .... آثار شر هستند.
همان ویروسی که باعث عدم سلامتی میشه به خاطر تعارض اقتضاهاست.
یعنی اون ویروس شری ذاتی در وجودش نداره
بلکه اقتضای وجودی اش با بدن انسان جور در نمیاد و موجب اسیب میشه و به این تعارض اقتضاها شر گفته نمی شه
مثل اینکه دو نفر به هم برخورد می کنند و از میان همدیگه نمی تونند عبور کنند.
این خاصیت جسم است که اجسام با همدیگر تعارض دارند یعنی با هم برخورد دارند و بعضی از این برخورد ها موجب آسیب میشه
معنای این تعارض ها رو نمیشه شر گذاشت.
این اقتضای عالم خاکی و جسم است.

وجود جهنم همچنانکه جناب طلیعه طلا هم گفتند شر ذاتی نیست. بلکه لازمه عدالت هست.
اگه بخوام دقیق تر بگم اینطور میشه که:
ما در جهان هستی باید این رو مد نظر داشته باشیم که یه بعد روحانی داریم و یه بعد جسمانی
لازمه خلقت ماده ، تعارض مواد و تعارض آثار مواد هست که به اینها شر گفته نمیشه.
و لازمه به کمال رسیدن انسان در زندگی توامان مادی و معنوی وجود حق انتخاب هست.
و انتخاب هم لازمه اش این هست که (با توجه به تعارض مواد) گاهی به بدی و شر (ظاهری) منجر بشه.
و از طرفی عدالت خدا هم حکم می کنه که هر کسی به اندازه خوبی اش و انتخاب های درست و غلطش پاداش بگیره و یا مجازات بشه.
و اگر این مجازات و پاداش نباشه اثر خیر مطلق که خداوند باشه ظاهر نمیشه. (درصورتی که خیر مطلق آثارش باید به همه برسه)
و لذا خلقت جهنم و پاداش و جزا لازمه سعادت انسان و زندگی مادی و معنوی و عدالت خداوند هست که سرتاسر خیر هست.

این نکته هم هست که ما خیر ذاتی داریم
اما شر ذاتی نداریم
همه شرها عرضی و نسبی هستند
اما خیر هم ذاتی داره هم عرضی




اگر کمی در علت خلق جهنم دقت کنیم می بینیم خلق جهنم نیز نشان از رحمت الهی دارد.

خداوند این دنیا را محل آزمایش وامتحان بشر معرفی کرده و انسان را مختار افریده( البته با تمام ابزارهای لازم جهت هدایت انسان مانند

نزول کتب آسمانی و ارسال انبیاءو...)

پس رحمت وعدل الهی اقتضاء می کند که باید بین افراد مومن وگنهکار فرقی باشد وبرای مومنان بهشتی و گنهکاران جهنمی باشد که هم مومنان

با بشارت پاداش الهی در ایمانشان راسختر شوند و هم گنهکاران از ترس وعده عذاب الهی به خدا روی آورند
ممنونم



اول بیایم مومن و گناهکار را برای درک بهتر تعریف کنیم
مومن: شخص یا فردی که به دستورات خداوند عمل کند که منشاً همه این دستورات صفات الهی هستند.
گناهکار : شخص یا فردی که به دستورات خداوند یا اصلاً عمل نکند یا بصورت جزیی که منشاً این عمل نکردن ها شر است. بذارید یک مثال بزنم ( در مورد اسلام میزنم که دین اکثریت انجمن هست) در قرآن کریم بیان شده که ابلیس به انسان بخاطر تکبر سجده نکرد خب اینجا یک سوال پیش میاد که حس تکبر نیز وجود داشته که بنظرم این حس آثار شر است حال این نکته پیش میاد که خداوند برای آزمایش ابلیس و بشر، شر را آفریدکه باز هم عاری بودن خداوند از صفات شر نقص میشه![soal]

ببینید خداوند وجود مطلق و کامل مطلق هست
یکسری از صفاتی که برای انسان بد محسوب می شه در خداوند هست و برای خداوند خوب حساب میشه و لازمه کامل مطلق بودنش هست.
مثل همین تکبر
ما وقتی نماز می خونیم می گیم : الله اکبر
یکی از معانی و تفاسیر این عبارت این هست که خداوند لایق تکبر هست (نه اون تکبری که منفی هست , چون تکبر وقتی منفی میشه که از یک وجود ناقص صادر بشه)
و از اونجایی که خداوند کامل مطلق هست تکبر لازمه ذاتی این وجود میشه
چون هیچ جلوه و نقطه نقص و کمی نداره ولذا حقش هست که تکبر کنه و معنای تکبر در خداوند معنای بزرگی هست نه معنای منفی اش.

اما اینکه ما احساس هایی داریم که می تونیم در راه بدی از اون ها استفاده بکنیم آیا معناش این هست که خداوند شر خلق کرده؟
جوابش اینه که نه اینطور نیست.
لازمه مختار بودن انسان ,و حق انتخاب داشتن و تکامل از روی انتخاب این هست که انسان هم قابلیت انتخاب بدی رو داشته باشه
و هم قابلیت انتخاب خوبی ها رو داشته باشه.
و صفاتی که خداوند در وجود انسان گذاشته وقتی به اندازه و در جای خودش استفاده بشه علاوه بر اینکه هیچ شرو بدی نداره بلکه مایه خیر و سعادت هم هست
مثال:
غرور: یک صفتی هست که برای اقایون منفی هست اما در روایات آمده که برای خانم ها صفت مثبتی هست.
چرا؟ به خاطر اینکه این صفت موجب میشه که خانم ها (بیشتر دختر خانم ها) از وجود ظریفشون و از زیبایی هاشون در برابر غیر محارم محافظت کنند و آنها رو مختص به محارم (مخصوصا شوهر) بکنه.


مثال دیگه:
طمع : مسلما صفت بدی محسوب میشه اما اگر در جای خودش استفاده بشه می بینید که لازمه سعادت انسان هست به این صورت که :
اگر انسان در خوبی ها طمع نکنه و به دنبال کمال و بیشتر داشتن ( از خوبی ها) نباشه ، هیچ وقت تلاشی برای رسیدن به نقطه های اوج نخواهد کرد...

می بینید که تمام صفاتی که می تونه اثر منفی یا شر داشته باشه
همه لازمه سعادت و تکامل انسان هست و خیر محسوب میشه
پس می شه گفت بخشی از شرور نسبی هستند. یعنی ذاتا شر حساب نمی شن اما نوع استفاده و شرایط منجر به شر و بدی میشه.


سلام
اگر بخوام پست قبلیم را ویرایش کنم چنین مینویسم

خیر و سر هردو صفات نسبی هستند
یعنی نسبت به یکدیگر سنجیده میشوند
نقصی که در این میان وجود دارد نبود نقطه مبنا برای این سنجش است
مثلا در جامعه ای کاری خوب است و در یک جامعه دیگر بد
و دقیقتر بگوییم در یک جامعه زمانی کاری خیر تلقی میشود و زمانی شر



تا اینجا این نتیجه گرفته شده که شر نیز جزء مخلوقات خداوند است (یا معلول خلقت)
اما در پاسخ به سوال دوستمون که خلقت شر دلیل بر نقص خداوند است ،این قسمت رد میشود

ممنونم درسته
اما اینکه شر مخلوق خداست درست نیست
همچنانکه در نقل قول بالا توضیح کاملش رو دادم

javadbabaei
30th October 2011, 10:12 PM
ممنون از توضیحات کاملتون
اینجا یک سوال برای من پیش میاد که نفس اماره که باعث تکبر ابلیس و گمراه شدن انسان از راه راست میشه آیا شر ذاتی نیست؟ اگر نیست آیا درست است نفس اماره و ابلیس رو در یک رده به عنوان شر نسبی قرار داد؟ اگر بگویم نفس اماره معیاری برای سنجش انسان ها و جنیان(بندگان مطیع و سرکشگر )توسط خداوند یا بهتر بگم اثبات کردن برای ما انسان ها، و اگر بگویم نوعی خیر است پس جدال خیر و شر معنی ندارد و اگر شر باشد پس شر وجود دارد و مخلوق خداست.

محسن آزماینده
30th October 2011, 10:28 PM
ممنون از توضیحات کاملتون
اینجا یک سوال برای من پیش میاد که نفس اماره که باعث تکبر ابلیس و گمراه شدن انسان از راه راست میشه آیا شر ذاتی نیست؟ اگر نیست آیا درست است نفس اماره و ابلیس رو در یک رده به عنوان شر نسبی قرار داد؟ اگر بگویم نفس اماره معیاری برای سنجش انسان ها و جنیان(بندگان مطیع و سرکشگر )توسط خداوند یا بهتر بگم اثبات کردن برای ما انسان ها، و اگر بگویم نوعی خیر است پس جدال خیر و شر معنی ندارد و اگر شر باشد پس شر وجود دارد و مخلوق خداست.


دوست عزیز اصلا کسی نگفته که خیر و شر در حال جنگ هستند
اصلا وجود خارجی ندارند که باهم جنگ کنند
خیر و شر قسمتی از ذهن ما هستند که با تعریفی از پیش تعیین شده،به ما در فهم شرایط محیطی کمک میکنند

kamanabroo
31st October 2011, 12:04 AM
ممنون از توضیحات کاملتون
اینجا یک سوال برای من پیش میاد که نفس اماره که باعث تکبر ابلیس و گمراه شدن انسان از راه راست میشه آیا شر ذاتی نیست؟ اگر نیست آیا درست است نفس اماره و ابلیس رو در یک رده به عنوان شر نسبی قرار داد؟ اگر بگویم نفس اماره معیاری برای سنجش انسان ها و جنیان(بندگان مطیع و سرکشگر )توسط خداوند یا بهتر بگم اثبات کردن برای ما انسان ها، و اگر بگویم نوعی خیر است پس جدال خیر و شر معنی ندارد و اگر شر باشد پس شر وجود دارد و مخلوق خداست.

ببینید این سوال شما از اینجا ناشی شده که نفس اماره رو یه وجود بهش دادید.
در صورتی که نفس اماره یه چیز جدایی از انسان نیست.

این کلمه برگرفته از این عبارت هست که " ان النفس لاماره بالسوء" یعنی نفس انسان اگر به حال خودش واگذار شود به میل های دنیوی و بدی ها امر می کند.

یعنی نفس انسان دارای قابلیت ها و صفات و ویژگی هایی است که یکسری از اون صفات و ویژگی ها مناسب با خواسته های مادی و جسمی انسان هستند.
اما گر همین نفس جنبه معنوی اش در نظر گرفته نشه و به حال خودش واگذار بشه در خواسته های مادی و جسمانی اش غرق میشه و موجب بدی میشه.

و این قابلیت و نوع استفاده از صفات نفسانی هست که نتیجه خوب یا بد رو به ما نشان میده و ما چیزی و موجود جدایی به نام نفس اماره نداریم.
لذا نفس اماره هم شر ذاتی نخواهد داشت با وجود اینکه خود نفس مخلوق خداست.

Sookoot
31st October 2011, 01:22 AM
درود

خیر: مجموعه فضائل و نیکی ها که قرار است سبب رستگاری شود
شر : مجموعه رذائل ، ناپاکی و پلشتی ها که مسبب اسقاط ادمی میگردد
بعبارت دیگر عرصه نبرد ناتمام و پارادوکس دیرینه اهورا و اهریمن

اما خیر و شر کاملا نسبی است ! بدین معنا که چه بسا چیزی که از نظرشما وبرای شما خیر است / برای دیگری شر و بالعکس باشد

تمام انچیزی که در عالم ماده و سرای فانی خیر و شر ش می خوانیم در حقیقت فقط تصویری از خیر و شر مطلق است

اتش سیگاری که دست را میسوزاند شراست اما تصویرناقصی است از شر مطلق (دوزخ )
زیبارویی که دلبری میکند وموجب فرح وشادی میشود هم ! باز تصویر ناقصی از خیر است(جنت و حوریان دلربایش )

SaSaMc2
31st October 2011, 03:56 AM
+ -------------0------------- -

خير و شر با هم فرقي ندارند...

مثل چپ و راست...

اگر انحناي مسير تو كامل باشه...

بُعد دوم ات ميشه: انطباقِ قرينه...

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد