PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : باشگاه اندیشه لزوم دینداری یا اخلاق(90.02.10.15)



ارغنون
21st October 2011, 01:59 PM
سلام دوستان

خسته نباشید

پاییزتون زیبا

ببخشید که بحث قبلی رو در خدمتتون نبودم احتمالا بحثای بعدم نیستم.

اما امیدوارم این باشگاه حالا حالاها سقفش بالا سر فلسفه باشه.

بحث این ده روز در مورد اخلاق و دینداریه

و اینکه آیا صرفا وجود یکی کافیه...

نمیخوایم فقط رو اسلام بحث کنیم.

بحث بیشتر حوالی اخلاق میچرخه یعنی اینکه آیا صرفا بااخلاق بودن برای زندگی در جامعه کافیه یا دین به عنوان مکمل حتما باید باشه؟

اگه همه افراد قانونمند باشن آیا بازهم آموزه های دینی لازمه؟

اینجا بیشتر بعد اجتماعی دین مطرحه و کاری با دین فردی شخص نداریم.

شروع...

ستاره صبح امید
21st October 2011, 07:56 PM
دین واخلاق اگه کنار هم باشند کاملند...

4230630891
21st October 2011, 08:26 PM
سلام دوست گرامی
من معتقدم همواره دین و علم دو بال پرواز برای هر انسانی است و همانگونه که هر پرنده با یک بال توانایی پرواز ندارد اگر چه پرواز را بلد است انسان هم بدون هرکدام ناقص است

HBE
21st October 2011, 09:14 PM
به قول دکتر شریعتی اخلاق و دین باید در کنار هم باشند

312
21st October 2011, 09:36 PM
از اونجايي كه خيلي نياز به حمايت يك سري از عزيزان اين تالار دارم:
دين چيه بابا؟لاييك بودن رو عشقه.
براي خودمون 4تا قرارداداخلاقي هم مينويسيم تا نگند انسان اوليه هستند.
از هرجاي منفعتمون هم ديديم اخلاقياتمون داره كسر ميكنه خوب بهرحال نميشه نديدگرفت كه منافعمون بر اخلاقيات من درآورديمون ميارزه.
پس دين كه اصلا كشك بحساب مياد.
ميمونه اخلاقيات كه اونهم تحت ارضاي منافع تعريف ميشه و به نسبت منافعمون ميتونيم خودمون اخلاقيات رو تحديد كنيم.
بهرحال وقتي آدمهاي بدتر از مايي هم هستند پس در هر صورت وبا هر مقدار رعايت اخلاقيات ما از اونها با اخلاقتر ومتشخص تر خواهيم بود .حالا اگه يك سري دگم ديندار هم پيدا بشند كه بگند اخلاقيات جزيي از دين بحساب مياد بايد اول منافعمون رو بشينيم وحساب كنيم واگه منافعمون در عدم رعايت دين بود كه فبها المراد.در هرصورت پيرو ماكياول باش تا كامروا شوي.
درصورت نياز به مقالات ديپلمات نامه ميرشكاك مراجعه سريع شود.
جهت اطلاع عزيزان موردنظردر ابتداي پست:(از سايت بالاترين هم ميتوان خيلي معتبر استفاده لازم را كرد)

farzadsw
21st October 2011, 09:44 PM
اخلاق مفهومی است که از روی نمود رفتار های هر شخص شکل میگیره . بنابراین هر چیزی که روی رفتار انسان تاثیر بگذاره به نوعی در به وجود آوردن اخلاق سهیم هست ، حالا اون چیز میتونه دین ، مکتب ، آموزشها ، جامعه و خانواده و... باشه . برای همین فکر میکنم اینکه اخلاق و دین رو جدا از هم در نظر بگیریم کار درستی نیست بلکه دین و آیین به وجود آورنده دیگری هست. اگر اخلاق ناشی از جامعه ( تجربیات و تفکرات بشری و کلا تفکرات مادی) و اخلاق ناشی از آموزه های دینی رو در نظر بگیریم بهتر میشه بحث کرد .
یک بخش عمده از اخلاقیات هست بین تمامی جوامع بشری یکسان و هماننده . این اخلاقیات عمدتا نتایجی مشخص و معین دارند که با توجه به سود و زیان اونا ، همه جوامع بشری با توجه به عقلشون به اون پایبند هستند .از مثالهای این دسته میشه به جهتگیری انسان نسبت یه :دروغ ، خیانت ، آزار دیگران ، نظم و... اشاره کرد . التزام به اجرای اینگونه اخلاقیات در جامعه رو میشه مستقیم از طریق عقل نتیجه گرفت و نیازی به پیروی از دین و آیین خاصی هم نیست و البته همه دینهای یکتا پرستی به پیروی از این اخلاقیات دعوت می کنند ولی در این بین نه دین برتری ای به تجربه ها و تفکرات بشر داره و نه برعکسش .
یکسری اخلاقیات دیگه هستند که نتایجی صریح و واضح ندارند مثل : احترام به بزرگتر ها ، جوانمردی و کمک به دیگران ، خود بحث خانواده و ... . این گونه اخلاقیات گرچه در ابتدا نتیجه ای واضح و صریح ندارند ولی با کمی استدلال و تفکر بیشتر میشه به نتایج خوب و بد اونها پی برد . به عنوان مثال نگه داری افراد مسن در نگاه اول برای جامعه نه تنها سود داره بلکه هزینه هم در پی داره . در ضمن چه لزومی داره به یک فرد صرفا به دلیل اینکه 20 سال از من نوعی بیشتر عمر کرده بیشتر احترام بگذارم ؟ خب با تفکر بیشتر حول این موضوع ، فوایدی که فرد مسن برای جامعه داره به طور کم کم مشخص میشه که مثلا این افراد تجربیات خوبی دارند که میتونند به بقیه منتقل کنند یا باعث به هم پیوستگی خانواده ها میشن و ... . در این گونه موارد جوامع مختلف با یکدیگر تفاوتهایی دارند . به عنوان مثال در جامعه ما احترام به بزرگترها و بحث خانواده یکی از اصول اخلاقی هست ولی در کشوری مثل فرانسه یا آمریکا این امر کمرنگ تر هست و بردن پدر و مادر مسن به خانه سالمندان و یا دید و بازدید در حد 2 سال یکبار امری عجیب و غریب محسوب نمیشه.
اما دسته سومی از اخلاقیات هست که یا نتایج آنها با گذشت زمان بسیار طولانی مشخص میشه یا اساسا مشخص نمیشه مثل سقط جنین ، موضع گیری در برابر افراد معلول جسمی ذهنی ، روابط جنسی آزاد و ..... . این گونه موارد در هر جامعه ای میتونه موضع گیری متفاوتی داشته باشه . به عنوان مثال سقط جنین در کشور چین به عنوان یک قانون باید اجرا شود ! (برای بچه های دوم) در حالی در بسیاری کشورهای دیگه کاملا غیر اخلاقی تلقی میشه . بعضی از نتایج اون رو میشه با گذشت زمان طولانی دید که مثلا در چین به دلیل انتخابی به دنیا آمدن بچه ها ، نسبت جمعیت مذکر به مونث از تعادل خارج شده ! در خصوص روابط جنسی آزاد هم وضع به همین منوال هست . در کشور ما که وضعیت مشخص هست و در کشور های به اصطلاح غربی (الان تقریبا کل دنیا ) این امر نه تنها زشت نیست بلکه در بسیار موارد پسندیده هم هست ! ( اگر کسی در سن بالای 18 سال به اصطلاح باکره بماند ، کاملا عجیب و غیرعادی هست) . خب اینگونه موضع گیری ها از طریق نظر نظریه پردازان مورد در سالهای پیش ارائه شده و حاصل تفکرات مادی بشر هست و در تقابل با ادیان قرار گرفته است . اما نکته جالب اینجاست که اینگونه تفکرات بشری بعضا در حال تغییر هست . به عنوان مثال الان بعد گذشت دهه ها از طرح موضوع روابط جنسی آزاد ، بعضی از کشور های به اصطلاح غربی (از جمله آمریکا) سعی می کنن این موضوع رو کمی محدود تر کنن و در واقع به طور غیر مستقیم امر ازدواج و تشکیل خانواده رو تبلیغ کنن چون بعد تجریبات بدست اومده از این سالها به این نتیجه رسیدن که اهمیت و جایگاه خانواده در پیشرفت جامعه چی هست و البته بعضی از کشورها (اغلب اروپایی) هنوز به این نتیجه نرسیدند ! وقتی از بالا به این موضع نگاه می کنید می بینید که این در حقیقت یک سعی و خطا هست در مقیاس چند دهه و حتی چند قرن که این وسط زندگی افراد بیشماری دستخوش تغییرات بزرگی قرار گرفته.

با توجه به سه دسته ی عنوان شده ، مشاهده می شود اخلاق دینی منافاتی با اخلاق مادی ندارد و یا موضع گیری درست تری دارد . البته با عنوان چند مثال نمی توان درست بودن موضع دین رو اثبات کرد بلکه باید قبلش بر حق بودن دین رو پذیرفت . ولی حرف من این هست که کارکرد اصلی دین در زمانی هست که به وسیله عقل و زمان محدود نمیشه نتایج درستی بدست آورد و برای همین (در صورتی که بر حق بودن دین پذیرفته بشه ) لزوم به کار گیری اخلاقیات دینی در جامعه واضح هست.

محسن آزماینده
21st October 2011, 09:52 PM
به نظر من برنامه های هر دینی(غیر از فرقه های انحرافی)در جهت اخلاق کامل است
در دنیا هم کشوهایی داریم که اصلا بی دین یا بی خدا هستند و به واسطه اخلاق و وجدان اخلاقی توانستند زندگی خود را منسجم تر از دینهایی که وحدانیت را اصل فقرار دادند باشند

پس به نظر من وجود اخلاق خیلی سریعتر از وجود دین به نتیجه میرسد
برای مثال آموزش و پیاده کردن بانی دین در جامعه خیلی بیشتر از آموزش اخلاق زمان نیاز دارد
حال آنکه آموزش اخلاق با اخلاق نیکو(یا اخلاق فاسد) امکان پذیر است ولی برای آموزش مبانی دین کلاسهای احکام و... لازم است
بحث فوق در مورد هر دین شناخته شده که خدا پرستی را ترویج میدهد قابل تعمیم است

farzadsw
21st October 2011, 11:01 PM
باز هم تکرار می کنم ، جدا کردن دین و اخلاق و بعد مقایسه این دو کار صحیحی نیست . مثل این می شود که بیاییم چرخ یک ماشین رو از ماشین جدا فرض کنیم و بعد ایندو(چرخ و ماشین) رو با هم مقایسه کنیم !
به عبارت دیگه همون اخلاقی که شما می گید سریعتر آموزش داده میشه ، تو کشور ما همون اخلاق دینی هست و تو کشور های غربی ، اخلاق بر پایه تفکرات مادی .

Sookoot
22nd October 2011, 01:44 AM
اخلاق یا همان خلق و خووسرشت ناپیدای ادمی ، مجموعه صفات حسنه و فضائلی است که رذائل بیشمار را عامدا پس میزند
دین محتوای دستورات و توصیه هایی است که خداوند برای سعادت بنده اش و بدست فرستاده اش نگارش کرده وهم او تضمین پاداش عمل به انرا نیز پذیرفته است

بااین تعاریف روشن است که نسبت اخلاق و دین - نسبت خصوص و عموم من وجه است - یعنی اخلاق باهمه ارزش و اهمیت ذاتی اش جزیی از افعال دستوری دین است

اما ایا میشود کسی که منکر وجود خداست و اساسا پایبند دین وایینی نیست ادم اخلاق گرایی باشد ؟ بله میشود !

اما اخلاقی که وی بدان متصل است بیشتر شبیه الزامات مدنیت ورعایت حقوق سایرین است تا اجرای یک دستورالعمل اسمانی !

چرا که اخلاق صرفا لبخند زدن و تعارف کردن و دست در جیب کسی نکردن و صدا را بلند نکردن نیست !


Ratio of morality and religion - the way is my private and public

Searching...

SaSaMc2
22nd October 2011, 04:01 AM
دين و اخلاق فرقي با هم ندارند...

و اين در صورتي درسته كه بين يك و يك و يك با يك وزن بشه...

javadbabaei
22nd October 2011, 12:31 PM
سلام دوستان
بنظر من قانونی که بر اساس آموزه های دینی تنظیم شود قانون کاملی است و در این جامعه فرقی بین فرد قانونمند با دیندار وجود ندارد.
بچه ها بهتر نبست قبل از شروع بحث جدید یه نتیجه کلی درمورد بحث های قبلی داشته باشیم؟؟[golrooz]

assembeler
22nd October 2011, 01:11 PM
به نظر بنده دین یعنی تمام اخلاقیات

محسن آزماینده
22nd October 2011, 03:47 PM
من در بخش قبلي صحبتهام در مورد دين الهي صحبت كردم
ولي برخي فرقه هاي انحرافي وجود دارند كه از دين هاي الهي نشات گرفته اند(مانند وهابيت و بهايت)كه در لازمه ورود به دين ترك اخلاق اجتماعي سالم و ايجاد طرز فكر منفي نسبت به برخي اقشار است
در اين مورد ميبينيد كه دينداري نه تنها باعث تعالي جامعه نميشود بلكه باعث نوعي شرمندگي است
اگر در مورد احكام بهايت اطلاعاتي داشته باشيد ميبينيد كه بهتر از فرقه شيطان پرستي نيست


بماند كه پيامبر نيز تبليغات خود را با اخلاق نيكوي مسلمانان ترويج داد
پس شرط دينداري در هر جامعه اي وجود اخلاق است و ميشود قسمت اول(اخلاق)وجود داشته باشد ولي دين نباشد

پس جواب سركار خانمb a ha rدر مورد "لزوم دينداري يا اخلاق" به نظر من لزوم اخلاق است
موفق باشد

nika6749
22nd October 2011, 06:55 PM
من هم با312موافق هستم متاسفانه خیلی از افراد دین رو تا جای قبول دارن که به نفعشون باشه
هر کجا هم که به نفعشون نباشه می گن دنیا رو عشق است
متاسفانه خیلی از افراد با اینکه تحصیل کرده هستند مثل عصر یخبندان فکر می کنند
به نظر من اگر خوب به این موضوع فکر کنیم یعنی از جنبه مثبتش می بینیم اخلاق و دین کامل کنند همدیگر هستند

javadbabaei
22nd October 2011, 08:51 PM
اینطور که من از گفته دوستان برداشت کردم این بود که:
دین و اخلاق مکمل یکدیگراند و مقایسه دین با اخلاق درست نیست و آموزه های دینی وقتی می توانند برای انسان مفید باشد که تحریف و منفعت شخصی در آن دخیل نباشد وگرنه باعث سقوط انسان می شود!
اگه برداشت من درست باشه اینجا یک سوال برای من پیش میاد که ما چگونه یک آموزه صحیح دینی رو با آموزه تحریف شده تشخیص بدیم درصورتی که بعضی امور هستند که اثر آن در آینده ظاهر می شود و همچنین بعضی از آموزه ها در یا حیطه عقل نیست یا هنوز عقل به درک آن نرسیده است! اگه میشه در این مورد بحثی داشته باشیم

ممنون از دوستان[golrooz]

محسن آزماینده
22nd October 2011, 09:17 PM
اینطور که من از گفته دوستان برداشت کردم این بود که:
دین و اخلاق مکمل یکدیگراند و مقایسه دین با اخلاق درست نیست و آموزه های دینی وقتی می توانند برای انسان مفید باشد که تحریف و منفعت شخصی در آن دخیل نباشد وگرنه باعث سقوط انسان می شود!
اگه برداشت من درست باشه اینجا یک سوال برای من پیش میاد که ما چگونه یک آموزه صحیح دینی رو با آموزه تحریف شده تشخیص بدیم درصورتی که بعضی امور هستند که اثر آن در آینده ظاهر می شود و همچنین بعضی از آموزه ها در یا حیطه عقل نیست یا هنوز عقل به درک آن نرسیده است! اگه میشه در این مورد بحثی داشته باشیم

ممنون از دوستان[golrooz]



از نظر ایده آل یک فرد عادی با پذیرش دین کامل به اخلاق نیکو میرسد
ولی چون دین کاملی در حال فعلی وجود ندارد یا به احکام آن به طور کامل عمل نمی شود نمی تواند فرد را به کمال برساند
ولی در مقابل فردی با پذیرش قوانین اجتماعی میتواند خود را به شهروند ایده آل نزدیک کند
منظور از کمال در این تاپیک شناخته شدن فرد به عنوان شخص نمونه در زمان خودش است

نتیجه:
دین برای مثبت جلوه کردن در جامعه نیاز به شهروند بااخلاق دارد

javadbabaei
22nd October 2011, 10:09 PM
از نظر ایده آل یک فرد عادی با پذیرش دین کامل به اخلاق نیکو میرسد
ولی چون دین کاملی در حال فعلی وجود ندارد یا به احکام آن به طور کامل عمل نمی شود نمی تواند فرد را به کمال برساند
ولی در مقابل فردی با پذیرش قوانین اجتماعی میتواند خود را به شهروند ایده آل نزدیک کند
منظور از کمال در این تاپیک شناخته شدن فرد به عنوان شخص نمونه در زمان خودش است

نتیجه:
دین برای مثبت جلوه کردن در جامعه نیاز به شهروند بااخلاق دارد
به نظر من عمل کردن کامل بستگی به خود انسان دارد و یک نکته دیگه اینکه حداقل یک دین هست که نسبت به دین های دیگه کامل هستش
و ضمناً ما باید این رو در نظر بگیریم که تعریف اخلاق ( همانگونه که دوستان گفتند) بستگی به جامعه داره و متغیر است یعنی یک فرد می تواند در یک جامعه یک شهروند با اخلاق باشد ولی همان فرد در جامعه دیگری اینگونه نباشد...
پس اخلاق به تنهایی نمیشه ملاک باشه.

محسن آزماینده
23rd October 2011, 12:49 AM
به نظر من عمل کردن کامل بستگی به خود انسان دارد و یک نکته دیگه اینکه حداقل یک دین هست که نسبت به دین های دیگه کامل هستش
و ضمناً ما باید این رو در نظر بگیریم که تعریف اخلاق ( همانگونه که دوستان گفتند) بستگی به جامعه داره و متغیر است یعنی یک فرد می تواند در یک جامعه یک شهروند با اخلاق باشد ولی همان فرد در جامعه دیگری اینگونه نباشد...
پس اخلاق به تنهایی نمیشه ملاک باشه.

من هم این نکته را گفتم
وقتی از اخلاق صحبت میکنیم ملاک ما جامعه است
در تاپیک قبلی هم مثالهایی از کشورهای اروپایی رازدم که در آن کشورها دین وجود ندارد ولی اخلاق وجود دارد
در مورد عمل کردن هم جامعه تا حد زیادی موثر است
مثلا برای فردی که هنجارهای اجتماعی را رعایت نمی کند میشود جریمه در نظر گرفت و آن فرد خود نیز جریمه را قبول میکند
ولی برای شخصی که از احکام دین پیروی نمی کند هیچ جریمه ای نیست

Sookoot
23rd October 2011, 02:00 AM
اینجا یک سوال برای من پیش میاد که ما چگونه یک آموزه صحیح دینی رو با آموزه تحریف شده تشخیص بدیم درصورتی که بعضی امور هستند که اثر آن در آینده ظاهر می شود و همچنین بعضی از آموزه ها در یا حیطه عقل نیست یا هنوز عقل به درک آن نرسیده است! اگه میشه در این مورد بحثی داشته باشیم
[golrooz]

دوست عزیز تشخیص اموزه صحیح دینی از بدعت و تحریفی که در دین وارد شده ، ضمن اینکه با رجوع به ارکان اربعه (کتاب و سنت اجماع و عقل) خیلی مشکل نیست - اما درعین حال درصورت پیچیدگی وبغرنج بودن رجوع به کارشناس مذهبی را میطلبد (مانند انکه اشخاص برای تشخیص بیماری خود الزاما به طبیب مراجعه میکنند نه کس دیگر)

مثلا صبر یک اموزه کهن دینی واخلاقی است اما حدود و ثغور ان تا چه حد؟در مقابل ایینی که میگوید صبوری تا بی نهایت ! یعنی اگر کسی سیلی برشما زد سمت دیگر صورتتان راهم برایش اماده کنید !
اموزه های اخلاقی اسلام این را نمیپسندد و برای میزان صبر و نوسان ان باتوجه به اوضاع و احوال پیرامونی اندازه متعارفی قائل است - تشخیص این اندازه متعارف مهم است

طلیعه طلا
23rd October 2011, 12:04 PM
سلام :

پیش ترها همیشه فکر میکردم اخلاق از دین برخاسته است و اگر روزی به دلایلی بساط دین ورزی برچیده بشه طبعا اصول اخلاقی از میان ما انسانها رخت
برخواهد بست ! و نتیجتا ما دچار نوعی جنون بی اخلاقی خواهیم شد که در طی آن سنگ روی سنگ قرار نخواهد گرفت ! اما بعدها دیدم که چنین نیست !
و اخلاق و اصول اخلاقی خیلی پیش تر از دین و دیانت در بین ما آدمها وجود داشته حتی امروزه هم در بدوی ترین قبایل که نامی و صحبتی از دین و دین ورزی
نیست باز اخلاق هست !

و این ما را به این نکته رهنمون میشه که اخلاق یک ضرورت اجتماعی میان ما انسانهاست و لزومی نداره که در یک جامعه همه دین دار باشند تا اخلاق سامان بگیره .
البته بمونه که گاهی عرفهای اجتماعی جای دین و نیز اخلاق را میگیره و این عرفها ممکنه به لحاظ انسانی یا حقوقی به زعم ما چندان صحیح و خوشایند نباشن .
اما دایره ی عرف های اجتماعی محدود به همان قوم و جامعه اییه که اون رو از گذشتگان خودشون به ارث برده ان ، در حالیکه اخلاق و معیارهای اخلاقی میتونه فراگیرتر
از یک قوم و ملیت باشه و زبان عمومی تری داشته باشه که در برخوردهای انسانی برای هردو طرف قابل فهم و قابل اجراست .

از طرفی نیز عرف های اجتماعی در خیلی مواقع تاریخ مصرف محدود خودشان را دارن و ممکنه به تدریج با گسترش علم و آگاهی انسانها به مرور زمان رو به اضمحلال برون و ما جز در کتابهای تاریخی شاید نامی از اون ها نشنویم ! در حالیکه اخلاق و فضائل اخلاقی تاریخ مصرف ندارن و همیشه در بین انسانهای مختلف تازگی خودشان را در میان حفظ کرده ان و حتی میتونیم بگیم چه بسا اون قدر برجسته باشن که اساطیر گذشته را به دلیل همین فضائل اخلاقی شون جاودانه کرده ان .

از طرفی هم چنین نیست که می پنداشتم که لازمه ی حفظ اخلاق دین ورزیه چرا که ما به مدد ارتباطات گسترده ی امروز می بینیم که خیلی از جوامع ، اهل دین و
باورهای دینی نیستند(حداقل آنطور که ما تصور میکنیم ) در حالیکه کاملا جامعه ای اخلاقی و دارای روابط بسیار سالم انسانی ان . در حالیکه بر عکس جوامع دینی و
مذهبی هم داریم که اتفاقا بر خلاف تصور اصلا اخلاقی نیستن و تازه منبع و سرچشمه ی بی اخلاقی و ترویج بی اخلاقی و زیرپا گذاشتن اخلاقن . این نشان میده
که اون چه که به یک جامعه ثبات میده اخلاقه و نه لزوما دیندار کردن مردم !
چرا که اخلاق که برای حفظ سلامت یک جامعه در حکم آب حیاته خصلتی ایه که خود انسانها در زمان شکل گیری هر اجتماع و روابط انسانی خودبخود به آن میرسن و نسبت به آن متعهد میشن و نیازی به متولی یا فشار و اجباری در میان نیست چرا که نوعی قرار میان ذات انسانهاست در حالیکه اگر دینداری مبنای اخلاق قرار بگیره هم میتونه بدل به نوعی دوگانگی در رفتارهای انسانی بشه چرا که بسیاری از انسانها در رفتار، اخلاق رو وابسته به اعتقاد به دین نمیدونن و وادار کردن اون ها به دین ورزی همین یک مایه ی امید یعنی تعهد به اخلاق رو هم در روابط انسانی از اون ها میگیره و هم اینکه نهایتا با این برنامه یعنی عدم اعتقاد به دین و در عین حال وادار شدن به دینداری اونه ها رو به ریاکاری سوق میدیم و این ریاکاری و تقلب خود اخلاق رو زیر پای اعتقاداتی که ریشه ای واقعی در وجود خیلی آدمها نداره رو له میکنه و از طرفی هم باعث تردید در باور سلامت در روابط میشه که باز به معنای وقوع فاجعه و رفتن به سوی قهقرای رفتاریه .
این مسئله این سوال را پیش می آورد که حقیقتا دایره ی کاربرد و انتظار ما از دین تا کجاست و دایره ی انتظار و کاربرد ما از اخلاق تا چه حیطه ای یه ؟

طلیعه طلا
23rd October 2011, 12:08 PM
بهتره دين و اخلاق را روياروي هم قرار نديم.

اگر رابطه دين را با علم اخلاق بسنجيم، اين رابطه کل و جزئه، يعني دين به لحاظ محتوا عبارت است از: عقايد، اخلاق و احکام عملي،

ولي اگر رابطه دين را با اخلاق در انسان بسنجيم, رابطه دين و اخلاق يک رابطه مکمليه...

دين آمده تا اخلاق را تکميل کنه.

پيامبر اسلام فرمود: بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاق. من براي تکميل کردن خوبي هاي اخلاقي مبعوث شدم،

بنابراين در هر دو صورت، دين و دينداري بدون اخلاق ناقصه و اخلاق نيز بدون دين هم ناقص مي باشه.

کارکرد دين در اخلاق انساني دقيقا به عنوان يک پشتوانه اعتقادي، تبييني و اجراييیه، بنابراين بحث برتري يکي بر ديگري اصلا مطرح نيست.

deepdrip
23rd October 2011, 11:12 PM
بهتره دين و اخلاق را روياروي هم قرار نديم.

اگر رابطه دين را با علم اخلاق بسنجيم، اين رابطه کل و جزئه، يعني دين به لحاظ محتوا عبارت است از: عقايد، اخلاق و احکام عملي،

ولي اگر رابطه دين را با اخلاق در انسان بسنجيم, رابطه دين و اخلاق يک رابطه مکمليه...

دين آمده تا اخلاق را تکميل کنه.

پيامبر اسلام فرمود: بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاق. من براي تکميل کردن خوبي هاي اخلاقي مبعوث شدم،

بنابراين در هر دو صورت، دين و دينداري بدون اخلاق ناقصه و اخلاق نيز بدون دين هم ناقص مي باشه.

کارکرد دين در اخلاق انساني دقيقا به عنوان يک پشتوانه اعتقادي، تبييني و اجراييیه، بنابراين بحث برتري يکي بر ديگري اصلا مطرح نيست.


منم با نظر ایشون موافقم . مقابله این دو در مقابل هم از اشتباهات محرز محسوب میشه . هر دو در کنار هم ، موجبات تعالی و سازندگی رو فراهم می کنه .خانم طلیعه باید بگم از پاسخی که دادین ، لذت بردم .

محسن آزماینده
23rd October 2011, 11:21 PM
دوستان اگر از نظر منطقی بخوایم بحث کنیم بین 2 عبارت دینداری و اخلاق لفظ "یا" به کار برده شده
باید در مورد ارجعیت یکی بر دیگری صحبت کنیم

javadbabaei
24th October 2011, 12:05 AM
دوستان اگر از نظر منطقی بخوایم بحث کنیم بین 2 عبارت دینداری و اخلاق لفظ "یا" به کار برده شده
باید در مورد ارجعیت یکی بر دیگری صحبت کنیم

به نظر من دین راه یا مسیری میشه برای رسیدن به هدف که اخلاق هستش


اخلاق یعنی شکوفایی حقیقت در درون آدمی
علامه جعفــــري

محسن آزماینده
24th October 2011, 01:41 PM
به نظر من دین راه یا مسیری میشه برای رسیدن به هدف که اخلاق هستش


اخلاق یعنی شکوفایی حقیقت در درون آدمی
علامه جعفــــري



پس از گفته هاي شما چنين استنباط ميشه كمه براي شخصي كه اخلاق كاملي دارد دين بي ارزش است؟؟؟
چون دين در نهايت براي رسيدن فرد و جامعه به اخلاق تلاش ميكند

در اين حالت يك سوال پيش مي آيد:

معيار تشخيص اخلاق خوب از بد چيست؟؟؟؟
به نظر خود من هنجارهاي اجتماعي اخلاق خوب و بد را از هم جدا ميكند

javadbabaei
24th October 2011, 07:01 PM
اگر ما فرض کنیم که یک دین کامل باشد و شخص با اخلاق خود دین می شود بذارید یک مثال بزنم: فرض کنید با یک شمع روشن وارد یک اتاق تاریک شده اید قطعا برای روشن کردن اتاق با نور اون شمع به دنبال کلید چراغ می گردید وقتی به منبع نور(لامپ) رسیدید باز هم نور شمع به دردتون میخوره !!

درمورد نظرتون هم نظر من این است که اگه انسان کامل رو فردی با اخلاق بدونیم و همچنین انسان کامل با انسان کامل دیگر فرقی ندارد پس به این نتیجه میرسیم که اخلاق یکسان است. پس اخلاق خیر مطلق است

و همچنین به گفته دوستان این عرف ها هستند که دستخوش تغییرات جامعه می شوند و متغیر هستند!
نظر شما چی هست؟

محسن آزماینده
24th October 2011, 07:14 PM
اگر ما فرض کنیم که یک دین کامل باشد و شخص با اخلاق خود دین می شود بذارید یک مثال بزنم: فرض کنید با یک شمع روشن وارد یک اتاق تاریک شده اید قطعا برای روشن کردن اتاق با نور اون شمع به دنبال کلید چراغ می گردید وقتی به منبع نور(لامپ) رسیدید باز هم نور شمع به دردتون میخوره !!

درمورد نظرتون هم نظر من این است که اگه انسان کامل رو فردی با اخلاق بدونیم و همچنین انسان کامل با انسان کامل دیگر فرقی ندارد پس به این نتیجه میرسیم که اخلاق یکسان است. پس اخلاق خیر مطلق است

و همچنین به گفته دوستان این عرف ها هستند که دستخوش تغییرات جامعه می شوند و متغیر هستند!
نظر شما چی هست؟


عرف در طول زمان دستخوش تغيير قرار ميگيره و در يك زمان واحد، تعيين كننده است
به طوري كه براي مواردي كه در قانون حكمي براي آنها نيست عامل تعيين كننده عرف منطقه است

javadbabaei
24th October 2011, 07:40 PM
عرف در طول زمان دستخوش تغيير قرار ميگيره و در يك زمان واحد، تعيين كننده است
به طوري كه براي مواردي كه در قانون حكمي براي آنها نيست عامل تعيين كننده عرف منطقه است
آفرین !پس شما هم قبول دارید که عرف ها در حال تغییر است .
در تکمیل فرمایش شما من چند ماه پیش مطلبی در اینترنت خواندم که در دو قبیله در پاکستان خواهر پسری به دلیل رابطه داشتن آن پسر با دختری در قبیله ای که از نظر شان اجتماعی بالاتر از قبلیه آن پسر بود مورد تجاوز درجلوی پلیس و ملا عام قرار گرفت. چون در آن قبیله عرف بود که رابطه داشتن با قبیله ای که شان و منزلت پایین تر نسبت به آنها داشتن ننگی است که فقط با این عمل جبران می شود قانون سکوت کرد.حال اگر رابطه داشتن در کشور های غربی کاملاً عادی است.

حال به نظر من اخلاق در این مورد این است که گناه یک انسان را نباید به پای انسان دیگر نوشت.

محسن آزماینده
25th October 2011, 12:04 AM
از نظر اخلاقی کار درستی در این آن قبیله انجام نشد

خبری هم که چند سال پیش در کشور ایتالیا(البته فکر کنم)سرو صدا کرد:

دختری از خانواده مسلمان گناهی غیر قابل بخشش از نظر دینی انجام داد
پدردختر او را در داخل خانواده محاکمه کرد و طبق قوانین اسلام با اون رفتار کرد
تا مدتها این خبر در رسانه ها بود که چرا خانواده با قوانین جامعه رفتار نکردند


چون این خبر به عنوان تاپیک مربوط میشه از دوستان درخواست دارم تا کار پدر را نقد کنند
ممنون

javadbabaei
29th October 2011, 12:50 PM
ببخشید دیر اومدم دیگه کم کم داره میانترم های دانشگاه هم شروع میشه[nishkhand]

درباره کار پدر من متاسفم برای وجود افراط گرایان اسلامی
اولا خود اسلام تشخیص میده کی صلاحیت قضاوت داره هر چقدر هم مطابق با قوانین رفتار کرده بود باز هم از نظر اسلام گناه است.

masoome16
8th November 2011, 06:45 PM
اگر انسان دیندار به اصول اخلاقی نیز پایبند باشد. خود به خود باعث ترویج دین و دینداری خواهد شد.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد