PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : همه طنازی های های فیروز کریمی



amin_745
14th October 2011, 08:13 PM
سایت گل- حضور فیروز کریمی در شاهین بوشهر می تواند خنده را به لیگ برتر برگرداند اما اینکه این خنده در پایان فصل هم بر لبان هواداران شاهین خواهد بود یا نه را باید تاریخ وگذشت زمان مشخص کند. در این lمجال مروری داریم به همه مصاحبه های طنز فیروز کریمی:


بازی صبا وبرق را کلا یک نیمه اش را دیدم زیرا به خاطر نور ضعیف ورزشگاه ،فقط سمت خودم را می دیدم.اواسط بازی یکی آمد به من گفت بنشین سرجات.گفتم شما چه کاره اید؟ چراغ دستی انداختم دیدم داور چهارم است عذر خواهی کردم.محسن بیات بازی را برایم گزارش می کرد. خداییش هم خوب گزارش می کرد ومن گوش می دادم تا براساس گفته های او تیم را آنالیز کنم.او که رفت داخل زمین محسن بیاتی نیا آمد گزارش کند که برای دلخوشی من همه را اغراق کرد وگل خوردیم.آقای آیت الهی رییس هیئت فوتبال فارس گفته که نور ورزشگاه هزار لوکس است من فکر می کنم شما بد متوجه شده اید. ایشان احتمالا گفته اینجا هزار تا آدم لوس است.او گفته من پیر چشمی دارم وباید مرا نزد دکتر خدادوست(جراح معروف چشم)ببرد. من از ایشان خواهش می کنم برای من ولخرجی نکند،این پول را بدهد یک تردمیل بخرد تا خودش را لاغر کند ونخواهد کلی پول برای یک کت وشلوار بدهد!

***
روزى كه من به مشهد رفتم خبر دادند كه استاديومى در حال ساخت است كه يكى از بى نظيرترين استاديوم هاى ايران خواهد بود. برايم خيلى جالب بود رفتم ديدم در بهترين استاديوم ايران يك كارگر افغانى با بيل در حال فعاليت است، بعد از شش سال دوباره براى مربيگرى ابومسلم به مشهد رفتم كه سراغ ورزشگاه را گرفتم گفتند همچنان در حال ساخت است، يك روز كه بيكار بودم به استاديوم رفتم كه ديدم آن كارگر افغانى كه حالا تبديل به پيرمردى شده بود با همان بيل در حال كار كردن است. بنده خدا پيرمرد بيلش كلا ساييده شده بود و با دسته بيل مشغول شخم زدن بود.

***

آقاى پورحسن مديركل تربيت بدنى خراسان زحمات زيادى مى كشند تا ورزش درآمد زا باشد، ايشان براى درآمد زايى در زمين سوزن ته گرد مى كارند و با آبيارى آن ها در دراز مدت ميخ طويله از زمين درو مى كنند، اين واقعيت نشان مى دهد ايشان چقدر در مديريت خود درآمدزا هستند چرا كه هيچ كسى به فكر توليد ميخ طويله از طريق كاشت سوزن ته گرد نيست.
***
براى من روزنامه ها اصلا مهم نيستند. آنها هرچه مى خواهند مى نويسند. شما بازيكنان شايد برايتان جالب باشد كه روزنامه اى عكس شما را چاپ كند و با شما مصاحبه كند اما من روزنامه اى كه با شما صحبت كرده و پوسترشما را چاپ كرده با پايم بلند نمى كنم. فكر مى كنيد اين روزنامه ها به چه دردى مى خورند تنها به درد سبزى فروش ها و شيشه پاكن ها!

***

ابراهيم تهامى نياز شديدى به ارشاد داشت هر وقت من قصد داشتم جلو بروم تا از لب خط تيم را به جلو فرابخوانم او زودتر از من مى رفت براى همين يك دفعه شور عجيبى مرا در بر گرفت و با ضربه اى محكم به پشت گردنش زدم تا سكندرى به زمين بخورد تا از اين به بعد بفهمد كه هر وقت من به جلو مى روم او عقب بيايد.

***

بلندگوهاى ورزشگاه سليمى كيا كرمان زمانى كه همه بيرون رفته بودند شروع به كار كرد و فردى از پشت بلندگو داد مى زد تماشاگران فهيم به تيم ميهمان فحش ندهيد كه من وقتى به داخل زمين رفتم ديدم چند كلاغ تنها در ورزشگاه حضور دارند كه تازه متوجه شدم گوينده استاديوم براى كلاغ ها صحبت مى كند.حالا می گویند برو شاهدبیاور.من که نمی توانم بروم کلاغ را دستگیر کنم بیاورم تا شهادت بدهد.کلاغ آنجا بود ورنگش هم سیاه بود. این هم نشونه اش.

***

اگر تمام جريمه هايى كه من به كميته انضباطى پرداخت كرده ام را حساب كنيد مى بينيد كه سه دانگ از شش دانگ فدراسيون بايد به نام من سند زده شود، نمى دانم دوستان چگونه در قيامت مى خواهند جواب مرا بدهند. من ذره اى از سهم خود كوتاه نمى آيم و تا عمر دارم مى گويم كه سه دانگ از فدراسيون مال من است.

***

درست در دقيقه ۲۰ بازى استقلال اهواز با كشت و صنعت شوشتر بود كه ديدم گوسفندى از كنار پايم به داخل زمين رفت، به فاصله يك دقيقه نزديك به ۲۰۰ گوسفند داخل زمين بودند. ناظر فدراسيون در آستانه سكته بود كه من تمام بازيكنانم را به صف كردم تا با حركت انتحارى گوسفندان را به بيرون از چمن هدايت كنيم. گوسفندان خيلى زرنگ بودند و دست مرا خواندند كه من سريع تغيير تاكتيك دادم تا موفق شدم آنها را از زمين بيرون كنم.

***

زمانى كه در شهاب زنجان بودم مهدى ثابتى در بازى اشتباه بچگانه اى كرد كه به او گفتم برو خانه كه داور اجازه خروج به او نداد و خودم وارد عمل شدم و با دوى ۱۰۰ متر به دنبال او رفتم كه وى براى حفظ جانش از در ديگر استاديوم به داخل خيابان رفت. من هم كه نمى خواستم جلوى اين بازيكن كم بياورم به دنبال او رفتم و تا آخر شب در تعقيب و گريز بودم كه پس از چند ساعت بالاخره او توانست فرار كند. وقتى برگشتم استاديوم گفتند همه رفتند خوابيدند و تنها شما بيداريد. ساعت را كه نگاه كردم ديدم ۳ صبح است.

***

شاه حسينى اگر مرا سه هفته يك بار نبيند مريض مى شود براى همين كه علاقه بسيارى به سلامت او دارم قصد دارم هر دو هفته يكبار به كميته انضباطى سرى بزنم تا شاه حسينى نگران من نشود.

***

به كميته انضباطى گفتم براى خريد پژو ۴۰۵ به باشگاه استقلال رفتم. متاسفانه آقاى فتح الله زاده دندان گردى كرد كه من به او گفتم اگر دوست دارى ماشين را به موزه ببرى به من نفروش اما اگر قصد اين كار را ندارى لطف كن و با قيمت مناسب ماشين را به من بفروش اما برخى دوستان كه قصد داشتند ماشين را از چنگ فتح الله زاده دربياورند مدعى شدند من براى عقد قرارداد براى سرمربيگرى استقلال به دفتر فتح الله زاده رفتم.

***

وقتى يكى از روزنامه هاى ورزشى را به من دادند گفتم اين روزنامه انستيتو زيبايى را تبليغ مى كند يا بنگاه فروش ابرو و چشم است كه به من گفتند ليست فروش استقلال است و اين چشم و ابروى بازيكنان مازاد استقلال است كه با لبخند گفتم اين نقاشى چشم چشم دو ابرو است نه روزنامه ورزشى!

***

مشکل قرار داد من با استقلال اهواز قضایی نبود بلکه غذایی بود. گفتند باید خیار بخوری(اشاره به اصطلاح خیار فسخ در قواعد حقوقی وقضایی)

***

پيروز قربانى را براى اين بيرون كردم كه خبرنگارانى كه ذائقه شعر و شاعرى دارند را پيدا كنم، روزى كه به پيروز گفتم از فردا نيا، فردا روزنامه ها را كه ديدم متوجه شدم تمام خبرنگاران شاعر هستند چون با فونت درشت تيتر زده بودند پيروز فيروز را اخراج كرد. از آنجا به بعد متوجه شدم اگر روزنامه هاى ايران بسته شوند تعداد شعرا افزايش مى يابد.

***

می گویند 30 ثانیه فقط بیا لب خط. من چه چطوری 30 ثانیه دستور تاکتیکی بدهم؟تا بگویم مصطفی 30 ثانیه تمام شده . باید بروم روی نیمکت. تازه نصف تیم ماهم (استقلال اهواز)اسم کوچکشان مصطفی است.تا صدا بزنم همه نگاه می کنند.می گویند ادبیاتت را عوض کن. مثلا بگویم آقای اکرامی لطف کن یک سانتر بنواز،جناب کمایی محبت بفرمایید با ضربه سر جسارتا گلزنی کنید!

***
ما هر وقت کاپیتانمان رافرستادیم برای شیر یا خط، باخت. امروز ناجی بداوی را فرستادیم وبرد. ناجی از بچگی شیر یا خط باز بوده.
***

تولیا گلر ما قبلا در کشورش مرغداری داشته. حالا به یاد اون روزها می خواست مرغ بگیرد.

***
یک بازیکن محوری داشتم که تمام برنامه تاکتیکی تیم را روی دوش او گذاشته بودم. دقیقه 10 گفت من را تعویض کن گفتم چرا؟ گفت یبوست دارم. هفته بعد دوباره گفت من را تعویض کن گفتم چرا؟ گفت اسهال دارم. گفتم ای لعنت به من که.....تو شل می شه من باید حیا کنم سفت میشه من باید رها کنم!(مصاحبه با روزنامه نیم نگاه شیراز)
***

دکتر تیم استقلال اومد به زمین. ساکش 50 کیلو بود. فکر کنم سیمان توش داشت.به میلاد میداوودی گفتم برو بهش بگو بره بیرون. میلاد از سرعتی های تیم ماست اما با همان ساک هم بهش نرسید. من به دکتر گفتم شنیدم 100متر را زیر 5ثانیه می زنی.

***

ما با تیمی از مشهد بازی داشتیم. 5تا هافبک گذاشتم چون آنها 4تا هافبک داشتند گفتم میانه میدان را بگیریم. دیدم شدند 5تا هافبک. تعجب کردم. شمردم دیدم 12نفره به زمین آمده اند. هرچه به داور گفتم قبول نکرد. یکهو کنار خط دیدم کاپیتان ما یک از بازیکنان اونها را گرفته. گفتم ولش کن گفت این نفر دوازدهم بود. می خواست دربره.کنار خط کشتی شروع شد. کشتی را کاپیتان ما برد اما بازی را با رای کمیته انضباطی سه بر صفر بازنده شدیم.

***

پنالتی که شد به مهدی ثابتی گفتم بچسبه به تیر دروازه. بحث اعتراض به داور نبود.اگر خدای ناکرده شیرجه می زد ومصدوم می شد من شرمنده خانواده اش می شدم. اینها امانتند دست ما.

***

در کل مقصر خاله‌ها هستند! خاله و خاله‌بازی پدر فوتبال را درآورده! یکی از من پرسید چطور مربی شوم؟ گفتم ببین در فامیل‌تان چه کسی پتانسیل پیشرفت دارد؟ از الان به او بچسب! فردا که مدیر شد، تو هم مربی می‌شوی!
***


من یک ایراد از تاکتیک استانکو گرفتم که چرا باید هرکس از هرکجا گرفت برای دایی سانتر کند؟ آمدیم پیشانی دایی کورک زد! بعد چه؟


***


بازی داشتیم با تیم همایون‌خان‌ شاهرخی، دروازه‌بان ما فامیلش «لک» بود و گل‌هایی که قبل از بازی بین مربیان رد‌وبدل می‌شود، دست او بود. ما رفتیم داخل زمین و او نیامد، همینطور که به همایون خان نزدیک می‌شدم با صدای بلند صدا می‌زد؛ «لک، لک، لک‌لک!» آقا کل نیمکت ما در کسری از ثانیه می‌گفتند: «لک‌لک»! همایون خان فکر کرد ما لک‌لک گم کرده‌ایم! همین که دستیارم گفت: «آن‌جاست، دارد می‌آید» همه برگشتند به آن سمت که لک‌لک ما را ببینند!

طلیعه طلا
14th October 2011, 09:31 PM
اگه این بنده خدا رو شبی نیم ساعت بیارن تو رسانه ،دیگه نیازی به ساخت برنامه های پر هزینه طنز احساس نمی شه .

در ضمن ، افسرده ها هم درمان میشن و لب مردم به خنده وا میشه .

خودش آخر فیلمه ... چقدرم با نمک و باهیجان وقایع رو تعریف می کنه ... چه بلاهایی هم سرش میاد ...

amin_745
17th October 2011, 09:23 PM
بازگشت طوفانی فیروز به لیگ برتر!
استاد بعد از تساوی در آخرین لحظه مقابل نفت با گزارشگر تلویزیونی چنین حرف زد
مصاحبه كننده: شما دقيقه 93 بازي رو به تساوي كشوندين، آيا اين اتفاق حاصل خوش شانسي نبود؟
فيروز كريمي: پَ نه پَ حاصل برنامه ريزي تاكتيكي بود!

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد