ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان جالب



NameEly
1st October 2011, 12:44 AM
زن و شوهر جوان سوار بر موتور در دل شب می راندند. آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند. زن كه از سرعت زياد مي ترسيد و از طرفي نگران بود به همسرش گفت: یواش تر برو، من می ترسم. مرد گفت: نه، اینجوری خیلی بهتره. زن پاسخ داد: خواهش میکنم، من خیلی می ترسم. مرد جوان كه ميدانست نمي­تواند كاري كند گفت باشه اما يك شرط داره؟ اول باید بگی که دوستم داری. زن جوان بلند در گوش همسرش داد زد: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی. مرد كه سر از پا نمي­شناخت گفت: منو محکم بگیر.
زن جوان هيچ نگفت اما باز هم طاقت نياورد. و در حاليكه محكم به كمر همسرش چسبيد بود گفت حالا میشه یواش تر بروني؟ مرد جوان كه اوضاع را به وفق مراد خويش ديد ادامه داد باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه. در ثاني ديدم هم ندارم . سپس كلاه كاسكت را به همسرش داد تا ...

روز بعد واقعه ای در روزنامه­ ها ثبت شده بود .برخورد موتور سیکلت باساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در دم درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه همسر جوانش را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید و باز دمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می­یابد که نفس آدمی را می برد

http://www.tehranmusic149.com/images/smiles/icon_sad.gif http://www.tehranmusic149.com/images/smiles/icon_sad.gif http://www.tehranmusic149.com/images/smiles/icon_sad.gif http://www.tehranmusic149.com/images/smiles/icon_razz.gif http://www.tehranmusic149.com/images/smiles/icon_razz.gif http://www.tehranmusic149.com/images/smiles/icon_razz.gif

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد