PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ادیان و مذاهب ابتدایی در تاریخ



Majid_GC
29th September 2011, 11:35 AM
ادیان (http://tarikhema.ir/words/%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%a7%d9%86/) ابتدایی هنوز در گوشه و کنار جهان ، انسان ها و اقوامی به صورت ابتدایی زندگی می کنند ، بومیان استرالیا ، قبایل افریقایی قبایل سرخپوست امریکا ، اسکیموهای قطب شمال از این دسته اند .
این مردمان با تمدن و فن آوری دنیا جدید چندان آشنا نیستند و مانند انسان های ده ها قرن قبل ، و گاهی مانند انسان های ما قبل تاریخ زندگی می کنند ، ایشان نه تنها برای امرار معاش خود از وسایل ابتدایی استفاده می کنند ، بلکه به لحاظ فرهنگی و فکری ساده و غیر پیچیده اند انسان ابتدایی ویژگی هایی دارد که باعث شکل گیری اندیشه و فرهنگ خاص او می گردد .وی چنان به جامعه و قبیله خود وابسته است که در واقع از شخصیتی فردی و مستقل برخوردار نیست .او اندیشه و عقیده ای جدا از جامعه خود ندارد و آن چنان مجذوب جامعه خویش است که چشم بسته اخبار و عادات و رسوم آن را می پذیرد و کمتر به خود اجازه می دهد در آنها تامل و تدبر کند . و همین امر موجب می گردد که اندیشه انسان ابتدایی کمتر دچار تغییر و تحول شود .
رسوم و عقاید انسان ابتدایی متناسب با نیازهای جسمی و روانی اوست ، نیازهای جسمانی از قبیل ، غذا ، آب ، دارو ، درمان و مانند اینها و نیازهای روانی مانند نیاز به پناهگاه مطمئن در برابر خطر مرض، مرگ و نابودی ، اندیشه های او را ساخته اند ، اندیشه دینی او با توجه به زندگی او و مشکلات آن شکل گرفته و او کمتر به فکر نجات در زندگی دیگری جز زندگی کنونی است .
شناخت انسان ابتدایی بیشتر بر حواس ظاهری وتجربیات جسمی او مبتنی است و تعقل و تفکر در اندیشه او جای چندانی ندارد ، دین (http://tarikhema.ir/words/%d8%af%db%8c%d9%86/) ابتدایی به انسانی تعلق دارد که ساده – زود باور – حس گرااست بنابراین هرگز ساختاری پیچیده ندارد . وی بر اساس عادات و رسوم قبیله خود برای تامین نیازها و رفع موانع و مشکلات به نیروهای نامحسوسی که به اعتقاد او در پدیده های طبیعی و محسوس وجود دارند پناه می برد و از آنها کمک می جوید ، و دین (http://tarikhema.ir/words/%d8%af%db%8c%d9%86/) او همین است .
از آنجا که عادات ، آداب و رسوم قبایل مختلف و نیز مظاهر طبیعت در نقاط مختلف جهان بسیار متنوع است . بنابراین ادیان (http://tarikhema.ir/words/%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%a7%d9%86/) ابتدایی نیز بسیار متنوع هستند . به گونه ای که شمارش این ادیان (http://tarikhema.ir/words/%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%a7%d9%86/) کاری غیر ممکن است زیرا هر قبیله و روستایی، دین (http://tarikhema.ir/words/%d8%af%db%8c%d9%86/) ویژه ای دارد و امور خاصی را می پرستند و اعمال خاصی را انجام می دهند . این تنوع ، مطالعه و بررسی عقاید و اندیشه های دینی تمام اقوام ابتدایی را ناممکن می گرداند با این حال ، دین (http://tarikhema.ir/words/%d8%af%db%8c%d9%86/) پژوهان و انسان شناسان ویژگی هایی را برای ادیان (http://tarikhema.ir/words/%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%a7%d9%86/) ابتدایی بر شمرده اند ، آنان معتقدند که ادیان (http://tarikhema.ir/words/%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%a7%d9%86/) مزبور با همه تنوع و تکثرشان ، در اموری که به ان اشاره می کنیم ،مشترک هستند. ویژگی های مشترک ادیان ابتدائی
۱-مانا کلمه مانا برگرفته از واژه محلی « ملانزیایی» است که باستان شناسان آن را از اقوام آن جزایر گرفته ، در معنایی علمی به کار برده اند. کشیش انگلیسی ، کودرینگتون ، که برای نخستین بار این عقیده را در ملانزیا مورد مطالعه قرار داد ، اصطلاح مانا را چنین تعریف می کند :
نیرو و نفوذی است غیر مادی و در یک معنا مافوق طبیعت که بوسیله قدرت مادی یا هر نوع قدرت و برتری که انسان داراست ظاهر می شود.به طور کلی ، همه اقوام بدوی اعتقاد دارند که قدرتی مرموز در هر شی وجود دارد که مانند نیروی حیاتی موجود در اشیاست و از سوی اشخاص معین ، به موجودات زنده یا غیر زنده انتقال می یابد. این نیرو را می توان از اشیای جامد به افراد جاندار منتقل ساخت یا از یک شخصی به شخص دیگر ، و یا از اشخاص به اشیای جامد باز گرداند. این نیرو با اشخاص یا اشیایی ارتباط می یابد که سرشت و طبیعتی مستعد داشته باشند. اینان قایل اند که رئیس قبیله و گونه های مهم حیوانات ، گیاهان و سنگها این نیرو را در خود دارند. در جوامع ایتدایی برای مهار نیروی مانا و استفاده از آن تکنیک هایی وجود دارد . نیروی رمزی و جادویی مانا را می توان به صورت مثبت و منفی به کار برد. برای مثال ، این نیرو به ابزار شکار یا کشاورزی منتقل می شود و در موفقیت شکارچی یا کشاورز موثر است. همچنین اشیایی که نیروی مانا به آن داده شده ، به انسان کمک می کند ، تا از خطر نیروها و ارواح شریر در امان باشد..
۲- سحر و جادو
قبایل و انسان های ابتدایی برای تسخیر یا دفع نیروی موجود در طبیعت ( مانا ) از اوراد و اعمال خاصی که سحر و جادو خوانده می شود ، استفاده می کنند این اعمال به صورتهای گوناگونی انجام می پذیرد . گاه فردی که شمن یا جادو- پزشک خوانده می شود . با اعمال و وردهای خاصی که می خواند و شکل و شمایل زشت و وحشتناکی که برای خود ایجاد کرده است و حرکتهای عجیب و فریادهای مهیب سعی می کند نیرویی را که باعث بیماری یک شخص شده تسخیر و رام کند . اما گاهی مراسم سحر و جادو به وسیله فردی خاص انجام نمی شود بلکه عموم مردم قبیله آن را انجام می دهند ، برای مثال : گناهان خود را به حیوانی منتقل کرده ، او را می کشند و یا به قایقی منتقل کرده ، آن را غرق می کنند و بدین ترتیب از بلا یا نجات می یابند یا باعث حاصلخیزی زمین یا باروری انسان یا حیوان می شوند . (جان بی ناس- تاریخ جامع ادیان ص ۱۰)
۳- اعتقاد به فتیش
فتیش به زبان پرتغالی به مضای افسون و طلسم است . فتیش شی یا جسم یا چیزی است که در قیاس با سایر اشیاء عادی و طبیعی ، حالتی بدیع و جالب توجه دارد. مثل سنگ های رنگی ریز و درشت، دانه های زیبا ی و سنبد های زنانه – چوب های سخت و صاف کمیاب استخوان یا شاخ خوش ترکیب شاخهای پیچیده گوزنها ، نظر سنگهای صاف و صیقلی ، اشیاء بلورین و چیزهای بدیعی که ابزار کار رماران وساحر است .
انسان جادو کار به خطا سبک و سیاق افکار خود را به سبک و سیاق طبیعت انگاشته است و خیال کرده است که چون بر تصورات خود می تواند تسلط یابد بر اشیاء نیز می تواند تسلط داشته باشد . جادو کاریها انواع بسیاری دارند مانند جادوی شکار – عشق – کشاورزی سحر باطل و غیره …
تطهیر و کفاره
اصل دیگری که در عموم اقوام ابتدایی دیده می شود و با اصل قبلی ، یعنی تابو مرتبط می باشد ، آداب تطهیر و کفاره است . اگر کسی تابو را رعایت نکند ، آلوده و نجس می شود و زیانهای مهلکی به خود و قبیله اش وارد می شود . برای مثال ، روحی پلید او یا قبیله اش را آزار می رساند . برای رهایی از این وضع باید مراسمی خاص صورت گیرد و یا اعمال به خصوصی انجام شود . اگر روحی پلید بر فرد یا قبیله ای چیره شود ، باید طی مراسمی ویژه با کمک و وساطت روحی قوی تر ، آن روح پلید دفع گردد . آداب و اعمالی که برای تطهیر و کفاره در اقوام مختلف صورت می گیرد ، بسیار متنوع است ؛ به گونه ای که شمارش آنها غیر ممکن است . برخی از این اعمال عبارت است از : روزه گرفتن ، تراشیدن مو ، به خاک افتادن ، دویدن در میان آتش یا جستن از روی آن ، مجروح کردن بدن و …
توتم پرستی
در قرن هجدهم ، مهاجران سفید پوست اعتقاد و اعمالی خاص را در خصوص برخی از حیوانات یا گیاهان ، در میان سرخ پوستان آمریکا مشاهده کردند و واژه «توتم» را از آنها گرفتند . بعدها انسا شناسان وجود این پدیده را در بسیاری از قبایل ابتدایی شناسایی کردند . قبایل بدوی بین خود و برخی از حیوانات شباهتی می بینند و آن حیوان را نیا و جد قبیله خود به شمار می آورند و در حقیقت آن حیوان را توتم خود قلمداد می کنند . برای مثال ، ممکن است قبیله ای خرس را توتم خود بداند و نسبت به ان احترام گذارده ، برای مراقبت از آن توجهی خاص مبذول دارد . آنان حتی از تصویر و مجسمه آن استفاده می کنند و تصویر آن را بر بدن خود خال کوبی می نمایند . افراد قبیله توتم خود را شکار نمی کنند و از گوشت آن نمی خورند . تنها در مراسم و تشریفاتی خاص ، از گوشت آن حیوان استفاده می کنند . همچنین ممکن است گیاهی خاص برای قبیله ای توتم باشد ؛ به گونه ای که افراد قبیله معتقدند غذای آنان بیشتر از این گیاه به دست می آید . آنان برای ازدیاد آن گیاه تلاش نموده ، حتی برای آن مراسمی خاص نیز اجرا می کنند .توتم قبایل ، محدود به حیوانات یا گیاهان نیست و گاه اشیا یا پدیده های طبیعی مانند ماه ، خورشید و ستارگان نیز توتم قبیله شمرده می شوند و از این رو نسیبت به آنها آداب و مراسمی خاص اجرا می شود .
توتم پرستی دو بعد دارد : « اجتماعی » و دیگری « شعایری » : بعد اجتماعی آن – برای مثال – خود را در مسائل خونی و نژادی و نیز قوانین مربوط به ازدواج نشان می دهد . مثلاً در میان قبایل بدوی استرالیا فرد باید همسر خود را از بیرون گروهی برگزیند که با او در یک توتم شریک اند .« بعد شعایری » آن خود را در برخی از اعمال و رفتار در خصوص توتم نشان می دهد . برای مثال ، خوردن گوشت توتم به جز در مراسمی خاص ممنوع است .
آنیمیسم
اصطلاح آنیمیسم که از واژه لاتینی «anima » به معنای « جان و روان » مشتق شده ، برای نخستین بار انسان شناس انگلیسی ، ای . بی . تایلر ( ۱۸۳۲-۱۹۱۷ ) آن را به کار گرفت . او این اصطلاح را برای تبیین نظریه خود در باب منشأ دین به کار برد . وی می گفت : اقوام ابتدایی ، همه موجودات جهان را زنده و دارای نفوس یا ارواح می پنداشتند . آنیمیسم به این معناست که مظاهر طبیعت روح و احساس دارند و از همین رو می توان با آن تعامل بر قرار کرد . انسان تنها موجود زنده ای نیست که دارای روح و اراده است ، بلکه حیوانات ، گیاهان ، سنگها ، رودخانه ها ، کوهها ، اجرام آسمانی ، دریاها و زمین همه روح دارند و می توان با آنها ارتباطی دو سویه بر قرار کرد . نیز می توان با آنها از در چاپلوسی و تملق در آمد و یا آنها را آزار رسانید و به خشم آورد . از دیگر سو ، آنها نیز می توانند به انسان خدمت کنند یا به او صدمه برسانند . انسانهای بدوی با طبیعت به گونه ای رفتار می کنند که گویا دارای درک و شعور است . آنان هنگام ساختن خانه ای بر یک تپه از او اجازه می گیرند و هنگام قطع یک درخت از او رخصت می طلبند . همچنین اینان برای او قربانی می دهند و اجازه می گیرند که هر قطعه از درخت را در راه مقاصد نیک مصرف کنند . نیز به هنگام شکار یک حیوان ابتدا از او عذر خواهی نموده ، به جسد او احترام می گذارند .
برخی اعتقاد به بقای روح انسان بعد از مرگ – که در همه ادیان زنده جهان رواج دارد – و نیز اعتقاد به جن ، شیطان و فرشته را از بقایای اعتقاد به آنیمیسم شمرده اند . به نظر می رسید که این برداشت نابجا باشد . در واقع در آنیمیسم – همان طور که قبلا اشاره شد – اعتقاد بر این است که همه موجودات طبیعت مانند انسان روح دارند . بنابراین اصل ، اینکه انسان جان ، روح ، شعور و اراده دارد ، امری مسلم بوده است . در واقع انسان بدوی همه موجودات عالم را مانند خود می شمرده و نیز برای همه موجودات روحی قایل بوده است . ممکن است کسی این اندیشه را به شدت رد کند ، اما بر این باور باشد که موجوداتی غیر جسمانی از قبیل جن یا فرشته در جهان موجودند .
برخی دیگر ، این عمل مسیحیان را که درخت کاج خاصی را در عید کریسمس به خانه خود می برند و یا گردیدن مسلمانان به دور خانه کعبه را ، از بقایای آنیمیسم شمرده اند . واضح است که این امور هیچ ارتباطی با آنیمیسم ندارد ؛ نه مسیحیان برای آن درخت خاص روح و قدرتی قایل اند و نه مسلمانان سنگ سیاه درون کعبه را جاندار و دارای قدرت می دانند . اینها اشیایی است که به صورت نمادین به کار می رود و ارتباطی با آنیمیسم ندارد .
پرستش مظاهر طبیعت
پدیده دیگری که در میان انسانهای ابتدایی رواج دارد ، پرستش مظاهر طبیعت است . آنان در مقابل مظاهر طبیعت از قبیل ، خورشید ، ماه ، سیارات و ستاره ها ، گیاهان ، حیوانات ، کوهها ، سنگها ، رودخانه ها و دریاها ، آتشفشان ، ابر ، باد و دیگر اشیا و پدیده های طبیعت کرنش کرده ، از آنها یاری می طلبند . در واقع پرستش مظاهر طبیعت لازمه برخی از اعتقاداتی است که قبلا بیان شد . مهم ترین اعتقادی که باعث پرستش این امور می شود ، همان آنیمیسم است . پس از اینکه انسان ابتدایی مظاهر طبیعت را دارای روح ، قدرت و اراده دانست و معتقد شد که این موجودات می توانند در زندگی او تأثیر گذار باشند ، پس طبیعی است که آنها را بپرستد و در مقابل آنها کرنش کند .
البته همان طور که اشاره شد ، انسانهای ابتدایی ، غیر از آنیمسیم ، به نیروهای دیگری نیز در طبیعت معتقدند . آنان بر این باورند که این نیروها در زندگی آنان تأثیر می گذارد ، از این رو برای به کارگیری و استخدام آنها تلاش می کنند . قبلا گذشت که انسانهای ابتدایی به نیرویی به نام مانا در طبیعت قایل اند . نیز معتقدند که برخی از اشیا یا اشخاص دارای این نیرو هستند . به تعبیر برخی ، انسان ابتدایی طبیعت را دارای نیرو و قوایی می داند که می توانند او را یاری دهد یا به او ضرر و زیان برساند . این نیروها دو گونه اند : یا شخص هستند که این همان آنیمیسم است ، و یا اینکه شخصیت ندارند و صرفاً نیرویی مبهم اند که همان نیروی ماناست . انسان ابتدایی برای استفاده از نیروی اول راه پرستش و کرنش را برگزیده و – همان طور که گذشت – نیروی دوم را از طریق سحر و جادو به استخدام در می آورد .
نکته ای را که باید درباره پرستش مظاهر طبیعت بدان توجه داشت ، این است که انسان ابتدایی اساسا جسم این موجودات را نمی پرستد ، بلکه روحی را می پرستد که معتقد است در این موجود نهفته است ؛ هر چند ممکن است گاه افراد ساده تر ، جسم این موجودات را نیز بپرستند .
آیین قربانی
یکی از رایج ترین اعمالی که در همه ادیان جهان به چشم می خورد ، قربانی است . در سراسر تاریخ می توان انسانهایی را دید که قربانیهای گوناگونی را به خدایان ، ارواح ، دیوها و نیاکان پیشکش می کردند . اغلب این قربانیها حیواناتی است که کشته و سوزانده می شود و یا طبح شده ، در پیشگاه خدایان از آنها می خورند . اما تقریبا هر شی دیگری می تواند یک قربانی باشد . انسانها شراب ، شیر ، آب، چوب ، ابزار ، اسلحه و جواهرات و اشیای دیگری را به خدایان تقدیم می کرده اند . حتی گاه این قربانیها انسان بوده اند که البته بیشتر انسانهایی که اسیر می گشته اند ، برای خدایان قربانی می شده اند و گاه نیز فرزند یا عزیزترین افراد قبیله را قربانی می کرده اند .آیین قربانی در میان ادیان ابتدایی بسیار رواج دارد . اما سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که هدف این انسانها از قربانی کردن چه بوده است ؟برخی بر آن اند :که انسانهای ابتدایی نیروهای موجود در طبیعت را با سحر و جادو به استخدام خود در می آورده اند ، اما به تدریج به این نتیجه رسیدند که برخی از نیروها چنان قوی هستند که نمی توان آنها را با سحر و جادو تسخیر کرد . از این رو ، آنان بر آن شدند ، تا با پیشکش کردن قربانی دل آنان را به دست آورده ، از آنان استفاده کنند . اما همان طور که گفته شد ، انسانهای ابتدایی نیروهای موجود در طبیعت را به دو دسته تقسیم کرده ، برخی را دارای تشخص و برخی را فاقد آن می دانسته اند . قربانی دادن برای موجود ی غیر متشخص بی معناست ؛ چرا که او اراده و احساس ندارد که تحت تأثیر قربانی قرار بگیرد . در واقع آن نیرو را تنها با سحر و جادو می توان تسخیر کرد . اما برای موجود متشخص باید قربانی کرد و او را تحت تأثیر قرار داد .
انسان ابتدایی معتقد است که نیروهای طبیعت به گونه ای از قربانی بهره مند می شود : آنان از خوردنیها و آشامیدنیهای پیشکش شده استفاده ، و بوی قربانیهای سوزانده شده را استشمام می کنند .
پرستش ارواح نیاکان
اعتقاد به اینکه انسانها با مرگ کاملاً از بین نمی روند و به گونه ای به حیات خود ادامه می دهند ، تاریخی بس طولانی به قدمت حیات انسان دارد . قبلا گذشت که انسان نئاندرتال و کرومانیون همراه جسد مردگان خود توشه و ابزار و اشیای دیگری را دفن می کرده اند که این امر حکایت از اعتقاد آنان به ادامه حیات انسان بعد از مرگ بدنی دارد . یکی از اعتقادات عمومی انسانهای ابتدایی این است که مردگان به نوعی به حیاب خود ادامه می دهند و می توانند به انسانهای زنده کمک کرده ، یا به آنان زیان رسانند . بنابراین در میان این انسانها احترام به مردگان و پرستش آنها امری معمول است . نکته ای که در بین انسانهای ابتدای در خصوص مردگان جلب توجه می کند ، ترس و وحشت آنان از مردگان است ؛ به گونه ای که آنان ترفندهای زیادی برای در امان بودن از مردگان به کار می بندند . آنان مرگان را با طناب می بندند یا با تکه چوبی که در سینه مرده فرو می برند ، او را به زمین میخکوب می کنند یا سنگهای بسیار بزرگی را روی قبر می گذارند . همچنین گاه مرده را از پنجره یا پشت بام منزل خارج نموده ، در هنگام حمل جنازه ، به صورت پیچ در پیچ حرکت می کنند ، تا مرده نتواند را بازگشت به خانه را پیدا کند .
البته عموما ترس مفرط هنگامی است که فرد از دنیا رفته ، با بازمانگان خصومتی داشته ، یا در جوانی مرده باشد ، یا در اثر غفلت یا تعدی ، جان خود را از دست داده ، یا اینکه در دنیا با تحل رنج زیاد ، به گونه دیگری با او برخورد می شود . اعتقاد انسانهای ابتدایی بر این است که ارواح نیاکان می توانند به سود آنان عمل کنند . به همین جهت ، اینان برای خشنود ساختن ارواح تلاش می کنند . مثلا وسایل شخصی فرد متوفی را همراه او دفن می کنند و گاه حتی همسر یا خدمت گزاران مخصوص او را همراه او دفن کرده ، یا جسد او می سوزانند . این انسانها گاه خوردنی ها و آشامیدنی ها را نیز به ارواح نیاکان خود پیشکش می کنند . اعتقاد دیگری که در میان اقوام بدوی وجود داشته و دارد این که روح انسانهای شریر و بدخود ، به شیاطین و دیوهایی با همان صفات فرد ، بدل می شود و از سوی دیگر ، انسانهای صالح و نیکوکار نیز در عالم اساطیر به پهلوانانی تبدیل شده و حتی مقام الوهیت می یابند .
زبان اسطوره
اسطوره داستانی است که انسان ابتدایی با آن ، جهان و خود را تبیین و تفسیر می کند . در بین انسانهای بدوی داستانهای فراوانی برای تبیین همه امور طبیعی وجود دارد . اسطوره در واقع حوادثی را شرح می دهد که به صورت فرازمانی و ما قبل زمان رخ دارده است . بنابراین در می یابیم که انسان ابتدایی شیوه و زبانی خاص را برای تبیین هستی برگزیده است . او به زبان داستان سخن می گوید ، اما نمی خواهد بگوید این داستان من به صورت تحت اللفظی رخ داده است . او می گوید حادثه ای رخ داده است که من آن را با زبانی دیگر بیان می کنم . این زبان متناسب با سطح فکر و روحیات انسان ابتدایی و نیز نزدیکی او با طبیعت است . به هر حال ، تبیین اسطوره ای از جهان ، پدیده ای است که در میان انسانهای ابتدایی به وضوح دیده می شود . هر چند سادگی انسان بدوی در ایجاد و پذیرش اسطوره ها بی اثر نیست ، به نظر می رسد که زبان اسطوره صرفا یک خیال و توهم کودکانه نباشد ، آن گونه که برخی به تصویر کشده اند . انسان ابتدایی می گوید ، زمانی آسمان به زمین نزدیک بود ؛ به گونه ای که انسان به آن دسترسی داشت . اما زنی قطعه ای از آسمان را برداشت . تا آن را بپزد و مصرف کند . خداوند از این عمل غضبناک شد و آسمان را نزد خود برده ، دور از دسترس انسان قرار داد . این یک اسطوره است که با نظری سطحی ، داستانی کودکانه به نظر می رسد . اما شاید کسی بگوید در پشت این داستان دنیایی از معنا نهفته است . زمانی انسان به عالم معنا چنان نزدیک بود که هیچ فاصله ای میان خود و آن احساس نمی کرد ، این گناه و تعدی انسان بود که او را از آن عالم دور ساخت . اگر اسطوره را این گونه تفسیر کنیم ، در می یابیم که همان سخنی که در ادیان زنده و پیشرفته آمده(درموردگناه انسان نخستین) ، انسان ابتدایی به گونه ای دیگر بیان کرده است.
نویسنده» انی کاظمی
وبسایت تاریخ و تمدن جهان باستان

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد