Joseph Goebbels
21st September 2011, 05:48 PM
مقارن سال 556 پيش از ميلاد کوکب سعادت کورش بزرگ سردودمان هخامنش از افق کشور پارس طالع شد و در پرتو فروغ درخشان وجود او امپراطوری با شکوهی تشکيل گرديد که تا آن زمان چشم روزگار نظير آن را نديده بود. شالودهی ارتش ايران نيز در همان وقت به دست توانای آن شاهنشاه بزرگ ريخته شد و در اثر فداکاری و جان بازی همان ارتش بود که حدود و ثغور کشور پهناور او همواره در طول چند قرن از تجاوز بيگانگان محفوظ ماند.
سپاه پياده
بنا به گفته گزنفون، تاريخنگار يونانی، موقعی که کورش بزرگ فرماندهی ارتش پارس را به عهده گرفت، رستهی اصلی ارتش پياده بود که بيشتر برای رزم از دور بار آمده و به تير و کمان و زوبين و فلاخن مسلح بود. کورش برای ايجاد و تقويت روح جنگاوری، به سی هزار نفر از سربازان پارسی که مطابق اصول تربيت کشور پارس دارای خصايل سپاهيگری برجستهايی بودند، دستور دادند اسلحه خودشان را به نيزه و شمشير تبديل کنند و به مبارزه از نزديک و رزم تن به تن خو بگيرند.
آن رسته را «پيادگان سنگين اسلحه» می خواندند و سلاح اصلی ايشان عبارت از يک نيزه بلند، يک شمشير يا تبرزين بود که با دست راست به کار می بردند و يک سپر کوچک که از ترکهی محکم بافته شده بود و در دست چپ میگرفتند و به سينه خود هم جوشن میبستند. ساير افراد پياده به تير وکمان يا فلاخن و زوبين مسلح بودند که در ميدان رزم به عنوان دسته های امدادی به کار میرفتند.
http://www.jazirehdanesh.com/files/iran/pages/achaemenid_infantry.jpgسواره نظام
بنا به گفته گزنفون، کورش در مدت اقامت در دربار ماد و در نخستين برخورد با سوارهای ليدی در نبرد « پتريوم » تشخيص داد که سواران پارس نسبت به سوارهای مادی و به خصوص سوار نظام معروف ليدی خيلی ضعيفاند، به همين جهت تعداد سوارهای پارسی را از دو هزار نفر به ده هزار نفر رسانيد و برای تشويق و ترغيب جوانان به سواری و سوارکاری، مقرر داشت هر کسی که از دولت اسب می گيرد بايد هميشه سواره حرکت کند و به مرکب خود مأنوس و علاقمند بشود و در حسن نگاهداری آن از جان و دل بکوشد و برای سوارکاران خوب امتيازها و جوايزی قائل گرديد که در مسابقهها به آنان اعطاء میشد.
http://www.jazirehdanesh.com/files/iran/pages/achaemenid_cavalry.jpgارابههای داسدار
بنا به روايت گزنفون تا زمان کورش بزرگ ارابه های جنگی معمول آن دوره را مطابق مرسوم «تروايیها» میساختند و به کار میانداختند و اين نوع ارابهها بين مادیها و آشوریها و ساير ملتهای آسيايی معمول شده بود. کورش در ضمن آزمايش آنها دستور داد ارابه های جديدی بسازند که برای جنگ مناسبتر باشد. چرخهای آن ارابهها را محکم تر و محور آنها را درازتر از ارابههای قديمی گرفتند تا از خطر خرد شدن چرخها و واژگون شدن ارابهها بهتر جلوگيری شود.
کرسی رانندهی ارابه از چوب خيلی محکم و به صورت برجکی ساخته میشد که بلندی آن فقط تا محاذی آرنجهای راننده میرسيد تا او در راندن اسبها آزاد باشد. در دو انتهای محور چرخها دو داس آهنی به پهنای دو «ارش» رو به پايين و درست در زير آنها دو داس ديگر رو به بالا نصب کرده بودند که در موقع تاخت ارابهها اين داسها به هر چيزی که برمیخوردند از هم میشکافتند.
http://www.jazirehdanesh.com/files/iran/pages/Scythed%20chariot%20,%20Achaemenian%20period.jpgا ز ارابههای جديد در زمان کورش سیصد دستگاه تهيه شد و به فرمان او محل اين ارابهها در آرايش جنگی، جلو خط اول پياده نظام بود و مأموريت اصلی آنها تاختن بر روی صفوف دشمن و شکافتن آرايش او و باز کردن راه و هموار ساختن خط سير پياده نظام حمله بود. هجوم وحشت آور و برق آسای ارابهها هر گونه مقاومتی را در معبر خود متلاشی میساخت.
ارابههای داسدار تا اواخر دوره هخامنشيان در ارتش ايران معمول بوده و در نبرد « گوگمل » يعنی آخرين نبرد داريوش سوم با اسکندر در اردوی ايران دويست ارابه داسدار وجود داشته و در اين مورد ديودور می گويد: « حملهی ارابه های داسدار بسيار وحشت آور و برش داسهای آنها به اندازهايی تند و تيز بود که افراد پياده مقدونی را به دو نيم می کرد». به علاوه، در همين نبرد پنجاه فيل جنگی در اردوی داريوش سوم وجود داشته که موجب هراس و واهمهی مقدونيان گرديده است و از قرار معلوم استفاده از فيل در جنگ از موقع تسلط ايران به حبشه و آفريقای شمالی و هندوستان غربی در ارتش ايران معمول شده است.
گردونهها
علاوه بر اربههای داسدار، کورش بزرگ به ابتکار خويش دستور داد گردونهها يا برجهای چوبی بلند و چرخداری ساختند که هريک دارای هشت مال بند بود و هشت گاوميش به آنها بسته می شد؛ هر برجی به چند خانه تقسيم و در آن بيست تن کماندار قرار می گرفتند.
البته حرکت اين گردونه ها کند بود و در موقع جنگ مانند حصاری پشت سر خطوط پياده نظام صف می کشيدند تا چنان که در اثر شدت فشار دشمن پياده نظام خودی مجبور به عقب نشينی بشود به محض رسيدن به نزديکی صف اين ارابهها، هم مهاجم ناگهان زير باران تيرکمانداران ارابهها افتاده و مجبور به توقف گردد و هم پياده نظام خودی در پناه ارابهها قادر به خودآرايی شود و بار ديگر" به حمله مبادرت کند.
ارتفاع اين گردونهها به اندازهای بود که کمانداران از بالای آنها به طور کامل بر دشمن مسلط میشدند و بعضی وقتها نيز فرماندهی برای مشاهدهی اوضاع صحنه نبرد به يکی از اين گردونهها سوار میشد و از بالای آن عمليات طرفين را زير نظر می گرفت.
آرايش جنگی
برای اين که با شيوهی به کارگيری رستههای مختلف در آن دوره آگاه شويم، آرايش جنگی قوای کورش را در نبرد «تمبره» از روی کتاب گزنفون بررسی میکنيم:
1. در جلوی جبهه يکصد ارابهی داسدار در يک خط.
2. در پشت سر ارابهها در خط اول گروه حملهای مرکب از پانزده هزار پياده سنگين اسلحه پارسی با آرايشی به عمق دوازده صف؛ پهلوهای اين خط در هر طرف با چهار هزار سوار پارسی به عمق چهار صف پوشيده شده بود.
3. زوبين اندازان در خط دوم برای اين که زوبينهای خود را از بالای سر خط اول به مسافت نزديک پرتاب کنند.
4. کمانداران در خط سوم قرار گرفته بودند و تيرهای خود را از بالای سر افراد خطوط جلو به مسافت دور می انداختند.
5. واحدهای احتياط که عبارت از نصف ديگر پياده نظام سنگين اسلحه بود، درخط چهارم قرار داشت.
6. در پشت سر اين خطوط برجهای متحرک يا گردونهها در يک صف قرار داشته و حصار محکم و متينی را تشکيل میدادند.
گزنفون در آرايش جنگی کورش از اسواران «جماز» هم ذکری می کند که فقط برای رم دادن اسبهای ليدی مورد استفاده بود. به گفتهی گزنفون علاوه بر پرچمهايی که قسمتهای مختلف هر يک برای خود داشتند، پرچم فرماندهی ايران عبارت از «عقاب زرين» بود که با بالهای افراشته به چوب بلندی نصب کرده بودند. گزنفون اضافه می کند که در زمان او هم پرچم پادشاهان ايران به همين صورت بوده است.
سازمان نوين
مورخين يونانی براين عقيده هستند که در زمان داريوش اول ارتش ايران سازمان نوينی پيدا کرد و پادگانهای ثابتی در پايتختهای مختلف و مرکزهای کشورهای تابع ايران و قلعههای مرزی ايجاد شد. داريوش بزرگ ضمن اصلاحاتی در سازمان کشوری ايران از لحاظ سازمان لشکری و گسترش نيروهای انتظامی ، مملکت خود را به پنج منطقهی نظامی تقسيم و فرماندهی هر منطقهايی را به يک سپهسالار تفويض نمود.
در پايتخت اصلی ايران، که مقر پادشاه بود، گارد مخصوصی مرکب از دو هزار سوار و دوهزار پياده از بزرگزادگان پارسی و مادی و شوشی تشکيل يافته بود که از حيث اسلحه و ساز و برگ ممتاز و مأمور حفاظت شاه بودند. اسلحه آنان عبارت از يک نيزه بلند، يک کمان دراز و يک ترکش پر از تير بود که در مواقع تشريفات، به نوک نيزههای بلند سربازان يک گلوله زرين يا سيمين نصب می شد.
داريوش سپاه مخصوص ديگری تشکيل داد که عدهی افراد آن به ده هزار نفر می رسيد و به ده هنگ تقسيم می شد. اين عده را «سپاه جاويدان» میخواندند، زيرا هيچ گاه از تعداد آن کاسته نمی شد و به جای کسانی که میمردند يا در جنگ کشته میشدند، بیدرنگ کسان ديگری را میگماشتند. افراد اين سپاه همگی رزم آزموده ودلير و چالاک و در تيراندازی و سواری سرآمد ديگران بودند.
http://www.jazirehdanesh.com/files/iran/pages/iranian_soldiers.jpgدر زمان داريوش، در مرکز هر يک از کشورهای تابع ايران پادگانهای ثابتی برای حفظ امنيت و جلوگيری از تجاوز احتمالی همسايگان برقرار شد. عده افراد اين پادگانها نسبت وسعت و اهميت منطقه تغيير میکرد، چنان که هردوت عدهی پادگان ايرانی مأمور مصر را 240 هزارنفر ذکر می کند. در قلعههای سرحدی هم پادگانهای ثابتی وجود داشت که رياست آن با فرمانده قلعه « دژبان » بود.
البته اين پادگانها غير از قسمتهای سوار و پياده يی بود که در موقع جنگ از ولايتها احضار می شدند و اين قسمتها اغلب تعليمهای نظامی مرتبی نداشته و لباسها و سلاحهای گوناگون و زبانها و عادتهای مختلف و به فرماندهی رؤسای محلی خودشان داخل ارتش شاه می شدند. به گفته هردوت، تاريخنگار يونانی، اين قبيل افراد گاهی فاقد زره و کلاه خود و جوشن بودند و سپرهايشان از ترکهی بافته شده بود و نيزههايشان کوتاه بود.
گزنفون در فصل چهارم کتاب خود موسوم به « اکونوميکز » در اين باب اين طور مینويسد: شاه پارس اهميت فوق العادهايی به سپاه میدهد. بدين معنی که به واليان هر ايالت يا مردمی که خراج میدهند امر کرده است که عدهايی سوار و تيرانداز وفلاخن دار نگاه دارند و به آنان به خصوصگوشزد کرده که تهيهی اين قوا برای حفظ امنيت و دفاع در مقابل دشمن متجاوز تا چه اندازه لازم و ضروری است.
وی ادامه میدهد: شاه سوای قوای مزبور، پادگانهايی در قلعهها دارد و اين قوای مختلف و سپاهيان اجير را که بايد به طور کامل مسلح باشند. شاه همه ساله سان میبيند. در موقع سان غير از پادگان قلعهها که هميشه بايد سر پست خود حاضر باشند قسمتهايی هم در ميدانی که برای سان معين شده جمع می شوند، واحدهايی که نزديک مقر شاه هستند از برابر فرستادگان مخصوص شاه می گذرند. در قسمتهايی که از حيث اسلحه و وسايل وبه خصوص اسبها مرتب باشند به سر کردگانشان درجه و امتياز می دهند و برعکس به سرکردگانی که قسمت آنان نامرتب و بد باشد، کيفری سخت مقرر می شود و بيشتر اين اشخاص را از کار برکنار میکنند و کسان ديگری را به جای آنان می گمارند.
بر اساس روايت هردوت و ساير مورخان، اين گروههای مختلف لشکری هر کدام پرچمی مخصوص به خود داشتهاند ولی چگونگی اين پرچمها را شرح ندادهاند و بيشتردربارهی پرچم فرماندهی سخن راندهاند که چنان که ذکر شد به شکل عقاب طلايی با بالهای افراشته بر بالای چوب بلندی نصب می کردند يا روی گردونه شاهی می افراشتند.
نيروی دريايی
در زمان داريوش بزرگ، شاهنشاه هخامنشی به فکر ايجاد نيروی دريايی افتاد و ابتدا از کشتیهای مستعمرات يونانی آسيای صغير و مردم مصر و فينيقيه استفاده کرد. ولی بعد به فرمان شاه در فينيقيه و کاريه و يونيه و سواحل بوسفور کشتیهايی ساخته شد که مطابق نوشتههای هردوت از کشتیهای يونانی بزرگتر و سرعت سيرشان بيشتر بوده است.
به طور کلی کشتیهای نيروی دريايی هخامنشی بر سه نوع بوده است:
1- کشتیهای «تری روم» که دارای سه رديف پارو زن در سه طبقه بوده و کشتی جنگی محسوب می شده است.
2- کشتیهای دراز مخصوص حمل و نقل اسبها و سوار نظام.
3- کشتیهای کوچکتر برای بارکشی و حمل آذوقه و وسايل اردويی.
http://www.jazirehdanesh.com/files/iran/pages/achaemenid_battleship.jpgملوانان اين کشتیها اغلب از فنيقیها و يونانیها و يا مصریها بودند، ولی افسران آنها هميشه از بين پارسیها و مادیها انتخاب میشدند. بطوری که از گفتهی مورخ مذکور بر می آيد، بارگيری اين کشتیها به وزن امروز 5 تا 15 تن بوده است، تعداد کشتیهای ايران را در زمان خشايارشا چهار هزار فروند ذکر کرده اند.
از روی اطلاعاتی که مورخين مذکور به ما می دهند معلوم می شود که ايرانیها به امر دريانوردی آشنايی داشتهاند، چنان که در زمان داريوش دو گروه اکتشافی از سواحل بحرالجزاير (دريای اژه) به يونان و ايتاليا و از هند به دريای عمان و بحر احمر و از راه نيل به دريای مغرب فرستاده می شود و در زمان خشايارشا گروهی برای کشف سواحل آفريقا مأمور می شوند.
در دوران هخامنشيان در بعضی از جنگها ديده می شود از قوای مزدور و اجير يونانی هم استفاده میکردهاند و همين موضوع بيشتر در سستی انضباط و اختلال ارتش آن دوره ايران دخالت داشته است. چنان که بعدها در جنگهای کورش کوچک با اردشير يا جنگهای داريوش سوم با اسکندر نتايج اين کار به خوبی معلوم شد.
لباس و تدارکات
از نوشته های مورخين يونانی بر می آيد که لباسهای افراد نظامی مختلف و در هر يک از ملتها و طايفههای تابع ايران به شکل لباس معمول همان ملت يا طايفه بوده است و به طور عموم عبارت از يک قبای دراز که تا پايين زانو میرسيده و روی آن کمربند يا شالی بسته می شده و شلوار که تا ساق پاها را می پوشانيده است. کلاه افراد به طور معمول از نمد ماليده و محکم و به شکل گرد (پارسیها) يا چند ترک (مادیها) يا دراز و نوک تيز ( سکاها ) بوده است.
در حمله به دشمن نواختن کرنا و سرنا معمول بوده و هنگام هجوم تمام افراد با هم هرای می کشيدند. بنابر آن چه که هردوت از اردو کشی خشايارشا به يونان تعريف می کند t علاوه بر آذوقه و عليق چند روزه که در بنه های جنگی با عدهها همراه بود، در طول راه تشکيل مراکز تدارکاتی و تهيه انبارهای آذوقه و عليق و همچنين ساختن جادههای نظامی و پلهای موقتی و قايقی روی رودخانهها و نيز ريختن درختهای جنگل برای باز کردن راه عبور قشون متداول بوده است.
بنابراين، عمليات مربوط به « رکن چهارم » در آن دوره با حسن وجوه انجام می يافته چنان که اردوکشی خشايارشا را به يونان بعدها به خصوص از لحاظ امور مربوطه به رکن چهارم مورد مطالعه و تحقيق قرار دادهاند. به طور کلی مورخين و فرماندهانی که از روی گفتههای هردوت پيرامون اين قضيه تحقيق و تعمق کرده اند، اردوکشی خشايارشا را به يونان از وقايع مهم تاريخ به شمار آوردهاند و همه بر اين عقيده هستند که از لحاظ استراتژی از عمليات نظامی برجسته و بی نظير عهد قديم است.
خبررسانی و ارتباط
از کارهای ديگر دوران پادشاهان هخامنشی که از نظر نظامی شايان اهميت است، يکی ساختن جادهها برای برقراری ارتباط بين ايالتها و مرکز و بين خود آنها و همچنين برای سهولت نقل و انتقال نيروهای نظامی از پادگانهای مختلف به جبهه جنگ است که اغلب مورخان يونانی به خصوص هردوت از خوبی اين جادهها تعريف میکنند.
ديگری ايجاد وسايل خبررسانی از جمله چاپارخانههای متعدد شامل تعداد زيادی از اسبهای بادپا و چابکسواران زبردست که حکمها و فرمانهای نظامی را به سرعت و دست به دست به مقصد میرساندند.
هرودوت دربارهی سرعت حرکت چاپارهای هخامنشی چنين روايت می کند: «هيچ جنبندهايی را نمی توان فرض نمود که چالاکتر و سريعتر از اين چاپارها طی طريق بنمايد.»
در زمان هخامنشيان روی خطوط ارتفاعی که چشم اندازی به يکديگر داشته چهارطاقیها و برجهايی میساختند که اخبار و فرمانهای فوری را با روشن کردن آتش روی آنها با نشانههای مخصوص به يکديگر مخابره می کردند. چنان که هردوت در چند مورد به مخابره با آتش اشاره می نکند، از جمله به مخابره خبر فتح آتن از طريق جزيرههای سيکلاد به سارد.
امروز هم در بعضی نقاط ايران و بيشتر در نواحی جنوب، خرابه های اين چهارطاقی ها و برجها که به نظر میرسد برای مخابره با آتش بوده، روی ارتفاعات موجود و نمايان است.
بازرسان شاه
از جانب پادشاهان هخامنشی برای هر ايالتی دو نفر بازرس معين شده بود که از بين اشخاص اصيل و مجرب و مورد اعتماد انتخاب می شدند و به منزله چشم و گوش شاه بودند و کليه مشاهدههای خود را دربارهی وضع مأمورين کشوری و لشکری به وسيله چاپار مخصوص و به طور مستقيم برای شاه می فرستادند. وجود همين اشخاص بود که مانع می شد در جريان کارهای لشکری و کشوری کمتر انحرافاتی رخ بدهد و اين بازرسان همراه خود قوه اجرايی نيز داشتند.
انضباط
راجع به انضباط ارتش در دورهی هخامنشی نهايت مراقبت و سختگيری به عمل میآمد، مجازاتهايی که برای جرمهای نظامی بهخصوص خيانت به شاه و مملکت وضع شده بود به شدت اجرا می شد. در عين حال نسبت به عمليات قضات نيز توجه خاصی داشتند و هر قاضی که بر خلاف عدالت حکم می داد. تحت تعقيب قرار می گرفت. به همين جهت مطابق روايات پلوتارک و ديودور قضات از بين رؤسای خانوادههای درجه اول که در پارس هميشه مورد احترام و ملاحظه بودند، انتخاب می شدند و حتی در شورای نظامی هم از وجود ايشان استفاده می گرديد.
http://www.jazirehdanesh.com/files/iran/pages/Double-harnessed%20war-chariot%20,%20Achaemenian%20period.jpg• • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • •اين مطلب از کتاب ايرانشهر برداشت شده است که پيش از انقلاب اسلامي با همکاری يونسکو و برخی از برجستهترين نويسندگان آن دوران به سرپرستي علی اصغر حکمت تنظيم شده است. جزيرهی دانش قصد دارد اين اثر جاويدان را، که در واقع فرهنگنامهی ايرانشناسی است، آرام آرام منتشر کند.
تصويرها از پايگاه خانهی ايران برداشت شده است. (http://www.iranchamber.com/history/achaemenids/achaemenid_army.php)تصوير ارابهها از پايگاه Photos Preview (http://www.photospreview.com/)
http://www.jazirehdanesh.com/find.php?item=9.136.277.fa
سپاه پياده
بنا به گفته گزنفون، تاريخنگار يونانی، موقعی که کورش بزرگ فرماندهی ارتش پارس را به عهده گرفت، رستهی اصلی ارتش پياده بود که بيشتر برای رزم از دور بار آمده و به تير و کمان و زوبين و فلاخن مسلح بود. کورش برای ايجاد و تقويت روح جنگاوری، به سی هزار نفر از سربازان پارسی که مطابق اصول تربيت کشور پارس دارای خصايل سپاهيگری برجستهايی بودند، دستور دادند اسلحه خودشان را به نيزه و شمشير تبديل کنند و به مبارزه از نزديک و رزم تن به تن خو بگيرند.
آن رسته را «پيادگان سنگين اسلحه» می خواندند و سلاح اصلی ايشان عبارت از يک نيزه بلند، يک شمشير يا تبرزين بود که با دست راست به کار می بردند و يک سپر کوچک که از ترکهی محکم بافته شده بود و در دست چپ میگرفتند و به سينه خود هم جوشن میبستند. ساير افراد پياده به تير وکمان يا فلاخن و زوبين مسلح بودند که در ميدان رزم به عنوان دسته های امدادی به کار میرفتند.
http://www.jazirehdanesh.com/files/iran/pages/achaemenid_infantry.jpgسواره نظام
بنا به گفته گزنفون، کورش در مدت اقامت در دربار ماد و در نخستين برخورد با سوارهای ليدی در نبرد « پتريوم » تشخيص داد که سواران پارس نسبت به سوارهای مادی و به خصوص سوار نظام معروف ليدی خيلی ضعيفاند، به همين جهت تعداد سوارهای پارسی را از دو هزار نفر به ده هزار نفر رسانيد و برای تشويق و ترغيب جوانان به سواری و سوارکاری، مقرر داشت هر کسی که از دولت اسب می گيرد بايد هميشه سواره حرکت کند و به مرکب خود مأنوس و علاقمند بشود و در حسن نگاهداری آن از جان و دل بکوشد و برای سوارکاران خوب امتيازها و جوايزی قائل گرديد که در مسابقهها به آنان اعطاء میشد.
http://www.jazirehdanesh.com/files/iran/pages/achaemenid_cavalry.jpgارابههای داسدار
بنا به روايت گزنفون تا زمان کورش بزرگ ارابه های جنگی معمول آن دوره را مطابق مرسوم «تروايیها» میساختند و به کار میانداختند و اين نوع ارابهها بين مادیها و آشوریها و ساير ملتهای آسيايی معمول شده بود. کورش در ضمن آزمايش آنها دستور داد ارابه های جديدی بسازند که برای جنگ مناسبتر باشد. چرخهای آن ارابهها را محکم تر و محور آنها را درازتر از ارابههای قديمی گرفتند تا از خطر خرد شدن چرخها و واژگون شدن ارابهها بهتر جلوگيری شود.
کرسی رانندهی ارابه از چوب خيلی محکم و به صورت برجکی ساخته میشد که بلندی آن فقط تا محاذی آرنجهای راننده میرسيد تا او در راندن اسبها آزاد باشد. در دو انتهای محور چرخها دو داس آهنی به پهنای دو «ارش» رو به پايين و درست در زير آنها دو داس ديگر رو به بالا نصب کرده بودند که در موقع تاخت ارابهها اين داسها به هر چيزی که برمیخوردند از هم میشکافتند.
http://www.jazirehdanesh.com/files/iran/pages/Scythed%20chariot%20,%20Achaemenian%20period.jpgا ز ارابههای جديد در زمان کورش سیصد دستگاه تهيه شد و به فرمان او محل اين ارابهها در آرايش جنگی، جلو خط اول پياده نظام بود و مأموريت اصلی آنها تاختن بر روی صفوف دشمن و شکافتن آرايش او و باز کردن راه و هموار ساختن خط سير پياده نظام حمله بود. هجوم وحشت آور و برق آسای ارابهها هر گونه مقاومتی را در معبر خود متلاشی میساخت.
ارابههای داسدار تا اواخر دوره هخامنشيان در ارتش ايران معمول بوده و در نبرد « گوگمل » يعنی آخرين نبرد داريوش سوم با اسکندر در اردوی ايران دويست ارابه داسدار وجود داشته و در اين مورد ديودور می گويد: « حملهی ارابه های داسدار بسيار وحشت آور و برش داسهای آنها به اندازهايی تند و تيز بود که افراد پياده مقدونی را به دو نيم می کرد». به علاوه، در همين نبرد پنجاه فيل جنگی در اردوی داريوش سوم وجود داشته که موجب هراس و واهمهی مقدونيان گرديده است و از قرار معلوم استفاده از فيل در جنگ از موقع تسلط ايران به حبشه و آفريقای شمالی و هندوستان غربی در ارتش ايران معمول شده است.
گردونهها
علاوه بر اربههای داسدار، کورش بزرگ به ابتکار خويش دستور داد گردونهها يا برجهای چوبی بلند و چرخداری ساختند که هريک دارای هشت مال بند بود و هشت گاوميش به آنها بسته می شد؛ هر برجی به چند خانه تقسيم و در آن بيست تن کماندار قرار می گرفتند.
البته حرکت اين گردونه ها کند بود و در موقع جنگ مانند حصاری پشت سر خطوط پياده نظام صف می کشيدند تا چنان که در اثر شدت فشار دشمن پياده نظام خودی مجبور به عقب نشينی بشود به محض رسيدن به نزديکی صف اين ارابهها، هم مهاجم ناگهان زير باران تيرکمانداران ارابهها افتاده و مجبور به توقف گردد و هم پياده نظام خودی در پناه ارابهها قادر به خودآرايی شود و بار ديگر" به حمله مبادرت کند.
ارتفاع اين گردونهها به اندازهای بود که کمانداران از بالای آنها به طور کامل بر دشمن مسلط میشدند و بعضی وقتها نيز فرماندهی برای مشاهدهی اوضاع صحنه نبرد به يکی از اين گردونهها سوار میشد و از بالای آن عمليات طرفين را زير نظر می گرفت.
آرايش جنگی
برای اين که با شيوهی به کارگيری رستههای مختلف در آن دوره آگاه شويم، آرايش جنگی قوای کورش را در نبرد «تمبره» از روی کتاب گزنفون بررسی میکنيم:
1. در جلوی جبهه يکصد ارابهی داسدار در يک خط.
2. در پشت سر ارابهها در خط اول گروه حملهای مرکب از پانزده هزار پياده سنگين اسلحه پارسی با آرايشی به عمق دوازده صف؛ پهلوهای اين خط در هر طرف با چهار هزار سوار پارسی به عمق چهار صف پوشيده شده بود.
3. زوبين اندازان در خط دوم برای اين که زوبينهای خود را از بالای سر خط اول به مسافت نزديک پرتاب کنند.
4. کمانداران در خط سوم قرار گرفته بودند و تيرهای خود را از بالای سر افراد خطوط جلو به مسافت دور می انداختند.
5. واحدهای احتياط که عبارت از نصف ديگر پياده نظام سنگين اسلحه بود، درخط چهارم قرار داشت.
6. در پشت سر اين خطوط برجهای متحرک يا گردونهها در يک صف قرار داشته و حصار محکم و متينی را تشکيل میدادند.
گزنفون در آرايش جنگی کورش از اسواران «جماز» هم ذکری می کند که فقط برای رم دادن اسبهای ليدی مورد استفاده بود. به گفتهی گزنفون علاوه بر پرچمهايی که قسمتهای مختلف هر يک برای خود داشتند، پرچم فرماندهی ايران عبارت از «عقاب زرين» بود که با بالهای افراشته به چوب بلندی نصب کرده بودند. گزنفون اضافه می کند که در زمان او هم پرچم پادشاهان ايران به همين صورت بوده است.
سازمان نوين
مورخين يونانی براين عقيده هستند که در زمان داريوش اول ارتش ايران سازمان نوينی پيدا کرد و پادگانهای ثابتی در پايتختهای مختلف و مرکزهای کشورهای تابع ايران و قلعههای مرزی ايجاد شد. داريوش بزرگ ضمن اصلاحاتی در سازمان کشوری ايران از لحاظ سازمان لشکری و گسترش نيروهای انتظامی ، مملکت خود را به پنج منطقهی نظامی تقسيم و فرماندهی هر منطقهايی را به يک سپهسالار تفويض نمود.
در پايتخت اصلی ايران، که مقر پادشاه بود، گارد مخصوصی مرکب از دو هزار سوار و دوهزار پياده از بزرگزادگان پارسی و مادی و شوشی تشکيل يافته بود که از حيث اسلحه و ساز و برگ ممتاز و مأمور حفاظت شاه بودند. اسلحه آنان عبارت از يک نيزه بلند، يک کمان دراز و يک ترکش پر از تير بود که در مواقع تشريفات، به نوک نيزههای بلند سربازان يک گلوله زرين يا سيمين نصب می شد.
داريوش سپاه مخصوص ديگری تشکيل داد که عدهی افراد آن به ده هزار نفر می رسيد و به ده هنگ تقسيم می شد. اين عده را «سپاه جاويدان» میخواندند، زيرا هيچ گاه از تعداد آن کاسته نمی شد و به جای کسانی که میمردند يا در جنگ کشته میشدند، بیدرنگ کسان ديگری را میگماشتند. افراد اين سپاه همگی رزم آزموده ودلير و چالاک و در تيراندازی و سواری سرآمد ديگران بودند.
http://www.jazirehdanesh.com/files/iran/pages/iranian_soldiers.jpgدر زمان داريوش، در مرکز هر يک از کشورهای تابع ايران پادگانهای ثابتی برای حفظ امنيت و جلوگيری از تجاوز احتمالی همسايگان برقرار شد. عده افراد اين پادگانها نسبت وسعت و اهميت منطقه تغيير میکرد، چنان که هردوت عدهی پادگان ايرانی مأمور مصر را 240 هزارنفر ذکر می کند. در قلعههای سرحدی هم پادگانهای ثابتی وجود داشت که رياست آن با فرمانده قلعه « دژبان » بود.
البته اين پادگانها غير از قسمتهای سوار و پياده يی بود که در موقع جنگ از ولايتها احضار می شدند و اين قسمتها اغلب تعليمهای نظامی مرتبی نداشته و لباسها و سلاحهای گوناگون و زبانها و عادتهای مختلف و به فرماندهی رؤسای محلی خودشان داخل ارتش شاه می شدند. به گفته هردوت، تاريخنگار يونانی، اين قبيل افراد گاهی فاقد زره و کلاه خود و جوشن بودند و سپرهايشان از ترکهی بافته شده بود و نيزههايشان کوتاه بود.
گزنفون در فصل چهارم کتاب خود موسوم به « اکونوميکز » در اين باب اين طور مینويسد: شاه پارس اهميت فوق العادهايی به سپاه میدهد. بدين معنی که به واليان هر ايالت يا مردمی که خراج میدهند امر کرده است که عدهايی سوار و تيرانداز وفلاخن دار نگاه دارند و به آنان به خصوصگوشزد کرده که تهيهی اين قوا برای حفظ امنيت و دفاع در مقابل دشمن متجاوز تا چه اندازه لازم و ضروری است.
وی ادامه میدهد: شاه سوای قوای مزبور، پادگانهايی در قلعهها دارد و اين قوای مختلف و سپاهيان اجير را که بايد به طور کامل مسلح باشند. شاه همه ساله سان میبيند. در موقع سان غير از پادگان قلعهها که هميشه بايد سر پست خود حاضر باشند قسمتهايی هم در ميدانی که برای سان معين شده جمع می شوند، واحدهايی که نزديک مقر شاه هستند از برابر فرستادگان مخصوص شاه می گذرند. در قسمتهايی که از حيث اسلحه و وسايل وبه خصوص اسبها مرتب باشند به سر کردگانشان درجه و امتياز می دهند و برعکس به سرکردگانی که قسمت آنان نامرتب و بد باشد، کيفری سخت مقرر می شود و بيشتر اين اشخاص را از کار برکنار میکنند و کسان ديگری را به جای آنان می گمارند.
بر اساس روايت هردوت و ساير مورخان، اين گروههای مختلف لشکری هر کدام پرچمی مخصوص به خود داشتهاند ولی چگونگی اين پرچمها را شرح ندادهاند و بيشتردربارهی پرچم فرماندهی سخن راندهاند که چنان که ذکر شد به شکل عقاب طلايی با بالهای افراشته بر بالای چوب بلندی نصب می کردند يا روی گردونه شاهی می افراشتند.
نيروی دريايی
در زمان داريوش بزرگ، شاهنشاه هخامنشی به فکر ايجاد نيروی دريايی افتاد و ابتدا از کشتیهای مستعمرات يونانی آسيای صغير و مردم مصر و فينيقيه استفاده کرد. ولی بعد به فرمان شاه در فينيقيه و کاريه و يونيه و سواحل بوسفور کشتیهايی ساخته شد که مطابق نوشتههای هردوت از کشتیهای يونانی بزرگتر و سرعت سيرشان بيشتر بوده است.
به طور کلی کشتیهای نيروی دريايی هخامنشی بر سه نوع بوده است:
1- کشتیهای «تری روم» که دارای سه رديف پارو زن در سه طبقه بوده و کشتی جنگی محسوب می شده است.
2- کشتیهای دراز مخصوص حمل و نقل اسبها و سوار نظام.
3- کشتیهای کوچکتر برای بارکشی و حمل آذوقه و وسايل اردويی.
http://www.jazirehdanesh.com/files/iran/pages/achaemenid_battleship.jpgملوانان اين کشتیها اغلب از فنيقیها و يونانیها و يا مصریها بودند، ولی افسران آنها هميشه از بين پارسیها و مادیها انتخاب میشدند. بطوری که از گفتهی مورخ مذکور بر می آيد، بارگيری اين کشتیها به وزن امروز 5 تا 15 تن بوده است، تعداد کشتیهای ايران را در زمان خشايارشا چهار هزار فروند ذکر کرده اند.
از روی اطلاعاتی که مورخين مذکور به ما می دهند معلوم می شود که ايرانیها به امر دريانوردی آشنايی داشتهاند، چنان که در زمان داريوش دو گروه اکتشافی از سواحل بحرالجزاير (دريای اژه) به يونان و ايتاليا و از هند به دريای عمان و بحر احمر و از راه نيل به دريای مغرب فرستاده می شود و در زمان خشايارشا گروهی برای کشف سواحل آفريقا مأمور می شوند.
در دوران هخامنشيان در بعضی از جنگها ديده می شود از قوای مزدور و اجير يونانی هم استفاده میکردهاند و همين موضوع بيشتر در سستی انضباط و اختلال ارتش آن دوره ايران دخالت داشته است. چنان که بعدها در جنگهای کورش کوچک با اردشير يا جنگهای داريوش سوم با اسکندر نتايج اين کار به خوبی معلوم شد.
لباس و تدارکات
از نوشته های مورخين يونانی بر می آيد که لباسهای افراد نظامی مختلف و در هر يک از ملتها و طايفههای تابع ايران به شکل لباس معمول همان ملت يا طايفه بوده است و به طور عموم عبارت از يک قبای دراز که تا پايين زانو میرسيده و روی آن کمربند يا شالی بسته می شده و شلوار که تا ساق پاها را می پوشانيده است. کلاه افراد به طور معمول از نمد ماليده و محکم و به شکل گرد (پارسیها) يا چند ترک (مادیها) يا دراز و نوک تيز ( سکاها ) بوده است.
در حمله به دشمن نواختن کرنا و سرنا معمول بوده و هنگام هجوم تمام افراد با هم هرای می کشيدند. بنابر آن چه که هردوت از اردو کشی خشايارشا به يونان تعريف می کند t علاوه بر آذوقه و عليق چند روزه که در بنه های جنگی با عدهها همراه بود، در طول راه تشکيل مراکز تدارکاتی و تهيه انبارهای آذوقه و عليق و همچنين ساختن جادههای نظامی و پلهای موقتی و قايقی روی رودخانهها و نيز ريختن درختهای جنگل برای باز کردن راه عبور قشون متداول بوده است.
بنابراين، عمليات مربوط به « رکن چهارم » در آن دوره با حسن وجوه انجام می يافته چنان که اردوکشی خشايارشا را به يونان بعدها به خصوص از لحاظ امور مربوطه به رکن چهارم مورد مطالعه و تحقيق قرار دادهاند. به طور کلی مورخين و فرماندهانی که از روی گفتههای هردوت پيرامون اين قضيه تحقيق و تعمق کرده اند، اردوکشی خشايارشا را به يونان از وقايع مهم تاريخ به شمار آوردهاند و همه بر اين عقيده هستند که از لحاظ استراتژی از عمليات نظامی برجسته و بی نظير عهد قديم است.
خبررسانی و ارتباط
از کارهای ديگر دوران پادشاهان هخامنشی که از نظر نظامی شايان اهميت است، يکی ساختن جادهها برای برقراری ارتباط بين ايالتها و مرکز و بين خود آنها و همچنين برای سهولت نقل و انتقال نيروهای نظامی از پادگانهای مختلف به جبهه جنگ است که اغلب مورخان يونانی به خصوص هردوت از خوبی اين جادهها تعريف میکنند.
ديگری ايجاد وسايل خبررسانی از جمله چاپارخانههای متعدد شامل تعداد زيادی از اسبهای بادپا و چابکسواران زبردست که حکمها و فرمانهای نظامی را به سرعت و دست به دست به مقصد میرساندند.
هرودوت دربارهی سرعت حرکت چاپارهای هخامنشی چنين روايت می کند: «هيچ جنبندهايی را نمی توان فرض نمود که چالاکتر و سريعتر از اين چاپارها طی طريق بنمايد.»
در زمان هخامنشيان روی خطوط ارتفاعی که چشم اندازی به يکديگر داشته چهارطاقیها و برجهايی میساختند که اخبار و فرمانهای فوری را با روشن کردن آتش روی آنها با نشانههای مخصوص به يکديگر مخابره می کردند. چنان که هردوت در چند مورد به مخابره با آتش اشاره می نکند، از جمله به مخابره خبر فتح آتن از طريق جزيرههای سيکلاد به سارد.
امروز هم در بعضی نقاط ايران و بيشتر در نواحی جنوب، خرابه های اين چهارطاقی ها و برجها که به نظر میرسد برای مخابره با آتش بوده، روی ارتفاعات موجود و نمايان است.
بازرسان شاه
از جانب پادشاهان هخامنشی برای هر ايالتی دو نفر بازرس معين شده بود که از بين اشخاص اصيل و مجرب و مورد اعتماد انتخاب می شدند و به منزله چشم و گوش شاه بودند و کليه مشاهدههای خود را دربارهی وضع مأمورين کشوری و لشکری به وسيله چاپار مخصوص و به طور مستقيم برای شاه می فرستادند. وجود همين اشخاص بود که مانع می شد در جريان کارهای لشکری و کشوری کمتر انحرافاتی رخ بدهد و اين بازرسان همراه خود قوه اجرايی نيز داشتند.
انضباط
راجع به انضباط ارتش در دورهی هخامنشی نهايت مراقبت و سختگيری به عمل میآمد، مجازاتهايی که برای جرمهای نظامی بهخصوص خيانت به شاه و مملکت وضع شده بود به شدت اجرا می شد. در عين حال نسبت به عمليات قضات نيز توجه خاصی داشتند و هر قاضی که بر خلاف عدالت حکم می داد. تحت تعقيب قرار می گرفت. به همين جهت مطابق روايات پلوتارک و ديودور قضات از بين رؤسای خانوادههای درجه اول که در پارس هميشه مورد احترام و ملاحظه بودند، انتخاب می شدند و حتی در شورای نظامی هم از وجود ايشان استفاده می گرديد.
http://www.jazirehdanesh.com/files/iran/pages/Double-harnessed%20war-chariot%20,%20Achaemenian%20period.jpg• • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • •اين مطلب از کتاب ايرانشهر برداشت شده است که پيش از انقلاب اسلامي با همکاری يونسکو و برخی از برجستهترين نويسندگان آن دوران به سرپرستي علی اصغر حکمت تنظيم شده است. جزيرهی دانش قصد دارد اين اثر جاويدان را، که در واقع فرهنگنامهی ايرانشناسی است، آرام آرام منتشر کند.
تصويرها از پايگاه خانهی ايران برداشت شده است. (http://www.iranchamber.com/history/achaemenids/achaemenid_army.php)تصوير ارابهها از پايگاه Photos Preview (http://www.photospreview.com/)
http://www.jazirehdanesh.com/find.php?item=9.136.277.fa