PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نسـلـي بـدون اراده و قـدرت ....



نارون1
29th August 2011, 09:33 AM
نویسنده: دکتر محمدعلي الستي

جامعه‌شناس ارتباطات، عضو هيات علمي دانشکده روان‌شناسي و علوم اجتماعي دانشگاه آزاد اسلامي


در مورد شرايط رشد، بلوغ، آموزش‌ و پرورش كودكان و نوجوانان اين نسل سوءتفاهمات بزرگي وجود دارد كه فقط اشاره‌ مختصري به آنها مي‌تواند عمق فاجعه را نشان بدهد.
نخستين و مهم‌ترين اشتباه در زمينه‌ تعليم و تربيت نوباوگان اين نسل، جابجايي دريافت اوليا و مربيان از شرايط جبر و اختيار در نظام آموزش و پرورش اين نسل است. مانند بسياري از پديده‌هاي ديگر، متوليان امر تعليم و تربيت در حوزه‌هايي صاحب‌اختيار هستند و در حوزه‌هايي خير. حوزه‌هاي گروه دوم را حوزه‌هاي «جبر» مي‌ناميم. مثلا استعداد تحصيلي هر دانش‌آموز شامل مجموعه‌اي از ظرفيت‌ها، گرايش‌ها، علايق و توانمندي‌هاست كه به صورتي ژنتيك و خداداد در او وجود دارد و هيچ‌كس نمي‌تواند نوع استعداد را تغيير دهد. در اين زمينه متوليان آموزش و پرورش اعم از اوليا و مربيان بايد با سنجش استعداد تحصيلي كودكان و نوجوانان، اين توانايي‌ها را شناسايي و آنها را به سمت انتخاب رشته‌هاي مناسب راهنمايي كنند. پس در امر استعداد و نبوغ، دست مسوولان تعليم و تربيت كاملا بسته است و هرگونه تلاش در مسير غيرمنطبق با استعداد تحصيلي فرد، محكوم به شكست خواهد بود. فرض كنيد پدر و مادر «ابن‌سينا» تلاش مي‌كردند فرزندشان نقاش بزرگي شود يا اولياي «كمال‌الملك» مي‌كوشيدند از فرزندشان پزشكي توانا بسازند، حاصل اين تلاش‌هاي غيرطبيعي و نادرست، عدم توفيق كودك و نوجوان، شكست فعاليت‌هاي اوليا و مربيان، سرخوردگي معلمان و متعلمان و محروميت كشور از ظهور نوابغي چون ابن‌سينا و كمال‌الملك بود.


متاسفانه بيشتر پدرو مادران براساس علايق شخصي خود يا احيانا آرزوهاي ناكام شخصي‌شان براي فرزندانشان، از پيش، شغل و رشته‌ تحصيلي تعيين مي‌كنند غافل از آنكه با ايجاد چنين فضاي جبر و خشني، نه‌تنها اميدي به دستيابي به موفقيت‌هاي تحصيلي و شغلي براي آنها وجود نخواهد داشت و زندگي شغلي ملال‌آور، به دور از لذتي را به آنها خواهد چشاند، بلكه سرمايه‌هاي ملي نيز تلف خواهد شد. اتلافي كه يكي از نشانه‌هايش، كارگريزي و تعطيل‌گرايي است، به اين ترتيب، همه از چنين ميداني ناكام خارج مي‌شوند؛ از پدر و مادر و معلم گرفته تا خود فرد، از اعضاي خانواده و كساني كه با او در ارتباط هستند گرفته تا كشور در سطح كلان.


به اين نخستين اشتباه كه اختياري فرض كردن فضاي جبري است، دومين اشتباه را مي‌افزاييم كه عبارت است از جبري دانستن فضايي كه حقيقتا در اختيار ماست. اين حوزه همان حوزه‌اي است كه اغلب از پرداختن به آن غفلت مي‌كنيم و در پاره‌اي از موارد عدم توفيقاتمان را به حساب قضا و قدر و قسمت و سرنوشت مي‌گذاريم. اين بخش، چيزي نيست جز حوزه‌ عمومي تعليم و تربيت، روان‌شناختي اجتماعي و اخلاق.


همان‌گونه که بارها نيز گفته شده، در اين حوزه بسياري از ما نمونه‌هاي رفتاري به كودك و نوجوان ارائه مي‌کنيم كه سر منشأ بسياري از تفكرات، گرايش‌ها، ذهنيت‌ها، احساس‌ها و رفتارهاي اوست، اما ما از آنها بي‌خبر هستيم. مثلا استفاده از پستانك، نوعي وعده دروغ و حيله‌گري را در سطحي ابتدايي به كودك مي‌آموزد و زدن ميزي كه كودك با آن برخورد كرده‌ است، وي را از همه چيز و همه‌كس متوقع مي‌كند.


در چنين مواردي درمي‌يابيم كاملا اختيار تربيت و پرورش فرزند خود را داشته‌ايم اما در مورد آن مرتكب اهمال و سستي شده‌ايم و اين همان جنبه اختياري ماست كه مانند جنبه جبري با آن برخورد كرده‌ايم. فرزنداني كه در نظام تربيتي، تحت‌تاثير اين چنين سوءتفاهماتي رشد مي‌کنند، از خشونت پنهاني رنج مي‌برند كه ناشي از وادار شدنشان به كاري است كه در آن استعداد و علاقه ندارند يا نشانه‌ رها شدن در شرايطي است كه طبيعت انساني بي‌رحمانه آنها را متاثر مي‌كند. كودكان و نوجوانان نسل جديد، با‌وجود آنكه به نظر مي‌رسد نسبت به نسل‌هاي قبل در رفاه بيشتري به سر مي‌برند، چون تحت‌تاثير اين كج‌فهمي‌ها از جبر و اختيار پرورشي قرار گرفته‌اند، به مراتب فشار بيشتري را تحمل مي‌كنند.


اگر به شرايط موجود، ضعف قدرت «نه» شنيدن ناشي از نظام فرزندسالار را هم اضافه كنيم و كودكان و نوجواناني را در نظر بگيريم كه پدر و مادر مانند دو خدمتكار دائم در حال انجام امور و رفع مشكلاتشان هستند و فرصت تجربه‌ حل مشكلات و آموختن چگونگي مواجه‌شدن با دشواري‌ها را نمي‌يابند، با نسلي مواجه مي‌شويم كه فشار مشكلات محيطي را تحمل مي‌كنند اما نمي‌دانند چگونه از اين فشار بگريزند چون راه مقابله با آنها را فرانگرفته‌اند و تجربه‌ استقلال ندارند.

مجموعا فرزنداني كه در اين شرايط تربيتي رشد و بلوغ پيدا مي‌كنند، تحت‌تاثير استرس‌ها و فشارهاي روحي و رواني قابل‌توجهي هستند كه نسل‌ آنها را از نسل‌هاي ديگر متمايز مي‌كند؛ نسلي كه بسيار پرخاشگر و خشن است اما ذره‌اي اراده، قدرت،‌توانايي، انگيزه و مهارت مقابله با مشكل‌ها و حل آنها را ندارد. به راستي شما چه واژه‌اي را براي ناميدن اين نسل پيشنهاد مي‌كنيد؟


[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد