PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر اشک



se7en_love
28th August 2011, 06:04 PM
اشک

شهر در پیچ و خم ثانیه ها می رقصد
در و دیوار و نما ، مرد گدا می رقصد
مست مست است خیابان و چراغی قرمز
قر به دامن زده با ناز و ادا می رقصد
پیرزن ، گربه ی لاغر ، مانکنی در ویترین
آسمان ، شاخه ی کج ، نور ، صدا می رقصد
تا خدا ... چشم به آن سوی افق می دوزی
تو نگو آه ... همین لحظه خدا می رقصد
***
وقت رفتن شده ، بانوی دلم ! بی وقفه
اشک در چشم من و چشم شما می رقصد

آزولا
28th August 2011, 06:11 PM
خیلی قشنگ بود.
اینا رو خودتون میگید یا از جایی بر میدارید؟[tafakor]

Elohim
28th August 2011, 06:15 PM
اشک

شهر در پیچ و خم ثانیه ها می رقصد
در و دیوار و نما ، مرد گدا می رقصد
مست مست است خیابان و چراغی قرمز
قر به دامن زده با ناز و ادا می رقصد
پیرزن ، گربه ی لاغر ، مانکنی در ویترین
آسمان ، شاخه ی کج ، نور ، صدا می رقصد
تا خدا ... چشم به آن سوی افق می دوزی
تو نگو آه ... همین لحظه خدا می رقصد
***
وقت رفتن شده ، بانوی دلم ! بی وقفه
اشک در چشم من و چشم شما می رقصد
يه سوال:
اين شعرهه رو خودتون ميگيد؟
(آقا تا من اينو نوشتم همسايه بالايي هم نوشت ببخشيد كه دوتاست)

XXehsanXX
28th August 2011, 09:16 PM
روزی از این امروزها پرواز خواهم کرد

بر بالهای مرگ ، من ، آغاز خواهم کرد



دست خدا در دست ِ من، رقصی ست شورانگیز

در رقص ِ انسان با خدا، اعجاز خواهم کرد



اجرای این کنسرت در تالار ِ افلاکی ست

غوغای بکر وشورشی در جاز خواهم کرد



اکرم بهرامچی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد