ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر اشعار هاله جهان پیکر



بهـمن
19th August 2011, 09:06 PM
اشعار هاله جهان پیکر



منبع اشعار آ و ا ی آ ز ا د (http://www.avayeazad.com/)


آخرین ستاره


از خونِ زخمِ این گل
صد لالــه بردمیده
گویی گلِ ستــاره
در خاك و خون طپیده
این آخرین ستـاره
از نسل خون و بـاران
یادآور حــماسه
در دشت لالـه زاران
هر برگِ گشته پرپر
یادآور بهــار است

یا اوج سربلـندی
از قلبِ بیقرارسـت
این خاك خشك و تشنه
دل میـدهد به بـاران
یكسر پر از شـــقایق
میــگردد ایـن بیابان.

بهـمن
19th August 2011, 09:06 PM
آخرین شعر


با همه دلواپسی هام
چشم به در مونده نگاهم
بغض دلتنگی و حسرت
پیچیده تو سینه آهم
آروم آروم پاگذاشتی
تو شبای سرد و تیره
میگی فرصتی نمونده
واسه عاشقی چه دیره
ولی من هم نفس تو
شایدم هم قفس تو
ندونستم چه کوتاهه
عمر این یک هوس تو

بهـمن
19th August 2011, 09:06 PM
بن بست


همیشه ترانه ی من
پیشکش قلب تو بوده
همه ذره های جسمم
واسه توست هرچی سروده
شایدم این آخرین شعر
راه برگشت تو باشه
جاده بن بست این عشق
به اشاره ی تو واشه
هرجا هستی مهربونم
تا ابد یادت می مونم
تو رو از روحم و قلبم
از خود خودم می دونم .

بهـمن
19th August 2011, 09:06 PM
آفـتــابی


اگه از تو مینوشتم هرشبی هزار ترانه
واسه این بود كه تو بودی واسه گفتنم بهانه
منكه خاكستر نشین شبای تیره و تارم
این تو بودی كه شكفتی ، واسه من فصل بهارم
آره میشه آفتابی بود حتی تو شبای تیره نگو هیچوقت واسهء ما عاشقی كه خیلی دیره
میشه از نو عاشقی كرد ، میشه آفتاب و صدا كرد
میشه عاشقونه دل باخت، تنو تو هوا رها كرد
یه طرف این تیرگیها ، یه طرف یه عشق خاموش
یه طرف یه آرزویی ، كه دیگه شده فراموش.

بهـمن
19th August 2011, 09:06 PM
ابر و ستاره



برسرم ابری ندارم
آسمانم سرد و تیره
کم کمک این ابر دلگیر
گشته بر مهتاب چیره
آن ستاره پشت ابر است
میزند سوسو از آن دور
میشود آرام آرام
با هجوم ابر بی نور
روی ایوان اتاقم
یک گل پیچک نشسته
از غروب آن ستاره
گویی او هم دلشکسته
می چکد اشک ستاره
نم نمک آرام آرام
می رباید ابر تیره
از ستاره بوسه و کام .

بهـمن
19th August 2011, 09:06 PM
ابر پاییز


ابرای خسته و درمونده پائیز
روی سینه اش میشینن
زخمای بزرگ کوه و
روی سینه اش میبینن
دلشون می خواد ببارن
روی سینه اش سر بذارن
بذر خوشحالی بکارن
اما کوه فکر کویره
که زتشنگی میمیره
پیش خورشید اون اسیره
راه دوری پیش روته
نکنه تو راه بمونی
دشت تشنه تو رو می خواد
تو باید اینو بدونی
تو باید اینو بدونی
که باید اونجا بباری
رو لب خشک شقایق
اشکاتو تو جا بذاری .

بهـمن
19th August 2011, 09:07 PM
حضور


از حضور مهربونت
شبِ من رنگ سپیده
نمیدونم كه كدوم دست
بین ما پرده كشیده
گرمی نگاه صافت
سردی از دلم میگیره
هرچی دلشوره و یاسِ
پیش پای تو میمیره
دل نگو، واسم نمونده
بعد رفتنت تو سینه
دست پاییز توی باغچه
واسه گلها در كمینه
من اگه خوب یا اگه بد
هرچی دارم از تو دارم
بی تو سرگشته و تنها
تویی تنها یادگارم
نمیخوام بعد تو اسمی
بشینه توی ترانه ام
یا كه بشكنه یه حرفی
هق هق و بغض شبانه ام
میسپرم دست ستاره
خاطرات پاره پاره
برگ دفتر یه عمر و
اگه زندگی بذاره

بهـمن
19th August 2011, 09:07 PM
وطن



اگه اومدم دوباره به سراغ خاک تو
میدونی که عاشقم من به نگاه پاک تو
بخدا بغض ندیدنت سرابم شده بود
اسم تو چراغ چشمون پرآبم شده بود
آسمونت آبیه اماواسم آبی ترین
هوای تو واسه من همیشه آفتابی ترین
بوی خاکت میبره دل از دل بیتاب من
میاره شیرینی خواب تو چشم بی خواب من
وطنم ای وطنم ای وطنم
هرچی دارم مال تو فدای تو جون و تنم .

بهـمن
19th August 2011, 09:07 PM
اگه بارون



اگه بارون اگه آفتاب
اگه بی قرار و بی تاب
اگه آسمون پراز ابر
یا شکوه شب مهتاب
هرچی باشه چهره ی تو
دیدنی تر از یه خوابه
به طراوت مث بارون
به زلالی مث آبه
آخرین حرف من و تو
شاید این ترانه باشه
بغض آسمون پاکت
تو همین دقیقه واشه
رنگ تو رنگ یه واژه
توی پیچ و خم ذهنم
مث نمناکی بارون
یا فقط یه قطره شبنم
میشینه رو گونه ی گل
اشک مهتابی چشمات
میشنوم بغض صدات و
گرچه خاموش شده لبهات
ای تو زنده تا همیشه
ای زلال بی نهایت
به وجود مهربونت
من یه عمره کردم عادت.

بهـمن
19th August 2011, 09:07 PM
ای تو مهربون


ای تو مهربون ، صمیمی
ای رفیق گل بارون
چه قشنگ بود لحظه ای كه
میشكست فاصله هامون
چه هوایی داره خونه
با تو ای ستاره ی من
این اتاق سرد و خالی
از حضور توئه روشن
نفست گرمی خونه اس
چشم تو چراغ خونه
وقتی هستی گل شب بو
تو زمستونم میمونه .

بهـمن
19th August 2011, 09:07 PM
تکسوار



ای تكسوارِ تنها ، ای وارث رشادت
ای قلب تو یه دریا، بخشنده ،پر سخاوت
ما رو ببر به جشنِ ایثار و سر فرازی
از بــندِ تن گسستن، تا اوجِ بی نیــازی
مردانِ مردِ آنجا، اسطــورهء زماننـد
گرچه درین میـانه جز یك نفس نماننــد
عطرِ گلاب و اسفند، دستارِ غرقه در خون
یك خنده بر لبان و، راهی دشتِ گلگون
پیچیده در حجابی، آن لحظهء شهادت
گسترده جادهء عشق ، زینجا به بی نهایت
ای پاكباز عاشق ، وصف تو در توان نیست
باغ طراوتـت را ، بی برگی خــزان نیست .

بهـمن
19th August 2011, 09:07 PM
اومدی تو دشت قلبم


اومدی تو دشت قلبم
گل آتیش نشوندی
منو از مرز تباهی
به طلوعی نو كشوندی
قطره قطره خون سردم
می چكید توی سینه
طعم خوب عاشقی رو
بمن از نو چشوندی
آرامشم تو، اوج نیازم
تن پوش عشق و ازتو میسازم.

بهـمن
19th August 2011, 09:07 PM
اوج



میون واژه های ناب شعرم
به یك اسمی رسیدم، اسم تو بود
چه معصوم و چه پاك و عاشقونه
زلال و آبی و روشن مث رود
نگا كردم ندیدم جزتو چیزی
كه لایق باشه تو شعرم بذارم
همه ذهنم تو بودی صاف و روشن
بهر لحظه به هر جا در كنارم
سرودم از تو و از مهربونیت
نشوندم اسمتو رو قلهء موج
كه شایسته تراز تو، كی میتونست
بمونه واسه من همیشه در اوج!

بهـمن
19th August 2011, 09:07 PM
یه رنگ

اگه پایان هر احساس پاكی
باید كه بشكنه یه دل تو سینه
اگه بعد از همه روزای آفتابی و آبی
شب تار جدایی در كمینه
نمیخوام دل ببندم
به روز صاف و روشن
كسی تو این زمونه
یه رنگ نمونده با من.

بهـمن
19th August 2011, 09:07 PM
غزلواره



ای غزلواره ی چشمات
واسه شاعری بهانه
بهترین حس قشنگه
واسه گفتن ترانه
منو باز ببر به جشن
شب و مهتاب و ستاره
کاری کن ستاره بازم
سر رو شونه هام بذاره
اوج این ترانه ی من
پیشکش تو بهترین یار
ای که با طلوع چشمات
منو کردی باز تو بیدار
شوق و شورم از تو بوده
غربت صدای خسته ام
بی تو فصل پرکشیدن
زخمی و در هم شکسته ام .

بهـمن
19th August 2011, 09:07 PM
شکوه بی کرانه


ای فراتر از خیالم
ای تو شوقم پرو بالم
ای که بی تو شمع خاموش
شعله ای رو به زوالم
تو مرا آتش زدی یار
شعله ام سر بر کشیده
کام خشک قلب سردم
از تو این مستی چشیده
ای تو شوق بچه گانه
پرم از شور ترانه
تا ابد در قلب من باش
ای شکوه بی کرانه .

بهـمن
19th August 2011, 09:07 PM
ای قشنگترین بهانه



ای قشنگترین بهانه
تو کتاب عاشقانه
ای که بوی تورو داره
همه حرفام تو ترانه
سهم من از زنده بودن
روزایی بود که تو بودی
توی هر لحظه کنارم
منو از شبام ربودی
هرچی دارم ازتو بوده
ای امید شاعرانه
میدونم با رفتن تو
گم میشه شعر و ترانه
این کتاب عاشقانه
بعد تو تو دست باده
از من و خاطره هامون
این ترانه ها بیاده .

بهـمن
19th August 2011, 09:07 PM
خلسه ی رویا



ای که حجم سبز جنگل
هر چی داره از تو داره
پیش آبی نگاهت
آسمونم کم میاره
ای تو شعر ناب شاعر
توی خلسه ی یه رویا
یا یه حرف ساده حتی
که نشسته رو لب ما
به نگاه شب خسته
روشنی ارزونی کردی
ظلمت سیاهی رو تو
پیش صبح قربونی کردی .

بهـمن
19th August 2011, 09:07 PM
گذشته

ای گذشته ی صمیمی مثل عكس روی طاقچه
خلوت شبای داغ و عطر گل از دل باغچه
رقص آب، رو تن ماهی جشن پر نور ستاره
قصه ی هزار و یكشب از لب بی بی دوباره
دلامون پر از اشاره رو بسوی روشنی بود
مثل شوق عمق دریا واسه ی دیدن یك رود
سادگی ، صفا، محبت حــرف اول بود همیشه
وحشتی نبود كه فردا یا كه پس فردا چی میشه
باغچه وقتی كه دلش مرد گلا خشكیدن ،پوسیدن
گلدونای یاس و شب بو رنـگ آفـتابو ندیدن
حالا قهره شبِ مهتاب با هوای خونه ی ما
نمیاد قاصدك اینـجا پی هر بهونه ی ما
باید این دیوار سنگی بــریزه تا پر بگیره
دلِ تنگِ خونه شاید زندگی از سر بگیره
حوض و فواره كجا رفت چی شدن شمدونیامون
خنده و شادی پریده از لبِ مهـمونیامون .

بهـمن
19th August 2011, 09:08 PM
مقدس


باید از تو میگذشتم
تو كه فكر غنچه هایی
ولی از جفت قدیمیت
قد صدتاكوه جدایی
باید از تو میگذشتم
ای لطیفتر از سپیده
ای كه دستات ابر رحمت
تو نگات برق امیده
تو برام یه حس تازه
توبرام تازه ترینی
نمیدونم ای مقدس
از هوایی یا زمینی
لایقت این شعر من نیست
نه صدای گنگ و خسته ام
نمیدونم از چه دردی
پیش پای كی شكستم
باید از تو میگذشتم
ای كه سبز نو بهاری
مثل قلب یه قناری
عاشقی و بیقراری.

بهـمن
19th August 2011, 09:08 PM
بانوی من



بانوی من نگاه تو رنگ خود صبحه طلاس
طعنه زده به خورشید و پاک و بزرگ و بیریاس
با چارقد ابرا می خوای صورتتو سیاه کنی
صبح به این قشنگی رو بما می خوای تباه کنی
پس می زنه باد سحر چارقد ابرو از سرت
دور می کنه تو آسمون ابرا رو از دور و برت
خیال نکن نگاه ما نامحرمه با صورتت
چیکار کنیم حرفای ما چه جوری میشه باورت
نگاه به دریا می کنی بارونی میشه آسمون
صحرا میشه پر از بهار رنگ تنش لاله نشون

بانوی من نگاه تو رنگ خود صبح طلاس
طعنه زده به خورشید و پاک و بزرگ و بیریاس

ستاره ها حسرتشون بوسه به زلف و روی تو
نگین الماس میارن تا بزنن به موی تو
یواش یواش وا می کنی صورتتو سحر میشه
خورشید با نور و روشنیش پیش تو بی اثر میشه

بهـمن
19th August 2011, 09:08 PM
شب سیاه




بازم شب سیاهه و
تاریکی از راه رسیده
از چشم ابر آسمون
یه قطره بارون چکیده
رو گلدون ترانه هام
قطره ی بارون میشینه
چشام تو مهتاب داره باز
عکس چشاتو می بینه
یواش یواش وا می کنم
پنجره به شب سیاه
ثانیه ها رو میشمرم
خیره میشم به عکس ماه
شاید تو هم نگا کنی
مهتاب و باز صدا کنی
آروم بگی اسم منو
از شب منو جدا کنی
آروم میاد تو چشم من
گرمی رویاهای تو
سنگین میشه پلکای من
میرم توی دنیای تو .

بهـمن
19th August 2011, 09:08 PM
نامه پاره


با چه حسرت با چه اندوه
خوندم اون نامه ی پاره
گم شدم تو عطر موهات
اومدی اینجا دوباره
گل شعرم توی نامه
واسه تو گل داد و پژمرد
همه ی روزای خوب و
با خودش به آسمون برد
من از این فاصله بیزار
من از این هجرت غم آلود
چاره ای واسم نمونده
هرچی بود گناه من بود
می گذرم از این شب تار
میزنم تنو به آتیش
می سپرم تو رو به روٴیات
به سراب خفته در خویش

بهـمن
19th August 2011, 09:08 PM
باتو باید...



با تو باید میشكستم
توی دست باد وحشی
تو كه با نگاه صافت
زندگی به من میبخشی
ساقه هامون ترد و نازك
پیچیدن دور تن هم
برگای جوون ما بود
واسه زخم ساقه مرهم
گلامون خشكید و پژمرد
سر نزد جوونه از ما
تا كه رگبار مصیبت
تازیانه زد تن ما
هردومون بی سرپناهیم
هردومون تنها و بی كس
از همه دنیا چی داریم
یه دل عاشق، همین بس
دستا رو بهم سپردیم
زیر باد و سیل و طوفان
از ته ساقه شكستن
شاید اینه راه درمان .

بهـمن
19th August 2011, 09:08 PM
فصل نخست

این فصل نخست عاشقی بود
كاندر ورق دلم سرودم
در حجله ی بیریای عشقی
سرمست شده دمی غنودم
چون چشم گشودم و سحر بود
ژاله ز دو چشم دل فشاندم
دیدم همه عطر و بوی عشق است
یك لحظه به خود دگر نماندم
پرواز كنان به شوق رفتم
تا بال و پری بگسترانم
تا شرح دهم سرود آن عشق
با كبوتران و همرهانم
باز آمده ام لیك ندیدم
دیگر زتو ای عشق نشانه
گویی كه هزار سال رفته
بوی تو و عطر تو زخانه

بهـمن
19th August 2011, 09:08 PM
بذار با وسعت آبی دریا



بذار با وسعت آبی دریا
بگیرم راه آسمونو در پیش
بذار از این سراب خفته در دل
بسوزونم تنو به حرم آتیش
نذار دستای سرد عمق دریا
بگیره راهمو از من دوباره
نذار تو اوج پرواز کبوتر
تودل تردید برگشتن بذاره
میرم تا خونه ی ابرا تا فردا
میگیرم دامن مهتاب و یکبار
میذارم سرروی شونه ی خورشید
میمیرم از نفسهای تو این بار
نمی دم این تنو بدست پاییز
نشونی داره از بهار تن من
تمام غنچه های یاس و میخاک
میشن زیباترین پیراهن من .

بهـمن
19th August 2011, 09:08 PM
برای تو می نویسم


برای تو می نویسم
اینجا دلتنگی باهامه
غل و زنجیر یه عادت
هنوزم به دست و پامه
عادت خوب گذشته
که تو رو هر لحظه داشتم
گل یاد و خاطره ات رو
میون سینه می کاشتم
همه جا بوی تو داره
حتی این هوای بسته
حتی این قاب قدیمی
که به دست تو شکسته .

بهـمن
19th August 2011, 09:08 PM
بــرفی


من زمستون ، تنِ برفم
یخ نبسته ، گلِ حـرفم
پیچیده سرما تو جونم
تو رگم ، تو استـخونم
اگه آفـتابِ طـلایی
بریزه گرمی تو رگهـام
میشنوی دوباره بازم
گلِ شعرا و غزلهــام
تا پرستوی بهـاری
بشكنه خواب زمستون
تا صدای پای باغچه
وا كنه پنجره هامـون
پولكِ نرم سـتـاره
باز بیاد تـو آسـمونم
مهتابِ نقره ای یكشب
باشه یار و هـمزبونم
می شمرم ثانیه ها رو
تنمو میدم به خورشید
التهابِ رویشِ گل
تو تنِ باغچه ها جوشید
اگه آفتاب طلایی
بریزه گـرمی تو رگهام
میشنوی دوباره بازم
گل شعرا و غــزلهام.

بهـمن
19th August 2011, 09:08 PM
برگ و بـــار


قشنگترین آوازی واسه لبای بسته
پرنده ی ترانه بی تو پـرش شــكسته
بــدون تــو كلامــم پشت مه و غباره
از تو جوونه ء عشق جون میگیره دوباره
ندیدنت چه سخته تو غربت شبونه
حتی قناری عشق میگیره هی بهونه
خودت تـموم شـعری نـگاه تو ترانه اس
هر چی كه میگم از تو یه حس عاشقانه اس
بمون بمون كنارم تموم برگ و بارم
بـذار به قبله ء تو همیشه سر بذارم
نگو دلت شكسته ، نگـو كه بالت بسته
نگو كه خشك و زردی ، ای تو گل بهارم .

بهـمن
19th August 2011, 09:12 PM
بعد تو


بعدِ تو چلچله ها رو سقف مون خونه نساختن
شاپركها به شبِ مهـتابی دیگه دل نبـاختن

بعدِ تو شعر و ترانه ، قصه شد ، رفت پشت ابرا
واژه ها شبنم و بارون ، گم شدن تو عمق دریا

بعد تو محبـوبهء شب قـهره با هوای ایوون
قامت خستهء پیچك پشت دیوار شده پنهون

ساكت و خسته اس قناری تو قفس تنها نشسته
نمیبینه دیگه انگار ، قـفل این قفـس شكسته

به هوای اون گذشته می خونم با بغض سینه
میدونم آخر حــرفا همیشه قـصه همینه.




نثار او كه سالهاست از خانه رفته

بهـمن
19th August 2011, 09:12 PM
بغض بارون



باز روی گونه گل ، اشك بارون چكیده
قامت پیچك و یاس ، زیر بارون خمیده
باز روی پنجره ها ، رد پای بارونه
گریه توی این هوا ، میدونی چه آسونه

وقتی بغض آسمون ، میشكنه تو دست باد
انگاری همه غما ، یاد آدما میاد

بارون از چشمای آسمون میاد
میدونی چقدر دلم تو رو میخواد

بوی نم توی هواست
عطر رازقی و یاس
تكیه گاه گریه هام
كاش میدونستم كجاس

بارون از چشمای آسمون میاد
میدونی چقدر دلم تو رو میخواد.

بهـمن
19th August 2011, 09:12 PM
بگو

بگــو از من چه دیدی نازنین یار
كه ابری شد دلت هنگام دیدار
شكستی خواب و رویامو چـه آسون
شدی از عاشقی ، دلخسته ، بیزار
فراموش كردی اون روزای خـوب و
سـپردی تن به تــقدیر زمونه
نخواسـتی عاشـقت ، یارت ،كنارت
تا جون داره نفس داره بمونه
نوشـتم هـر شـبی با روح خسـته
واست شعر و كلامی عاشقونه
ولی غافـل ، نـمونده دل تــو سینه
كه معنی محبت رو بدونـــه.

بهـمن
19th August 2011, 09:12 PM
بعد تو



بگو بعدتو چه اسمی
اسم خوب این ترانه اس
واسه شاعری كدوم عشق ،
بهترین شكل بهانه اس
بگو من از تو چی خواستم
كه پرنده مو پروندی
با منِ همیشه عاشق
توی این شبا نموندی
بگو این ترانه هامو
پیش پای كی بریزم
بین رفتن و نرفتن
عمریه كه در ستیزم
موندنم شاید كه مرگه،
رفتنم اگه نمردن
این خودش یه جور عذابه،
بی تو اینجا جون سپردن
حرف تازه ای ندارم

پرم از تكرار و تكرار
عاشق ترانه هامو
كی زده به چوبه ی دار
من بدون عشق پاكت
خسته و زخمی و ویرون
مث یه خاكستر سرد
زیر این هجوم بارون
كاشكی میشد كه میگفتی
این یه خواب یا كه رویاس
وعده دوباره ما
واسه امروز یاكه فرداس
كاشكی این یه خواب بد بود
كه با صبح میرفت تو ابرا
از همه دلواپسی هاش
تو بودی كه مونده بر جا.

بهـمن
19th August 2011, 09:12 PM
قبای عشق



بگو داد بزن صدا كن
قاصدكهای تو خوابو
كبوترهای هوارو
نیلوفرهای رو آب و
بذار از خورشید چشمات
شب من رنگ سحر شه
جغد شوم تیرگیها
از حضورت دربدر شه
با دو دستت زیر و رو كن
همه سنتها رو بشكن
از قبای تازه ی عشق
جامه ای بكن تو بر تن.

بهـمن
19th August 2011, 09:12 PM
به هر گوشه روم



به هر گوشه روم یاد تو آنجاست
نشانی از تو دارد خانه ی من
تو گویی عطر و بوی تو نشسته
بروی قامتم چون جامه بر تن
نمی جویم پس از تو همدمی را
دلم را من سپردم دستت ای یار
مبادا از گل وحشی قلبم
نشیند بر دل دست تو یک خار .

بهـمن
19th August 2011, 09:13 PM
به نام قبله نور



به نام قبله ی نور
شب و بشکن ستاره
نذار سیاهی شب
پاشو اینجا بذاره
ببین گلبرگ گلدون
سزاوار نگاته
زمین با هرچی داره
یه عمره زیر پاته
تبسم کن سلامی کن به قلبای شکسته
حضورت میشکنه قفل سکوت از لب بسته
پنجره یه قاب کهنه اس
برای نگاه خونه
چشم خسته اتاقه
که به کوچه ها می مونه
نفس سرد و خاموش
افتاده از طپش و شور
رغبتی نمونده حالا
واسه آسمون پرنور
رو چشاش پرده ظلمت
میکشن تا خواب ببینه
واسه پنجره ی بسته
مرگ و نابودی همینه .

بهـمن
19th August 2011, 09:13 PM
شکسته


به من شکسته یکبار طعم بارون و چشوندی
تن بی برگ و برم رو توی این باغچه نشوندی
قصه ی بارون پاییز تنمو از نو جوون کرد
منو با باغچه و دست ابرو خورشید همزبون کرد
وسعت پریدنم تو آسمون پاک من باش
تو رگ خشک خیالم خون تازه ای تو تن باش
منو رنگ آسمون کن رنگ آبی رنگ دریا
به هوای پرکشیدن می برم تو رو به هرجا
هرجاکه رنگ یه رویاس جای تو با من تو ابراس
روز موعود پریدن با تو تا آخر دنیاس
وسعت پریدنم تو آسمون پاک من باش
تو رگ خشک خیالم خون تازه ای تو تن باش

بهـمن
19th August 2011, 09:13 PM
به دلم افتاده بود


به دلم افتاده بود ،كه میایی از راه دور
میشینی تو قلب من، ای تو خسته ی صبور
فاصله ها گم میشن، دستا مهربون میشن
ظلمت تنهایی رو میشكنه حـضور نـور
به دلم افتاده بود یه روز از راه میرسی
خـونه رو پر میـكنی از گلای اطلسی
موج خوشبختی میاد غمارو ور میـداره
میشینه عاطـفه باز جای بغـض بی كسی
چه خیالی ، چه هوایی ، تو سرم افتاده بود
ندونسـتم ایـن یه حرف سـاده بـود
ندونسـم نمیشه بـهار كنه یه شاخه گل
كه بهار اون یه گلم دست زمستون داده بود.

بهـمن
19th August 2011, 09:13 PM
به خیالم


به خیالم یه صدایی تو تن کوچه ها پیچید
رقصیدن چه نرم و آروم برگای غمزده ی بید
کوچه ی بن بست تاریک پرآواز و هیاهو
گل شب بو دست و دلباز میریزه عطرشو هرسو
بخیالم پنجره ها واشدن دونه به دونه
کاشکی این حس نفس گیر همیشه باما بمونه
پلی از عاطفه بستن چراغا با ظلمت شب
خنده ها قهرو شکستن اومدن به آشتی رو لب
تو پیاده رو نشستن دلای ساده و یکرنگ
غصه ها رو خالی کردن با یه خنده از دل تنگ
چه شکوهی تو شب ماس گرچه تاریکی نمرده
آدما رو تلخ و خسته سر شب خونه نبرده
میشه زیر نور مهتاب بشینیم شونه به شونه
تا لب غزلخون شهر واسمون آواز بخونه .

بهـمن
19th August 2011, 09:14 PM
بوسه


به تو بوسه می فرستم گل بارونی خسته
چتر تو میشم ٬ نگا کن سایبونت نشکسته
بارونم بیاد نمیشه ٬ تو رو پرپر کنه ای گل
بیا که عطر خوش تو٬ تو وجود من نشسته
تو یه واژه واسه خوندن دوباره
تو یه آشتی واسه دیدن ستاره
تو یه لبخند ٬ تو دل بغض ترانه
تو یه آغاز واسه پیوند دوباره
گل خوبم گل پاکم میمونی تو سرنوشتم
هرجا باشی هر جا باشم باتو تو خود بهشتم
سرپناهت توی بارون ای تو گم شده تو پنهون
ای شکفته در بهارون ای شکسته در زمستون.

بهـمن
19th August 2011, 09:14 PM
تقدیر


به آسونی سپردی دل به تقدیر
نشستی غمزده در قفل و زنجیر
فرو بستی لب از آوای پرواز
نگات با غربت هجرت هماواز
بگو حرفی کلامی ای شکسته
پرستویی به غربت دل نبسته
اگه هجرت جواب این خزونه
تو دل امید برگشتن میمونه
بیا یکبار بشیم بی پرده ای دوست
ببین غربت به ما چی کرده ای دوست
بذار با شبنم اشکا بشوریم
چشای خاطره پردرده ای دوست .

بهـمن
19th August 2011, 09:14 PM
به هر گوشه روم


به هر گوشه روم یاد تو آنجاست
نشانی از تو دارد خـانهء من
تو گویی عطر و بوی تو نشسته
بروی قامتم چون جامه بر تن
نمی جویم پس از تو همدمی را
دلم را من سپردم دستت ای یار
مبادا از گل وحشی قلبم
نشیند بر دل دست تو یك خار.

بهـمن
19th August 2011, 09:14 PM
پرنده بهاری


ای پـرنده بـهاری از كدوم ایل و تباری
واسهء تـنهایی خود نـباید اشكی بــباری
جفت تو از اینجا رفته، یه بهار یا دو بهاره
دنبال اون دیگه رفـتن ، میدونی فایده نداره
روزی كه از اینجا رفتی پرو بالش و شكستی
ساده دل اون ، بخیالش كه تا دنیاس پاش نشستی
ندونست بال و پرِ تو تشنه بود برای پرواز
دنبال یه عــشق تازه ، سفرت رو كردی آغاز
روز و شب فكر پریدن، برده بود تاب و تب تو
آروم آروم دیـگه افتاد، اسـم اون از رو لب تو
تو نگاهت عاشقی مرد، بیصدا شد جفت خسته
ندونـستی كه هنــوزم بـه امید تو نشسته
رفـتی و رفـتی تا ابرا بهوای عشــق تازه
تا كه خورشیــد واسهء تو قصری از طلا بسازه
اما آتیش به پرت زد، قصر رویایی تو سوخت
جفت پر بستهء تو باز، چشم بـه آسمونا میدوخت
حالا برگشتی به خونه، بخیالت كه میمونه
بعد این هـمه جـدایی، تـو رو تو دلش میشونه
ولی از اون جفت عاشق ،پری مونده یادگاری
كه یـادت میاره عشق و ، ای پـرندهء بـهاری.

بهـمن
19th August 2011, 09:14 PM
پروانه


شب را چه شد ، دل را چه شد
شمــع و گــل و پروانه كو
آن روشــنی جــانِ مـن
آن گــرمی كــاشانه كو
بــزم دل انــگیز مــرا صــبح و سحر از من ربود
پــروانــهء معــصوم من در بســتر آتــش غـنود
ایا ســـزاوارم ، بــگو
این هــجرت نـاگاه تـو
خود سوزیت دلــدار من
یا این غم جانــكاه تـو
فردا چگونه سر شود
بی تو ،گل بی خارِ من
خوابم گریزد از سر و
از دیـدهء بیدار من .

بهـمن
19th August 2011, 09:14 PM
تعبیر


اینكه تعبیر یه خوابه ، كه تو بچگی میدیدم
برزخ یه خط باریك میون بیم و امیدم
ترس من از تازگی ها ، از تو گم گشتن ، جدایی
آرزوم اما رسیدن ، به تو ای عشق خدایی
تو شبم تو التهابم ، تو رو دیدم ای سپیده
بارون تطهیر این عشق ، روی دفترم چكیده.

بهـمن
19th August 2011, 09:14 PM
تن من بوی تو داره

تن من بوی تو داره
عطر خوب بی نیازی
ای تو حس شعر تازه ام
كه برام غزل میسازی
گرم و آبی و زلالی
جنس ناب مهربونی
واسه این خسته ی تنها
تو یه عمره همزبونی .

بهـمن
19th August 2011, 09:15 PM
تو اتاقت تک و تنها


تو اتاقت تک و تنها می شینی
با خودت یه عالمه حرف میزنی
میگی از اینجا میری یه جای دور
از همه خاطره ها دل میکنی
ولی انگار یه چیزی جا می مونه
اینو قلبت بهتر از تو میدونه
اگه رفتن آخرین چاره توست
غم تنهایی تو قلبت میشونه
تو میخوای پربکشی اونور ابرا
یاد اون روز که میفتی میشینی
خاطره ها رو فراموش بکنی
اشکای سرد و رو گونه می بینی
با سفر غربت و غصه که بیاد
دلتو با غم هماغوش می کنی
روزیکه حرفا همه ترانه بود
گل حسرت تو خیالت میچینی .

بهـمن
19th August 2011, 09:15 PM
هجوم باد پاییز


تو هجوم باد پاییز
تو شدی تن پوش تازه ام
از تو و یاد عزیزت
شعر تازه ام و می سازم
دونه دونه خاطراتت
واسه من یه باغ رویاس
یه بغل حرفای خوب و
یه ترانه ی پر احساس
وقتی از تو می نویسم
قلمم می ره تا ابرا
میشه یه قطره ی بارون
كه می باره روی دریا

وقتی با تو خوبِ خوبم ،
دنیا رنگ آ سمونه
همه چی خوب و قشنگه،
خدا با من مهربونه
كاش میموندی یار و یاور
از همه كس خوب و برتر
تا بذارم تاج عشق و
عاشقی رو با تو بر سر .

بهـمن
19th August 2011, 09:15 PM
تو شب و ازم گرفتی


تـو شب و ازم گـرفتی
خورشید و دادی به دستم
گـفتی تـا آخـر دنیا
هـر جا باشی با تو هستم
مـنـكه بـاور نمیكردم
اونـهمه حـرف قشنگ و
ایـنكه مـن تنـها رفیق
شـبای تـار تـو هسـتم
هر بـهارپشـتش خزونه
ایـنو هـر عاشـق میدونه
كـه همیشه توی قلب و
ذهـن یـارش نمیمـونه
گـریه فایـده ای نـداره
تـو رو واسـم نمیـاره
كـاشكی دست سرنوشتت
تـوروجایی خوب بذاره.

بهـمن
19th August 2011, 09:15 PM
تو رو به خدا سپردم


تو رو به خدا سپردم
تو روبه همه ستاره
تو رو به شقایق دشت
به اون ابر پاره پاره

برو و سرت سلامت
سفرت بسوی خورشید
رفتنت به زخم قلبم
زهر نابودی رو پاشید

آخر جاده همین جاست
مسافر سفر تمومه
گرد بی کسی و غربت
روی شونه هات نمونه

دستتو دراز می کردی
ستاره ها رو می چیدی
میون دستای خسته ات
عکس ماه و باز میدیدی

چشمای خسته به راهت
توی قاب ماه چه زیباست
رشته ی عشق من و تو
حتی تو ستاره پیداست .

بهـمن
19th August 2011, 09:15 PM
تو تنها آشنایی


تو تنها آشنایی ای غریبه
تو این شهر پر از نامهربونی
میخواستم منرو از جسمت و روحت
زجنس خون و قلب خود بدونی
نفهمیدم چی اومد بر سر ما
که افتادم توی بن بست احساس
یه وقت بیدار شدم دیدم که ای وای
که تنها جای خالیته که اینجاس
نفهمیدم ندونستم نباید
ببندم دل به روز آشنایی
باید باور میکردم پیش رومه
غم و تلخی دل کندن جدایی
چه شیرینه روزای آبی عشق
به گوشت هر کلامی یک ترانه اس
ولی وقتی میاد فصل بریدن
همه حرفا فقط شعر و بهانه اس .

بهـمن
19th August 2011, 09:15 PM
تو باید عشقو به من یاد بدی


تو باید عشقو به من یاد بدی
خاطرات بد و بر باد بدی
تو باید پربگیری تو آسمون
تو باید رها بشی از این و اون
تو می خوای بدی به من یاد بدی
تو داری هستی مو بر باد میدی
روزگار من و عمر و نفسی
واسه ی زنده بودن برام بسی
یه روزی تابستونی قشنگ و گرم
یه روزی بهار سبز و پر ز شرم
یه روزی مثل زمستون سرد سرد
یه روزی تو پائیزی پری ز درد
چشماتو می بندی و باز می کنی
با لبت باز چی میخوای ساز کنی
تو باید بامن بمونی همیشه
باز نگو نمی تونم نه نمیشه
تو باید عشق و به من یاد بدی
خاطرات بد و بر باد بدی .

بهـمن
19th August 2011, 09:15 PM
تو اعتبار شعرمن


تو اعتبار شعر من
هر چی دارم همینه نكنه كه باز بهم بگی
جدایی در كمینه دلم میخواد صدات كنم
از سر شب ستاره نكنه كه ابر غصه باز
تو چشم تو بباره یه شمع میون ما دو تا
یه اینه پیش روته شمیم پاك گل یاس
همیشه عطر و بوته نمیذارم ابر سیاه
بشینه رو پیشونیت دیو سیاه غصه ها
بگیره باز نشونیت تو دشت قلب گل من
آفتاب باید بتابه شبا به لالایی من
عروسكم بخوابه .

بهـمن
19th August 2011, 09:15 PM
تو همین خونه کوچیک



تو همین خونه ی کوچیک
میتونی بامن بمونی
میتونی آفتاب و ماه و
به همینجا بکشونی
میتونی ستاره ها رو
از تو آسمون بیاری
جای چلچراغ خونه
بالای سرم بذاری
میتونی طعم بهار و
به درختا بچشونی
میتونی گرد و غبار و
از تو خونه بتکونی .

بهـمن
19th August 2011, 09:15 PM
توی بغض خیس گریه



توی بغضِ خیسِ گریه ،
از تو من به خود رسیدم
سفری بی انتها بود،
كه اونـو بجـون خـریدم
لحظه، لحظهء غزل بود،
جوششِ عظیمِ احسـاس
كه همیشه توی گریه،
همـدم و همسـفر مـاس
واژه واژه شد تو سینه،
هق هق ام رنـگ تـرانه
من یه رود بی نشون و،
تو یه دریـا بی كرانـه
تو هوای بی قراری،
اسم تـو اومد تـو سیـنه
همیشه آخـر قـصه،
واسه مـن اینـجا همیـنه
یه علامت سـؤالِه،
واسـه مـن آخـر حرفـام
مث زنجیر یـه عادت،
روی دستـام روی پاهـام
از چی پیدا شد ترانه ،
حرف من پشت غزل مـرد
همهء قافیـه هـامو،
حـس این دلـشوره ها برد.

بهـمن
19th August 2011, 09:15 PM
تویی که هرجا که باشی



تویی كه هر جا كه باشی
اونور دنیا كه باشی
میمونی تو خاطراتم ،
اگه پیش من نباشی
یاد تو عزیز و پاكه ،
پیش تو دنیا یه خاكه
كسی كه تو سینه اشه عشق ،
از جداییها چه باكه
میدونم كه بر میگردی ،
سبز وتازه از جوونه
با نگاهت میاری باز،
طعم خوشبختی تو خونه
منتظر میمونه قلبم ،
روزا و شبای بی تو
یه پل فاصله اومد ،
منم اینور اونورم تو .

بهـمن
19th August 2011, 09:15 PM
جدایی


فراموش كن همه روزای خوب و
همه حرفایی كه معنی نداشتن
غرور و خواستن زیاده تو
واسه پیوند ما طاقت نداشتن
سراسر حرف تو رنگ و ریا بود
ازون اول دلی با ما نداشتی
تو گلدون دل بی همزبونم
نهالی از محبت تو نكاشتی
حالا خسته شدی از من تو انگار
میخوای دل بسپری به یار تازه
كسی كه عاشقونه دل ببازه
كسی كه با بد و خوبت بسازه

ندونستی بهای عاشقی رو
شكستی حرمت قلبم تو امروز
جدایی از تو سخته چاره ای نیست
میشی افسرده تر هرروز وهرروز
كسی كه قدر پاكی رو ندونه
نمیبینه به عمرش روز راحت
واسش میشه تموم روزگارش
شمردن : سال و ماه و روز وساعت
پشیمونی دوای درد تو نیست
باید سر رو به سنگ زندگی زد
میفهمی معنی احساس پاك و
كه كی بوده واست خوب و كیه بد
گذشتم از تو و اون خاطراتت
برو دست خدا یار تو باشه
كسی كه داره تو قلبش محبت
كجا پیش تو و اسم تو جاشه.

بهـمن
19th August 2011, 09:15 PM
جعبه مداد رنگی


جعبه ی مداد رنگی
می کشه خط رو لباسا
رنگای قرمز و زرد و
می پوشونه رو تن ما
دلامون اما سیاهه
فکر نامردی تو سینه اس
دیدن خوشبختی اما
واسه ما شروع کینه اس
نمی تونیم از گلای سوسن باغچه بپرسیم :
چرا رنجورن و زردن ؟
چرا با همه غریبن چرا بی صدا و سردن
می بینیم دستا با نفرت می گیرن دستای سردو
آرزو شون می شه اینکه ببینن تو چشما دردو
نه نگاهی ازسر مهر نه صدایی با ترانه
نه یه پیوند که بمونه ابدی و جاودانه

بهـمن
19th August 2011, 09:16 PM
جفت پرواز



نمیدونم چرا عمر خوشی انقدر كوتاهه
حدیث آخر هر عشقی اندوهه و آهـه
نمیـدونم چرا اسم دل و با غم سرشتن
كنار اسـم من اسم تو رو اینجا نوشتن
میخواستم ساحل خوشبخت دریای تو باشم
واست خواب و خیال و فكر فردای تو باشم
چرا اون كفـتر جلد و تـو از لونـه پروندی؟
اونو از كنـج خوشبختی سوی غصه كشوندی ؟
مگـه میشه تو رو یادم بره ٬ای جفت پرواز
كـه با تـو قصه عشق من اونجا گشته آغاز
میرم تنها بسوی نقطـه گنگ جدایی
الهی نشكـنه قلـب تـو مثل من الهی .

بهـمن
19th August 2011, 09:56 PM
خواندم ترا از جان خود


خواندم تو را از جان خود
افكندی این جان در قفس
افتادم از پا پیش تو
این آرزویت بود و بس
در سجده آمد پیش تو
پیشانیم بر خاك شد
شاید كه محراب از من و
این سجده ام ناپاك شد
گفتی بخوان از جان خویش
خواندم ، زبانم سوختی
چون شعله زد نامت بجان
هستی من افروختی
آتش زدی خاكسترم
شوری نشاندی در سرم
این شعله گشتن بعد از این
هرگز نگردد باورم.

بهـمن
19th August 2011, 09:56 PM
در خویشتن گم شو


در خویشتن گم شو كه پیدایت بدانم
از تن رها شو تا كه در جانم بدانم
عمریست در سینه تویی همخانه ٬همدوش
هردم تو را بر دوش خسته میكشانم
گفتم چگونه باورم اید تو را عشق
دادی مرا از خون خود جامی نشانم
گفتم تحمل نیست مارا سختی این ره
گفتی كه خود این ره به منزل میرسانم

بهـمن
19th August 2011, 09:56 PM
دست آفتاب و بگیر


دست آفتاب و بگیر ای نازنین
بیارش تو آسمون خونه مون
آشیون چلچله اگه شکست
میسازیم خونشون و رو شونه مون
صاعقه اگه زده باغچه مونو
دستامونو میذاریم کنار هم
تو ببخش اگه حقیره قصرمون
میسازیم با خوب و بد زیاد و کم
می کشیم رنگ سپیده رو تن دیوار خونه
با یه بوته بنفشه که زمستونم میمونه
به کلامی عاشقونه چلچله با ما میمونه
حتی تو پائیز زردم یه نفس با ما میخونه .

بهـمن
19th August 2011, 09:57 PM
دل


آهای دل ،آهای دشـمن جـونم برو ایـنجا نمون یه دم میخوام تنها بمونم
اگه سپیدِ بخت من ، اگه سیاه و تیره اس
نمی خوام كه تو رو از خودم و جونم بدونم
كه هرچی سرم اومـد تو آوردی دل ای دل
كه هركی عاشقم شد تو آزردی دل ای دل
اگه تنها شدی ، كسی تورو نگا نكرده
گناه من چیه عشقی تو رو صـدا نكرده ؟
برو آتیش بجونـت خـراب شـه آشیونت
نمیخوام دیگه باشم رفیـق و هـمزبـونت
یه روز میرم یه جا گم میشم وتنها میمونی
واسه برگشتنم هزار هـزار قصه می خونی
دیگه رامت نمیشـم دیـگه خـامت نمی شم
ازون قفس پریـدم كـه تـو دامت نمی شم .

بهـمن
19th August 2011, 09:57 PM
فصل پاییز



دونه دونه برگای زرد درخت و میشمرم
تا تو بیای باز به سراغم
تا بازم پاك بكنی اشكامو از رو گونه هام
غم بره یادم
فصل پاییز غم تلخی داره
مثل مردن كبوتره
چهره قشنگ یاس باغچه های دلمون
چه پرپره
انتظار تنها علاجه
روزا رو باید شمرد
تن قایقِ دل و
به دست زندگی سپرد
باد میاد
حس شكفتن تو دلا مون میریزه
نور زندگی رو بازم
ماه عاشق به شبامون میریزه
خاطرات فصل پاییز
روی طاقچه میمونه
لبای بسته عكست
شعر بودن میخونه .

بهـمن
19th August 2011, 09:57 PM
دستت شاخه ی سبز محبت


دو دستت شاخه ی سبز محبت
نگاهت پاک و لبریز از صداقت
به نبض قلب صاف و مهربونت
یه عمره خو گرفتم کردم عادت
وجودت رمز پاکی استواری
حضورت عطر گلهای بهاری
بگو تو عمق اون چشمای معصوم
هراس و بیم و وحشت از چه داری
حالا که قد کشیدم در کنارت
بزن تکیه به شونه ام منرو دریاب
پراز شوقم امیدی کودکانه
بخون لالایی هاتو اومده خواب
هنوز در پیش تو ناچیز و خردم
نذار پرپربشه گلبرگ تردم
هنوز با اسم تو آروم میگیرم
تو جونم عمرمی بی تو میمیرم .

بهـمن
19th August 2011, 09:57 PM
دنیای فـرامـوشی


تو چشمات دونه اشكه عزیـزم
لبات میلرزه از یه بغض خامـوش
میترسم وقتی رفتم از كنـارت
بگی كردم دیگه تو روفرامـوش
واسم یه خاطره ٬ یه قصه بودی
كه واژه گل میكرد تو باغ ذهنم
همیشه آخر قصه هـمین بود :
گل گریه میزد رو گونه هات نم
دلیل بودنم اینجا تـو بــودی
منو با حسی از من تـازه كردی
تو دنیای فراموشی تو ای عشق
منو از نـو تـو پـر آوازه كردی
تو لبخندی زدی و تازه گشتم
جـوونـه زد هـمه شعرای خفته
همه حرفا كه تو سینه نشسـته
همـه شـعر و غـزلـهای نگفته

بهـمن
19th August 2011, 09:57 PM
تو رویای شبم


تو رویای شبم طلوع صبـحم
بـرام یـه فصـل تازه از سرودن
حالا یه پرسش تلخ و گزنـده
كنـار تـو بـودن یـا كه نبودن
نمیدونم كه فردا من چی دارم
بـدون تـو یـه واژه كـم میارم
بجای هر كلام و شـعر نیمه
تـو رو ای نازنیـنم جاش میذارم.

بهـمن
19th August 2011, 09:57 PM
دلم میخواست بهت بگم



دلم میخواست بهت بگم عزیزم :
همه عمر و همه جونم تو هستی
بروی قلب مشتاق من ای گل
همه دروازه های غم رو بستی
دلم میخواست كه باور كرده بودی
كه رنگ زندگیم رنگ تو بوده
صدای قلب این همیشه با تو
صدای ساز و آهنگ تو بوده
دلم میخواست كه هیچ باد خزونی
گلای باغچهء عشق و نبینه
با دست نا جونمردش دوباره
منو از گلدون قلبت نچینه
دلم میخواست كه یادت باشه این عمر
دو روزه عاقبت باید سفر كرد
تو این عمر دو روزه خوبه ای یار
ازین همه جداییها حذر كرد
بیا یكدل بمونیم یار و همراه
كه هرچی سنگه برداریم ازین راه
بیا دست همو بازم بگیریم
واسه دلواپسی هم بمیریم.

بهـمن
19th August 2011, 09:57 PM
دلتنگ



دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ
زده كی به بلور قلب من سنگ
همون عشقی كه عمری همنفس بود
میبینم كه شده لبریز نیرنگ
هوا بوی تورو داره میاره
دلم تو سینه باز آروم نداره
الهی وقت دیدار من و تو
زِ ابر دیده ام بارون نباره
بیا قهرو رها كن جفت پرواز
بخون این قصه رو بازم از آغاز
رهایی واسه ما بالا پریدن
تویی تنها امیدم، ای غزلساز.

بهـمن
19th August 2011, 09:58 PM
زورق عشق




یادته تنگ غروبی لب دریا تورودیدم
میون هزار هزار گل من تورو از شاخه چیدم
برگ وبارم تو شدی تو ازتو پیدا شد ترانه
ای وجود تو واسه من مث دریا بیکرانه
من نوازشهای صبح و رو تنم از تو شناختم
از گلای سرخ میخاک گردن آویزت رو ساختم
من به شوق خنده ی تو شب و روزا رو شمردم
همه رنگای غریب و مات و از تو خونه بردم
وقتی خورشید پشت دریا سرشو پایین میذاره
وقتی دریا زیر مهتاب چشماشو روهم میذاره
زورق عشق من و تو روی دریا جا میگیره
زورق عشق من و تو روی دریا جا میگیره .

بهـمن
19th August 2011, 09:58 PM
سازش



هردو از یه نسل و زخمی
زخمی شب سیاهیم
گرچه در اوج شکفتن
ولی خسته و تباهیم
خنجر یه بغض خاموش
توی پشتمون نشسته
هق هق این زخم کهنه
توی سینه مون شکسته
این فراموشی مرگه
این سکوت و ناگزیری
این سراپا بیخیالی
این صبوری سربزیری
تا جرقه ای بشینه
توی خرمن دل ما
سوختن و همیشه ساختن
چیه جز این حاصل ما .

بهـمن
19th August 2011, 09:58 PM
ستاره بارون



دلم میخواست شباتو من ستاره بارونش كنم
برای خوشبختی تو شهر و چراغونش كنم
ستاره ها رو بیارم تو آسمون خونه تون
شادی رو تو دل تو باز آورده مهمونش كنم
دلم میخواست نگاهتو پل میزدم به آسمون
ای كه تو بودی واسه من همیشه خوب و مهربون
حالا كه من زندگیمو با تو قشنگتر میبینم
ای همصدای خوب من بیا و باز پیشم بمون
بمون بمون ، بمون بمون تو آخرین ترانه ام
واسه بلوغ شعر من قشنگترین بهانه ام.

بهـمن
19th August 2011, 09:58 PM
سرنوشت


تو شب وازم گرفتی
خورشید و دادی بدستم
گفتی تا آخر دنیا
هرجا باشی با تو هستم
منكه باور نمیكردم
اونهمه حرف قشنگ و
اینكه من تنها رفیق
شبای تار تو هستم
هر بهار پشتش خزونه
اینو هر عاشق میدونه
كه همیشه توی ذهن و
قلب یارش نمیمونه
گریه فایده ای نداره
تو رو واسم نمیاره
كاشكی دست سرنوشتت
تو رو جایی خوب بذاره.

بهـمن
19th August 2011, 09:58 PM
سرود ســبز


تو سرودِ سبزِ جنگل
نبـضِ رویشِ جـوونه
رمزِ خوشبختی گلدون
وقتی دور از هر خزونه
حسِ آواز چكاوك
رمز و راز یاس و پیچك
التهاب رویش گل
رو تنِ باغچهء كوچك
از تو دوره هر سیاهی
رنگ تـو سبز و بهاری
تو دل قناری عشق
تو گذاشتی بی قـراری
از وجودت گرم و لبریز
شده احـساسِ تـرانه
ای تو خوبِ پر تحمل
روحِ سبـزِ بی كرانـه
میسپرم تنو به دستت می پیـچم دورِ تن تو
وقتی سبز و زنده باشم بهـترین پیراهنِ تـو .

بهـمن
19th August 2011, 09:58 PM
سفر


هرچی می خوام بگم به تو
وقت سفر سر میرسه
بغض تموم این روزا
لحظه ی آخر میرسه
دل کندن از تو واسه من
تن به بلا سپردنه
اینکه دیگه زندگی نیست
روز و شب و شمردنه
هرجا میرم صدای تو
هم قدمم بامن میاد
اینو دیگه خوب میدونم
دلم هنوز تو رو می خواد
وقت وداعه آخره
بغض گلوم پاره میشه
این سرگذشت عاشقه
که داره آواره میشه
راهی شب یه راه دور
از صبح روشن چشات
پیرهن اشک موندنیه
حالا رو قامت نگات
این آخرین دقایق و
تو قاب چشمام میذارم
هرجا باشم گذشتمو
با تو به خاطر میارم .

بهـمن
19th August 2011, 09:58 PM
سكوت



شبا كه نیستی خونمون ساكت و سوت و كوره
جاده عـشق مـن و تـو همیـشه بی عـبوره
نه یه صـدای آشـنا نـه یه صـدای سـازی
نه یه حـضور دسـتی و نه سـر زلف و بـازی
صـدا هـمش صـدای خشــك سـاعـت
تو اونطـرف بدون من نشـستی بـاز رو عادت
نه یه نگـاه آشــنا بـلرزونــه دلی رو
نه یه تبـسم رو لـبا حـل كنه مشكلی رو
سكوت تو سكوت من سكوت ما هزار سال
اینكه نداره تازگی امسـال و پس پیارسال
هر چی میخوام كه بشكنم سكوت وباز نمیشه
میترسـم از شكسـتن تو اونجا پشت شیشه .

بهـمن
19th August 2011, 09:58 PM
زنـدگی


زندگی در چشم من پرواز در اوج رهاییست زندگی در چشم تو افسانه تلخ جـداییست
زندگی در چشم من رود و نسیم و جنـگل و صحراست
زندگی در چشم تو اندیشه نان و خوراك و غصه فرداست
زندگی از دید من یعنی : پـریدن پـر كشیدن
زندگی از دیـد تـو یعنی غـم دنیـا چشیدن
زندگی از دید تو یعنی زرنگی در رفاقت
زندگی از دید من یعنی صداقت در نهایت
زندگی در چشم من بال و پر پرواز در رویاست
زندگی در چشم تو تنها زمینی كوچك از دنیاست
زندگی در چشم من خوبی ،محبت، عشق ورزیدن زندگی در چشم تو از سوز و سرماها نلرزیـدن
زندگی را عشق می پایـد
زندگی را شور می زایـد
بار غمها زور می خواهـد
پر كشیدن شور می خواهد

بهـمن
19th August 2011, 09:58 PM
زمستون
من و تو هر دو از فصل زمستون
میون برف این زمونه پنهون
سپیده برفی که مارو پوشونده
تنامون و به نابودی کشونده
نمی تونیم بیدار شیم زیر این برف
نمونده رو لبای بسته مون حرف
می خشکیم و می پوسیم و می میریم
یه روز از این روزا آروم می گیریم
تنامون و سپردیم دست سرما
نفهمیدیم چی اومد بر سر ما
یه روز دیدیم تو یخبندون اسیریم
دعا کردیم که دور از هم نمیریم

زمستون ریشه هامون و سوزونده
ما رو تا مرز خشکیدن کشونده

درختیم دو درخت بی نشونه
فقط یه خاطره از ما می مونه
حدیث کهنه ی برف و زمستون
که خورشید و دوباره کرده پنهون
بده دستای سردت رو به دستم
تا جون دارم کنارت با تو هستم .

بهـمن
19th August 2011, 09:59 PM
زمزمه



واست زمزمه دارم
پر حرف نگفته ام
هزار خاطره دارم
که تو سینه نهفته ام
گل بوسه ی یاران
تو کوله بار بسته ام
غم غریب غربت
رو شونه های خسته ام
همیشه بی نصیبی
نصیب و قسمت ماست
همیشه بدترین چیزو
خدا واسه ماها خواست
هزار هزار ترانه
روی لبام نشسته
طلسم بی صدایی
تو شعرامون شکسته
گل بوسه ی یاران
تو کوله بار بسته ام
غم غریب غربت
رو شونه های خسته ام .

بهـمن
19th August 2011, 09:59 PM
زخمی


به شكستن خو گرفتم
تو نزن سنگی به من یار
اگر از دستت بر آمد
زخمی از قلبم تو بردار
جای صد هزار تا اینه
میشكنم پیش تو هر شب
می نشینم در نگاهت
تا كنم اسم تو تكرار
گفتی از من میگریزی
تا بشویی تن زتردید
گفتم از خود میگریزم
سوی تو هر بار و هر بار
ترسم آخر تو ندانی
فرصت كوتاه این عمر
لحظه ای ایی كه بینی
عشق را بر چوبه ی دار.

بهـمن
19th August 2011, 09:59 PM
رویایی


بذار باور کنم حرفای ابر و
تو لحظه ی شکستن اوج فریاد
همون لحظه که میشکنه میریزه
گل اشکش رو توی دامن باد
بذار طعم گس صبح خماری
توی رگها و خونم باشه بر جا
نذار ابر سیاه تیرگی ها
بگیره نعمت خورشید و از ما
فراموش می کنم مهتاب و امشب
میذارم سر روی بالین شعرام
به فکر مرگ گلدون اقاقی
که پیچیده هنوز عطرش تو رگهام
می خوابم چشممو آروم می بندم
شاید رویای خوبت رو ببینم
اگه رویایی ام دور از آدمهام
اسیر دست تقدیرم چنینم .

بهـمن
19th August 2011, 09:59 PM
رویا


باز دوباره بوی بارون
شرجی هوای دریا
عکس کهنه و قدیمی
روی طاقچه مونده برجا
نغمه ی بارون دوباره
تو رو یاد من میاره
پشت این سیاهی شب
کی خوابیده کی بیداره
تیک تیک ساعت خسته
می پیچه توی اتاقم
انگاری از پشت شیشه
کسی اومده سراغم
پشت پنجره میشینم
میدوزم چشم و به کوچه
شایدم فقط خیاله
یا یه رویایی که پوچه
پشت اون درختای بید
یادمه خیلی نشستیم
تلخی سکوتمونو
با ترانه ای شکستیم
اونروزا ابری نبودن
آسمونای من و تو
هیچی فاصله نمی ذاشت
بین دستای من و تو

میدونم فقط یه رویاس
پشت این شبای تیره
باورم نمیشه هرگز
واسه برگشتن چه دیره
رفتی و دیگه نمی شه
آسمونم گرم و آبی
ای گل نیلوفر من
تو کدوم برکه تو خوابی .

بهـمن
19th August 2011, 09:59 PM
روی گونه های خیست


روی گونه های خیست
نم دریاها نشسته
از غم بارون چشمات
بال شاپرک شکسته
توی دریای نگاهت
رنگ بی تابی میشینه
غربت غروب جمعه
که میگن آره همینه
دستاتو بزن به دریا
گونه هاتو آفتابی کن
شبای تنهایی مون و
باز دوباره مهتابی کن
اشکاتو بده به ابرا
تا ببارن روی صحرا
لاله های سرخ عاشق
درس عشق بگیرن از ما .

بهـمن
19th August 2011, 09:59 PM
شاهد عشق


رفته از اینجا تا قله ی نور
بابالی از شوق سرشار و پرشور
نامش همینجاست در دفتر ما
او شد ستاره بالا سر ما
از یاد و نامش ماندی تو برجا
امید فردا آینده ی ما
ای شاهد عشق ای مانده در یاد
چون کوه محکم چون سرو آزاد
یادش گرامی نامش چو خورشید
در قلب ایران چون مه درخشید .

بهـمن
19th August 2011, 09:59 PM
ســهم تــو



این روشنی سهم توئه ،
تو اومده از راه دور
شبای دلتنگی من ،
بیگانه با حضور نور
این آسمون ، این پنجره ،
این داغی آفتاب زرد
مال توئه ای آشنا ،
شبام یه عمره شده سرد
روز و شب و ورق زدم ،
از این كتاب سرنوشت
اینكه همه اش یه عادته ،
كی سرگذشتمو نوشت ؟
منتظرم منتظرِ لحظه اوج
تا وا كنم بال و پری تو آسمون
اگه میخوای تو هم كنارمن باشی ،
تا آخر سفر بیا پیشم بمون.

بهـمن
19th August 2011, 09:59 PM
آهنگ یه رویا


شایدم شعرای من
واسه تو خیلی غریبن
اما میدونم همیشه
خالی از رنگ و فریبن
توی لحظه ها ی رستن
وقتی که چشم انتظارم
واسه بارون غزلهام
تو رو بازم کم میارم
همیشه صدای خوبت
مثل آهنگ یه رویاس
که طلوع گرم خورشید
پیک خوشبختی فرداس
میدونم احساس قلبم
توی شعرم ریشه داره
اگه تلخه اگه شیرین
واسه من فرقی نداره .

بهـمن
19th August 2011, 09:59 PM
شـبِ كاغـذی


تو شبِ كاغذی آرزوهام ،گـم شدم
دنبال یه جون پناهی بازیچهء مردم شدم
هر طرف نگا كنم نه چراغه نه ستاره
نه یه قطره بارونی كه روی تشنگیم بباره
نه یه همصدا كه با من شعرِ خوشبختی بخونه
نه یه خاطره كه تا ابد توی دلا بمونـه
همه خو شبختِی كوچیك من دستای تو بود
تو مث دریـا بودی من مثل یك رود
هوس یكی شدن با تو و اون قلب بزرگت
آرزویی كه بشه در تو ازین دلهره آسود.

بهـمن
19th August 2011, 09:59 PM
شب و دلواپسی


شب و دلواپسی وباد می کوبه پنجره ها رو
بغض بی امون گریه میگیره حنجره ها رو
آینه ی قدی رو دیوار میدوزه چشم و به درگاه
عمریه مونده تو سینه اش حسرت یه آسمون آه
کاغذای پاره پاره یادگاری از تو بودن
روزایی که تا سپیده میشد از چشات سرودن
بگو جرم من چی بوده که دل و دادم به دریا
که کشوندی عاطفه ام رو به محاکمه تو حالا
چشمه بودی واسه احساس که یه روز به گل نشستی
عکسمو تو آینه ی آب یهو بیصدا شکستی .

بهـمن
19th August 2011, 10:00 PM
شوق پرواز


حالا كه پر شده ای از شوق پرواز
راهی جاده ی عشقی تو از آغاز
منو با خاطره هام اینجا رها كن
ای تو نبض شعر من خوب غزلساز
من میخوام تنها بمونم
خالی از هر شوق و اندوه
قلب خشكم چون بیابون
سخت و سنگی چون دل كوه
ای تو فریاد لب من
بغض خاموش شكفتن
از لبای سوخته ی عشق
خط به خط غزل شنفتن

راه ما از هم جدا بود
این نه قصه اس نه سرابه
پلای برگشتن ما
حالا پشت سر خرابه
برو روبرو تو دریاب
پشت سر ویروونه مونده
یه شكسته كه واسه تو
خط به خط شعراشو خونده.

بهـمن
19th August 2011, 10:03 PM
فراموش


سكوت تو چه تلخه نگاه تو چه خاموش
انگار تموم دنیا كردن تو رو فراموش
چشات گواه خورشید فریب سایه ها نیست
پاك و زلال دستات انـكار اینه ها نیست
نوازش سپیده رو پلك خواب میمونی
مث قناری عشق تو یكنفس میخونی.

بهـمن
19th August 2011, 10:03 PM
فاصله


دیگه باورم نمیشه غزلای عاشقونه
اینکه تاریکی میمیره سپیده با من می مونه
دیگه حتی توی ایوون چلچله بر نمی گرده
دست بی رحم زمستون با گل شب بو چی کرده
فاصله یه درد کهنه اس آروم آروم پا میذاره
جای هر شعر و ترانه غزل رفتن میذاره
باید این رو میدونستم رنگ آفتاب موندنی نیست
برای لبای بسته این ترانه خوندنی نیست .

بهـمن
19th August 2011, 10:03 PM
عشق خاموش


اگه از تو می نوشتم هر شـبی هزار تـرانـه
واسه این بود كه تو بودی ، واسه گفتنم بهانه
منكه خاكسـتر نشینِ شبای تیره و تـارم
این تو بودی كه شكفتی واسه من ، فصل بهارم
آره میـشه آفتـابی بود ، حـتی تـو شبای تیره
نـگو هیچوقت واسهء ما عاشقی كه خیلی دیره
میشه از نو عاشقی كرد میشه آفتاب و صدا كرد
میشه عاشـقونه دل باخت تـنو تو هوا رها كرد
یه طرف این تیرگیـها ، یه طرف یه عشق خاموش
یه طـرف یه آرزویی ، كـه دیگه شده فرامـوش .

بهـمن
19th August 2011, 10:03 PM
عابر


تن شب داغ و عطشناک می شکنه سکوت کوچه
میگه باز صدای عابر زندگی ما چه پوچه
میخونه با بغض سینه گلا خوابن یا بیدارن
شاید از عشق گذشته خبری واسش بیارن
اینروزا حرف صداقت واسه قصه ها و شعراست
حال و روز دل عاشق توی این زمونه پیداست
نمیشه دل به کسی بست نمیشه مهتاب و بوئید
نمیشه یه شاخه یاس و بدون اجازه بوئید
ولی من چشم انتظارم منتظر واسه سپیده
خوندن مرغای عاشق واسه من پیک نویده
مرد عابر رهگذر بود میره و دیگه نمیاد
شایدم تو دل خسته اش چیزی از خدا نمی خواد .

بهـمن
19th August 2011, 10:03 PM
فرصت



همه واژه های شعرم بوی خوب تو رو داره
هنوزم این سر سپرده واسه توست كه بی قراره
هنوزم معنای احساس توی حرفای تو جاری
پیكر پاك و نجیبت توی خوابم و بیداری
تو برام یه فصل تازه تو برام باغ بهاری
كاش با رفتنت دلم رو توی پاییز جا نذاری
تو همونی تو همونی مثل خورشید با شكوهی
مثل دریا دلت آبی تو بزرگی مثل كوهی
هنوزم من سرسپرده ام به نفسهات توی ظلمت
واسه بیداری ازین خواب كاش بدی بمن یه فرصت .

بهـمن
19th August 2011, 10:03 PM
سفر


رفتم به سفر تا كه شوم دربدر تو
باید كه بریدن زتو و عاطفه بی ثمر تو
گفتی كه مرا خواهی چو ماهی به شب تار
اما رمقی نیست به پایم كه شوم در گذر تو
باید كه بدانی در بند كه هستی
گر مومن و صوفی ، گر باده پرستی
فریاد از این عشق ، بیداد از این عشق
ما را چه گنه گر ، افتاد چنین عشق
رفتم ، رفتم تا باز بدانی
این قصه كهنه ز آغاز بخوانی
دردا ، افسوس، دل ، بند هوس بود
عمرِ این عشق ، قدر یه نفس بود.

بهـمن
19th August 2011, 10:03 PM
فصل بی تو



تو فصلی كه نباشی آرزو نیست
هوای پر زدن تو باغ رویا
نه احساس لطیف عاشقونه
كنار ساحل و پاییز دریا
تو رگ میجوشه شوق با تو بودن
سپردن ، دل به دستِ موج و ساحل
حالا كه دل بریدی از دل من
ازین شعرِ جدایی چیه حاصل؟
كنار ساحل دریا نشستم
چشامو روی دنیای تو بستم
همون دنیا كه قلبت رو شكسته
بدون من تا ابد پشت تو هستم.

بهـمن
19th August 2011, 10:03 PM
قصر كاغذی


تـوی قصر كاغــذیم
روز و شب فرقی نداشت
كسی تو گــلدون دل
گـل خوشبختی نكاشت
اسب شاهزاده كجاست
بـا پـر و بــال سپید
چرا اینجا منـو تــو،
تـنهایی هام جا گذاشت
تیك تیك ساعت پیر
زنــگ هشــدار منه
دلخوشیم بـدون تـو
روزا رو شــمــردنه
این فریبِ یا خیال
كــه سیاهی میمیره
رنگ آسمون عــشق
قــلب سـردم میگیره.

بهـمن
19th August 2011, 10:03 PM
کبوتر
کبوتر جون چرا اینجا تو غربت لونه کردی
چرا عاشق شدی همخونه ات و دیوونه کردی
چرا از اون دلی که هر نفس بوده به یادت
بریدی و هوای خونه ی ویرونه کردی
کبوتر جون چرا بال و پرت اینجا شکستن
چرا پشت سرت درهای برگشتن رو بستن
چرا رو پیشونیت آواره بودن رو نوشتن
چرا خون تو رو با ماتم و حسرت سرشتن
نمیدونی دلم بدجور هوا تو کرده امشب
خونه تاریک و قلبم بی تو اینجا سرده امشب
به آتیش پرکشیدی از کنارم جفت خسته
ندونستی پل برگشتنت پشتت شکسته .

بهـمن
19th August 2011, 10:04 PM
کولی
ای به غربت خونه کرده
کولی بی آشیونه
ای که خونه ات قد دستات
روی شونه هات می مونه
آسمونت صاف و روشن
تکیه گاهت کوه محکم
نمی تونه غم وغصه
شونه هات و بکنه خم
کوله بارت پرآواز
تو خیالت فکر پرواز
انگاری عمر تو حالا
از همین دم شده آغاز
قلب صافت مث روده
پاک و آبی و زلاله
فکر یکجا بودن تو
یه خیاله که محاله .

بهـمن
19th August 2011, 10:04 PM
لالایی

بی صدا تر از همیشه لالایی میخونه مادر
گل گریه غنچه می ده تو خزون قلب مادر
رگ عاطفه به زیر تیغ حادثه اسیره
پهلوون قصه ی اون اینروزا داره می میره
لای لایی گلای گندم پوچن و بی اعتبارن
اسبای آشفته یالش زین بی سوار میارن
لای لایی گلای پونه خالی و ساکته خونه
شبای چشم انتظاری تا ابد باهاش میمونه
روی گهواره میریزه دونه های گرم و احساس
کودک گهواره ی اون مرد پهلوون فرداس
گریه کن گلم بهارم خواب تو چشمات نمیارم
تو رو جای پهلوونا توی قصه هام میذارم .

بهـمن
19th August 2011, 10:04 PM
گناه



به چه جرمی، چه گناهی
اومدم تو دلِ سنگت
باورم شد سادگیـتو ،
ندیدم قلبِ دو رنگت
تو رگم، عمق وجودم،
ریشه كردی خونه كردی
وقتی دیـدی سر سپـرده ام،
رفتن و بهونه كردی
آره ، تو از جنس سنگی ،
جنسِ من مخمل ابرا
دلِ تو قد یه ذره ،
مـن شـكوهِ عـمقِ دریا
فكر نكن نا مـهربونیت
میره از یاد و خیالم
تو میـخواستی با جداییت
بشكنه این پر و بالم
نمی ذارم دیگه بسه ،
هرچی دنبالت دویـدم
ازتو جز حرفای تلخت،
بی وفایی هات چی دیدم
بـرو ای دور از من و دل ،
میسـپرم تو رو به فردا
از من و تو جز همین شعر،
چی میخواد بمونه بر جا!

بهـمن
19th August 2011, 10:05 PM
گل ناز


رنگ چشمای تو بارون بهار
دلتو تو این کویرا جا نذار
عطر بارون پیچیده رو تن تو
مخمل ابرای خیس پیرهن تو
سر زلفت گل میخاک خوابیده
آفتاب از چشمای توس که تابیده
دست تو ساقه ی ترد گل ناز
دل من داره به داشتنت نیاز
شبا آروم میذاری پا تو خونه
جای پات رو گل قالی می مونه
نفسم پر میشه از عطر تنت
مث خوابه آرزوی داشتنت
توی چشمات باغ پرگل می بینم
یه شکوفه از ته باغ می چینم
قطره قطره بارون از چشات میاد
دل من تو رو پریشون نمی خواد
میسپرم تو رو به آسمون پاک
نمی شه تو رو کنم اسیر خاک
ای که جنست از حریر آسمون
تنها تو خاطره هام با من بمون .

بهـمن
19th August 2011, 10:05 PM
گل من


اشك چشات قد یه دنیا واسه من مقدسه
كی میگه بین من و تو عاشقی مرده،
اونی كه مونده تنها هوسه
مگه میشه چشای بارونیتو ببینم و با تو نبارم
سرمو رو شونه های گرم تو ، دیگه نذارم
مگه میشه تو رو از خودم ، مث جونم ندونم
بخدا مثل همون روزا واست عاشقم و بازم همونم
تو خیال كردی اگه بری از اینجا و منو تنها بذاری
روی احساسم و عشقم بری و تو پا بذاری
من فراموش میكنم روزای آفتابی با تو بودن و؟
یه شبی مهمون ابر چشمای غمزده ام باش
همنشین من و این نگاه ماتم زده ام باش .

بهـمن
19th August 2011, 10:05 PM
گفتی گم کردی دل و


گفتی گم كردی دل ، و توی این شهر غریب
خسته ای از این همه ، حرفا و رنگ و فریب
تنهایی میخوای بری ، توی رویاهای دور
شب و آتیش بزنی ، به شراره های نور
زخمی و تن خسته ای ، در بدر تو شهر عشق
عمریه نفرین شدی ، محكومی به قهر عشق
دلت از من میگیره ، از هوا از آسمون
حتی از ستاره ها ، از زمین و از زمون
دل كه آروم نمیشه ، تا نفس تو سینه هست
نمیشه با یك چراغ ،ظلمت شب و شكست.

بهـمن
19th August 2011, 10:05 PM
گفتم برات می نویسم


گفتم برات می نویسم
که شب برام موندنیه
تو این اتاق ساکتم
ترانه هام خوندنیه
وقتی که معنی یه عشق
میشه هوس میشه نگاه
با رفتن عشق از دلا
بجاش میاد اندوه و آه
وقتی آدم عاشق میشه
دنیاش به رنگ آسمون
حتی کبوترام میشن
برای اون یه همزبون
وقتی که عشق میشکنه
تلخی و دلتنگی میاد
عاشق دل شکسته باز
دلش گذشته رو می خواد
روزا و لحظه ها میرن
گذشته رو پاک می کنن
خاطره گذشته رو
اونا زیر خاک می کنن .

بهـمن
19th August 2011, 10:05 PM
لحظه آخر



اگه این لحظه آخر
لحظه تردید و لرزش
لحظه ای که خوبی و عشق
میشه بی معنی و ارزش
اگه سایه جدایی
میون قلبا نشسته
اگه شاخه محبت
از ته ساقه شکسته
اگه بوی نرگس و یاس
نمیده ستای سردم
اگه آواره و تنها
توی شهرمون می گردم
دنبال یه جای پایی
میون پائیز زردم
تا بده راهی نشونم
بده تسکین درد و رنجم
هرچی گشتم اثر تو رو ندیدم توی پائیز
فصل تو فصل بهاره نه خزونه نه غم انگیز .

بهـمن
19th August 2011, 10:05 PM
مثل خورشید



مثل خورشید پرسخاوت
مثل دریا پر رازی
از یه قطره اشک چشمات
نم نم بارون می سازی
مثل چشمه پرخروشی
مثل سایه نبض خوابی
مثل آتیش گرم و سوزان
به صداقت مثل آبی
به صراحت مثل بارون
به طراوت خود رودی
به لطافت مثل مهتاب
حس هر شعر و سرودی
پیش پات پائیز٬ بهاره
خبر از گلا میاره
تو دل خشک کویرم
شوق روئیدن میذاره .

بهـمن
19th August 2011, 10:05 PM
ماروباش


ما رو باش دل به كی بستیم
به امید كی نشستیم
بعد این دلبستگی ها
باز نفهمیدیم كی هستیم
از كدوم قبیله ایم و
قبله مون كدوم ستاره
ندونستیم هرجا باشیم
آسمون تیره و تاره
توی خواب و تو بیداری
روزا و شبا گذشتن
هی به خود گفتیم چه غصه
كه گذشته ها گذشته
میشه یكجا توی دنیا
زیر یك اقاقی خوابید
رنگ دنیای قشنگ و
توی رویا ها بازم دید
ندونستیم كه دروغه
رنگ آسمون آبی
حالا فهمیدیم یه عمره
كه ما موندیم تو چه خوابی.

بهـمن
19th August 2011, 10:05 PM
مـتــرســــك



تو عمق چشمای تو، فریبه یه دروغه
چراغ خونهء دل، چه بی نور و فروغه
دیگه صفا و عشقی، نداری تو كلامت
دیگه صداقتی نیست ، واسم توی سلامت
شكسته بین ما عشق ،غرور و بی نیازی
شاید میخوای تـو از مــن مترسكی بسازی
فراموشم نمیشه محبت و یه رنگیت
دلـم گـرفته حـالا ، ازیــن همه زرنگیت
برو یه جای دیگه حرفات واسم چه پوچه
عشق و نمی فروشن تـوی گذر، تو كوچه.

بهـمن
19th August 2011, 10:05 PM
مث گلی



مث گلی گل نسترن و یاس
عروس باغچه ی باغ پراحساس
مث عروسکی تو خواب و رویا
پربالش تو مخمل ابراس

مث کبوتری رو بوم خونه
نشستی تو دلم چه بی بهونه
پریدی یه شبی چه نرم و آروم
یدونه از پر بال تو اینجاس

فرشته ی کوچیک ای آسمونی
با اون حرفای خوب شیرین زبونی
میدونم که دلت کوچیک و ساده اس
با من همیشه خوب و مهربونی .

بهـمن
19th August 2011, 10:05 PM
دفتر شعر



منم با دفتر شعر و یه خلوت
سکوت و یاد تو در من تنیده
نگاهت با منه تا صبح فردا
صدات در گوش من چه صاف و روشن
حضورت تکیه گاهم میشه ای عشق
مث زیبا ترین تن پوشه بر تن
مبادا خلوتم خالی بمونه
زعطر ناب تو ای نغمه پرداز
چه حسرت می کشم بی تو می بینم
که خاموشه تن زخمی این ساز .

بهـمن
19th August 2011, 10:06 PM
منجی



منجی این تن شکسته
که تو پائیز موندنی شد
خط به خط شعر و کلامم
از تو شد که موندنی شد
حرف من بوی تو داره
بوی خوب عاشقونه
اگه رفتی از کنارم
چی واسم اینجامیمونه
هردومون از برف و سرما
اومدیم اینجا یه روزی
نکنه تو حرم آتیش
بشینی اینجا بسوزی
سردی فصل زمستون
اگه مارو بی صدا کرد
اگه از بهار و خورشید
تنای مارو جدا کرد
نباشه غمت زمستون
فصل اوج خواستن ماست
جای پای هردوتامون
روی برف همیشه پیداست
دلامون گرم و بهاری
اگه برگامون می ریزه
شاید آفتاب جوونی
با دلامون در ستیزه .

بهـمن
19th August 2011, 10:06 PM
مگه میشه گم نشم


مگه میشه گم نشم تو خاطره
وقتی عطر تو میاد از پنجره
پر میشه از نفست حجم اتاق
مث آواز میشینی تو حنجره
شب و آفتابی بکن ای نازنین
با غروب غربتم تو همنشین
رنگ آسمون بزن تنهائیمو
جشن مهتاب و بیار روی زمین .

بهـمن
19th August 2011, 10:06 PM
مرگ غزل


توی بغض خیس گریه
از تو من به خود رسیدم
سفری بی انتها بود
كه اونو به جون خریدم
لحظه لحظه ی غزل بود
جوشش عظیم احساس
كه همیشه توی گریه
همدم و همسفر ماس
واژه واژه شد تو سینه
هق هق ام رنگ ترانه
من یه رود بی نشون و
تو یه دریا بیكرانه
تو هوای بیقراری
اسم تو اومد تو سینه
همیشه آخر قصه
واسه من اینجا همینه

یه علامت سواله
واسه من آخر حرفام
مث زنجیر یه عادت
روی دستام روی پاهام
از چی پیدا شد ترانه
حرف من پشت غزل مرد
همه ی قافیه هامو
حس این دلشوره ها برد

بهـمن
19th August 2011, 10:06 PM
طلوع شعر


منو با طلوع یک شعر می بری تا اوج فردا
منو با رقص یه شبنم می کشی تا مرز دریا
منو قربونی شعرت می کنی تو ذره ذره
می مونه از تن خسته ام دوسه خط ترانه برجا
تا نفس باشه تو باشی خالق ترانه ی من
که گلوم زخمی بغضه شعر تو بهانه ی من
بگیر این ابرای خیس و برو تا شهر یه رویا
بپوشون جامه ی نور و به تن خسته ی فردا
شب و از راه دربدر کن با طلوع هر نگاهت
صد ستاره پاره پاره افتادن اینجا براهت
این نه شعر نه کنایه این فقط یه حرف ورازه
یه فرشته ی مسافر که برات قصه میسازه
اون فرشته رفته حالا یه جایی دور از تو و من
مونده خاطره اش همینجا توی قلبای تو و من ...

بهـمن
19th August 2011, 10:06 PM
موندنی



میشه حرفی از جدایی نزد و کنار تو بود
مث دریا موندنی شد نه گریزون مث یک رود
میشه ساکت بود و آروم میشه بی صدا ترک خورد
میشه هرروز آروم آروم خشکید و پوسید و پژمرد
میشه اینجا با تو باشم نگیرم از تو بهونه
پشت پا به رسم دنیا بزنم من عاشقونه
روزا با چشم تو خورشید بزنه سر به اتاقم
جوهر عشق و بریزه تو تنم تو برگ و ساقه ام
پیش تو تو اوج ابرام شاعر شعر خزونم
همه دنیا رو می بخشم ولی پیش تو می مونم
حس من با تو قشنگه بی تو من چیزی ندارم
تو پرو بال پریدن تو زمستون تو بهارم
تو طراوت جوونی تو شکوه بی نیازی
میتونی از حرفای من شور آواز و بسازی .

بهـمن
19th August 2011, 10:06 PM
عروس دریا



می خوام رنگ چشاتو بپاشم روی دنیا
می خوام موج صداتو ببرم تا به ابرا
می خوام ترانه هامو بریزم روی دریا
بسازم قایق نور واسه تو گل تنها

می شینی روی موجا ٬ مث عروس دریا
می پاشه پولک نور از آسمون سر ما
می بینم گل خنده نشسته روی لبهات
همین خونه ی کوچیک می شه یه قصر رویا

می خوام ستاره ها رو بذارم روی زلفات
می خوام بنفشه ها رو بریزم به سراپات

بهـمن
19th August 2011, 10:06 PM
می توانم از نگاهی



میتوانم ازنگاهی
طرحی از دریا بسازم
از حریر نرم رویا
جامه ی فردا بسازم
میتوانم گنگ و مبهم
پر شوم از شوق باران
یا چو گلبرگِ گل سرخ
در شكوه سبزه زاران
میتوانم شعر باشم
سربلند و جاودانه
یا خطی از یك قصیده
یا غزل یا یك ترانه
میتوانم ابر باشم
آرزوی دشت تشنه
میتوانم زخم باشم
در گلوی بغض دشنه
میتوانم آب باشم
تا بشویم خون ز خنجر
میتوانم عشق باشم
یا خیالِ عشق در سر
هر چه باشم هركه باشم
پیش تو یك قطره باران
شبنمی بر برگ یك گل
جان دهد پیش تو آسان .

بهـمن
19th August 2011, 10:06 PM
باور رفتن

میدونی باور رفتن توی رود تا همیشه
تو اگه بخوای بمونه منتظر میگه نمیشه
نه منو طاقت موندن توی این غروب غمگین
نه برام شوق پریدن توی این هوای سنگین
توی گوشم که می پیچه یه صدای آسمونی
میگه حیفه که تو اینجا توی این شبا بمونی
دستتو بذار تو دستم ای نهال قد کشیده
هرکی اون بالا رسیده طعم خوشبختی چشیده
اون بالا فرقی نداره تو کی هستی از کجایی
چیزی که مهمه اینه از زمین و تن جدایی

بهـمن
19th August 2011, 10:07 PM
بی بی



میون طاقچه نشسته
با دو چشم پیر و خسته
میون یه قاب کهنه
لب قصه اش دیگه بسته
چارقدش پر از گل ناز
تو چشاش یه عالمه راز
انگاری میخواد هنوزم
بکنه یه قصه آغاز
رو شیار گونه ی اون
خاطراتش شده پنهون
زنده میشن جون میگیرن
همه قصه های بیجون
ساعت پیر رو طاقچه
وقتی اون رفت بیصدا شد
از شب و روزا و هفته
فکر اون دیگه جدا شد .

بهـمن
19th August 2011, 10:07 PM
نـــبــض شــعــر


اسم تو وقتی میاد تو شعر من
عطرِ تن پوشِ تو میگیره خونه
تو خیالم با تو همنفس میشم
نفسم بی تو ، تــو سینه میمونه
تو برام معجزه ای تو زندگیم
قــد آرزوی من، نجیب و پاك
از بلور قامتت شرمنده شــــد
تن بی ارزش من، از جنس خاك
اسم تو نبـــض رگ شعر منه
بی تــو واژه یخ زده رو لب من
بودنت شكوه ســر زندگیه
رنــگ صـبحِ روشنه تو شب من .

بهـمن
19th August 2011, 10:07 PM
تکیه گاه


ندونستم تکیه گاهی
واسه من یه جون پناهی
نه وداعی وقت رفتن
نه کلامی نه سلامی
فرصتی نشد بگم من
هرچی دارم از تو دارم
دست سرنوشت گذاشته
پائیز و جای بهارم
تن تو خسته از این زخم
تو چشات گریه نشسته
ای صبور خوب خسته
چرا بغضت نشکسته
حرف بزن هرچی دلت خواست
خالی کن سینه تو این بار
حس این دلشوره هاتو
به من دلخسته بسپار
ندونستم با تو بودن
مثل پرواز تو ابراس
پرزدن تا مرز خورشید
گم شدن تو دست رویاس

بهـمن
19th August 2011, 10:07 PM
خورشید



نشسته خنجر کینه به مردی
که زانو کی زد او جز پیش معبود
بجز آن لحظه ی وصل و رسیدن
تمام عمر خود یکدم نیاسود
چو خنجر می شکافد فرق خورشید
هزاران پاره می گردد گل نور
فلک پر می شود از صد ستاره
زنورش چشم ظلمت می شود کور
ز او هر شاخه چیدند و بریدند
بجز صبر و صلابت ز و ندیدند
گل یکدانه اش ساقه شکستند
چو بیعت با رسول حق گسستند
خموشی پیشه کرد آن سرو آزاد
نزد حرفی از آن نیرنگ و بیداد
سپردش حرف دل در چاه خاموش
نخواندش جز به گوش بسته ی باد .

بهـمن
19th August 2011, 10:07 PM
نفس



تا نفس تو سینه داشتم
اسمتو صدا میكردم
بعد تو هر شب تو این شهر
توی كوچه ها میگردم
دنبال جای قدمهات
روی سنگفرش تو كوچه
یادگاریمون رو دیوار ،
كی میگه یه حرف پوچه
همه جا صدای تو هست
لای گلبرگای گلدون
لابلای دفتر شعر ،
روی پیچكهای ایوون
یادمه قدیم قدیما
تو ترانه مو میخوندی
وقتی كه ستاره سر زد
تا طلوع صبح میخوندی
پیش من كه تنها بودم ،
واسه تو یه عكس تازه
ندونستم كه دل تو
عشق تازه ای میسازه
میرم از شهر و دیارم
كه كسی اینجا ندارم
نمیخوام بیاد عشقت
سر به بالیت بذارم.

بهـمن
19th August 2011, 10:07 PM
نقطه پایان


آخرین آوازه عشقه
که واست دارم می خونم
اگه عمری باشه باقی
تا ابد با تو می مونم
لهجه ی صمیمی نور
منو با تو آشنا کرد
اولین ترانه ی تو
منو از شبا جدا کرد
مث بارون مث دریا
آبی و زلال و روشن
پیرهن قشنگ عشق و
شعر تو کرده به این تن
شب و شمع و خلوت
ما پنجه و سه تار و آواز
قصه عشق من تو
از همونجا شده آغاز
نقطه پایان این شعر
کی میدونه که چه وقته
فقط اینو خوب می دونم
که جدایی از تو سخته .

بهـمن
19th August 2011, 10:07 PM
شب رفتن



نمی خواستم که نگات
مث آینه روبروی من باشه
پرده ی اشک روی دریای نگاهت
همیشه موندنی باشه
میدونم یاس سفید گل میده باز
واسه ی پیرهن تو عروس باغ گل ناز
شب رفتن شب مرگه فصل پائیز واسه برگه
تن من این نیمه جون خسته ی زار
که به تو میگه منو پیشت نگهدار
شمدونیای لب باغچه حسرت نگاتو دارن
گلای سرخ تو ایوون بعد تو بی برگ و بارن
میدونم یاس سفید گل میده باز
واسه ی پیرهن تو عروس باغ گل ناز .

بهـمن
19th August 2011, 10:08 PM
نکنه یه وقت



نکنه یه وقت صدا کنی ابرای آسمونو
چشای من هرچی بخوای برای تو می بارن
نکنه یه وقت دلت بخواد بری تو اوج ابرا
دستای من تو رو بخوای رو شونه هام میذارن
چشمای تو قدر اینو داره آدم براشون
خورشید و از تو آسمون بره پایین بیاره
ماه و دارم تو آسمون پیشونیت می بینم
وقتی که خوابی از حسودی اون همش بیداره
روشنی نگاه تو صبح سحر نداره
بگو که خورشید خانوم سر به افق نذاره
فقط دلم میترسه شبا یه وقت که خوابم
بیدار شم و ببینم نمونده هیچ نشونی
یادت میره اون حرفات و قول و قرار و پیمون
گفتی تو سرزمین قلب و دل من می مونی .

بهـمن
19th August 2011, 10:08 PM
شب من با تو



نمی خوام چشاتو
ببندی شب که میشه
بدرخشی واسم
تا صبح ٬ نگو نمیشه
ماه من توهستی
با تو ٬ تو اوج ابرام
آرزوم همینه
باتو باشم همیشه
چه قشنگه پررنگه شب من با تو
چه سیاهه چه تباهه زندگیم بی تو
مث ماهی ٬ بیا گاهی توی این شبهام
هرچی دارم زیر پاهات میمیرم بی تو
فدای قدمهات
که اومدی تو قلبم
گل سرخ میخاک
عروس سرنوشتم
با تو هرجا باشم
واسم فرقی نداره
وقتی با تو هستم
انگار توی بهشتم .

بهـمن
19th August 2011, 10:08 PM
نمی خوام چشای معصوم تو بارونی باشه



نمی خوام چشای معصوم تو بارونی باشه
دلت پر غصه باشه تو شهر غم زندونی باشه
نمی خوام ابر تیره روی سقف خونه باشه
نگاهت تا ابد در حسرتی پنهونی باشه
می خوام باز شعله عشق و ببینم توی چشات
منم عابر که هر شب رد شدم از کوی چشات
خوشم با یادگاریت دفترت شعرت نگاهت
به لبخندی کلامی یا نگاهی سوی چشمات
میگن این عشق ما برگی گریزون توی باده
میگم عمر خوشی یک روز دو روز باشه زیاده
چرا مردم دل دیدن ندارن عاشقا رو
فقط از عاشقی لیلی و مجنونش بیاده .

نمی خوام حرفای تکراری تو تو گوش من بپیچه باز
دل من گرفته از این همه نیرنگ و فریب
تو همون نیستی که حرفات واسه من تازگی داشت
مثل یک شعری پر از واژه های عجیب غریب
نمی تونم بدونم چی می گذره تو دل تو
نمی خوام اسیر و بازیچه ی حرفای تو شم
ایندفه خیال دارم که گوش ندم به حرف تو
یه دفه از خواب و رویای تو من بیدار بشم .

بهـمن
19th August 2011, 10:08 PM
نمی شه باورم


نمیشه باورم حرفای تلخت
شدی بیگانه با من بی محبت
میگی دلبستگی دیگه نداری
فراموش می کنی منرو چه راحت
مگه میشه دروغ باشه گذشته
به هر لحظه رفیق و یار تازه
به نابودی کشیدن عشق کهنه
به امیدی که عشق نو بسازه
کی میتونه تو رو قد دل من
بفهمه با بد و خوبت بسازه
کلید قلب تو گم شد تو این شهر
نشونیش رو کی میدونه ؟ یه رازه .

بهـمن
19th August 2011, 10:08 PM
وقت غروبه



وقت غروبه،
دل من تو سینه بیتاب شده باز
مرغ امید ،تو دلم
به شوق تو خواب شده باز
چه هوایی داره دیدنت توی خواب و بیداری
وقتی یك شاخه گل سرخ واسه من هدیه میاری
میگن این فقط تو خوابه ،
حرف دیدن من و تو
توی بیداری محاله ،
واسه من گل چیدن تو
دلخوشم به خواب و رویا ،
اگه تو باشی كنارم
قطره قطره میشم و مـن
رو گل سرخم میبارم.

بهـمن
19th August 2011, 10:08 PM
یاور


میخواستم یاورو یار تو باشم
سرم باشه روی شونه ات همیشه
تو گفتی وقت رفتن سررسیده
تو رو داشتن دیگه حالا نمیشه
حالا كه دیو وحشت نشسته توی جونم
دارم كم كم میمیرم منو ببر به خونه ام
خونه بوی تو داره
هوای پاك پرواز
همونجا قصه عشق
یه روزی گشته آغاز
تنم این جسم خسته
اگر كه پر بگیره
هوای با تو بودن
توی سینه ام بمیره
ببر منو به اونجا به آشیونه ای یار
سرم رو وقت رفتن رو شونه هات تو بگذار.

بهـمن
19th August 2011, 10:08 PM
یـــــــــــار




یاران همه
رفتن سوی
دیار و دلبراشون
اونجایی که
چشم انتظار
مونده به در
براشون
دل عاشق
هی میگرده
دنبال یک بهونه
تا بتونه
همه ی عمر
خودش پیش یارش بمونه
ماهم یه روز
عاشق بودیم
عاشق آهوی دشت
دلم پی
معشوق خود
هرروز و هر شب
می گشت
آهو که تو
دامم نشد
رمید و رفت ز پیشم
چشای تو
یادم آورد
رمیده آهوی دشت .

بهـمن
19th August 2011, 10:08 PM
یاران


یاران به صف و سوی فرات اند شتابان
از قافله جا مانده من و دل پی جانان
رفتند ازین عرصه كه جولانگه دل بود
آن تشنه لبان در طلب قطره ی باران
یاران یاران
حاجت به وضو نیست در مقدم باران
باریده كنون ابر بر دشت و بیابان
هرجا اثری هست از لاله ی عاشق
گلگون شده این دشت از خون شقایق
سجاده همینجاست خاك وطن من
تا دوخته از عشق جامه به تن من.

بهـمن
19th August 2011, 10:08 PM
هنوزم عطرتو



هنوزم عطر تو رو گونه هامه
صدات تو ذره های جسم وجونم
بیادت تنگ هر غروب دلگیر
كنار قاب این شیشه می مونم
چشام چشم انتظار دیدن تو
ولی دوری ز من ای یار رفته
تواینروزای دلتنگ جدایی
شمرد م سا عتا و روز و هفته
به هر چی رو كنم یاد تو داره
نشونی از تو و عشق گذشته
صدات میپیچه هی تو گوشم انگار
كه این روزا واسه ما كه گذشته
نمیشد باورم این سرنوشتم
كه تو یك شب بیای با یك جوونه
تر و تازه كنی این گلدون خشك
بری تو اوج رستن بی بهونه.

بهـمن
19th August 2011, 10:08 PM
همخونه


روزیكه از قفس تنگ خونه
باز صدای خنده های تو بیاد
میبینم دوباره اومدی و باز
دل مث اون قدیما تورو میخواد
توخودت میدونی همزاد منی
تا ابد در دل و در یاد منی
دوباره شب واسه من زندگیه
پر حرفای غزلگونه تو
آرزوم بوده همیشه بتونم
بمونم همدل و همخونه تو
تو خودت میدونی همزاد منی
تا ابد در دل و در یاد منی.

بهـمن
19th August 2011, 10:09 PM
همـبـازی



تو ای همـبازی خـوب قدیمی
رفیق و یار و غمخوار صمیمی
تو ای كوه همیشه سرد و خسته
كه حالا پشت اون ابرا نشسته
یه روزی سینه تو تـكیه گاهم
صدای تو شفای درد و آهم
یه روزی دست تو گلدون احساس
هنوز عطر نفسهات با من اینجاس
یه روز حرفات همه شعر و غزل بود
دلامون عاشـق هـم از ازل بود
حالا میگی به من حرفی نداری
تموم شد قصه های عاشقونه
حالا جای همه حرفای خوب و
گرفته بغض و اندوه و بهونه
نمیدونم كدوم دست سیاهی
كشیده خط روی آبی پرواز
كه كهنه شد برات این شعر تازه
پر از تكرار یك واژه از آغاز.

بهـمن
19th August 2011, 10:09 PM
در تو و خود



با تو زخود شنیده ام
در تو و خود تنیده ام
هرچه که آمد به سرم
از خود خود کشیده ام
ملامتم نکن دگر
که فکر تو شود ز سر
نمی توان زتو گذشت
مگر که جان شود بدر
نمی توان ز شب گذشت
مگر به یاری تو ماه
به من ببخشا نازنین
نگاه تو فانوس راه
مرا زخود نران نران
به عهد خود بمان بمان
مرا چنین شکسته پر
به خلوت دلت بخوان.

بهـمن
19th August 2011, 10:09 PM
بذار بره



بذار بره خیال نکن بدون اون دنیا تمومه ای رفیق
بذار بره خیال نکن آخر عشق فقط همونه ای رفیق
بذار بره نگا به پشت سر نکن ابرا دوباره می بارن
چشمای خیس منتظر اونو میارن پیش چشمات می ذارن
میگن برو بهش بگو خراب و دیوونه منم
بهش بگو داغ نگاش مونده هنوز روی تنم
بهش بگو خرابشم اینکه یه حرف تازه نیست
واسه دلم عشقم ، بدون هیچ مرزو هیچ اندازه نیست
بهش بگو بازم بیا کنار پنجره بمون
واسه منو چلچله ها دوباره آهنگی بخون ....آآآآآآآآه
بهش میگم بهش میگم اونکه دلش از سنگ شده
بهش میگم دنیا واست بدون من قشنگ شده
نگا نکرد حرفی نزد حتی نگفت دوست دارم
کاشکی می گفت از تو دیگه قد یه دنیا بیزارم
بذار بره اونکه دلش با تو نبود از تو نبود
براش مثه قصه بودی یکی بود و یکی نبود
قصه تمومه ای رفیق آخر بازی رسیده
کار تو ساده رو ببین حالا کجاها کشیده
بذار بره بذار بره تموم میشه روزای بد
می بینی زندگی رو باز لبخند به تو شکسته زد
بذار بره خیال نکن بدون اون دنیا تمومه ای رفیق
بذار بره خیال نکن آخر عشق فقط همونه ای رفیق

بهـمن
19th August 2011, 10:09 PM
به کی بگم



به کی بگم به کی بگم
بیزارم از دلواپسی
یه عمره تنها موندم و
نمونده واسه من کسی
دلواپسم عاشق بشم
یه وقت جوابم بکنه
یار وفادار بره و
تو غم خمارم بکنه
دلواپسم نگاهشو
بدوزه تو چشم کسی
مثل قناریا برم
یه گوشه کنج قفسی
سر بذارم رو زانوهام
عکسش بیاد تو خواب من
صداش کنم از دل و جون
ولی نده جواب من
دلواپسم عاشق بشم
دلم که طاقت نداره
برای ناکامی عشق
دلم جسارت نداره

دلواپسم عاشق بشم
یه وقت جوابم بکنه
یار وفادار بره و
تو غم خمارم بکنه
دلواپسم نگاهشو
بدوزه تو چشم کسی
مثل قناریا برم
یه گوشه کنج قفسی .

بهـمن
19th August 2011, 10:09 PM
بی خیال



حرفا ت همش دروغکی
کارات همه زیر زیرکی
یه حرف راست درنمی یاد
از لب تو یواشکی
سر بهوا و بی خیال
تو آرزوی های محال
یه بار شده دروغاتو
نگو٬ ولش کن بی خیال
چشات دیگه رسوا شدن
وقتی می گی دوست دارم
انگار می گی برو بمیر
وقتی می گی تو رو دارم
مشت تو واشد جون تو
دستت که رو شد جون تو
بیا با هم رو راست باشیم
نگیم فدات قربون تو
بیا یه رنگ و ساده شیم
ساده مث یه خط صاف
تو سادگی بچه بشیم
بزن بریم تا کوه قاف .

بهـمن
19th August 2011, 10:09 PM
خواب خوش


مثل خوابی خوش نشستی
زیر پلک بسته ی من
خونه کردی ریشه کردی
توی قلب خسته ی من
آروم آروم جون گرفتن
آرزوهای محالم
توشدی واسم یه رویا
رنگ خوابم و خیالم
یه نشونی از تو هرجا
اومد و نشست تو خونه
گفتی بعد از تو همین ها
یادگار از تو می مونه
خندیدم گفتم تو هستی
تا ابد تو قلبم ای یار
گفتی این جمله رو یکجا
گوشه ی قلبت نگهدار
من همونم من همونم
ولی تو انگار شکستی
با همین خاطره هامون
پل زدی ازمن گذشتی
سهم تو از آب و آفتاب
بارون دلگیر پاییز
سهم من اما توبودی
تو ترانه ی غم انگیز
رفتنت فاجعه بود و
موندنت فاجعه تر بود
مث خوابی خوش که آخر
انتهاش صبح سحر بود .

بهـمن
19th August 2011, 10:09 PM
دستاتو گم کرده بودم


دستاتو گم کرده بودم تو خواب نیومدی عزیز
بوی خوش خاطره تو٬ تو عمق جون من بریز
تو خواب نگیر حضورتو ٬ از مبهم شب خونه
بدون که هر شب یاد تو٬ تو کنج قلبم مهمونه
بدون صدای پای تو غریبه نیس با گوش من
گرمی دستای توئه قشنگترین تن پوش من
منو ببرای همنفس به شهر خاموش نگات
تازه بکن این خونه رو با هر نت ترانه هات
بخون بخون ای نازنین تو خلوت حنجره ها
بذار دوباره وا بشن رو به بهار پنجره ها
بیا بشین کنار من بانوی شرم و انتظار
بودن تو کنار من میاره تو خونه بهار .

بهـمن
19th August 2011, 10:09 PM
می خواد بره


می خواد بره بذار بره ابری و دلگیر نمی شه
بی اون گلوم اسیر یک حس نفس گیر نمی شه
خیال نکن اشک چشام بارون می شه می باره باز
محاله پیش چشم تو رسوام کنه دوباره باز
خیال نکن می گم دلم پیش تو بدجور می مونه
وقتی میری بیرنگ می شه گلای سرخ تو خونه
می خوای بری برو ولی شکستی پل رو پشت سر
می ری برو نامهربون قلبمو با خودت نبر
حرفات هنوز تو گوشمه دوست دارم یه عالمه
نمی تونم دل بکنم یادت همیشه با منه
دروغ نگو دروغ نگو برو که خیلی دیر شده
خوب می دونم دل تو باز یه جایی دور اسیر شده
می خوای بری برو بدون دنیا تموم نشد عزیز
دلم میگه به چشم من اشکاتو اینجا دور نریز

بهـمن
19th August 2011, 10:09 PM
نفرین



نفرین نمی کنم تورو
بی اعتبارشدی برام
برو نمی خوام بشنوم
این حرف آخره : تمام
خراب که کردی اومدی
دورغاتو رنگ بزنی
واسه من ساده بازم
سازی خوش آهنگ بزنی
خوب میدونم کجا بودی
خواب کی تو چشات میاد
دل تو وامونده کی رو
هوس داره ٬ حالا می خواد
بیچاره اون آدمی که
اسیر حرفای تو شه
به یاد تو به خواب بره
به عشق تو بیدار بشه
زمین زدی قلب منو
شکستی حرمت دل و
رها کن این بازیا رو
این بازی بی حاصل و
بگو یه بازیچه می خوای
اسیر دست تو باشه
بگی بمیر ٬ بمیره و
تا تو بخوای زنده باشه.

بهـمن
19th August 2011, 10:09 PM
نگاش نکن



نگاش نکن نگاش نکن
حیفه چشات ای نازنین
صداش نکن بذار بره
حالا که رفته اینچنین
نمی تونه یادش بره
خوبی فراموش نمی شه
واسه دل ساده ی تو
هرعشقی تن پوش نمیشه
نمی تونه یادش بره
نگاه شب رو تو چشات
قشنگترین صدا رو از
هر لحظه ی اون خنده هات
نمی تونه دروغ باشه
صدای قلب پرتپش
چکیدن یه قطره اشک
می ارزه باز به دیدنش
بذار بره نگاش نکن
چشاش که بارون می باره
بذار بگه دروغ بگه
که دیگه دوستت نداره
تموم میشه این لحظه ها
این لحظه های بی امید
پر میشه قلب باغچه باز
از سوسن و یاس سفید
بذار بره نگاش نکن
چشاش که بارون می باره
بذار بگه دروغ بگه
که دیگه دوستت نداره.

بهـمن
19th August 2011, 10:09 PM
پری



یه دختری مثل پری اومده این نزدیکی ها
یادم میاره روزای آفتابی بچه گی ها
راه رفتنش حرف زدنش مثل یه شعر بی نظیر
خندیدنش رقصیدنش کرده دل منو اسیر
یه آرزو تو سینه امه برم باهاش حرف بزنم
شاید خدا خواست و پری وصله بشه واسه تنم
نگاه که می کنه منو دستپاچه می شم بخدا
انگارکه روحم از تنم می خواد بشه دیگه جدا
مثل گل یاس میمونه مرمر بی خط تنش
حریر صاف و روشنه پوست سفید بدنش
چشاش به رنگ آسمون گاهی مث رنگین کمون
یه جفت کبوتر انگاری که گم شدن میونشون
یه دختری مثل پری اومده این نزدیکی ها
یادم میاره روزای آفتابی بچه گی ها...

بهـمن
19th August 2011, 10:10 PM
اسیر



یه عمره با خیال تو
دربدر و اسیرتم
خیال نکن بازم هنوز
عاشق سر بزیرتم
نه جون تو تموم شده
دوره ی این دربدری
واست دیدم خوابی عزیز
خودت هنوز بی خبری
تو بودی که دلداده و
اسیر خنده هام بودی
هرجا می رفتم سایه وار
دنبال و پابه پام بودی
نمی شکنم خیال نکن
نمی تونی خمم کنی
تو زندون خاطره ها
اسیر ماتمم کنی
تو قلب من جا نداری
بی ارزشی بی اعتبار
برو که فایده نداره
برو منو تنها بذار
نه جون تو تموم شده
دوره ی این دربدری
واست دیدم خوابی عزیز
خودت هنوز بی خبری .

بهـمن
19th August 2011, 10:10 PM
می خوام برم


می خوام برم می خوام برم
نگو که دیره واسه مون
نگو که بارونی میشه
می باره بازم آسمون
هیچی که ویرون نمی شه
اگه نباشیم مال هم
بذار نباشیم مث یک
زنجیر به دست و پای هم

برو ولی یادت باشه
هرجا بری بیادتم
تو قلب دیوونه هنوز
می دونی چشم براهتم
نمی تونه یادش بره
صدای تو تو گوشمه
فرصت زیاده واسه قهر
واسه ی عشق چقد کمه

یادم میاد گفتم یه روز
آدما تکراری میشن
خالی زشور و شوق عشق
لبریز بیزاری میشن
من واسه تو همون بودم
که خالی از شوقم حالا
می خوام برم یه جای دور
از فکر تو بشم جدا

آینه صدات کرد نازنین
یه لحظه صبرکن و ببین
شاید فراموشت شده
چیزی که افتاده زمین
این حرمت قلب منه
این آرزوی آخره
نه پس برو نگاه نکن
شاید که اینجوربهتره

بهـمن
19th August 2011, 10:10 PM
نامه


نامه ای نوشته بودم واسه تو ای مهربونم
تو که هرگز ندونستی فکر تو بسته به جونم
نباشی حتی اگه تو بامنی هر لحظه هرجا
توی ذرات وجودم همه قطره های خونم

یاد تو مثل ستاره می درخشه تو شب من
اسم تو تنها کلامه که نشسته رو لب من
صدای پای تو هر شب می پیچه تو خونه انگار
پا میشم بازم می بینم خالی جای تو هر بار

تو همون نیستی که یک شب اومدی تو سرنوشتم
گفتی با تو هرجا باشم تو خود خود بهشتم
تو همون نیستی که خوندی واسه من آشفته حالی
پیش من وقتی نباشی خدا می دونه چه حالی

حالا قد صد هزار کوه دوری از من نازنینم
می میرم خدا می دونه اگه چشماتو نبینم

یاد تو مثل ستاره می درخشه تو شب من
اسم تو تنها کلامه که نشسته رو لب من
صدای پای تو هر شب می پیچه تو خونه انگار
پا میشم بازم می بینم خالی جای تو هر بار .

بهـمن
19th August 2011, 10:10 PM
خواب



مثل یه خواب لطیف
مثل یک عکس قشنگ
اومدی تو خوابم و
دنیا شد رنگ و وارنگ
همه چی بوی تو داشت
حرف تو شعر واسه من
دست تو چه مهربون
میومد رو تن من
تو نگات یه عالمه
حرف تازه بود برام
عشق تو آتیشی که
میسوزوند از سر تاپام.

بهـمن
19th August 2011, 10:10 PM
دلم می خواد



دلم می خواد داد بزنم بگم دلم چه تنگه
بگم که زندگی فقط با بودنت قشنگه
خیال نکن یادم میره نگاه پاک و صافت
خوب می دونم که آسمون چشم تو چه رنگه
می شینی تو نگاهم وقتی که از تو دورم
با بودنت تو قلبم همیشه پرغرورم
دختر مهربونم
مثل گل بهاره
قلب کوچیکش اما
تاب سفر نداره
وقتی که دورم از اون
ابری میشه نگاهش
تیره نشه الهی
صورت مثل ماهش
صدای خنده هاشه که پیچیده تو خونه
واسم مث یه دنیاس اینو خودش می دونه
قهر که کنه سیاهه زندگی تو نگاهم
برای برگشتنش همیشه چشم براهم
بذار نگات کنم من پری آسمونی
قلب تو پرشده از خوبی و مهربونی
می بری غصه ها رو با خنده هات چه آسون
بگو تو شهر چشمات چی کردی باز تو پنهون .

بهـمن
19th August 2011, 10:10 PM
خوابتو دیدم



خوابتو دیدم گل من
نم نم بارون تو چشات
کاش می تونستم غمتو
پر پر کنم بزیر پات
گفتی به من برو نمون
راهی نداری مهربون
دیگه نگیر سراغمو
بزار برم من بی نشون
منو ببخش اگه برات
خوب نبودم ای نازنین
شرمنده تر نکن منو
با خوبیات تو بیش از این
نگا نکن به پشت سر
خاطره هاتو پس بزن
تو این هوای عاشقی
بیا کمی نفس بزن
بیا بگو ابرا برن
آفتابی شه شهر نگات
تو خلوت حضورمون
بپیچه باز ترانه هات
خوابتو دیدم گل من
با هر نفس داد می زدم
با من بمون تو این شبا
اسمتو فریاد می زدم
وقتی بیدار شدم دیدم
جای تو خالیه هنوز
گفتی مث پروانه باش
آروم و بیصدا بسوز
سوختم حالا یه عمریه
خاکسترم رفته به باد
دلخوش شدم به حرف تو
عشق نمیره هرگز زیاد.

بهـمن
19th August 2011, 10:10 PM
حسرت


حسرت نمی خورم تو رو
توئی که بی لیاقتی
واسه دل خسته من
با تو نمونده طاقتی
گریه نمی کنم برات
غصه نمی خورم ولی
بدون تا صد سال دیگه
عشق تو نیست توی دلی
برو به اونجایی که عشق
هرزه باشه مثل خودت
معنی یکدلی باشه
رنگ هوسهای دلت
برو نگو حرفی دیگه
نگا نکن به پشت سر
حرفای تو بی فایده اس
کارات نداره هیچ اثر .

بهـمن
19th August 2011, 10:10 PM
تموم لحظه ها



تموم لحظه هامو رنگ عزا گرفته
هراس رفتن تو، تو سینه جا گرفته
خیال نکن یه روزه ، دو روز می شه فراموش
واست میشم یه هفته ، دو هفته ای سیاه پوش
خوب می دونم میدونی مثل منم زیاده
تو راه عشق چشمات میرن پای پیاده
خیال نکن دروغه بغض گلوی خسته ام
بیا ببین چه آسون پیش نگات شکسته ام
خط آی نامه ی تو جون می گیره رولبهات
فکر قشنگ رفتن با تو تو عمق چشمات
خیال نکن عزیزم نمیری از خیالم
یاد تو و گذشته نمی ده هیچ مجالم
تموم لحظه هامو فکر تو پس گرفته
بغض گلوی زخمی ام راه نفس گرفته
بیا فقط یه لحظه تو خلوت نگاهم
بذار نفس کشیدن با تو بره زیادم .

بهـمن
19th August 2011, 10:10 PM
بذار بره



بذار بره بذار بره
اونکه رفته مثل بارون
میشوره خاطره هامو
که شدن تو سینه پنهون
بذار بره بذاربره
نذارخیالش تو رو داغون بکنه
بذار بره بذاربره
نذار همه ذهنتو ویرون بکنه
اونکه رفته مثل آبه
که دیگه برنمی گرده
نمی خواد هیچوقت بدونه
که تو قلبت پر درده
بذاربره بذار بره
شاید یه روز بدون تو
زخمی و خسته تر بشه
تو این شبای بی امید
مثل تو دربدر بشه
نذار همه پنجره ها
بدون اون بسته باشن
از غربت اشک چشات
قناریا خسته بشن
نذار خیال اون بیاد
روزاتو ابری بکنه
باغچه به یاد اون روزا
همش دلتنگی بکنه

بهـمن
19th August 2011, 10:10 PM
همنفس

صدای ناله ی نی
صدای زنجیر دف
با اونا پرمی کشم
سوی تو به هر طرف
غرق رویای تو ام
نفس ام رنگ تو شد
پیچیده تو گوش نی
ناله آهنگ تو شد
شور و سرمستی تویی
توی هر خط غزل
باتو طعم زندگی
طعم شیرین عسل
بی تو رنگ خاطره
مرده و بی رنگ و بوست
دل تو هر اوج صدا
دنبالت به جستجوست
پرا رو باز می کنم
باتو پرواز می کنم
قصه ی زندگی رو
با تو آغاز می کنم
نفسم از تو میگه
می خونه تو گوش نی
میگه فصل بی کسی
ناامیدی تا به کی ؟
ساز من همنفسم
پر بغض بی صداس
اونکه می دونه دلم
واسه کی تنگه خداس
نفسم ای نفسم ای نفسم
تو شدی همدم قلب بی کسم
همه عالم اگه رو گردون بشه
تو باشی، بهشته کنج قفسم.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد