PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر اشعار احسان نقی زاده



بهـمن
19th August 2011, 01:47 PM
همسایه


منبع: آ و ا ی آ ز ا د

1. صبور
2. فکر نمی کردم ...
3. همسایه
4. بازی بد
5. تو کجا بودی ؟
6. کسوف
7. من و تو
8. تو کی هستی


صبور

برام از قصه ی تنهایی می گی
برام از درد دوتا ماهی می گی
برام از قشون قشون لشکر غم
از شب کبود تنهایی می گی
برام از خاطره ها قصه می گی
از یه درد بی دوا قصه می گی
برام از دلتنگی بی انتها
از تب فاصله ها قصه می گی
من هنوزم یه صبور بی صدام
من هنوزم یه غریب بی پنام
من هنوزم پر خواهش دلم
من هنوزم یه کویر کهنه پام
برام از غصه نگو ، قصه نگو
برام از عاشق دلخسته نگو
برام از درد نگو ، سرد نگو
برام از عاشق بی درد بگو
حرفی از باد بزن ، داد بزن
حرفی از اسیر دلشاد بزن
از غم راه نگو ، آه نگو
از شب دلگیر بی ماه نگو
من هنوزم یه صبور بی صدام
من هنوزم یه غریب بی سرام
من هنوزم پر خواهش دلم
من هنوزم یه کویر کهنه پام

بهـمن
19th August 2011, 01:50 PM
فکر نمی کردم ...

فکر نمی کردم زمونه
با این خیال دیوونه
برای عشق من و تو
شعر جدایی بخونه
فکر نمی کردم آسمون
با این همه رنگین کمون
نوبت سرنوشت که شد
اشکش و اسم جا بمونه
من می دونم تو بی گناه
تو مثل اشک چشمه ها
تو هم دلت راضی نبود
دلم زیر پات بمونه
من می دونم که اون خدا
نخواست که ما با هم باشیم
واسه قناریهای عشق
دون محبت بپاشیم
اما مبادا تو یه وقت
بشینی و غم بخوری
دل کوچیک پاکت به دست ماتم بسپری
مبادا او چشمای ناز
پر بشه از درد و نیاز
خون بشه زیر غصه ها
بشه برات یه گریه ساز
بزار که من جات بسوزم
بزار که من جات بسازم
بزار تو این ویرونه ها
جای همه جون ببازم

بهـمن
19th August 2011, 01:50 PM
همسایه

دلم همین نزدیکیا
مثل ماهی تو برکه ها
چند سالیه گیر افتاده
دلم همین نزدیکیا
مثل پری تو قصه ها
به دست تقدیر افتاده
بهش می گم عزیزکم
قشنگتر از شاپرکم
بنای این حرفا دیگه
تو این زمون برافتاده
حکایت این دل ما
حکایت دیوونه هاست
مثل یه تنهای غریب
یه گوشه تکی افتاده
کاش اونکه این نزدیکیا
بی خبر از احوال ما
میاد ، میره ، بی اعتنا
خبر می شد چی می گذره
تو این دل عاشق ما
کاشکی یکی پیدا می شد
بهش می گفت این همسایش
که تنها مونده با سایش
دلش همین نزدیکیا
مثل یه برگ از تو هوا
پس افتاده پیش شما

بهـمن
19th August 2011, 01:50 PM
بازی بد

اون شب یادم نمیره
اون قطره های اشک تو
می رقصیدن توی چشات
نمی شه از یادم بره
می گفتی من دوستت دارم
محال بی تو زندگی
هر چی دارم با تو دارم
هر چی دارم با تو دارم
می گفتی عشقت واسه من
مثل هوای نفس
دارم بی تو جون می کنم
دوری دیگه واسم بسه
می گفتی بی تو می میرم
اگه به دادم نرسی
تموم لحظه هام شده
پر از غم و دلواپسی
تو اون شبای بی کسی
که خام حرفات می شدم
ندونستم فریبی
بازیچه اشکات شدم
دوستت دارم برای تو
حکم یه بازی رو داشت
یه بازی پر ادعا
که تنها زمی جا می ذاشت
شاید که من دلم می خواست
اسیر حرفات می شدم
تو رویاها با تو برم
شاهزاده دنیا بشم
نمی دونم که چی بگم
نمی دونم به کی بگم
اما دیگه تو رو خدا
تو رو به هر چی قسم
هیچ کسی رو بازی نده
فکر نکن آدم کم

بهـمن
19th August 2011, 01:50 PM
تو کجا بودی ؟

وقتی قلبم دردشُ ، رو تن دریا می نوشت
التهاب یک شکست از عشق پروا می نوشت
وقتی تنها گوش حرفام باد بی حوصله بود
روی دست سرد قلبم داغ یک فاصله بود
وقتی مرگ آرزوم به چشم هیچکس نیامد
قاصدک پشت به من کرد و سراغم نیامد
تو کجا بودی ، کجا بودی کجا ؟
رو کدوم تخت غرور ، تو کدوم جشن صدا
تو کجا بودی وقتی از گریه چشام خاموش می شد
چادر سیاه شب رو زندگیم تن پوش می شد
جرم من ، وسعت عشقم ، رنگ ِ صاف بی ریایی
جرم من لذت طعم خواب خوشرنگ طلایی

بهـمن
19th August 2011, 01:51 PM
تو کجا بودی ؟

وقتی قلبم دردشُ ، رو تن دریا می نوشت
التهاب یک شکست از عشق پروا می نوشت
وقتی تنها گوش حرفام باد بی حوصله بود
روی دست سرد قلبم داغ یک فاصله بود
وقتی مرگ آرزوم به چشم هیچکس نیامد
قاصدک پشت به من کرد و سراغم نیامد
تو کجا بودی ، کجا بودی کجا ؟
رو کدوم تخت غرور ، تو کدوم جشن صدا
تو کجا بودی وقتی از گریه چشام خاموش می شد
چادر سیاه شب رو زندگیم تن پوش می شد
جرم من ، وسعت عشقم ، رنگ ِ صاف بی ریایی
جرم من لذت طعم خواب خوشرنگ طلایی

بهـمن
19th August 2011, 01:52 PM
کسوف

می خواستم دست تو رو بدوزم رو پوست دستم
همه ی ویرونه هام بسازم با دست خستم
می خواستم اسم تو رو حک کنم سردر قلبم
تموم دنیا ببین پای اسم تو نشستم
می خواستم که رویاهام ُ سایه بونت بذارم
تیکه های سرخ عشق جای نونت بذارم
شب که شد شمعدونیا رو بیارم رو طاق ایوون
پای حرفای نجیب و مهربونت بکارم
آره وقتی که می خواستم ، آسمون آبی و صاف بود
خرس غصه ، تک و تنها ، روی کوه دور قاف بود
آره وقتی که می خواستم ، خورشیدم روشن و داغ بود
تو شب تاریک و خاموش چشم تو نور چراغ بود
اما وقتی تو نخواستی، قصمون خواب و خیال شد
با تو بودن ، از تو بودن آرزوهای محال شد
دیگه وقتی تو بریدی ، خورشیدم من ُ بغل کرد
برای زخمهای بی تو ، همه دنیا رو غزل کرد

بهـمن
19th August 2011, 01:52 PM
من و تو

لحظه لحظه لحظه ی من
از گذشته پر و خالی شدن ِ
تکه تکه تکه ی من
پیله ی عقیم ِ زاری شدن ِ
لحظه لحظه لحظه ی من
چهره ی عبوس ِ تنها بودن ِ
ذره ذره ذره ی من
وحشت دوباره عاشق شدن ِ
عاشقونه عاشقونه
دل بریدم از حضورت
بی نشونه ، بی نشونه
گریه کردم از غرورت
بی شکایت ، بی شکایت
سرسپردم به وداعت
بی نهایت ،بی نهایت
خالی موندم از نگاهت
قطره قطره قطره ی اشک
قصه ی کوه غم رو سینه من
قفل بی کلید ماتم
مزد ناقص دل ِ بی کینه ی من
تو شکسته ، خسته بودی
از من ُ تکرار ِ چشمام
نه به من دل بسته بودی
نه به گرمی نفسهام
عاشقونه عاشقونه
دل بریدم از حضورت
بی نشونه ، بی نشونه
گریه کردم از غرورت
بی شکایت ، بی شکایت
سرسپردم به وداعت
تا قیامت ، تا قیامت
جا می مونم تو نگاهت

بهـمن
19th August 2011, 01:52 PM
تو کی هستی

تو کی هستی ؟ نمی دونم
از کدوم ایل و تباری
که شروعت زندگی بود
ای که از جنس بهاری
تو کدوم ستاره ای نور
که چشات پر از فروغ
یا کدوم وسعت نابی
که صدات پر از بلوغ
تو کدوم وسوسه هستی
که نبودنت شکسته
از کجای خواب و رویا
شب من دل به تو بسته
می دونم کوچه قلبم
تنگ و تاریک و حقیر ِ
اما کاشکی تو بدونی
که دلم پای تو گیر ِ

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد