PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دختر پادشاه



انریکه
14th August 2011, 05:38 PM
250 سال پيش از ميلاد در چين باستان شاهزاده اي تصميم به ازدواج گرفت. با مرد خردمندي مشورت کرد و تصميم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت و دختري سزاوار را انتخاب کند

وقتي خدمتکار پير قصر ماجرا را شنيد بشدت غمگين شد
چون دختر او مخفيانه عاشق شاهزاده بود

دخترخدمتكار گفت او هم به آن مهماني خواهد رفت .
مادر گفت : تو شانسي نداري ، نه ثروتمندي و نه خيلي زيبا .

دختر جواب داد : مي دانم هرگز مرا انتخاب نمي کند ، اما فرصتي است که دست کم يک بار او را از نزديک ببينم .

روز موعود فرا رسيد و شاهزاده به دختران گفت : به هر يک از شما دانه اي مي دهم ، کسي که بتواند در عرض 6 ماه زيباترين گل را براي من بياورد ، ملکه آينده چين مي شود .

دختر خدمتكار هم دانه را گرفت و در گلداني کاشت . سه ماه گذشت و هيچ گلي سبز نشد ، دختر با باغبانان بسياري صحبت کرد و راه هاي گلکاري بسياري آموخت، اما بي نتيجه بود و گلي نروييد.

روز ملاقات فرا رسيد ، دختر خدمتكار، غمگين با گلدان خالي اش منتظر ماند

ديگر دختران هر کدام گل بسيار زيبايي به رنگها و شکلهاي مختلف در گلدان هاي خود داشتند .

لحظه موعود فرا رسيد شاهزاده هر کدام از گلدان ها را با دقت بررسي کرد و در پايان اعلام کرد دختر خدمتکار همسر آينده او خواهد بود .

همه اعتراض کردند که شاهزاده کسي را انتخاب کرده که در گلدانش هيچ گلي سبز نشده است .

شاهزاده توضيح داد : اين دختر تنها کسي است که گلي را به ثمر رسانده که او را سزاوار همسري امپراتور مي کند :

گل صداقت ...

زيرا همه دانه هايي که به شما دادم عقيم بودند ، امکان نداشت گلي از آنها سبز شود .

همواره در زندگي صداقت پشتوانه شما خواهد بود.

برگرفته از کتاب پائولو کوئليو

borzooi
19th August 2011, 05:20 AM
[golrooz]

borzooi
19th August 2011, 05:20 AM
[tashvigh]

borzooi
19th August 2011, 05:20 AM
[golrooz][tashvigh]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد