PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان مادری با یک چشم بینا ( بهشت تقدیم به تو )



NameEly
13th August 2011, 02:53 AM
مادر من فقط یك چشم داشت.من از اون متنفر بودم...اون همیشه مایه خجالت من بود.
یك روز اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره.
خیلی خجالت كشیدم.آخه اون چطور تونست این كار رو بامن بكنه ؟
به روی خودم نیاوردم،فقط با تنفر بهش یه نگاه كردم وفورا از اونجا دور شدم.
روز بعد یكی از همكلاسی ها منو مسخره كرد و گفت هووو ..
مامان تو فقط یك چشم داره
فقط دلم میخواست یك جوری خودم رو گم و گور كنم . كاش زمین دهن وا میكرد و منو..كاش مادرم یه جوری گم و گور میشد.
روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال كنی چرا نمی میری؟
اون هیچ جوابی نداد.
احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت.
دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ كاری با اون نداشته باشم.
سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم.
اونجا ازدواج كردم،واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی.
از زندگی،بچه ها و آسایشی كه داشتم خوشحال بودم.
تا اینكه یه روز مادرم اومد به دیدن من.
اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو.
وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد كشیدم كه چرا خودش رو دعوت كرده كه بیاد اینجا ، اونم بی خبر.
سرش داد زدم:چطور جرات كردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟!گم شو از اینجا! همین حالا.
اون به آرامی جواب داد:اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینكه آدرس رو عوضی اومدم و بعد فورا رفت واز نظر ناپدید شد.
یك روز یك دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شركت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه.
بعد از مراسم ، رفتم به اون كلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی كنجكاوی.
همسایه ها گفتن كه اون مرده ولی من حتی یك قطره اشك هم نریختم.
اونا یك نامه به من دادند كه اون ازشون خواسته بود كه به من بدن.
ای عزیزترین پسر من،من همیشه به فكر تو بوده ام ، منو ببخش كه به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم.
وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینكه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم.
آخه میدونی..وقتی تو خیلی كوچیك بودی تو یه تصادف یك چشمت رو از دست دادی.
به عنوان یك مادر نمی تونستم تحمل كنم و ببینم.
بنابراین چشم خودم رو دادم به تو.

http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif

مادر گوهر گرانبهايی است؛بی مثل در آفرينش

http://pix2pix.org/my_unzip/1214225672mother-baby.jpg (http://pix2pix.org/my_unzip/1214225672mother-baby.jpg)

http://pix2pix.org/my_unzip/1214225672mother-and-child-1a.jpg (http://pix2pix.org/my_unzip/1214225672mother-and-child-1a.jpg)

بهشت برای تقدیر از تو کافی نیست!

deepdrip
13th August 2011, 08:25 AM
با وجود این که این نوشته خیلی قدیمیه و تکراری ، اما همچنان زیباست.

بعضی وقتا آدم لازم داره یه تلنگر بهش بخوره.

اصولا مباحث اخلاقی باید مرتب تکرار بشه تا به تعمیق برسه

ممنون.

NameEly
13th August 2011, 01:31 PM
من خودم داستان هایی که دارم رو هرزگاهی یک نگاه میندازم
بازم روم تاثیر داره
حتی اگه قرار دفعه اول گریه کرده باشم دفعه 5 هم بخونم بازم گریه میکنم

بازم ممنون

F.PHYSICIST
13th August 2011, 01:46 PM
مادر من فقط یك چشم داشت.من از اون متنفر بودم...اون همیشه مایه خجالت من بود.
یك روز اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره.
خیلی خجالت كشیدم.آخه اون چطور تونست این كار رو بامن بكنه ؟
به روی خودم نیاوردم،فقط با تنفر بهش یه نگاه كردم وفورا از اونجا دور شدم.
روز بعد یكی از همكلاسی ها منو مسخره كرد و گفت هووو ..
مامان تو فقط یك چشم داره
فقط دلم میخواست یك جوری خودم رو گم و گور كنم . كاش زمین دهن وا میكرد و منو..كاش مادرم یه جوری گم و گور میشد.
روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال كنی چرا نمی میری؟
اون هیچ جوابی نداد.
احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت.
دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ كاری با اون نداشته باشم.
سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم.
اونجا ازدواج كردم،واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی.
از زندگی،بچه ها و آسایشی كه داشتم خوشحال بودم.
تا اینكه یه روز مادرم اومد به دیدن من.
اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو.
وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد كشیدم كه چرا خودش رو دعوت كرده كه بیاد اینجا ، اونم بی خبر.
سرش داد زدم:چطور جرات كردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟!گم شو از اینجا! همین حالا.
اون به آرامی جواب داد:اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینكه آدرس رو عوضی اومدم و بعد فورا رفت واز نظر ناپدید شد.
یك روز یك دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شركت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه.
بعد از مراسم ، رفتم به اون كلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی كنجكاوی.
همسایه ها گفتن كه اون مرده ولی من حتی یك قطره اشك هم نریختم.
اونا یك نامه به من دادند كه اون ازشون خواسته بود كه به من بدن.
ای عزیزترین پسر من،من همیشه به فكر تو بوده ام ، منو ببخش كه به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم.
وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینكه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم.
آخه میدونی..وقتی تو خیلی كوچیك بودی تو یه تصادف یك چشمت رو از دست دادی.
به عنوان یك مادر نمی تونستم تحمل كنم و ببینم.
بنابراین چشم خودم رو دادم به تو.

http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif http://tehranmusic138.com/images/smiles/icon_sad.gif

مادر گوهر گرانبهايی است؛بی مثل در آفرينش

http://pix2pix.org/my_unzip/1214225672mother-baby.jpg (http://www.njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fpix2pix.org%2Fmy_u nzip%2F1214225672mother-baby.jpg)

http://pix2pix.org/my_unzip/1214225672mother-and-child-1a.jpg (http://www.njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fpix2pix.org%2Fmy_u nzip%2F1214225672mother-and-child-1a.jpg)

بهشت برای تقدیر از تو کافی نیست!



خیلی غمنااااااااااک بووووووووووووووووووود واقعا ناراحت شدم[gerye][gerye][gerye][gerye][gerye]

UniverCell
14th August 2011, 01:47 PM
ای کاش از میان همه مخلوق مادر همیشه شاد و جوان می ماند
گر مرگ از برای همه حق بود تا روز حشر او به جهان می ماند

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد