دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 287 از 297 نخستنخست ... 187237277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 2,861 تا 2,870 , از مجموع 2961

موضوع: دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

  1. #2861
    همکار تالار عکاسی
    رشته تحصیلی
    ریاضی
    نوشته ها
    225
    ارسال تشکر
    3,851
    دریافت تشکر: 1,172
    قدرت امتیاز دهی
    884
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    متنفرم متنفرم متنفرم از این روزهاااااام


  2. 3 کاربر از پست مفید هستی.. سپاس کرده اند .


  3. #2862
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    شیمی
    نوشته ها
    389
    ارسال تشکر
    3,581
    دریافت تشکر: 2,686
    قدرت امتیاز دهی
    1088
    Array
    بحث's: جدید80

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    سلام به همه دوستام چه اونایی که دیگه نمی یان سایت چه اونایی که میان سایت ولی دیگه با هم رابطه ای نداریم چه اونایی که فقط من فکر میکنم دوستمن و ......بگذریم
    به احترام روزایی که تو این سایت گذروندم ،به احترام لحظه های شادی که اینجا داشتم ،شادیایی که بعد از حرف زدن با دوستام در دلم ایجاد می شد ،و حرص وجوش به خاطر کسایی که الان نمیدونم کی بودن .....بازم بگذرم
    خلاصه سلام و درودم به همه اعضای سایت چه قدیمیا چه تازه واردا

    اینا رو نوشتم چون خیلی وقتی که اینجا پیام نذاشتم
    حالا برم سراغ حرف دلم
    شاید غرور یا حالا هر اسمی که بشه روش گذاشت تو دنیای مجازی هم باعث شده از هم دور بشیم
    این روزا فکر میکنم مهم نیست چقدر مهربون باشم چقدر واسه حفظ کردن رابطه دوستیم خودمو کوچیک کنم غرورمو بشکنم خوبی کنم اگه واسه طرف مقابل این ارزش هایی که به خاطرش شکستی مهم نباشه عین خیالشم نیست
    راست میگن با کسی دوست شو که قلبش اونقدری بزرگ باشه که واسه جا دادن خودت تو قلبش مجبور نشی خودتو کوچیک کنی
    ولی من خودمو کوچیک کردم عیباتو نادیده گرفتم بی محلیاتو بی خیال شدم هر روز تو قلبم هزار بار جمله دوست دارمو با تمام احساسم زمزمه کردم ولی در عوض تو چی جواب سلامم سر بالا دادی این اواخر، هییچی از من وشخصیم نشناختی هییچی و من تمام این مدت راجبت اشتباه کردم راجب احساسم و دیگه می خوام راحتت بذارم نه دوستیه نه دیگه محبتی هیچی راحت باش می شم همونی که میخوای میشم همونی که دوس داری میشم همونی که تو مجبورم کردی
    من گمان می کردم
    دوستی همچون سروی سرسبز
    چارفصلش همه آراستگی ست

    من چه می دانستم
    هیبت باد زمستانی هست
    من چه می دانستم
    سبزه می پژمرد از بی آبی
    سبزه یخ می زند از سردی دی
    من چه می دانستم
    دل هر کس دل نیست

    قلبها ز آهن و سنگ
    قلبها بی خبر از عاطفه اند
    ...
    و چه رویاهایی
    که تبه گشت و گذشت
    و چه پیوند صمیمیتها
    که به آسانی یک رشته گسست
    ...
    آرزو می کردم
    که تو خواننده ی شعرم باشی
    راستی شعر مرا می خوانی ؟
    نه ، دریغا ، هرگز
    باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی
    کاشکی شعر مرا می خواندی
    ...
    با من اکنون چه نشستنها ، خاموشیها
    با تو کنون چه فراموشیهاست
    چه کسی می خواهد
    من و تو ما نشویم
    خانه اش ویران باد
    ...
    حرف را باید زد
    درد را باید گفت
    سخن از مهر من و جور تو نیست
    سخن از تو
    متلاشی شدن دوستی است
    و عبث بودن پندار سرورآور مهر
    آشنایی با شور ؟
    و جدایی با درد ؟
    و نشستن در بهت فراموشی
    یا غرق غرور ؟
    سینه ام اینه ای ست
    با غباری از غم
    پ.ن:من تو این پست منظورم به هیچ کس نبود قسمت دوم حرفام که کلی گلایه کردمو بدوبیراه گفتمواسه دوستای مجازیم نبود و منظورم هم نفر خاصی نبود فعلامو به دلیل ادبی کردن جملات دوم شخص مفرد آوردم اصلا هم عاشقانه نبودواسه یه سری دوستای حقیقی هست که دلمو شکستن دریغ از یه بار توجه چه ناخواسته چه خواسته مهم شکستن دلمه که شکست خیالشون راحت
    خدا همه ی بنده هأش رو دوست دأره حتی بیشتر از پدر و مادرشون حتی کسایی که مأ دوستشون ندأریم پس سعی کنیم همه رو دوست دأشته بأشیم

  4. 6 کاربر از پست مفید بحث سپاس کرده اند .


  5. #2863
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    شیمی
    نوشته ها
    389
    ارسال تشکر
    3,581
    دریافت تشکر: 2,686
    قدرت امتیاز دهی
    1088
    Array
    بحث's: جدید80

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    سلام به همه دوستام چه اونایی که دیگه نمی یان سایت چه اونایی که میان سایت ولی دیگه با هم رابطه ای نداریم چه اونایی که فقط من فکر میکنم دوستمن و ......بگذریم
    به احترام روزایی که تو این سایت گذروندم ،به احترام لحظه های شادی که اینجا داشتم ،شادیایی که بعد از حرف زدن با دوستام در دلم ایجاد می شد ،و حرص وجوش به خاطر کسایی که الان نمیدونم کی بودن .....بازم بگذرم
    خلاصه سلام و درودم به همه اعضای سایت چه قدیمیا چه تازه واردا

    اینا رو نوشتم چون خیلی وقتی که اینجا پیام نذاشتم
    حالا برم سراغ حرف دلم
    شاید غرور یا حالا هر اسمی که بشه روش گذاشت تو دنیای مجازی هم باعث شده از هم دور بشیم
    این روزا فکر میکنم مهم نیست چقدر مهربون باشم چقدر واسه حفظ کردن رابطه دوستیم خودمو کوچیک کنم غرورمو بشکنم خوبی کنم اگه واسه طرف مقابل این ارزش هایی که به خاطرش شکستی مهم نباشه عین خیالشم نیست
    راست میگن با کسی دوست شو که قلبش اونقدری بزرگ باشه که واسه جا دادن خودت تو قلبش مجبور نشی خودتو کوچیک کنی
    ولی من خودمو کوچیک کردم عیباتو نادیده گرفتم بی محلیاتو بی خیال شدم هر روز تو قلبم هزار بار جمله دوست دارمو با تمام احساسم زمزمه کردم ولی در عوض تو چی جواب سلامم سر بالا دادی این اواخر، هییچی از من وشخصیم نشناختی هییچی و من تمام این مدت راجبت اشتباه کردم راجب احساسم و دیگه می خوام راحتت بذارم نه دوستیه نه دیگه محبتی هیچی راحت باش می شم همونی که میخوای میشم همونی که دوس داری میشم همونی که تو مجبورم کردی
    من گمان می کردم
    دوستی همچون سروی سرسبز
    چارفصلش همه آراستگی ست

    من چه می دانستم
    هیبت باد زمستانی هست
    من چه می دانستم
    سبزه می پژمرد از بی آبی
    سبزه یخ می زند از سردی دی
    من چه می دانستم
    دل هر کس دل نیست

    قلبها ز آهن و سنگ
    قلبها بی خبر از عاطفه اند

    ...

    و چه رویاهایی
    که تبه گشت و گذشت
    و چه پیوند صمیمیتها
    که به آسانی یک رشته گسست

    ...

    آرزو می کردم
    که تو خواننده ی شعرم باشی
    راستی شعر مرا می خوانی ؟
    نه ، دریغا ، هرگز
    باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی
    کاشکی شعر مرا می خواندی

    ...

    با من اکنون چه نشستنها ، خاموشیها
    با تو کنون چه فراموشیهاست
    چه کسی می خواهد
    من و تو ما نشویم
    خانه اش ویران باد

    ...

    حرف را باید زد
    درد را باید گفت
    سخن از مهر من و جور تو نیست
    سخن از تو
    متلاشی شدن دوستی است
    و عبث بودن پندار سرورآور مهر
    آشنایی با شور ؟
    و جدایی با درد ؟
    و نشستن در بهت فراموشی
    یا غرق غرور ؟
    سینه ام اینه ای ست
    با غباری از غم
    پ.ن:من تو این پست منظورم به هیچ کس نبود قسمت دوم حرفام که کلی گلایه کردمو بدوبیراه گفتمواسه دوستای مجازیم نبود و منظورم هم نفر خاصی نبود فعلامو به دلیل ادبی کردن جملات دوم شخص مفرد آوردم اصلا هم عاشقانه نبودواسه یه سری دوستای حقیقی هست که دلمو شکستن دریغ از یه بار توجه چه ناخواسته چه خواسته مهم شکستن دلمه که شکست خیالشون راحت
    خدا همه ی بنده هأش رو دوست دأره حتی بیشتر از پدر و مادرشون حتی کسایی که مأ دوستشون ندأریم پس سعی کنیم همه رو دوست دأشته بأشیم

  6. 5 کاربر از پست مفید بحث سپاس کرده اند .


  7. #2864
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    دکترای حرفه ای دامپزشکی
    نوشته ها
    649
    ارسال تشکر
    1,894
    دریافت تشکر: 1,870
    قدرت امتیاز دهی
    572
    Array
    Dr.vet's: جدید21

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    این روزها چه بد غریبانه میگذرد....!!
    خدایا! به ما بیاموز که معرفی خود به عنوان "دکتر فلانی" در پشت تلفن کار خوبی نیست!

  8. 6 کاربر از پست مفید Dr.vet سپاس کرده اند .


  9. #2865
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    معماري
    نوشته ها
    2,535
    ارسال تشکر
    10,246
    دریافت تشکر: 10,466
    قدرت امتیاز دهی
    32325
    Array
    معمار حانیه's: خواهش

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    داره یک تحولاتی تو زندگیم اتفاق بیفته / به متاهل بودن فک میکنم. م دعام کنید خوشبخت شم
    من ترسیم کردن را به حرف زدن ترجیح میدهم،

    زیراترسیم کردنسریعتر است و مجال کمتری برای دروغ گفتن باقی میگذارد.

    (لوکوربوزیه)

  10. 5 کاربر از پست مفید معمار حانیه سپاس کرده اند .


  11. #2866
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    ارشد میکروبیولوژی
    نوشته ها
    30
    ارسال تشکر
    44
    دریافت تشکر: 58
    قدرت امتیاز دهی
    29
    Array
    اوای بارون's: خواهش

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    مهم نیست امروزم چجوری میگذره مهم اینه که تو هستی مثه همیشه...............

    خدایا!! وقتی ازم گرفتی و بهم بخشیدی . فهمیدم که معادله زندگی نه غصه خوردن برای نداشته هاست. و نه شاد بودن برای داشته ها ...قضاوت با تو. راضی ام به رضایت.
    شکرت


    ویرایش توسط اوای بارون : 1st December 2015 در ساعت 08:46 PM
    ادمها که عوض میشوند از سلام و شب بخیر گفتنشان میشود این را فهمید........

  12. 4 کاربر از پست مفید اوای بارون سپاس کرده اند .


  13. #2867
    همکار تالار بیماریها
    نوشته ها
    1,311
    ارسال تشکر
    12,105
    دریافت تشکر: 7,437
    قدرت امتیاز دهی
    31771
    Array
    masoume.a.92's: جدید33

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    گهگداری که میام، اینجا رو بیشتر از بقیه جاهای سایت ترجیح میدم
    دیگه من تو سایت به کسی سر نمیزنم و کسی هم به من! احساس میکنم فقط اینجا یکم زنده تره... شایدم من اینجوری فک میکنم و اینجوری نباشه!
    اینروزا تصمیم مهمی گرفتم
    و البته سخت!
    رفتم سازمان نظام پزشکی نظامم رو گرفتم،
    تو شهرای معمولی و کلان شهرها زیاد جا برا پیشرفت نیست
    میخوایم بریم توی مناطق محروم جنوب برا زندگی و کار... تصمیم سختی بود!
    آخرین مقاله رم دارم زودتر جمع میکنم. ایندفعه میفرستم ISC و ادامه تحصیل هم خوب صددرصد میدم.

    تا دو هفته دیگه برای حداقل چندین سال از شهر و دیار و خانواده دور میشم
    هنوز خوب باورم نشده
    گاهی همینطور الکی دلم میگیره و گریه میکنم.... مادرم.... دلم براش تنگ میشه....
    میریم جایی که نه آب هست نه گاز
    آخر دنیا
    بهم سخت خواهد گذشت، از موقعی که تصمیممون قطعی شد خیلی تحت فشار روحی و نگرانی هستم...

    دلم هم میخواد به مردم محروم کمک کنم. موقعی که این شکلی به موضوع نگاه میکنم حالم بهتر میشه

    برام دعا کنید.

  14. 7 کاربر از پست مفید masoume.a.92 سپاس کرده اند .


  15. #2868
    دوست آشنا
    نوشته ها
    379
    ارسال تشکر
    1,164
    دریافت تشکر: 1,712
    قدرت امتیاز دهی
    874
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume.a.92 نمایش پست ها
    گهگداری که میام، اینجا رو بیشتر از بقیه جاهای سایت ترجیح میدم
    دیگه من تو سایت به کسی سر نمیزنم و کسی هم به من! احساس میکنم فقط اینجا یکم زنده تره... شایدم من اینجوری فک میکنم و اینجوری نباشه!
    اینروزا تصمیم مهمی گرفتم
    و البته سخت!
    رفتم سازمان نظام پزشکی نظامم رو گرفتم،
    تو شهرای معمولی و کلان شهرها زیاد جا برا پیشرفت نیست
    میخوایم بریم توی مناطق محروم جنوب برا زندگی و کار... تصمیم سختی بود!
    آخرین مقاله رم دارم زودتر جمع میکنم. ایندفعه میفرستم ISC و ادامه تحصیل هم خوب صددرصد میدم.

    تا دو هفته دیگه برای حداقل چندین سال از شهر و دیار و خانواده دور میشم
    هنوز خوب باورم نشده
    گاهی همینطور الکی دلم میگیره و گریه میکنم.... مادرم.... دلم براش تنگ میشه....
    میریم جایی که نه آب هست نه گاز
    آخر دنیا
    بهم سخت خواهد گذشت، از موقعی که تصمیممون قطعی شد خیلی تحت فشار روحی و نگرانی هستم...

    دلم هم میخواد به مردم محروم کمک کنم. موقعی که این شکلی به موضوع نگاه میکنم حالم بهتر میشه

    برام دعا کنید.
    سلام،
    خوش به حالتون، نمي خواهم شعار بدهم که: بله کمک به همنوع خيلي خوب است و عجب سعادتي داريد و ... از اين حرفهاي قلمبه سلمبه، نه .....
    ولي واقعا" آدم در سختي ها جوهر حقيقي خود را بروز مي دهد و در هنگام دوري از عزيزان است که بيشتر قدرشان را مي داند.
    قطعا" خدا پاداش اين کارتان را چندين برابر در دنيا و آخرت خواهد داد که خود در کتابش فرموده: هل جزاء الإحسان إلا الإحسان؟
    نوشته شما را که خواندم گفتم چند خط بالا را برايتان بنويسم.
    بعد با خودم گفتم خيلي کليشه اي است! ولش کن چيزي نمي خواهد بنويسي!!!
    بعد مثل اينکه يکي تو گوشم گفت: خداوند امور عالم را از مجراي برخي اسباب انجام مي دهد.
    تو هم الآن اسبابي هستي که بايد از اين بنده خدا تشکر کني.
    نه اينکه صرفا" من تشکر کرده باشم! بلکه خداوند به واسطه من (علي الحساب) تشکر نموده است.
    دعا مي کنم سربلند، سعادتمند و عاقبت به خير باشيد،
    خدانگهدار
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  16. 5 کاربر از پست مفید علي پارسا سپاس کرده اند .


  17. #2869
    همکار تالار بیماریها
    نوشته ها
    1,311
    ارسال تشکر
    12,105
    دریافت تشکر: 7,437
    قدرت امتیاز دهی
    31771
    Array
    masoume.a.92's: جدید33

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط علي پارسا نمایش پست ها
    سلام،
    خوش به حالتون، نمي خواهم شعار بدهم که: بله کمک به همنوع خيلي خوب است و عجب سعادتي داريد و ... از اين حرفهاي قلمبه سلمبه، نه .....
    ولي واقعا" آدم در سختي ها جوهر حقيقي خود را بروز مي دهد و در هنگام دوري از عزيزان است که بيشتر قدرشان را مي داند.
    قطعا" خدا پاداش اين کارتان را چندين برابر در دنيا و آخرت خواهد داد که خود در کتابش فرموده: هل جزاء الإحسان إلا الإحسان؟
    نوشته شما را که خواندم گفتم چند خط بالا را برايتان بنويسم.
    بعد با خودم گفتم خيلي کليشه اي است! ولش کن چيزي نمي خواهد بنويسي!!!
    بعد مثل اينکه يکي تو گوشم گفت: خداوند امور عالم را از مجراي برخي اسباب انجام مي دهد.
    تو هم الآن اسبابي هستي که بايد از اين بنده خدا تشکر کني.
    نه اينکه صرفا" من تشکر کرده باشم! بلکه خداوند به واسطه من (علي الحساب) تشکر نموده است.
    دعا مي کنم سربلند، سعادتمند و عاقبت به خير باشيد،
    خدانگهدار
    سلام.
    ممنون از الطافتون...
    بله، منم دنبال دریافت جملات کلیشه ای نبودم. شما فقط لطف داشتید.
    راستش از خیلی وقت پیش شاید دوران دانشجویی مشتاقانه به این موضوع فکر میکردم و هرکی میگفت سخته قاطعانه و خوشحال میگفتم نه، من میتونم.
    ولی حالا که روبروش قرار گرفتم میبینم اونقدرا که فکر میکزدم هم آسون نیست!
    دوری از خانواده، کمبود امکانات، غربت ، اونم میون کسانی که مذهبشون با من متفاوته.... ( اما انسان هستند، همین برا کمک کردن کفایت میکنه. )و و و
    اما همین که ته دلم یک نور امیدی هست برای پیشرفت خودم و یک منطقه، برام کافیه...
    قصد دارم در آینده بتونم نقشی داشته باشم که امکاناتی که شهرای پیشرفته دارن اونا هم داشته باشن
    (چون خداروشکر در همین ابتدای کار دارن بهم جایگاه خوبی میدن.) البته نه که از خودم تعریف کنم! به خاطر اینه که نیرو قحطیه!
    شنیدم در اوج عقب افتادگی هستند، آب ندارند! گاز ندارند! (مثلا بیمارستانشون یک دستگاه سونوگرافی نداره برای وقتای ضروری که جان یک انسان در خطره! ) و و و ...
    بگذریم.

    ممنون از دعاهای خیرتون. شما هم در پناه قزآن سعادتمند باشید.

  18. 6 کاربر از پست مفید masoume.a.92 سپاس کرده اند .


  19. #2870
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    یه روز خوب با دوستان خوب


    چه روز خوبیه وقتی ساعت 9 از خواب پا میشی به این خاطر که با دوستانت قرار دیدار داری

    و خوبتر می شه وقتی میخوای فردی رو سوپرایز کنی وقتی تولدشه و خودش خبر نداره


    9:30 از خونه اومدیم بیرون ( من و خواهرم ) و رفتیم به سمت مترو تجریش

    دم راه از شیرینی فروشی هم کیک گرفتیم با شمع و ظرف و ظروف یک بار مصرف و رفتیم به جمع دوستان

    خدا رو شکر همه به موقع رسیدند سر قرار

    بعدش از مترو تجریش پیاده رفتیم به سمت پارک قیطریه ! هوا بس ناجوانمردانه سرد بود ! تاااااااااااااااازه یه سوپرایز هم دااااااااااااااشتیم ! یه نفر رو فکر نمیکردیم بیاد و خیلی هم اذیتش کردیم بنده خدا را که نمیای ، اومده بود ! از آمدنش خوشحال شدیم واقعاً !

    توی یه آلاچیق اجتماع کردیم ! ولی همون موقع یادمون افتاد که نه کبریت بردیم و نه چاقو

    کبریت رو از بچه های محله قیطریه گرفتیم ولی چاقو رو دو نفر زحمت کشیدند رفتند از مغازه گرفتند !

    ولی باد چنان بود ک نمیذاشت شمع ها را روشن کنیم کهههههههههههههه !

    بلاخره با هزار زحمت یکی از شمع ها رو فقط روشن کردیم و تندی هم فوت کرد بنده خدا

    داشت کادو دادن یادمون می رفتاااااااااااااااااااااا ااااا ! در حین صحبت کردن با بچه ها که کلی طولانی شد تااااااااااااااازهههههههه هههه یادمون اومد که ای وای کادو رو ندادیم

    جشن تولد خوبی بود یعنی کلی خندیدیم

    بعد از گرفتن جشن تولد و یخ کردنمون و پخش کردن کیک حدود ساعت 1 تصمیم گرفتیم بریم سروقت ناهار ! نه برای اینکه گشنمون شده بوداااااااااااااا نه خیر ! فقط برای اینکه یه جای گرم پیدا کنیم از یخ زدگی خلاص پیدا کنیم !!!!!!!!!!!!!

    خلاصه رفتیم یه رستوران شیک اما کوچک و جمع و جور دم پارک قیطریه ! غداهاش یه جورای خاصی بامزه بود ! یه یک ساعتی اونجا رو اطراق کردیم و گذاشتیم رو سرمون ! دیگه آخر سر به زور بیرونمون کردن !

    بعدش سلانه سلانه رفتیم چیذر ! یه امامزاده بود اونجا فقط شهید داشت ! زیارت کردیم و راهی خونه شدیم

    در کل روز خوبی بود !

    از این دور هم بودنااااااااااااااااا دیر پیش میاااااااااااااااااااااد ولی کاشکی دوباره دور هم جمع شیم
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  20. 5 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


صفحه 287 از 297 نخستنخست ... 187237277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 29th November 2014, 09:41 PM
  2. خبر: برنامه‌هاي حمايت از دانش‌آموزان نخبه اجرا مي‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2013, 11:24 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2011, 08:42 AM
  4. مقاله: راهبردهاي آموزشي اشاعة مديريت دانش
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2010, 10:16 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th January 2010, 07:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •