دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 6 از 22 نخستنخست 12345678910111213141516 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 213

موضوع: صندلــی داغ با حضـــــور جنــاب داداشــی

  1. #51
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    4,926
    ارسال تشکر
    2,530
    دریافت تشکر: 10,158
    قدرت امتیاز دهی
    3885
    Array
    داداشی's: جدید130

    پیش فرض پاسخ : صندلــی داغ با حضـــــور جنــاب داداشــی

    نقل قول نوشته اصلی توسط elinaaa نمایش پست ها
    سلام جناب رهام...طاعات و عبادات قبول

    سلام طاعات شما هم قبول باشه. سر افطار دعا کردید؟ اذان ما از همه شما دیر تره

    و اما...

    آما

    سال 93 تا به اینجا چطور بوده؟ تلخ شیرین سخت آسون یا ...............

    شیرین، جذاب، راحت، راضیم

    از 20 چه نمره ای به خودتون میدید؟

    18


    تا حالا شده به خودتون بگید چی فکر میکردم چی شد؟

    بلی


    اگه زمان به عقب برگرده حاضرین دوباره عضو سایت نخبگان بشید؟

    بله


    اگه قرار باشه به میل خودتون چیزیو تو سایت تغییر بدین اون چیه؟

    چیزیو دوست ندارم تغییر بدم


    فکر میکنید بیشترین دلیلی که بعضی کاربرا از سایت میرن چیه؟

    اشباع میشن


    آرامش آدما تو گذشته بیشتر بود یا الان؟

    مسلما هرچه دغدغه بیشتر آرامش کمتر. ولی همین الانم اعتقاد دارم آرامش مثل قبل وجود داره


    اگه یه کتاب از زندگی خودتون چاپ کنید،اسمشو چی میزارین؟

    خاطره


    رضایت از زندگی یعنی چی؟

    همه جوره لذت بردن از زندگی (تلخ و شیرین)


    دوست دارین زندگی جاودان داشته باشین؟

    بد هم نیست اما نه


    تصورتون از بهشت و جهنم چیه؟

    رضایت و حسرت


    دنیایی که توش زندگی میکنیم خوبه یا بد؟

    خوبه


    تا حالا شده به کسی خوبی کنید و ازش توقع جبران داشته باشین؟

    انتظار کوچک داشتم.


    آیا ثروت باعث میشه دیگران بیشتر به آدم احترام بزارن؟

    اگر بگذارن کمبود دارن


    آدمای خوب از نظر شما چه جورین؟

    بی ریا، خوش خلق، خوش اخلاق، بی منت، آراستگی ظاهری و باطنی


    آیا کسی رو از ظاهرش قضاوت می کنید؟

    پیشفرض میاد تو فکرم اما اصلا بروز نمیدم تا در عمل ببینم


    به خوشبختی خودتون بیشتر اهمیت میدید یا اطرافیانتون؟

    در کنار هم اهمیت میدم


    کدومو انتخاب میکنید؟ آدمایی که سطح اخلاقیشون بالاتره یا سطح علمیشون؟

    علم


    شما هم فکر میکنید مرد نباید گریه کنه؟!!!

    نه گریه کنه موردی نداره، ولی اگر خودم گریه کنم برام سنگینه


    این جمله رو قبول دارید که میگن سربازی پسرو مرد بار میاره؟!

    تجربه پسر رو میبره بالا. تا حدی قبول دارم


    اگه احیانا تو کشور جنگ بشه،حاضرید بجنگید؟

    بله


    نسل سوخته یعنی چی؟

    اعتقادی به نسل سوخته ندارم


    یه جمله زیبا یا یک بیت شعر از خودتون بگید!

    یه چیزی توی این مایه ها:
    باران باش و ببار و مپرس کاسه از آن کیست


    نظرتون درباره نوشته زیر؟!!؟؟؟؟

    امروز در ذهنم قدم زدم
    به انتهایش که رسیدم،دیدم کسی گم شده است
    کسی که یادم نمی آید که بود
    تنها اسمش خدا بود


    بی مرامی برخی از ما انسان ها


    برداشت آزاد شما از هر عکس؟!!!؟؟؟؟؟؟



















    اولی: با پنبه هم میشه سر برید
    دومی: محدود کردن آزادی های ذاتی
    سومی: به راهی که در آن قدم میگذاریم فکر کنیم،
    چهارمی: دیر دست بکار بشیم فقط توی کتابا طبیعت و آفتاب و ستاره داریم
    پنجمی: چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است


    و در پایان براتون آرزوی سلامتی،شادی و موفقیت دارم

    لطف کردید شرکت کردید

    مبر ز موی سپیدم گمان به عمـــــــــــــــر دراز

    جوان ز حادثه ای پـــــــــــــــــیر می شود گاهی









  2. 9 کاربر از پست مفید داداشی سپاس کرده اند .


  3. #52
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : صندلــی داغ با حضـــــور جنــاب داداشــی

    نقل قول نوشته اصلی توسط داداشی نمایش پست ها

    استاد عزیز و گرانمایه منوچهر نوذری.
    روحش شاد یادش گرامی باد.







    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  4. 7 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  5. #53
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    4,926
    ارسال تشکر
    2,530
    دریافت تشکر: 10,158
    قدرت امتیاز دهی
    3885
    Array
    داداشی's: جدید130

    پیش فرض پاسخ : صندلــی داغ با حضـــــور جنــاب داداشــی

    نقل قول نوشته اصلی توسط solinaz نمایش پست ها

    داداش منم خیلی دوست دارم داغتون کنم
    ولی میترسم اینترنتم قطع شه همش بپرهتو برزخم!!
    ستایش میدونه من شانس ندارم

    سلام اشکال نداره تلاشه شما قابل ستایشه.

    ویرایش شد:
    یه سوال مهم یادم اومد
    عملکرد تالار گرایش های پزشکیو چطوری میبینید؟!

    عملکردش با توجه به شرایط خوب و مثبته.
    یکی از تالار های باارزشه سایته. خودم که به شخصه از مطالبش استفاده کردم.

    برای بهتر شدن تالار چه نظری دارید؟
    خب خیلی خشک و خالیه..

    با استفاده از فکر های مختلف میشه طوری برنامه ریزی کرد که بازدید تالار بالا بره.

    اوووم راستی سیاوش قمیشی گوش میدید؟!

    بله گوش میدم ولی خیلی کم


    این تصویر پایین یهنی چی؟!وا!!!


    ای وای یک آدم رو انداخته توی دستگاه خرد کنی، داره گوشت چرخ کرده درست میکنه نامرد.




    نظر؟!

    این آقاهه اسبش رو بست و نشسته داره سیگار میکشه.
    سیگار عامل اصلی سرطان و برای سلامتی زیان آور است.



    اوومااااا...
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    هوچی..بعدا میام

    آخی استرس داری؟
    بیا منتظرم
    ویرایش توسط داداشی : 9th July 2014 در ساعت 02:33 PM
    مبر ز موی سپیدم گمان به عمـــــــــــــــر دراز

    جوان ز حادثه ای پـــــــــــــــــیر می شود گاهی









  6. 8 کاربر از پست مفید داداشی سپاس کرده اند .


  7. #54
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    4,926
    ارسال تشکر
    2,530
    دریافت تشکر: 10,158
    قدرت امتیاز دهی
    3885
    Array
    داداشی's: جدید130

    پیش فرض پاسخ : صندلــی داغ با حضـــــور جنــاب داداشــی

    نقل قول نوشته اصلی توسط بحث نمایش پست ها


    سلام .
    سلام

    خوبین ؟

    مرسی خوبم ، شما خوبی؟


    من زیاد باشما آشنا نبودم خوشحالم که این تاپیک باعث آشنایی بیشترمون شد

    شما چی منو می شناسین ؟

    والا مسائل اخیرم باعث شد شناخت فردی نداشته باشم روی کاربران


    وختی خودتونو با زمانای نوجوونیتون مقایسه می کنین چه فرقی کردین

    کاملا تفاوت کردم، زمان نوجوانی یک پسری بودم که اکثر اوغات تو خونه بود و با خانواده زمانش رو میگذروند (تجربه کم) کاملا خام!
    اما دوران دانشجویی 800 کیلومتر از تهران دور بودم و از روز اول هم تنها اومدم. چند سال مسائلی رو تجربه کردم که مطمئنم اگر این شرایط اتفاق نمی افتاد هرگز این مسائل رو تجربه نمیکردم و به خاطر خدا رو شاکرم
    ، تجربیاتی رو کسب کردم که خیلی راضیم


    چقد آرزوهاتون فرق کرده

    آرزوهام تفاوت نکرده صرفا هدف دار شدم


    بزرگترین آرزتون چیه

    توی اهدافم موفق بشم. و اینکه همه جوره خانوادم ازم راضی باشن


    اهل چایی هستین یا قهوه ؟روزی چند تا ؟

    اهل چایی بسیار هستم. روزی یک قوری
    اوایل قهوه هم دوست داشتم و روزی سه فنجان میخوردم اما انقدر اطرافیانم گفتن که کلا گذاشتم کنار


    وقتای بیکاریتون رو چطوری پر میکنین

    کتاب میخونم، زندگی نامم رو مینویسم (یک ماهه شروع کردم)، قدم میزنم یا وقتی مسافرتم میرم در دامان طبیعت.


    زوداز کوره در میرین یا صبورین

    زیاد از حد صبورم. بعضی از لحظات در دو سال اخیر رو فاکتور میگیرم


    وختی عصبانی هستین چجوری خودتونو آروم می کنین

    خلوت میکنم


    تو احوالپرسی چه جملاتی رو به کار میبرین

    خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟ چه خبر؟ چه کارا میکنی؟ اوضاع و احوال چطوره؟ (همش باهم)


    وقتی از یکی زیاد ناراحت بشین اگه بعدا ببینیشون توسلام وعلیک پیش قدم می شین

    بله سلام میکنم.


    اگه اشتباه کنی می تونین عذر خواهی کنین

    صد در صد موفق به انجام این کار نشدم اما در اکثر مسائلم تا حد زیادی چنین بودم.


    اگه طرف مقابل از لحاظ مقام واز لحاظ سن پایین تر باشه بازم عذر می خواین

    بله


    چه جوری وختی تو جمع نااشنا باشین سعی میکنین باهاشون گرم بگیرین

    کم کم سعی میکنم سر صحبت رو باز کنم و آشنا بشم باهاشون


    چه ورزشایی رو دوس دارین

    شنا، کوهنوردی، پارکور، بولینگ


    جدی هستین یاشوخ

    در هر شرایط فرق میکنم اما بیشتر شوخ هستم


    پرخورین یاکم خور

    سعی میکنم کم بخورم اما جا زیاده


    توزندگیتون چه حسی باعث میشه که آدم خوبی باشین

    پدر و مادرم


    فعلا همینا من بازم میام
    ممنونم

    مرسی شرکت کردین
    حتما بیاید
    مبر ز موی سپیدم گمان به عمـــــــــــــــر دراز

    جوان ز حادثه ای پـــــــــــــــــیر می شود گاهی









  8. 9 کاربر از پست مفید داداشی سپاس کرده اند .


  9. #55
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    4,926
    ارسال تشکر
    2,530
    دریافت تشکر: 10,158
    قدرت امتیاز دهی
    3885
    Array
    داداشی's: جدید130

    پیش فرض پاسخ : صندلــی داغ با حضـــــور جنــاب داداشــی

    نقل قول نوشته اصلی توسط "golbarg" نمایش پست ها
    سلام داداش داداشی خوبید؟؟؟

    سلام مرسی خوبم، دیشب حالم بد شد اما الان خوبه خوبم


    خوب صندلی داغ شده یانه؟؟؟

    حقیقتش رو میگم دشب از ساعت 6 تا 8 شب احساس گرما کردم.
    به همین خاطر از تمامی دوستان تشکر و قدردانی میکمنم



    بهترین حرفی که متحولتون کرد؟؟

    شیب؟! تحول؟! من اصلا تحول نشدم.
    اها یادم اومد دوبار متحول شدم!
    دومیش رو نمیتونم بگم
    اولیش وقتی داشتم با پدرم صحبت میکردم جمله ای در باب خیر رسانی و کمک کردن به مردم بود و وصیتی کرد. بد جوری روم تاثیر گذاشته


    بهترین اهنگی که شنیدید و باش گریه کردید؟؟

    الهه ناز: وقتی شنیدم دقیقا یاد پدر بزرگ عزیز تر از جانم افتادم و چند قطره ای براش اشک ریختم. یادش گرامی



    بهترین روز زندگیتون کی بود

    من از تمام لحظات زندگیم لذت بردم، یکیش اینه که با پدرم قدم میزنم و صحبت میکنیم


    بهترین چیزی که هر لحظه ارزومیکنید ببینید

    بنز اس ال آر !!



    بهترین لحظه چه لحظه ای

    لحظه ای که والدینم بهم لحظه میزنن و ازم راضی هستن


    بهترین اوارو از کی شنیدید

    استاد شجریان


    بهترین کس زندگیشنون

    پدر و مادرم


    بهترین بهترین چیزی که نمیدونید چطورین به دست بیارید چیه؟؟

    تکامل

    مرسی از پاسخ غلامت سوال نذاستم ببخشید حال ندارم

    خدا قوت مرسی شرکت کردید
    مبر ز موی سپیدم گمان به عمـــــــــــــــر دراز

    جوان ز حادثه ای پـــــــــــــــــیر می شود گاهی









  10. 8 کاربر از پست مفید داداشی سپاس کرده اند .


  11. #56
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    4,926
    ارسال تشکر
    2,530
    دریافت تشکر: 10,158
    قدرت امتیاز دهی
    3885
    Array
    داداشی's: جدید130

    پیش فرض پاسخ : صندلــی داغ با حضـــــور جنــاب داداشــی

    نقل قول نوشته اصلی توسط *FATIMA* نمایش پست ها

    سلام خواهرم

    موارد مورد علاقه ات از نظر فیلم-بازیگر-کارگردان-خواننده-آهنگ- و سایتها و کانالهای ماهواره ای وشخصیتها و نامها و غذا ؟

    فیلم : بنجامین باتن
    بازیگر : پرویز پرستویی
    کارگردان: اسپیلبرگ
    خواننده: آندرو باسلی، احسان خاجه امیری، بیانس، مازیار فلاحی، محمد اصفهانی، آوریل لاوین،
    آهنگ: o mARE e tU - همه آهنگ های احسان- Halo - لیلا - همه آهنگ های اصفهانی، قطعات استاد پاکو دلوچیا
    سایت : نخبگان
    متاسفانه یا خوشبختانه رسیور نداریم. (هر چی داریم نمایش و تماشا و از ایناس)
    نام ها: پرویز پرستویی، ارنیکه، استاد منوچهر نوذری، استاد کسمائی و ...
    غذا: همه چی بجز سیرابی


    چه خصلت های دختران و پسران جذبت میکنه و چیا دفعت میکنه؟

    پخته به نظر بیان یا سبک نباشن جذب میشم. سبک بازی، در نظر نگرفتن ارزش های انسانی


    اگر در محل کنونی زندگی ات نباشی کجا را انتخاب میکنی؟چرا؟

    جایی که طبیعت باشه. درایران فقط کلیبر واقع در آذر بایجان شرقی. از هیاهو ی شهری دیگه بدم میاد. اینجور جاها سلامت وجود داره، روح طبیعت رو میتونی حس بکنی و ...



    با چند نفر از طریق نت رفیق شدی؟

    رفیق خیلی کم، اما دوست معمولی زیاد


    خودتو گرفتی؟گرفتنت؟چرا؟

    اره توی مدرسه دست به سینه میشستم معلم میگفت خودتو نگیر!
    بلی گرفتنم. زمانی که تازه دانشجو شده بودم گفتم به به ساعت 5 صبحه و میچسبه برم توی شهر بدوم. 100 متر دور نشده بودم پلیس اومد گفت چی کار میکنی؟ گفتم ورزش.
    به جرم مشکوک بودن گرفتنم بردن بهم گفتن دیگه نبینیم صبح صحر بیای بیرونا! داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم.


    چه بلاهایی سر حیوانات اوردی؟

    نپرس خب میخوای آبروی منو جلو مردم ببری؟!!!!!
    یکیش اینه که یه قورباقه آمپول هوا تزریق کردم نمرد. منفجرش کرم
    نترسین بچه بودم خب. داشتم تجربه کسب میکردم


    چه موقع خانمها برات اعصاب خرد کن میشن؟

    وقتی میبینم توی جامعه بعضی هاشون هیچی از ارزش های انسانیت بلد نیستن چه برسه به حرمت والای خانم بودن


    افکار شیطانی عمرت؟

    تخریب، ترسوندن دوست هام، اذیت کردن دوستام


    از اقدامات خارق العاده ات!

    اونی که دوست دارم کمک به فردی که حالش بهم خورد تو خیابان


    از چی پشیمونی؟از چی حسرت میخوری؟از چی دلت میگیره؟

    بعضی از تصمیماتی که اوایل دانشگاه مربوط به زمان درس خوندن داشتم.
    بعضی از تصمیماتی که در چند سال اخیر گرفتم.
    به اشتباهاتم فکر میکنم دلم میگیره


    به بد دیدن عادتمان دادند؟

    خیر

    عصر روز تعطیل چه شکلی میشی؟



    کی غیر قابل تحملی؟

    وقتی تمرکز میکنم روی انجام دادن کاری و میان و نمیگذارن تمرکز کنم.


    یک دوبیتی روانی؟

    هااااااا
    اها
    گل سرخ و سفید و لوله لوله --- فراموشم نکن حمزه کوتوله
    گل سرخ و سفید و ارغوانی --- فراموشم نکن تا میتوانی

    همونطور که ملاحظه میفرمایین این شعر بالا دوتا بیت داره
    تازه روانی هم هست.!!!

    ------------------------------------------------------------------

    ته که میشی بمو چاره بیا موج --- که این تاریکشوان را چون کرم روج
    کهی واجم که کی این روج آیو --- کهی واجم که هرگز وا نه ای روج


    خواهرم خواهش میکنم این دو بیتی بابا طاهر رو برام تفسیر کن!


    محدودیت؟آزادی؟رفاه؟عشق؟

    محدودیت مثل بمب ساعتی میمونه
    آزادی در چهار چوبی خوبه
    رفاه فروشگاهه!
    عشق رو باهاش کلنجار دارم.


    آواتار و امضایت؟

    آواتارم و بسته به شرایط روحیم عوض میکنم
    امضایم را هم دوست میدارم



    روز تولدت؟امسال چیکار کردی توش؟


    نرسیدم به تولدم که . 17 آذر


    روابطتت با حیوانات زیر

    گربه جیگره
    کفتر خنگه
    گوسفند بره خوبه ولی گوسفند بی شعوره
    سوسک دمپایی
    موش مظلوم ولی آلوده
    مارمولک با شخصیت دم بریده!

    نظرت در باره هنر چی هست؟ شعر / عکس/ نقاشی؟ کدومشون رو بیشتر دوست داری ؟ استعدادت تو کدوم بیشتر هست؟

    هنر خیلی خوبه از وقت هنر دار شدیم مدت بیشتری میتونم راه برم. تمام مشکلاتمم حل شده. به شما هم توصیه میکنم!!!!!
    متاسفانه با شعر زیاد خو ندارم
    عکس رو واقعا دوست میدارم، گالری منو دیدی دیگه
    نقاشی هم دوست دارم ولی زیاد بلد نیستم، یعنی یه طرحی هایی از خودرو میکشم اما پر از اشکاله و سعی در تقویت خودم دارم. اتفاقا دیروز یه دونه دیگه کشیدم
    تو عکاسی استعدادم بیشتره



    آینده رو چطور میبینی؟ آینده ی خودت رو چطور؟ اون چیزی که میخاستی شدی؟

    آینده بسیار روشنه. آینده خودم رو کاملا روشن میبینم
    خیلی زیاد همون که میخواستم شدم ولی نه بطور کامل


    بهترین گوشی موبایل از نظر خودت که قیمتش هم مناسب باشه

    قیمت مناسب داریم تا مناسب.
    رده بالا در حال حاضر سامسونگ نوت 3 اپل 5 اس
    رده متوسط (برو سراغ نکیا
    )

    ترس رو تعریف کن برام.به نظرت ترس با حقارت رابطه ایی داره منظورم این هست که ترس ناشی از ضعف در مقابل یک چیزی هست که مثلا" فرد در مقاب اون چیز حقیره و هیچی نیست! اینطور هست؟ اصلا" از چی میترسی؟

    به نظرم ترس از جهل در مقابل مسائلی هست. (اون بیماری رو فاکتور میگیرم ها) ترس از ندانستن و احاطه نداشتن شخص هست.
    اینگونه فرد در خود احساس ضعف و ناتوانی در مواجهه با موضوع میکنه.
    من اول از روز موعود واحمه دارم. (یعنی میدونم اعمال طوری نیست که سرافراز باشم برای همین احساس ضعف میکنم و ازش ترس دارم. )
    دوم ترسی خفیف از آینده دارم چون نامعلومه و هیچ اطلاعاتی ازش نیست


    قدر چیز هایی رو که داری میدونی؟ بهترین راه سپاس از خدا چی هست؟

    معمولا بصورت کامل قدردان نبودم. اما در سال نود و سه کاملا برای لحظاتم قدردان هستم و حتی برای نشستنم در خانه شکر میگم.
    یاد خدا باشیم و بدونیم که در پیشگاه او هستیم. حتی شده اندازه یک دانه گندم


    امسال کی قهرمان میشه ؟!

    آلمان


    بنظرت اگه این همه هزینه واسه پاسداشت حماسه خرمشهر میکردند رو خرج ابادانی خود شهر میکردن بهتر نبود؟

    البته پاسداشت یک بعد داره ، آبادانی هم بعد دیگر .خیلی بهتر بود در کنارش آباد میکردن، اما توف تو ریا


    نرخ بیکاری الان چند درصده؟

    نمیدونم


    نظرت در باره فیسبوک چیه؟

    اکانت کاربری دارم ولی تعداد وارد شدن هامو درش حساب کنی از یک هفته هم کمتر میشه. حال نمیکنم باهاش. بیهوده است.
    البته خودم به شخصه یک سری محدودیت هایی هم دارم


    چرا یک نیروگاه خورشیدی تو خوزستان نمیزنند؟

    عقلشون رشد نکرده


    اصولا ادمی هستی که رو بعضی مسائل پا فشاری کنی با اینکه بفهمی اشتباهه؟

    اگر اشتباه باشه نه . با حفظ آبرو کم کم ساکت میشم!


    تو این دنیا دلت به چی خوشه؟

    دلم به تمام توجهاتی که خدا بهم داره. اینکه حس میکنم کارهام بطور باور نکردنی رو روال انجام میشه


    چرا تهران اینقد شلوغه ؟ مگه چه خبره تهران؟

    هیچ خبری نیست، پایتخته خب. تازه کلی اشکال داریم در طراحی شهر. ساختار تهران خیلی قدیمیه


    نظرت درباره جو فعلی دانشگاه های کشور چیه؟

    احساس میکنم گیجه هنوز اون جور که باید هدفدار نیست



    چه دلیلی وجود داره که اینقد تو دانشگاه ها دوربین مدار بسته کار گذاشتن

    چون فهمیدن ما ایرانی هستیم



    به نظرت بهترین روش برای گرفتن حق مطلوم از ظالم؟

    بری بزنی تو گوشش بگی به خودت بیا. اونم به خودش نمیاد میندازه مارو زندان


    رفیقی که هیچ وقت از یاد نمیره؟

    حسن ، یوسف

    تا حالا شده جایی تحقیر بشی و صداتم نتونی در بیاری؟ چه حسی داشتی؟

    اره تو مدرسه خیلی کم اتفاق افتاد. دوست داشتم برم یقه طرف رو بگیرم بهش بفهمونم که اشتباه محض داره انجام میده


    بیشتر اوقات با دلت تصمیم میگیری یا با عقلت؟

    99% با عقل 1% با دل


    جامعه امروزی ما به چه سویی داره حرکت میکنه؟ حرکتش سیر نزولی داره یا صعودی؟

    فعلا کمی افقی داره میره


    بزرگی رو در چی میبینی؟

    عزتی که خدا بهمون میده

    سریع همرنگ جماعت شدن، درسته؟

    در ظاهر و در بعضی شرایط آره درسته.

    اگر روزی یه کیف پر از پول پیدا کنی، چه میکنی؟

    از توش آدرس و شماره طرف پیدا میکنم و بهش میدم.


    ادم عصبی هستی؟ یعنی کنترل اعصابتو داری یا اگر عصبی بشی، کور و کر میشی؟

    خیر- کنترل اعصابم رو دارم


    ساده زیستی؟

    حقیقت اینه که نه. متوسط یکم رو به بالا هستم . نه کاملا ساده زیستم نه کاملا تجملی


    مرد واقعی یعنی چی؟

    یعنی انسان کامل


    وقتی که نه راه پس داشته باشی، نه راه پیش؟

    بسته به شرایط داره ولی وقتی در این شرایط گیر کنم حتما به سمت درست میرم حتی اگر خیلی ضرر کنم


    به این جمله اعتقاد داری که این دنیا دار مکافاته؟

    بله زندگی دار مکافاتیه که خودمون درست میکنیم


    مبر ز موی سپیدم گمان به عمـــــــــــــــر دراز

    جوان ز حادثه ای پـــــــــــــــــیر می شود گاهی









  12. 8 کاربر از پست مفید داداشی سپاس کرده اند .


  13. #57
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    4,926
    ارسال تشکر
    2,530
    دریافت تشکر: 10,158
    قدرت امتیاز دهی
    3885
    Array
    داداشی's: جدید130

    پیش فرض پاسخ : صندلــی داغ با حضـــــور جنــاب داداشــی

    نقل قول نوشته اصلی توسط evin Allah نمایش پست ها


    با عرض پوزش یه 45 دقیقه ای از الآن (7.30) مونده تا اذان که بنده حس هیچ کاریم نمیاد ، با اجازه یه چند مورد دیګه سؤال بپرسم ...

    سلامت باشید

    خب به نظر شما این بد نیست که امروز برای خودم کاری رو تعریف نکرده بودم و این دو روز رو به استراحت و تفریح ګذروندم و الآن حس هیچ کاریم نمیاد ؟

    این خوبه که به خودت استراحت میدی ولی غلطه که الان حس هیچ کاری نداری. چون داری و اونم اینه که اومدی و سوال داری میپرسی


    میشه قوانین و قواعد زندګیتون رو بنویسید ؟ بلکه ما هم بهره ببریم ... اګه میشه که لطف کنید یادداشت کنید ...

    خب یه ذره دو ذره نیست که : یکمش رو میگم:

    خب آدمی هستم که به خودم اعتماد دارم (چه کاذب چه درست)
    روی اعتقاداتم پافشاری میکنم و سخت میشه تغییر بدم. یا بدن. تا الان که نشده.
    خط قرمز داشتم برای خودم ولی با از بین رفتن همش دوباره یکم خط قرمز ساختم
    تا حد تواناییم از خواسته هام برای دیگران میزنم. (بسته به نزدیک بودن یا دور بودن فرق داره)
    اصلا دوست ندارم وظیفه ای که بهم محول میشه رو درست انجام ندم ، دوست ندارم لکه ای در کارنامه ای که برای خودم ساختم بیوفته
    جایی که باید اقداماتی رو انجام بدم انجام میدم
    دوست دارم جای 8 ساعت 10 ساعت بخوابم.
    مهمان برکت میاره حتی اگر دشمن خونیم باشه
    وقتی میخوام تنها باشم باید تنها باشم و جز مادر و پدر کسی نمیتونه منو متقاعد کنه.
    معمولا در زندگی قید کسی رو نمیزنم . اگر از حد گذشت و کلا ناامید شدم ازش و قیدش رو زدم ، به جرات میگم اگر جلو روم هم باشه نمیبینمش و مغزم تصویر و صداش رو حذف میکنه
    تقریبا آدم لحظه ای هستم. مثلا برای جایی رفتن و ... ولی وقتی تصمیم بر کاری گرفتم چند مدتی براش برنامه میریزم و اگر برنامه خوب پیش نره نارضایتی پیدا میکنم


    یه چند مورد از اقداماتی که من مرتکب میشم رو می نویسم نظرتون رو بګید من اصلاحشون کنم :

    ـ ګاهی اوقات وقتی می بینم یک نفر با واژه ی دوست دیګه دوست نیست ، یکی دو بار من پیش قدم میشم جهت احوال پرسی مثلاً ، بعد که می بینم شرمنده شرمنده یکم انسانیت متوجه نمیشه ، اصلاً محلش نمیدم ، دیګه بالبعد هوچی ، انګار فراموش شده ... مثلاً مثلاً یکی از دوستان دوران پیش دبستانیم ، همش دروغ میګفت ، رابطه خانوادګی هم داشتیم ولی حوصله رو راست نبودن کسی رو ندارم ، چندینین بار احوال پرسید محل ندادم ، خبری دیګه ندارم ازش خوبه یا بده ؟

    خب به نظرم وقتی متوجه میشیم کسی لیاقت دوستی رو نداره (به هر دلیلی) مسلما ازش دوری میکنیم.
    ولی یادت باشه پشت سر یکم راه بگذار شاید کسی متنبه شده باشه و جواب سلام و احوال پرسی رو بده.


    در این مورد مثلاً نتونستم بهش بفهمونم دروغ نګو

    چنین مواردی داشتید در زندګیتون ؟! چه کردید ؟

    بله داشتم. همین دروغ رو هم داشتم. با حفظ دوستی کشیدمش کنار و گفتم برادر من ، من میدونم دروغ میگی با این دلایل. بقیه کارات خوبه و دوستمی اما این دروغ رو نگو دیگه به من.
    انقدر شخصیت منو کم ندون که هی بیای دروغ علنی توی روز بهم بگی. هیچی دیگه درست شد. هیچوقتم دروغ نگفت بهم


    ـ پیشنهاد بدین وقتی به شخص خودم قول میدم چیکار کنم پاش واستم ؟

    فقط باید کاملا این موضوع رو درک کنی و فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی نه هیچ کس دیگه.


    شما چه می کنید ؟

    شده گاهی بد قولی کنم (هر نوعی) ولی اگر بد قولی کردم معذرت هم خواستم و دلیلم رو هم گفتم.


    ـ راه برای تمرکز روی یک موضوع پیشنهاد بدید لطفاً ؟

    وقتی میخوای تمرکز کنی ، دیگه بازی گوشی و فکر کردن به چیزهای مختلف و اینا رو باید بگذاری کنار.
    چه یک دقیقه چه چندین ساعت ، اون کار باید انجام بشه پس انجام بده.


    همینا رو الآن در خاطر داشتم

    مرسی ممنون
    خوب بود جوابام؟



    یکم سؤال دیګه :



    این شکلک () رو می بینین یاد چی میفتین ؟

    سوال به همراه تعجب

    (یه نفر به من ګفت شبیه زردآلو هست ، هر وقت زردآلو می خورم یاد این شکلکه میفتم )

    دستش درد نکنه


    یه خاطره از خودتون و خواهرانتون ذکر کنید لطفاً ؟ (جذاب باشه )

    والا خب خاطراتم برای خودم جذابه چه میدونم برای دیگران هم جذابه یا خیر.
    خب اینکه خیلی دوسشون دارم و انام خیلی دوسم دارن پوشیده نیست.
    حتی وقتی دعوا میکردیم هم خیلی همو دوست داشتیم.
    برخی اوغات سر آوردن سفره و بردن مشکل داشتیم و دعوا میکردیم.
    آخ دلم تنگ شده حتی برای ذره ای دعوا. چند وقت پیش به خواهرام میگفتم بیاید یه برنامه بچینیم از هم دلخور شیم گیس و گیس کشی کنیم لذت ببریم.!
    یه سری قوانین با هم نوشتیم و مجبور کردیم خودمون رو به انجام اونا. جاتون خالی تو روز اول خوب بود تا من یه کار شکنی کردم. دیگه هیچی دیگه فردا به خوبی و خوشی به زندگی عادی ادامه دادیم. (اصلا هم براتون جذاب نبود ولی نمیدونید که چقدر برای من لذت بخشه )


    وقتی یه حیوون می میره یا شما تو خیابون جنازه ی یه حیوون می بینید چه حالی میشید ؟ اون لحظه به چی فکر می کنین ؟ و اګر کسی کنارتون باشه چه چیزی بیان می کنید ؟

    خب زیاد دیدم وقتی جنازه حیوان میبینم نگاهش میکنم کاملا بعد میگم آخی و به راهم ادامه میدم.
    یا اگر کسی کنارم باشه میگم آخی، رد میشم و بعد ادامه حرفایی که میزدیم و میزنم


    یه خاطره از طفولیتتون که با جوجه ګذشته باشه ؟

    نگووووووووووووووو نگووووووووووووووو دلم کبابه.
    رفتیم خونه زن عموم منم 5 سالم بود حدودا. یک جوجه داشت زرد بود. من عاشق این شدم. انقدر گفتم بده به من که داد.
    دو روز مراقبت کردیم ازش . بعد تو حیاط با خواهرام و دختر همسایه نشسته بودیم.
    اینا به من بچه 5 ساله گفتن همین جا پیش جوجه بمون ما بریم آب گلها رو عوض کنیم بیایم.
    خب منم پنج سالم بود نمیدونستم این جوجو در خطر هست. همونقدری که خودم احساس امنیت میکردم برای اون جوجه هم همینقدر متصور بودم.
    رفتم کنارشون کارشون که تموم شد یهو منو دیدن گفتن ااااااااا اینجا چکار میکنی.
    دویدیم سمت حیاط که تصویری دیدم که هنوز یادم نمیره. کلاغه اومده بود از پشت گرفته بودش و پرواز کرد و رفت. بنده خدا صداش در نیومده بود.



    دیګه منو صدا زدند ، با اجازه

    مرسی وقت گذاشتین


    مبر ز موی سپیدم گمان به عمـــــــــــــــر دراز

    جوان ز حادثه ای پـــــــــــــــــیر می شود گاهی









  14. 7 کاربر از پست مفید داداشی سپاس کرده اند .


  15. #58
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    4,926
    ارسال تشکر
    2,530
    دریافت تشکر: 10,158
    قدرت امتیاز دهی
    3885
    Array
    داداشی's: جدید130

    پیش فرض پاسخ : صندلــی داغ با حضـــــور جنــاب داداشــی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مازرون نمایش پست ها




    خیلی ممنونم ازت.
    لطفا برای شادی روح این عزیز فاتحه بخوانید.
    مبر ز موی سپیدم گمان به عمـــــــــــــــر دراز

    جوان ز حادثه ای پـــــــــــــــــیر می شود گاهی









  16. 7 کاربر از پست مفید داداشی سپاس کرده اند .


  17. #59
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : صندلــی داغ با حضـــــور جنــاب داداشــی

    نقل قول نوشته اصلی توسط داداشی نمایش پست ها


    خب یه ذره دو ذره نیست که : یکمش رو میگم:

    خب آدمی هستم که به خودم اعتماد دارم (چه کاذب چه درست)
    روی اعتقاداتم پافشاری میکنم و سخت میشه تغییر بدم. یا بدن. تا الان که نشده.
    خط قرمز داشتم برای خودم ولی با از بین رفتن همش دوباره یکم خط قرمز ساختم
    تا حد تواناییم از خواسته هام برای دیگران میزنم. (بسته به نزدیک بودن یا دور بودن فرق داره)
    اصلا دوست ندارم وظیفه ای که بهم محول میشه رو درست انجام ندم ، دوست ندارم لکه ای در کارنامه ای که برای خودم ساختم بیوفته
    جایی که باید اقداماتی رو انجام بدم انجام میدم
    دوست دارم جای 8 ساعت 10 ساعت بخوابم.
    مهمان برکت میاره حتی اگر دشمن خونیم باشه
    وقتی میخوام تنها باشم باید تنها باشم و جز مادر و پدر کسی نمیتونه منو متقاعد کنه.
    معمولا در زندگی قید کسی رو نمیزنم . اگر از حد گذشت و کلا ناامید شدم ازش و قیدش رو زدم ، به جرات میگم اگر جلو روم هم باشه نمیبینمش و مغزم تصویر و صداش رو حذف میکنه

    (قبول دارم ، خیلی هم خوبه)

    تقریبا آدم لحظه ای هستم. مثلا برای جایی رفتن و ... ولی وقتی تصمیم بر کاری گرفتم چند مدتی براش برنامه میریزم و اگر برنامه خوب پیش نره نارضایتی پیدا میکنم

    خیلی ممنونم آقای احمدی ، لطف کردید


    خب به نظرم وقتی متوجه میشیم کسی لیاقت دوستی رو نداره (به هر دلیلی) مسلما ازش دوری میکنیم.
    ولی یادت باشه پشت سر یکم راه بگذار شاید کسی متنبه شده باشه و جواب سلام و احوال پرسی رو بده.


    بله داشتم. همین دروغ رو هم داشتم. با حفظ دوستی کشیدمش کنار و گفتم برادر من ، من میدونم دروغ میگی با این دلایل. بقیه کارات خوبه و دوستمی اما این دروغ رو نگو دیگه به من.
    انقدر شخصیت منو کم ندون که هی بیای دروغ علنی توی روز بهم بگی. هیچی دیگه درست شد. هیچوقتم دروغ نگفت بهم


    درسته ، متشکرم ، ولیکن هر کار کردم نتونستم بهش عنوان کنم در کل بعضیا رو باید حذف کرد ...

    « ـ پیشنهاد بدین وقتی به شخص خودم قول میدم چیکار کنم پاش واستم ؟ »

    فقط باید کاملا این موضوع رو درک کنی و فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی نه هیچ کس دیگه.


    دقیقاً همینطور هست که فرمودید ، 100 درصد قبول دارم ، هیچ کس نمی تونه کمک کنه

    شده گاهی بد قولی کنم (هر نوعی) ولی اگر بد قولی کردم معذرت هم خواستم و دلیلم رو هم گفتم.


    منظورم قول به خود بود ، یعنی من نوعی به خودم قولی بدم و پاش وا نستم ...

    وقتی میخوای تمرکز کنی ، دیگه بازی گوشی و فکر کردن به چیزهای مختلف و اینا رو باید بگذاری کنار.
    چه یک دقیقه چه چندین ساعت ، اون کار باید انجام بشه پس انجام بده.




    خوب بود جوابام؟


    بلی ، سپاسګزارم ، من راضیم از پاسخ های این پست

    والا خب خاطراتم برای خودم جذابه چه میدونم برای دیگران همجذابه یا خیر.
    خب اینکه خیلی دوسشون دارم و انام خیلی دوسم دارن پوشیده نیست.
    حتی وقتی دعوا میکردیم هم خیلی همو دوست داشتیم.
    برخی اوغات سر آوردن سفره و بردن مشکل داشتیم و دعوا میکردیم.
    آخ دلم تنگ شده حتی برای ذره ای دعوا. چند وقت پیش به خواهرام میگفتم بیاید یه برنامه بچینیم از هم دلخور شیم گیس و گیس کشی کنیم لذت ببریم.!
    یه سری قوانین با هم نوشتیم و مجبور کردیم خودمون رو به انجام اونا. جاتون خالی تو روز اول خوب بود تا من یه کار شکنی کردم. دیگه هیچی دیگه فردا به خوبی و خوشی به زندگی عادی ادامه دادیم. (اصلا هم براتون جذاب نبود ولی نمیدونید که چقدر برای من لذت بخشه )


    متشکرم ، جذاب که نبود ولی آموزنده بود و عدم جذابیت به علت اینه که ما تصویری چون تصویری که شما در خاطر دارید نداریم


    خب زیاد دیدم وقتی جنازه حیوان میبینم نگاهش میکنم کاملا بعد میگم آخی و به راهم ادامه میدم.
    یا اگر کسی کنارم باشه میگم آخی، رد میشم و بعد ادامه حرفایی که میزدیم و میزنم


    آخی


    نگووووووووووووووو نگووووووووووووووو دلم کبابه.
    رفتیم خونه زن عموم منم 5 سالم بود حدودا. یک جوجه داشت زرد بود. من عاشق این شدم. انقدر گفتم بده به من که داد.
    دو روز مراقبت کردیم ازش . بعد تو حیاط با خواهرام و دختر همسایه نشسته بودیم.
    اینا به من بچه 5 ساله گفتن همین جا پیش جوجه بمون ما بریم آب گلها رو عوض کنیم بیایم.
    خب منم پنج سالم بود نمیدونستم این جوجو در خطر هست. همونقدری که خودم احساس امنیت میکردم برای اون جوجه هم همینقدر متصور بودم.
    رفتم کنارشون کارشون که تموم شد یهو منو دیدن گفتن ااااااااا اینجا چکار میکنی.
    دویدیم سمت حیاط که تصویری دیدم که هنوز یادم نمیره. کلاغه اومده بود از پشت گرفته بودش و پرواز کرد و رفت. بنده خدا صداش در نیومده بود.


    اصلاً موندم چرا همه با جوجه اینــــــــــطور خاطره دارن ؟!
    قشنګ بود ، ممنونم ... اون قورباغه و آمپول هوا که هوچ

    مرسی وقت گذاشتین
    خواهش می کنم ، من سباسګزارم از پاسخګویی شما ...

    دیګه چون این پست رو خوب پاسخ دادید یکی دو تا دیګه بپرسم چون دوستان نیستند ، بیکار نمونید

    یکی از عذاب وجدان هایی که در دوران قبل از مدرسه دچار شدید ؟ در مدرسه ؟ دوران دانشګاه ؟ و در حال حاضر ؟

    چه مدت هست جلو کسی ګریه نکردید ؟ دیګه لابد شده که حتی بچګی معدود البته جلو کسی ګریه کنید ، میشه دلیلش رو ذکر کنید ؟ یه مورد دیګه برای مرګ کسی ګریه می کنید ؟ (حس می کنم سؤالم رفت تو حیطه ی دخالت پاسخ ندید اصلاً ...)

    با کسی شوخی کردید بعد پشیمون بشید ؟ اګه بله چرا پشیمون شدید ؟ اوشون جنبشون پایین بوده یا شوخی شما به جا نبوده ؟ (به شخصه فکر نمی کنم براتون اتفاق افتاده باشه / ببخشید دیګه اګه اشتباه تصور کردم )

    حس می کنید دِینی به ګردنتون باشه که ادا نکرده باشینش ؟ مثال ؟

    دم کرده ی ګیاهی میل می کنید ؟ چرا این چنین دم کرده های خوش طعمی چون ګل محمدی یا ګل ګاو زبون + سنبل الطیب و ... رو جایګزین چای نمی کنید ؟ چرا چای رو با مثال : دارچین ، زعفران ، ګلاب ، هل ، زنجبیل ، چوب وسط ګردو و ... میل نمی کنین ؟

    از دسرهای مورد علاقتون که مادرتون درست می کنن ؟

    به مادرتون بیش از پدرتون وابسته هستید ؟ (ببخشید شخصی شد چون از مادرتون زیاد عنوان کردید ګفتم)

    تو پست قبلی در جواب بنده یه صحبت کردید تمام غلط املایی هاتون رو اصلاح کرد : «زندګی راحت تر از اون چیزیه که با واژګان دست و پنجه نرم کنیم »
    نظر شخصیم هستا به نظرم بایستی تمام امور درست انجام بشن اعم از املا البته جوابتون در ارتباط با سر رفتن حوصله و حوصله نداشتن بود ولی برداشت من این هم بود ... اشتباهه ؟

    ذهنم کشش نداره ، ادامه نمیدم ، دوستان وارد هستن در این امر ، بنده هوچ بلد نیستم

    سربلند باشید در پیشګاه الله
    ویرایش توسط "VICTOR" : 9th July 2014 در ساعت 09:09 AM دلیل: افزودن مطلب دیګه !

  18. 5 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  19. #60
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    4,926
    ارسال تشکر
    2,530
    دریافت تشکر: 10,158
    قدرت امتیاز دهی
    3885
    Array
    داداشی's: جدید130

    پیش فرض پاسخ : صندلــی داغ با حضـــــور جنــاب داداشــی

    نقل قول نوشته اصلی توسط evin Allah نمایش پست ها
    دیګه چون این پست رو خوب پاسخ دادید یکی دو تا دیګه بپرسم چون دوستان نیستند ، بیکار نمونید

    یکی از عذاب وجدان هایی که در دوران قبل از مدرسه دچار شدید ؟ در مدرسه ؟ دوران دانشګاه ؟ و در حال حاضر ؟

    قبل از مدرسه هیچ گونه عذاب وجدان نداشتم، در مدرسه عذاب وجدان داشتم چرا درسم عالی نیست. به خاطر پدرم. در دوران دانشگاه یکی از دوستانم رو خیلی خشک نصیحت کردم از زندگی نا امید شد عذاب گرفتم! در حال حاضر هیچ گونه عذابی از طرف وجدانم نیست.


    چه مدت هست جلو کسی ګریه نکردید ؟ دیګه لابد شده که حتی بچګی معدود البته جلو کسی ګریه کنید ، میشه دلیلش رو ذکر کنید ؟ یه مورد دیګه برای مرګ کسی ګریه می کنید ؟ (حس می کنم سؤالم رفت تو حیطه ی دخالت پاسخ ندید اصلاً ...)


    بچه که باید گریه کنه ولی اصولا آدمی هستم که خیلی کم گریه کردم. تا قبل دوران دانشگاه 5 یا شش بار کلا گریه نکردم.
    1- به خاطر فوت پدر بزرگ عزیز تر از جانم
    2- به خاطر فوت زن عموم (با پسر عموم 40 روز فاصله دارم و اینکه ما خانواده هامون با هم بودن و باهم بزرگ شدیم)
    3- به خاطر فوت عموم و گریه یکی دیگه از پسر عموهام چندقطره اشک ریختم
    4- به خاطر فوت شوهر عمم که واقعا دوسش داشتم
    5- بغض شدید بخاطر اینکه مادرم نه تلفن خونه جواب میداد نه تلفن همراهش رو

    بعد دانشگاه هم دو بار چشمام خیس شد. که مسائل بسیار پیچیده خصوصی بود.

    با کسی شوخی کردید بعد پشیمون بشید ؟ اګه بله چرا پشیمون شدید ؟ اوشون جنبشون پایین بوده یا شوخی شما به جا نبوده ؟ (به شخصه فکر نمی کنم براتون اتفاق افتاده باشه / ببخشید دیګه اګه اشتباه تصور کردم )

    بله اشتباه تصور کردی. من در دنیای واقعی و با دوستان صمیمی و نزدیکانم خیلی شوخی میکنم.
    آره. شوخی کردم با دوستم ، شوخی خیلی هم بجا بوده اما طوری که اون برداشت کرده و عملی که بعد از اون ازش سر زده پشیمون شدم که چرا به این رو دادم.


    حس می کنید دِینی به ګردنتون باشه که ادا نکرده باشینش ؟ مثال ؟

    بله. یک دین به گردنمه . که طبق برنامه ریزیم طی چند روز آینده که برگشتم تهران اول میرم انجامش میدم.
    تا چند ماه کمک هزینه ای به یک جوان بدون سرپرست میکردم. اما شرایطم طوری شد که توانایی کمک نداشتم تا وقتی که تعیین کردم. اما الان شرایطم مناسب شده و باید دینم رو کامل ادا بکنم


    دم کرده ی ګیاهی میل می کنید ؟ چرا این چنین دم کرده های خوش طعمی چون ګل محمدی یا ګل ګاو زبون + سنبل الطیب و ... رو جایګزین چای نمی کنید ؟ چرا چای رو با مثال : دارچین ، زعفران ، ګلاب ، هل ، زنجبیل ، چوب وسط ګردو و ... میل نمی کنین ؟

    بله میل کردم و هنوز که هنوزه میل مینمایم. چایی جای خودش هست.
    چایی های من یا هل داره یا زعفران یا دارچین.
    البته بسته به شرایطی سراغ زنجبیل هم میرم.


    از دسرهای مورد علاقتون که مادرتون درست می کنن ؟

    زیاد دسر خور نیستم. سالاد.

    به مادرتون بیش از پدرتون وابسته هستید ؟ (ببخشید شخصی شد چون از مادرتون زیاد عنوان کردید ګفتم)

    به هردو این عزیزان وابستگی دارم. اما خب مادرم به علت خونه دار بودن بیشتر باهاش هستم و بالطبع کمی بیشتر نزدیکیم


    تو پست قبلی در جواب بنده یه صحبت کردید تمام غلط املایی هاتون رو اصلاح کرد : «زندګی راحت تر از اون چیزیه که با واژګان دست و پنجه نرم کنیم »
    نظر شخصیم هستا به نظرم بایستی تمام امور درست انجام بشن اعم از املا البته جوابتون در ارتباط با سر رفتن حوصله و حوصله نداشتن بود ولی برداشت من این هم بود ... اشتباهه ؟

    ببین اینکه غلط تایپی هست درش شکی نیست چون بالاخره بعد از چند ساعت توانایی ندارم کلا درست بنویسم. معمولا هم اگر بازبینی بکنم باز هم ویرایش نمیکنم. چون خاطره شده.
    بعد ها میام این موضوع رو میخونم میگم ااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااا چه جالب چه غلط ها!
    تمام امور درست باید انجام بشن اما یادمون نره وسواس و درگیر شدن به واژگان یا کارهایی (هر کاری) نباید باعث بشه که از جلو رفتن باز بمانیم.

    ذهنم کشش نداره ، ادامه نمیدم ، دوستان وارد هستن در این امر ، بنده هوچ بلد نیستم

    سربلند باشید در پیشګاه الله


    موفق و پیروز باشید.
    مبر ز موی سپیدم گمان به عمـــــــــــــــر دراز

    جوان ز حادثه ای پـــــــــــــــــیر می شود گاهی









  20. 7 کاربر از پست مفید داداشی سپاس کرده اند .


صفحه 6 از 22 نخستنخست 12345678910111213141516 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •