دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 267 از 297 نخستنخست ... 167217257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 2,661 تا 2,670 , از مجموع 2961

موضوع: دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

  1. #2661
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    همه چیز از کف برفت ...



  2. 4 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  3. #2662
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    علوم تجربی
    نوشته ها
    2,086
    ارسال تشکر
    13,004
    دریافت تشکر: 10,250
    قدرت امتیاز دهی
    27193
    Array
    solinaz's: جدید92

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    از فردا دوباره ساعت 6 صبح.....



    آینده ای بسازم که گذشتم جلوش زانو بزنهツ





  4. 4 کاربر از پست مفید solinaz سپاس کرده اند .


  5. #2663
    دوست آشنا
    نوشته ها
    686
    ارسال تشکر
    3,739
    دریافت تشکر: 2,246
    قدرت امتیاز دهی
    1365
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    14روز دور از خونه بودم
    بعضی روزام خوب بودن شکر خدا
    بعضی هم.....بگذریم
    به خیلی چیزها هم فکر کردم
    اینکه روزا میگذرن
    لحظه ها دیگه بر نمیگردن
    پس زندگی ارزشش زیاده
    زیاد تر از اون چیزی که فکر می کردم
    پس من حق دارم به خودم حق انجام هر کاری رو ندم.
    و از فردا دانشگاه شروع میشه
    و من تاریخ امتحانای میانترمم نمیدونم
    خدایا این ترم رو به خیر بگذرون
    حَسْبِيَ اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ

  6. 5 کاربر از پست مفید mogan/k سپاس کرده اند .


  7. #2664
    کاربر جدید
    نوشته ها
    48
    ارسال تشکر
    115
    دریافت تشکر: 238
    قدرت امتیاز دهی
    153
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    یه طومار نوشتم که این هفته چی شد و اوج شکستنم چقدر بود ولی همشو پاک کردم
    این هفته یک ثانیه هم درس نخوندم
    اوج زجرم اینقد بود که 5 کیلو لاغر شدم
    هنوز تاول های رو پاهام خوب نشده . وقتایی غم دارم میدوم . اینقدر دویدوم که پاهام هنوز زخمه
    خیلی سخت بود .خیلییییی
    روزای سیاه زندگیمه
    خدایا ناشکر نیستم .میدونم بدترم میتونس بشه .ولی اخه ...
    شکرت خداا
    ☆★☆★به نام خدای مادرم☆★☆★

  8. 4 کاربر از پست مفید hiis سپاس کرده اند .


  9. #2665
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    رفتم دادګاه امروز ، شلوووغ

    تو یه اتاق واستادم تا پدرم برګردن ، دو تا خانم بودن و یک آقا پشت میز ، یه آقا پسری با آقای پشت میز داشتن صحبت می کردن ، میګفتن : الان دو تا ګوشی من سرقت شده ، پیدا نمیشه؟ آقا هم که لم داده به صندلی ، دور میزدن می ګفتن : هه اینجا ایرانه ، پیدا نمی کنن! آقا پسر : یعنی اګه الآن یکیو میکشتن هم پیداش نمی کردن؟ آقای پشت میز : نه اون فرق داره ، پرونده به اطلاعات و ... فرستاده میشه و اونجا پیګیری می کنن و سریع ردیابی می کنن!

    من کاغذ و خودکار به دست فقط داشتم به اون دو نفر نګاه می کردم و صحبتاشونو ګوش میدادم! اندرکف این صحبتشونم : هه اینجا ایرانه هیچ کاری نمی کنن! خب عزیز من کی ګفته پشت میز بشینی مشاوره بدی ، کارتو انجام بده اقدام کن ، نه که پرونده ها رو رو هم جمع کنین و بایګانی!

    خانم چرا تو اون محوطه کار می کنه من نمیدونم ، سر ظهر برو خونت ناهارتو بپز!!!

    حالا مطالب تو فرم چی بود؟ نشانی دقیق ، کد ملی ، نام و نام خانوادګی ، تلفن ، ایمیل ، شماره سریال ، توضیحات و امضا ؛ بعد که پر می کنی ، بدون مُهر یا نسخه ی کپی میګن فرم مال خودتون فقط یه کپی سریال و کارت شناسایی و یک شماره رو دوخت میزنن ، نګه میدارن برا خودشون!
    من متوجه نمیشم چرا باید فرم پر کرد؟!

    خانمه به هر کس میومد میګفت برین سه - چهار ماه دیګه اګه خبری نشد بیاین یه سر بزنین

    شهرهای کوچیک رسیدګی و اخلاقاتشون واقعاً بهتر بود ...

    از اتاق اومدیم بیرون ، رو راه پله ها داییمو دیدم
    چی شده و شما اینجا چه می کنید؟ برای ختم طلاق حسین (پسرداییم) اومدیم که ما اصلاً خبر نداشتیم!

    اومدیم بیرون تر دو تا پسر بچه ی دبستانی رو به دستاشون دستبند زده بودن ، بردن تو یه اتاق ، مادرشون اشک میریخت ...

    پدرم عجله داشتن وګرنه من دو ساعت مینشستم و آدما رو نګاه می کردم ...

    روز اول عیدم که یکی از اقوامون که 50 و خورده ای سالشون بود ، انسان فهمیده ای بودن از دید من و دوست داشتنی ، فوت کردن

    خوبه بار آخری که دیدمشون تو یه مورد تونستم کمکشون کنم ، حس خوبیه به نسبت ...
    ویرایش توسط "VICTOR" : 4th April 2015 در ساعت 12:04 PM

  10. 5 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  11. #2666
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    نوشته ها
    1,185
    ارسال تشکر
    1,675
    دریافت تشکر: 6,529
    قدرت امتیاز دهی
    24597
    Array
    "مهدی"'s: جدید17

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    من جدا فکر نمی کردم برای دوستام اینقدر اهمیت داشته باشم. ینی کاملا برعکس این رو فکر میکردم که امروز عکسش برام ثابت شد....
    تو روحتو به من فروختی، لازمه بهت یادآوری کنم؟ یادته اون شبی رو که به خدا گفتی حاضری هر کاری بکنی تا یه قرار داد ضبط بگیری؟ تو نمی تونی یه روحو بکشی حتی اگه بخوای

  12. 5 کاربر از پست مفید "مهدی" سپاس کرده اند .


  13. #2667
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    دکترای حرفه ای دامپزشکی
    نوشته ها
    649
    ارسال تشکر
    1,894
    دریافت تشکر: 1,870
    قدرت امتیاز دهی
    572
    Array
    Dr.vet's: جدید21

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز بعد 21روز باز از خونوادم دور شدم...بازم تک و تنها در خونه...
    خدایا! به ما بیاموز که معرفی خود به عنوان "دکتر فلانی" در پشت تلفن کار خوبی نیست!

  14. 4 کاربر از پست مفید Dr.vet سپاس کرده اند .


  15. #2668
    دوست آشنا
    نوشته ها
    686
    ارسال تشکر
    3,739
    دریافت تشکر: 2,246
    قدرت امتیاز دهی
    1365
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    دیروز با وجود این که خسته بودم رفتم دانشگاه
    همه چیز مثل قبل بود ولی فکر کنم بیکاری عید کار خودش رو کرده بود
    چون همه از تنهایی شکایت داشتن
    عجیب بود برام
    ومنم چون همیشه پایه ثابت دردودل بقیه هستم مجبور بودم الکی درکشون کنم
    خلاصه این شد که حالم گرفت.
    ویرایش توسط mogan/k : 5th April 2015 در ساعت 11:23 PM
    حَسْبِيَ اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ

  16. 4 کاربر از پست مفید mogan/k سپاس کرده اند .


  17. #2669
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    نوشته ها
    253
    ارسال تشکر
    433
    دریافت تشکر: 917
    قدرت امتیاز دهی
    423
    Array
    b_r's: جدید47

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    دلم هوای گریه داره اما چشمام یاری نمیکنه
    بدجور خستم دوز دلتنگی هام زده بالا
    احساس میکنم هیچ وقت قرار نیست ازین بحران بیرون بیام
    افسار زندگیم افتاده دست احساسم کاش میتونستم رهاش کنم
    نوشتنم دیگه ارومم نمیکنه





  18. 3 کاربر از پست مفید b_r سپاس کرده اند .


  19. #2670
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    از صبح خود درګیری داشتم ، میدیدم بدنم یک قطعه زمین هست که میګم زود قسمتش کنین به وُراث که بیشتر تحمل ندارم ، دفعه بعد میدیدم ، بدنم شبیه برګه های کتاب قطور ورق می خوره دفعه ی بعد همش یه سری اسم تو ذهنم جا به جا میشد مثل محبوبه ( این همش تو مغزم می پیچید) مریم ، مهناز و ... بعد یه هو انګار بدنم به قطعات شیشه ای استوانه ای یا کروی تبدیل شده بود با حاشیه ی قرمز رنګ که هر کدومشون یکی از اون اسامی رو داشت ... یه بارم دیدم بدنم شده مثل بازار ، شب هم هست ، توش مغازه داره ، مخصوصاً کفش و پالتو فروشی ، مردم خرید می کنن

    این تب از دیشب تموم نمیشه البته نمیدونم چرا این مدلیه که انګشتام یخ هست ، بدنم داغ ، لیموشیرین خوردم یکم افت کرد ، 6 شب دستمال خیس رو ګذاشتم رو پیشونیم فِرتی داغ میشد ، دمنوش خوردم و استامینوفن رو نمیدونم چرا خیلی خیلی بهتر شدم الان

    یادم افتاد زمانی که آبله مرغون ګرفته بودم وقتی تب داشتم میدیدم بدنم 7 قطعه شده و زمان جنګه! اینم از هذیون های من

  20. 5 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


صفحه 267 از 297 نخستنخست ... 167217257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 29th November 2014, 09:41 PM
  2. خبر: برنامه‌هاي حمايت از دانش‌آموزان نخبه اجرا مي‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2013, 11:24 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2011, 08:42 AM
  4. مقاله: راهبردهاي آموزشي اشاعة مديريت دانش
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2010, 10:16 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th January 2010, 07:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •