دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 607 از 697 نخستنخست ... 107507557597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617657 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 6,061 تا 6,070 , از مجموع 6969

موضوع: دلنوشته ...

  1. #6061
    همکار تالار مدیریت
    نوشته ها
    1,814
    ارسال تشکر
    16,317
    دریافت تشکر: 15,586
    قدرت امتیاز دهی
    31281
    Array

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط فاطمه راد نمایش پست ها
    اولا تعريف از خود نباشه ولي خيلي ادم با ظرفيتي هستم ولي گاهي بعضي حرفا از ظرفيت ادم ميزنه بالا !!!!اگ ميدونستم اقاي عبدالله اينطور برداشتي ميكنيد اصلا نمينوشتم/ادمي نيستم ك بخوام موجودي رو ازبين ببرم يا ازار بدم/ثانيا همه ي ما روزي جواب پس ميديم فقط كاراي بقيه رو زير سوال نبريد اگه قرار ب مجازات باشه مورچه اي هم كه زير پاي شما له ميشده يا حشره و مگسي كه با حشره كش و مگس كش ميكشتيد هم واستون تاوان داره حتي اگه غير عمد بوده باشه چون يه موجود زنده رو كشتيم مث من كه جوجه ها غير عمد كشته ميشدن تو دستم!!/ثالثا يه نقل قول گرفته بوديد ك اخرم جاشون سطل اشغال بود!در جوابش بايد بگم كه پس بايد ميبردمشون قطعه ي هنرمندان ...دفنشون ميكردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگه شما كجا دفنشون ميكنيد؟؟؟يه جاي ديگه اسمي از قوي بودن برديد؟!!!من اصلا نگفتم كه ادم قوي هستم يا خدا نكرده دارم نيرومو صرف ازبين بردن مخلوقات ميكنم/رابعا گرچه از مردنشون خيلي ناراحتم الان به دليل علاقه ي زيادم بهشون اصلا تابع اذيت كردنشون نيستم و دلم كه از سنگ نيس!!!والا!!!بعدم از يه بچه ي هفت ساله كه نميخواد جوجه هاش فرار كنن از دستاش چه انتظاري ميره؟مخصوصا بچه اي كه غير عمد جوجه ها تو دستش سالم بودن ميرسيد خونه بي حال ميشدن ميمردند به عمد كه نميكشتدشون مگه بلانسبتم ديوونه بودم؟!خامسا اينقد بايد فرق مزاح و جدي بودن رو تشخيص داد و يه ذره ادم بايد جنبه داشته باشه!!!يه جا كار دست ادم ميده!!بحث نور بودن دل كاملا مزاح بود مگه ميشه برق 500ولت وصل كرد به دل؟؟در اينصورت اره بايد نگران بود!!!
    سلام
    حسابی سوتفاهم شده.
    از کجا میدونین بنده با مگس کش حشره ای کشته ام؟ یا...
    حالا بیخیال.
    یاد یه خاطره ای افتادم بگم خوبه:
    تو دوران تحصیلمون ما تو یه کتابخونه ای مطالعه میکردیم. بچه ها صبح می اومدن شب میرفتن. یه کم دورتر از ما یه مسجدی بود که داخل بازار بود. اون مسجد یه شبستان داشت که بچه ها میرفتن ناهار بعده نماز اونجا استحراحت میکردن.
    یکی بود بعده نماز و استراحت اومد کتابخونه به محض نشستن پاشد رفت. بعده دقایقی اومد دوباره نشست بعد دستاشو نگاه کرد دوباره پاشد رفت بعد از دقایقی دوباره برگشت ... چندین بار رفت و اومد.
    نگو که هروقت میاد میشینه میبینه مورچه ای رو بدنش هس. میبره مورچه رو به شبستان میذاره و برمیگرده تا مورچه آواره نشه.
    گفنین له کردن مورچه یاد اون خاطره افتادم.تعریفش خالی از لطف نبود.

    بنده عذر میخوام.اصلا منظور بنده این نبوده که شما برداشت کردین. به بزرگواری و خانمی خودتون بنده رودعفو بفرمایین.

    از بچه ها و مدیران عزیز هم عذر میخوام که در این تاپیک عامل ایجاد بحث شدم.

    از خانم دکتر هم عذر میخوام. قصد بنده اصلا چنین حرفایی نبوده. یقینن حق با شماس که بنده باید به اعمال خودم برسم.به بزرگواریتون ببخشین.
    یامولاعلی (ع)

    الهی؛ تشنگی ام را در کسب علم و عملم را در آنچه رضایت توست قرار بده.
    آمین

  2. 5 کاربر از پست مفید عبدالله91 سپاس کرده اند .


  3. #6062
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    حقوق
    نوشته ها
    1,242
    ارسال تشکر
    6,695
    دریافت تشکر: 5,917
    قدرت امتیاز دهی
    1936
    Array
    نسیم بهآر's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته ...

    هر کُجا زیبایی هست،
    .... ردِّ دست های تو را می بینم ...

    ♡❤

    ..هر کجایی، شعر باران را بخوان/ ساده باش و باز هم کودک بمان..

  4. 4 کاربر از پست مفید نسیم بهآر سپاس کرده اند .


  5. #6063
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    Biotechenology ღ
    نوشته ها
    1,001
    ارسال تشکر
    3,728
    دریافت تشکر: 5,493
    قدرت امتیاز دهی
    21635
    Array
    sevda_sj's: جدید49

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته ...

    بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست .
    گفتم : امروز میخرم . وقتى به خانه برگشتم فراموش کرده بودم .
    بچه دوید جلو و پرسید : بابا بیسکویت کو ؟
    ... گفتم : یادم رفت .
    بچه تازه به زبان آمده بود، گفت : بابا بَده ، بابا بَده .
    بچه را بغل کردم و گفتم : باباجان ! دوستت دارم.
    گفت : بیسکویت کو ؟
    دانستم که دوستى بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد .
    چگونه ما میگوییم خدا را دوست داریم ، ولى در عمل کوتاهى مىکنیم ؟
    هرچند خدا مهربون تر ازین حرفاست........
    ..




  6. 6 کاربر از پست مفید sevda_sj سپاس کرده اند .


  7. #6064
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    ...
    نوشته ها
    280
    ارسال تشکر
    514
    دریافت تشکر: 840
    قدرت امتیاز دهی
    369
    Array

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالله91 نمایش پست ها
    سلام
    حسابی سوتفاهم شده.
    از کجا میدونین بنده با مگس کش حشره ای کشته ام؟ یا...
    حالا بیخیال.
    یاد یه خاطره ای افتادم بگم خوبه:
    تو دوران تحصیلمون ما تو یه کتابخونه ای مطالعه میکردیم. بچه ها صبح می اومدن شب میرفتن. یه کم دورتر از ما یه مسجدی بود که داخل بازار بود. اون مسجد یه شبستان داشت که بچه ها میرفتن ناهار بعده نماز اونجا استحراحت میکردن.
    یکی بود بعده نماز و استراحت اومد کتابخونه به محض نشستن پاشد رفت. بعده دقایقی اومد دوباره نشست بعد دستاشو نگاه کرد دوباره پاشد رفت بعد از دقایقی دوباره برگشت ... چندین بار رفت و اومد.
    نگو که هروقت میاد میشینه میبینه مورچه ای رو بدنش هس. میبره مورچه رو به شبستان میذاره و برمیگرده تا مورچه آواره نشه.
    گفنین له کردن مورچه یاد اون خاطره افتادم.تعریفش خالی از لطف نبود.

    بنده عذر میخوام.اصلا منظور بنده این نبوده که شما برداشت کردین. به بزرگواری و خانمی خودتون بنده رودعفو بفرمایین.

    از بچه ها و مدیران عزیز هم عذر میخوام که در این تاپیک عامل ایجاد بحث شدم.

    از خانم دکتر هم عذر میخوام. قصد بنده اصلا چنین حرفایی نبوده. یقینن حق با شماس که بنده باید به اعمال خودم برسم.به بزرگواریتون ببخشین.
    یامولاعلی (ع)
    اميدوارم برداشتم اشتباه بوده باشه/خواهش ميكنم/درضمن اون پست رو هم حذف كردم كه جاي ايهامي نباشه!
    ممنون
    اگر یقین داری روزی پروانه میشوی بگذار
    روزگار هرچه میخواهد پیله کند
    !!!

  8. 2 کاربر از پست مفید vaniya604 سپاس کرده اند .


  9. #6065
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    1,528
    ارسال تشکر
    11,753
    دریافت تشکر: 9,183
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    setayesh shb's: خوشحال3

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته ...

    دلم تنگ میشه برای بهانه های شیرین درس نخوندن....
    برای پچ پچ های نیمکت آخر کلاس....
    برای مسخره کردنا و ادای معلما رو در آوردن...
    برای یواشکی خوراکی خوردنا پشت سر جلوییت...
    برای خوابیدنای سر زنگ معارف!!!
    دلم تنگ میشه برای چشم تنگ کردنا وقتی ناظمو میدیدم تا مداد چشامونو نبینه...!
    برای بزن و برقصای توی کلاس و حیاط...
    برای دردو دل کردنامونو اشک ریختنای بیخودیمون!
    دلم تنگ میشه حتی برای دعواهامون...اونم سر چیزای بیخود!
    دلم تنگ میشه واسه شب امتحانامون!که با sms معلم بدبختو به فحش میکشیدیم!
    دلم تنگه برای پیچوندنامونو مدرسه نرفتنامون...
    دلم تنگ میشه واسه زنگ تفریحامون....
    برای پاتوقمون تو پشت حیاط مدرسه...
    برای خندیدنای از ته دلمون...
    هنوز نفهمیدم دبیرستانی که تا دیروز دغدغه بود،امروز دلتنگی و فردا حسرت است.
    حسودیم میشه به آنهایی که روی نیمکت و بغل دستیم مینشینند
    حسودیم میشه به هیاهوی(خانم نخوندیم)ها...
    چقد سخته دل کندن از دوستات...چقد سخته دیگه نتونی هر روز ببینیشون...
    وجودم به بزرگنر ها پیوست...
    مدرسه...دلم برات تنگ شده...!خیلی...

  10. 7 کاربر از پست مفید setayesh shb سپاس کرده اند .


  11. #6066
    دوست آشنا
    نوشته ها
    715
    ارسال تشکر
    4,706
    دریافت تشکر: 9,662
    قدرت امتیاز دهی
    2686
    Array

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته ...

    " شک نکن " دنیا همینه :

    مرد بودن " دَرد " دارد ..... نامرد بودن " کـِـیـــف " !!
    خوبی " تــاوان " دارد ..... بدی " احترام " !!
    پاک باشی " تـَـنهایی " ....... خیانت کنی " با کلاســی "

    اما

    ✔ دور باشـــی و تــپــــــنده
    ↙ بهتر است از این که
    ✔ نزدیـــک باشی و زننـــــــده
    این مفــــــهوم را که در رگ هـــایت جاری کنی
    ✘ دیگر تنـــــــــها نخواهی بود✘


    تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد ... ... روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده و احســـــاس نام گرفته شده است ...ارزان نمی فروشمش...

  12. 6 کاربر از پست مفید reza-1369 سپاس کرده اند .


  13. #6067
    دوست آشنا
    نوشته ها
    715
    ارسال تشکر
    4,706
    دریافت تشکر: 9,662
    قدرت امتیاز دهی
    2686
    Array

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته ...

    گاهی باید بگذارند در انتهای نقطه‌ی نامعلوم نگاهت گم شوی

    نباید صدایت کنند

    به شانه‌ات بزنند

    تکانت دهند

    نباید به خالی اطراف برت گردانند

    گاهی باید از سکوتت تمام قصه را بخوانند؛

    بی‌آنکه بپرسند "نیستی، کجایی؟" تا انتهای دنیای دیگرت بروند


    گاهی باید به دنبالت بیایند ...

    تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد ... ... روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده و احســـــاس نام گرفته شده است ...ارزان نمی فروشمش...

  14. 4 کاربر از پست مفید reza-1369 سپاس کرده اند .


  15. #6068
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    ارشد ژنتیک ،کارشناسی میکروبیولوژی
    نوشته ها
    2,987
    ارسال تشکر
    25,976
    دریافت تشکر: 13,088
    قدرت امتیاز دهی
    24668
    Array
    سونای's: جدید81

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته ...







    اﻭ " ﻣﺮﺩ " ﺍﺳﺖ
    ﺩستهایش ﺍﺯ ﺗﻮ زبرتر ﻭ ﭘﻬﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ...
    ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﻰ ﺩﺍﺭﺩ...
    ﺟﺎﻯﹺ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ میشود...
    ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺩستهای ﺯﺑﺮﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ...
    و ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺻﺎﻑ ﻭ ﻧﺎﻣﻼﯾﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ می بوسد ﻭ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﺸﻮﻯ...
    به او سخت نگیر..!
    او را خراب نکن..!
    ﺍﻭ ﺭﺍ "ﻧﺎﻣــــﺮﺩ" ﻧﺨﻮﺍﻥ..!
    ﺁﻧﻘﺪﺭ او را با ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛــﺮﻭﺗﺶ اندازه نزن..!
    ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺦ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺪﻭﺯﺩ...
    ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﺮﯾﺰﺩ...
    آن مردی که صحبتش را میکنم، خیلی تنهاتر از زن است..!
    ﻻﮎ ﺑﻪ ﻧﺎخنهایش ﻧﻤﯿﺰند ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ یک ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪ، ﺩست هایش را ﺑﺎﺯ کند، ﻧﺎخنهایش را ﻧﮕﺎﻩ کند ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺷﺶ ﺑﯿﺎید..!
    ﻣﺮﺩ، ﻣﻮﻫﺎﺵ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ هایش ﮐﻮﺗﺎﻫﺶ کند ﻭ ﺍینطوری با همه ی دنیا لج کند..!
    ﻣﺮﺩ نمیتواند ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ، به دوستش زنگ بزند، یک دل سیر گریه کند و سبک شود..!
    ﻣﺮﺩ، ﺩﺭﺩﻫﺎیش را ﺍﺷﮏ نمی کند، فرو می ریزد در قلبی که به وسعت دریاست...
    یک ﻭقت هایی،
    یک ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ،
    ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ:
    "میم" مثل " مرد"




    ویرایش توسط سونای : 15th December 2014 در ساعت 04:39 PM

    ستاره ها نهفتم در اسمان ابري
    دلم گرفته اي دوست، هواي گريه با من

  16. 7 کاربر از پست مفید سونای سپاس کرده اند .


  17. #6069
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    علوم تغذیه
    نوشته ها
    265
    ارسال تشکر
    895
    دریافت تشکر: 807
    قدرت امتیاز دهی
    454
    Array

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط سونای نمایش پست ها






    اﻭ " ﻣﺮﺩ " ﺍﺳﺖ
    ﺩستهایش ﺍﺯ ﺗﻮ زبرتر ﻭ ﭘﻬﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ...
    ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﻰ ﺩﺍﺭﺩ...
    ﺟﺎﻯﹺ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ میشود...
    ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺩستهای ﺯﺑﺮﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ...
    و ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺻﺎﻑ ﻭ ﻧﺎﻣﻼﯾﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ می بوسد ﻭ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﺸﻮﻯ...
    به او سخت نگیر..!
    او را خراب نکن..!
    ﺍﻭ ﺭﺍ "ﻧﺎﻣــــﺮﺩ" ﻧﺨﻮﺍﻥ..!
    ﺁﻧﻘﺪﺭ او را با ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛــﺮﻭﺗﺶ اندازه نزن..!
    ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺦ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺪﻭﺯﺩ...
    ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﺮﯾﺰﺩ...
    آن مردی که صحبتش را میکنم، خیلی تنهاتر از زن است..!
    ﻻﮎ ﺑﻪ ﻧﺎخنهایش ﻧﻤﯿﺰند ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ یک ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪ، ﺩست هایش را ﺑﺎﺯ کند، ﻧﺎخنهایش را ﻧﮕﺎﻩ کند ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺷﺶ ﺑﯿﺎید..!
    ﻣﺮﺩ، ﻣﻮﻫﺎﺵ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ هایش ﮐﻮﺗﺎﻫﺶ کند ﻭ ﺍینطوری با همه ی دنیا لج کند..!
    ﻣﺮﺩ نمیتواند ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ، به دوستش زنگ بزند، یک دل سیر گریه کند و سبک شود..!
    ﻣﺮﺩ، ﺩﺭﺩﻫﺎیش را ﺍﺷﮏ نمی کند، فرو می ریزد در قلبی که به وسعت دریاست...
    یک ﻭقت هایی،
    یک ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ،
    ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ:
    "میم" مثل " مرد"




    تنها خواهشم همینه! خانومای عزیز اگه میخواید مردی داشته باشید که همیشه کنارتون باشه این یک جمله دوست عزیزمون رو فراموش نکنید:
    ﺁﻧﻘﺪﺭ او را با ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛــﺮﻭﺗﺶ اندازه نزن..!
    I've lost too bad
    نیای داخل از دستت رفته
    http://nokhbesaz.blogfa.com


  18. 5 کاربر از پست مفید pedram91 سپاس کرده اند .


  19. #6070
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    حقوق
    نوشته ها
    1,242
    ارسال تشکر
    6,695
    دریافت تشکر: 5,917
    قدرت امتیاز دهی
    1936
    Array
    نسیم بهآر's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته ...

    خــــــــــدایا...؟!、、
    میشود امشـــــــب...؟!、
    همین امشــــــــب...!
    کمـــــــــــی、、、 "بــــــــــــــــــــارا " ببارد...؟!、、、、
    میخواهم ...خیســـــــ باران شوم...、、、、、、、
    دانه دانه قطــــــــره های پاکش را در آغـــــــــوش بگیرم...、、、、、
    برایش "شعــــــــــر" بگویم...、、、
    و کمی...、、、
    "اشـــــــــــــک" بریزم...؟!
    خدایـــــــــــــــــــا.. .؟!
    من قول میدهم سرما هم نخورم...!、、、、、
    تو فقط به باุุرانุุ بگو...、、
    لطفـــــــــــــا کمی ุุبباุุردุุุุ...؟ 、、、、、、、
    این جـــــــــــــــــا...
    یک نفــــــــــــر هست که...
    دلـــــــــــش به اندازه ی تمامุุ روزุุุ هایุุ باุุرุุانیุุ
    گــــุุــุุุــุุุุุـ ุุุุـุุุุุุุุـุุุ ุุุุــุุุุุุـุุุุ ุุุุุـุุุุุุุـุุุ ุุـرفته....、


    ..هر کجایی، شعر باران را بخوان/ ساده باش و باز هم کودک بمان..

  20. 2 کاربر از پست مفید نسیم بهآر سپاس کرده اند .


صفحه 607 از 697 نخستنخست ... 107507557597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617657 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •