دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 204 از 297 نخستنخست ... 104154194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214254 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 2,031 تا 2,040 , از مجموع 2961

موضوع: دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

  1. #2031
    همکار تالار مکانیک
    نوشته ها
    600
    ارسال تشکر
    13,417
    دریافت تشکر: 6,562
    قدرت امتیاز دهی
    6221
    Array
    homeyra's: جدید156

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    صبح شنبه کلاس برندارید دوستان،برندارید...نکنید این خیانتو در حق خودتون
    خواب صبح شنبه به همه چی می ارزه
    صبح با بدبختی و کتک پاشدم،وقتی داشتم مانتومو اتو میکردم،به خانوم بچه ها گفتم این خط این نشون،کلاس امروزم تشکیل نمیشه...
    ولی خب یه حس بود...
    تا رسیدم دم دانشگاه بچه ها زنگ زدن و گفتن استاد نمیاد
    این همه راههههههههههه رفته بودم...پول تاکسیو بگووو
    نتیجه گیری:به حس شیشمتون گوش فرادهید

  2. 11 کاربر از پست مفید homeyra سپاس کرده اند .


  3. #2032
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    خدایا شکرت

    امروز هم مثل همیشه هوام رو داشتی وگرنه ...
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  4. 9 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  5. #2033
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    جورِ بدی نگرانم..
    فقط یک پیام..



    آیا در این دنیا کسی هست بفهمد که در این لحظه چه می کشم ؟ چه حالی دارم؟ چقدر زنده نبودن خوب است ، خوب خوب خوب ...
    ویرایش توسط تووت فرنگی : 25th October 2014 در ساعت 08:38 PM
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  6. 9 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  7. #2034
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط "مهدی" نمایش پست ها
    شیطونه میگه شیشه اسید رو در بیارما.....
    اینو خوب اومدی

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  8. 6 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  9. #2035
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    ارشد ژنتیک ،کارشناسی میکروبیولوژی
    نوشته ها
    2,987
    ارسال تشکر
    25,976
    دریافت تشکر: 13,088
    قدرت امتیاز دهی
    24668
    Array
    سونای's: جدید81

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    میگذره...حواسمو جمع میکنم خیلی صدام در نیاد...هرچی باشه دختره منعطفیم.. همش دوساله به امید خدا... کنار میام

    رفتم اشپز خونه... دیدم کلی عدس ریخته تو سبد دورریز...از خواهرم پرسیدم این چیه؟

    گفت کپک زده بود!!! هرچی نگاه کردم دراون حدی نبود که سهمش دورریز بشه... خیلی دلم موند براشون...

    ابش کشیدم..و ریختمشون توو دستمالی مرطوب گذاشتمشون کنار

    اینبار خواهرم پرسید این چیه؟

    گفتم: چرا انقدر میخری که حروم شن؟ اینا خیلی زحمت و سختی کشیدن که شدن عدس.... اینجور سرنوشت! فاسد شدن توو دور ریز! اونم بخاطر اشتباه ما ! حقشون نیست...حالا هم گذاشتمشون لای پارچه ی نمناک تا شاید مِهرِ آب ، تیمارشون کرد...

    گفت خدایا دیوانگان را شفا بده
    لبخند زدمو تو دلم گفتم اگر تو هم درد کشیده بودی دیوانه میشدی...

    به لبخندم خندیدو منو با دیوونگیم تنها گذاشت..

    منم با لبخندی پر از تامل به لب، نگاه امیدوارانه ای به عدسها انداختمو با آب تنهاشون گذاشتم... تا شاید آب هم در ِ گوششون زمزمه کرد و تواناییهاشونو یادشون انداخت...شاید آب هم جمله اشنای "من مطمئنم همت و پشتکار قوی داری و شک ندارم شده با سختی ، سبز شدن رو با قدرت جلو میبری و همه تحسینت خواهند کرد..."رو یاداور شد
    شاید عدس هم بین اینهمه درد.. جونی تازه گرفت برای تلاش...


    فردای اون روز سر زدم... سفیدی ِتیغه های "امید به تلاش ِ دوباره" رو به وضوح میتونستم رو عدس ها ببینم... چقدر خوشحال شدم... اما از اون حجم اب خبری نبود... از وجودش گذاشته بود برا عدس ها...میخواستم قدردانش باشم... آرووم و بی صدا صداش زدم تو قلبم...آب؟!! کجایی؟ و شاید بهتره بگم کلامت کجاست؟ عجین شده با این تیغه های امید؟ یا پرواز کرده تا نفس شه !؟ ازت ممنونم اعتمادبنفس بذر رو بهش برگردوندی... آب!!؟ اون لحظه هات و اون وجودت که به همراهی گذشت.. میشنون !؟؟ شایدم نیستن و در سفرن تا شبنمی شن برا خلوت با سبزه زار باغچه ها ....و شایدم تن تشنه ی خاک توو سحرگاه.... خلاصه ازت ممنونم .. از خودت از لحظه هات از وجودی که گذاشتی برا همراهی....ممنونم...

    بی اراده قرار شد دوباره همراهی آب نصیب بذر ها شه... روز بعد و روز بعدتر تیغه های بذرها به برکت حضور اب بلند و بلند تر شد ... میدیدم چقدر بهم انرژی میدن... اما هنوز رنجی توو وجودش بود..نیاز به تنهایی داشت
    یشب با آلن خاک خشک یه گلدون خالی رو ریختیم کف سه تا ظرف یبار مصرفی که تو کیسه ی دورریز های بازیافتیمون بود...با آب، نرم و لطیف شد...بذر هارو سپردم بهشون..یه پیله از جنس آب و خاک ...یه تنهایی که بذر با همه دردهاش اروم بگیره کنار ِالتیام ِ گاه گاهِ آب..

    و من منتظرموندم جوانه های بذر ها، سبز!پروانه شن..بمن سبز لبخند بزنند و کمک کنن زمین نفسش تازه شه

    تا اینکه پرنده های کوچولو دردسرساز شدن..برا شیطنت شایدم رفع گرسنگی! میومدن برا شکار بذرها... بهشون گفتم جوجوها؟! شاید شما ندونین! اما نوک خوردن درد داره درست مثل کنایه شنیدن!...همونقدر تیزه...بذری که اینجوری نوکش میزنین... خــیلی خسته است.. اما با همه خستگیش داره تلاش میکنه.. شاید این کارشما از پا درش بیاره.... اگه دوستی نمیکنین اگه قراره به زخمهاش اضافه کنین..حداقل تنهاش بزارین..

    با پرنده ها قراری گذاشتم..قرار شد من قسمتی از نهار و شامم رو سهم اونا بدم، اونا هم دیگه به بذر های خسته ای که تلاشی دوباره رو از سر گرفتن کاری نداشته باشن..
    کوچولوهای خوش قولی بودن..زیر قولشون نزدن.. همه سرگرم شدن..

    این هم گذشت و همچنان منتظر موندم..
    انتظارم طولی نکشید ...تا لبخندِ اندیشه های سبز ِبذر، تن از خاک بیرون کشید.. حالا هر روز بهشون نگاه میکنم و منم مثل نفس هام تازه میشم...نمیتونم مرزی بزارم وقتی به این سبز شدن ها خیره میشم...فقط باز هم میگم آب؟! میشنوی صدام رو؟ اگه همراهی تو نباشه اگه دلداری و کمک تو توو پیله ی تنهایی نبود الان این اندیشه ها سبز نمیشدن و نمیموندن... من تو رو توو تارو پود این سبز شدن توو تارو پود این موفقیت حس میکنم....ممنونم ازت... ممنونم از لحظه ها و وجودی که گذاشتی ...ممنونم از خالقت...



    ستاره ها نهفتم در اسمان ابري
    دلم گرفته اي دوست، هواي گريه با من


  10. #2036
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    صبح ظرف ها را شستم.. گوشت هارا خرد کردم و زعفران و پياز را اضافه کردم و داخل شيشه ريختم ... عصاره گوشت خيلى خوشمزه تر از خود گوشت است، بخصوص وقتى فلفل هم اضافه ش مى کنى...امروز روز خوبى ست.. وقتى که مى بينى همه سالم هستند و بى بهانه لبخند مى زنند .. امروز توت فرنگى بودم که از خدا خواستم بى نياز باشم، وقتى که بى نياز باشى ديگر نبود کسى آزردت نمى کند.. امروز کهکشان در کف دستم لغزيد..
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  11. 7 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  12. #2037
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    علوم تغذیه
    نوشته ها
    265
    ارسال تشکر
    895
    دریافت تشکر: 807
    قدرت امتیاز دهی
    454
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    “راه حل صحیح موفقیت این است که اشتیاق شما به پیروزی بیشتر از ترس شما از شکست باشد.”
    بیل گیتس
    I've lost too bad
    نیای داخل از دستت رفته
    http://nokhbesaz.blogfa.com


  13. 5 کاربر از پست مفید pedram91 سپاس کرده اند .


  14. #2038
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    صبح "مورد ازار" 2 نقر قرار گرفتم

    یه کم گلاب پاشیدن اون اطراف رو منم ریخت !! منم واکنشی نداشتم

    تا اینکه ذهن ناخودآگاهم یاد "شوخی اسیدی" اوفتاد


    افتادم دنبالشون ، انقدر هل شده بودند ، که موتورشون بشدت تصادف کرد

    بشدت مجروح شدند و دلم خنک شد

    حداقل مطمئنم یکیشون دستش شکست

    چقدر داره این شوخی مای مسخره "لوث" میشه آ


    الان پشیمون شدم که چرا 7-8 تا لگد نزدمشون

    امروز "اصول حسابداری" چقدر مسخره بود، 998تا خمیازه کشیدم

    و چیزی تا یه "انقلاب فکری" دیگر ، در ذهنم نمونده


  15. 5 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


  16. #2039
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    مهم نیست ...
    ویرایش توسط تووت فرنگی : 21st March 2015 در ساعت 04:52 PM
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  17. 3 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  18. #2040
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    مهندسی اپتیک ولیزر
    نوشته ها
    180
    ارسال تشکر
    1,200
    دریافت تشکر: 833
    قدرت امتیاز دهی
    88
    Array
    optici's: جدید56

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط homeyra نمایش پست ها
    صبح شنبه کلاس برندارید دوستان،برندارید...نکنید این خیانتو در حق خودتون
    خواب صبح شنبه به همه چی می ارزه
    صبح با بدبختی و کتک پاشدم،وقتی داشتم مانتومو اتو میکردم،به خانوم بچه ها گفتم این خط این نشون،کلاس امروزم تشکیل نمیشه...
    ولی خب یه حس بود...
    تا رسیدم دم دانشگاه بچه ها زنگ زدن و گفتن استاد نمیاد
    این همه راههههههههههه رفته بودم...پول تاکسیو بگووو
    نتیجه گیری:به حس شیشمتون گوش فرادهید
    در واقع من اگه بخوام به حس شیشیم گوش بدم هیچکدوم از کلاسا رو نمیرم

  19. 5 کاربر از پست مفید optici سپاس کرده اند .


صفحه 204 از 297 نخستنخست ... 104154194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214254 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 29th November 2014, 09:41 PM
  2. خبر: برنامه‌هاي حمايت از دانش‌آموزان نخبه اجرا مي‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2013, 11:24 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2011, 08:42 AM
  4. مقاله: راهبردهاي آموزشي اشاعة مديريت دانش
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2010, 10:16 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th January 2010, 07:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •