ممنون از توضیحی که دادید،
بله کاملا" حق با شما است.
در برخورد با کودک خیلی باید دقیق بود.
من منظورم را به صورت دقيق بيان نکردم، البته من عبارت "ميري جهنم و ...." را نگفتم، چون همانطور که شما توضيح داديد من هم با اينگونه رفتار بر مبناي ترساندن بچه به شدت مخالفم.
در اصل من پيش فرضم اين بوده که ما در ذهن کودک خداوند را به عنوان مهربانترين مهربانان (مانند مادر) بايد ترسيم کنيم. و بعد وقتي به بچه بگوييم خدا از اين کارت ناراحت مي شود، در آن صورت در اصل مانند آن است که به بچه گفته باشيم: يک نفر که با همه مهربون است از اين کارت ناراحت خواهد شد.
مانند مادر، ببينيد .... من ديده ام .... يک موقع هايي مادرها بدترين تنبيهي که به بچه ها مي کنند مي گويند: اگه اين کار را بکني دوست ندارم (بعضا" همان موقع که دارند اين جمله را به بچه مي گويند، کودکشان را هم مي بوسند) و دقيقا" هم اين طرز تربيت جواب مي دهد.
يعني اين طور به بچه القا نمي شود که از چيزي بترسد. بلکه اينطور القا مي شود که يک محبت فراواني وجود دارد و تو با اين کارت از آن فاصله مي گيري.
نمي دانم تونستم منظورم را برسانم يا نه!
به هر صورت قبول دارم که موضوع دقيقي است به همان خاطر در جمله ام اشاره کردم که اين آموزشها "با زبانهاي مختلف به بچه ها ياد داده مي شود"که خوب هر کدام جاي بحث دارند.
بله ....موافقم ..... شايد هم بهتر باشد که پايه و اساس جمله هم مثبت باشد مثلا" بگوييم: خدا بچه هايي که اول لباس مي پوشند و بعد از حمام مي روند بيرون را خيلي دوست دارد.
باز هم از نکته سنجي شما تشکر مي کنم.
موفق باشيد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)