تفکر سیستمی یا تحلیلی چیه؟
تفکر سیستمی یا تحلیلی چیه؟
نگرش سیستمی فکر میکنم در اکثر اوقات روش بهتری باشد ، هرچند که نگرش تحلیلی نیز کاربردهای خودش رو دارد.
در نگرش سیستمی برای شناخت یک شی یا موضوع ، به جای تجزیه آن ، آن را جزیی از کل بزرگتر درنظر می گیرد و با توجه به نقشی که در اون کل بزرگتر دارد ، به
شناخت می پردازد . در این تفکر ، موضوع مورد مطالعه به عنوان جزيي از يك كل بزرگتر مورد بررسي قرار مي گيرد
درواقع تفکر سیستمی مسیر مکتب و تفکر گشتالتی رو طی میکنه
در نگرش مورد نظر ، به جای برخورد تحلیلی با مسایل رویکرد ترکیبی را پیش می گیرد و به فهم و تبیین و چرایی یک موضوع می پردازد . با توجه به این نگرش ، می توان
اثربخشی یک سیستم یا نظام را افزایش داد و همچنین دیدی تعاملی و چرخه ای دارد .
** رویکرد سیستمی ، به عنوان یکی از رویکردهای موردنظر در خانواده درمانی می باشد .
سلام سال نو مبارک
خیلی خب سوالات تا الان نگاه میکردم چند بار تغییر کردند میشه یه لیست به من بدید پر کنم؟
سوال تغییر نکرده
از یک جا شروع شده و داره به تکامل می رسه.
اولین سوال مطرح شده ما در کارهایمان از کل به جز می رسیم یا از جز به کل
دومین سوال تفکر سیستمی و تحلیلی چه نوع تفکری هستند و مبانی و مزایای آنها چیست.
سومین سوال مقایسه این دو تفکر که کدام بهتر است؟
سوال بعد (البته فاز دوم و سوم به پایان نرسیده ) .....
مهمترين لذت در زندگي، كمك به سايرين براي برنده شدن است. حتي اگر به قيمت آهسته تر رفتن و تغيير در نتيجه مسابقه اي باشد كه ما در آن شركت داريم
بخشی از متن این مبحث را از آقای علی اکبر داستان پور نقل قول می نمایم.
----------------------------------------------------------------------------------------------------
تفکر تحلیلی تفکری مبتنی بر تفکیک علوم به حوزه های تخصصی و ریز هست
مبانی تفکر تحلیلی: (گیخ 1979)
تاکید بر اینکه هر پدیده ای حاصل از تجزیه یا ترکیب سایر پدیده هاست.
تاکید بر کمی کردن روابط علی
معطوف شدن ذهنیت غالب محقق به وجه فیزیکی
افزایش دقت
---------------------------------------------------------
تفکر سیستمی
مبتنی بر ترکیب یافته های رشته های گوناگون علمی
مبانی تفکر سیستمی (برتالانفی 1968)
تصور ارگانیک: هر پدیده به منزله موجودی زنده، منظم، مرتبط با محیط و هدفمند
کل نگری:تمرکز بر کل با ماهیتی متفاوت از اجزا
بهبود شناخت : 1)پدیده ارگانیک و پیوسته هستند. 2)شناخت آدمی از یک کل، از طریق مشاهده ارتباطات پیرامونی آن به دست می آید نه از طریق اجزای آن 3)آنچه فرد مشاهده می کند خود واقعیت نیست بلکه ادراک وی از واقعیت است.
به طور کلی همه با هم.
ادعای تفکر سیستمی توجه به اهداف، تغییرات، محیط، روابط اجزا، خود اجزا، منابع و ......
تفکر سیستمی چارچوب و روش و قانون و منطقی برای شناخت یک مسئله است که جنبه های تجزیه ای و تحلیلی و جنبه های ترکیبی آن مسئله را در برمی گیرد.
–جنبه های تجزیه ای و تحلیلی ( اجزاء مسئله)
–جنبه های ترکیبی (کلیت مسئله)
مهمترين لذت در زندگي، كمك به سايرين براي برنده شدن است. حتي اگر به قيمت آهسته تر رفتن و تغيير در نتيجه مسابقه اي باشد كه ما در آن شركت داريم
مهمترين لذت در زندگي، كمك به سايرين براي برنده شدن است. حتي اگر به قيمت آهسته تر رفتن و تغيير در نتيجه مسابقه اي باشد كه ما در آن شركت داريم
همش.سنگینه باهاش آشنایی ندارم
این مثال شما را با رویکرد سیستمی توضیح بیشتر می دم.
در طراحی خودرو یا موتور الان عملکرد نهایی ان را مشخص می کنند اگر موتور سبز هست الزامات ان را مشخص می کنند این الزامات محیط کاری این نوع موتور ، تعاملات ان با سازه خودرو، شرایط محیطی، ورودی و خروجی ها، تهدیداتی که وجود داره و .... سپس به سمت اچزا می رن تا اون ها را طراحی کنن. بعد از طراحی اجزا انها را تست می کنند و بعد مجوعه ها را تست می کنند و در نهایت کل موتور را تست می کنند تا ببین اون عملکردی که از موتور سبز می خواستن برآورده شده و قابل تصدیق هست یا خیر.
اگر اخرین متدهای یا فرآیندهای طراحی را ببینید بر اسا مدل w یا v هست که مدل رفت و برگشتی می گن . الان بیشتر شرکت های بزرگ به این سمت امده اند و بر این اساس کار طراحی را انجام میدن یک در قسمت تجزیه از کل به جز می آیند و در قسمت ترکیب از جز به کل می روند اما متد مدیریت پروژه های آنها کل به جز هست.
مهمترين لذت در زندگي، كمك به سايرين براي برنده شدن است. حتي اگر به قيمت آهسته تر رفتن و تغيير در نتيجه مسابقه اي باشد كه ما در آن شركت داريم
آقا شرمنده اسباب زحمت شدیم
برای سوال اول دو تا جواب دارم اینکه من چی فکر میکنم و اینکه چی درسته؟
من فکر میکنم معمولا ما تو کارهامون از کل به جز میرسیم.
ولی چیزی که درسته و اثبات پذیره اینه که ما همیشه تو کارامون از جز به کل میرسیم.
یه مثال من میخوام از اختراع پول در بیارم. این مسئله رو خورد میکنم مسائل زیرتری مثل ایده پردازی و ثبت اختراع و پیوست فنی میشه.
از نظر ظاهری من از کل به جز رسیدم اما واقعا از جز به کل رسیدم. میدونی فرقش اینجاست که خواسته های نسبت به کل ماجرا خیلی کوچیکه.
این نظام طبیعته معمولا برای انجام یه خواسته انسان باید انرژی و وقت زیادی صرف بشه.
سوال دومت تفکر سیستمی و تحلیلی:
این نوع تفکر از دید من نوعی اتبات گرایی منطقی با محور سکولاریزه سازی علوم هستش.
مبانی این علم دوری از واقعه گرایی با فلسفه "هرچیزی که نمیتوان احساس کرد پس وجود ندارد" هست.
سوال سوم به نظر من برای داشتن یک روحیه خلاق و کنجکاو واقعه گرایی بهتره چون به عالم رویا وصله هر کی که بگه از واقعه گرایی به اثبات گرایی نرسیده دروغ گفته.
عزیزمی منتظرم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)