اینکه قبول کنیم صرفا جنبه زیستی وجود داره در اختلالات اینطور نیست .... در اکثر مواقع در بیشتر موارد همیشه در نظریات و درمانها به ترکیبی از از نقش وراثت و تربیت ( محیط ) ، اشاره شده است
به طور مثال : هوش رو عاملی می دانند که می تواند ترکیبی از وراثت و محیط باشد ولی غلبه وراثت بیشتر هست ... کمااینکه با فراهم آوردن محیط غنی می توان به پرورش هوش پرداخت
و همچنین در موارد دیگر
اولا:اگر توجه میکردید نگفتم صرفا زیستیه
دوما:به هیچکدوم از مسائلی که گفتم اشاره نکردید وصحبت خودتونو پیش گرفتید(من گفتم اگه جنبه وراثت اینقدر مهمه پس جزئی از ذات شخصه پس دیگه گذاشتن نام اختلال وپیشگیری راه درمان چیه؟؟!!)
سوما:مثالی که زدید هیچ ربطی به موضوع نداشت
چهارما:هیچ روانشناسی با این قاطعیت در باره روان افراد قضاوت نمیتونه بکنه که چقدرش تربیتیه وچه قدرش وراثتی چرا که مسائل روانی حساب مشاهده و اندازه گیری نداره
در کل توصیه میکنم به دقت آخرین مطالب رو بخونید و تک تک رد کنید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
(ضمنا اگر باز هم نظری داشتید خصوصی در خدمتم)
کنجکاوی که تو حیطه گسترده ای برای بچه تو اوون سن مطرحه از جمله جنسی
اما کنجکاوی جنسی(اسمیه که ما به عنوان افراد آگاه از مسئله میزاریما!!!!!!!!!)ولی برای کودک تفاوت نداره
واز این کنجکاوی ها باید نتیجه گیری کنیم که شهله های همجنسگرایی درحال شعله ور شدنه
اونهم بچه ای که هیچ درکی پخته ای نه تنها از خودش وجنسیتش بلکه از دنیای بیرونش وجنسیت دیگران ندارده
تکرارمیکنم اگر بازم نظری دارید خ مطرح کنید در خدمتم(فقط برای طولانی نشدن واز حوصله خارج نشدنش)
چنانچه به طور دقیق به پاسخ من توجه کنین ، جواب سوالاتتون داخلش هست
اینکه گفتم ترکیبی از وراثت و تربیت هست ، یعنی :
1 - عامل وراثت صرفا به عنوان عامل اصلی و بنیادی تلقی نمی شود و نقش محیط رو نمیشه نادیده گرفت
2 - اینکه پرسیدین تاثیر وراثت زیاد باشه چطور تغییرش داد >>>> مثالم پاسخ شماست که هوش که تاثیرش اینقدر زیاد هست ، بازهم می توان با غنی کردن محیط به پرورش آن پرداخت ، پس
می توان با توجه به محیط این تاثیر را کم و زیاد کرد
3 - در مورد درمان ، ببینی با توجه به پاسخهای قبلیم همانطور که برای همجنس گرایی خودپذیر و خودناپذیر گفتم ، گاهی وقتی برای فرد قابل قبول نیست ، به درمان مراجعه می شود و گاهی
در برخی بیماریها برای اطرافیان مشکل ساز می شود ، و توسط آنها به درمان مراجعه می شود . یک فردی که اختلال دوقطبی داره ، وقتی در خلق شادش هست ، خیلی ازاین حالت رضایت هم
دارد و معتقداست نیاز به درمان نداره ولی توسط اطرافیان و عدم سازگاری که با محیط و جامعه داره ، به سمت درمان هدایت میشه
4 - موردی که گفتین بچه هایی رو به دور از پدر و مادر بزرگ کنن در محیط جدا و ... ، همین آزمایش رو اتفاقا در بسیاری از موضوعات از جمله هوش انجام داده اند ، و به تاثیر محیط هم پی برده اند .
5 - مطالعات صورت گرفته در مورد تاثیر وراثت ، بیشتر آزمایشهایی برروی دوقلوهای همسان صورت میگیرد ، پس مطمئن باشید راههایی برای برسی وجود دارند ، مشاهده یکی از ابزارهای سنجش
روانی هست .
**** سوالی یا نظری هست در خدمتم
خوب تومورد اول که باهم اختلافی(نظری) نداریم
اما تومورد دوم چطور تغییر دادن نبود بلکه چرایی به اصل تغییر و تحول بود چونکه ارثیه و ذات شخصه فکر نمیکنم هیچ حالتی بهتر از اون برای روان فرد قابل تصور باشه
اما در مورد سوم روانشناسی یعنی این نوع موضوع رو وقتی میبینه که برای خودش و اطرافیانش مشکل سازه راه عوض کردن شخص را در پیش میگیره نه درمان چرا که اصلا اختلال به صورت مستقل وجود نداره!!و چون خود آن شخص ویا اطرافیان وجامعه ای که داره تو اون زندگی میکنه اون مطلب رو نمیپسندند پس باید اونو همرنگ جامعه کنند.پس هدف روانشناسی که خدمت به خلق با نگهداری وتقویت روانی ((سالم))پیشگیری اختلالات ویا درمان آنهاست چی میشه؟؟؟؟؟!!!!!!!!
یک نتیجه جالب دیگه ای هم که میشه گرفت باتوجه به مقبولیتش در برخی از کشور ها ویا حتی تصویب قانون حمایت از آنها دیگر بهتر است روانشناسی هم اسم اختلال رو ازش برداره و به عنوان یک گرایش فکری بسطش بده
با این فرض نسبیت در روانشناسی راه داره اگه فردا روزی یک عمل عادی و بدون هیچ عارضه فکری وجسمی که داریم امروز انجام میدیم اختلال روانی محسوب شد باید جای تعجبی نیست چراکه بادیگران مقایسه شدیم.
موفق باشید
افرادی در خریدن نان نوبت را رعایت میکنند و به این شیوه به خود انسان متمدن را نسبت می دهند ! من می آیم و بی نوبت ، دوست دارم نان خریداری کنم ! دیگران اعتراض میکنند ایا آن ها سعی در همرنگ کردن من با جامعه را دارند ؟
همجنس گرایی در حیوانات به جز انسان وجود ندارد این نشانه ی چیست ؟ مگر نه اینکه ما هم حیوانی هستیم با یک سری خصوصیات برتر چه فرقی بین ما و آن هاست ؟
1- اگر موضوعی را به عنوان گرایش فکری پذیرفتیم باید آن گرایش دلایل فکری دارا بوده باشد تا از گرایش های دیگر جدا شود آیا نامیدن این حق به عنوان گرایش فکری توهینی به عقل نیست ؟
2- فقط در روانشناسی نیست که به آن می گویند اختلال در جامعه شناسی هم نام انحراف یا اختلال وجود دارد
با این فرض اگر ما نسبیت را در جامعه شناسی هم دخیل بدانیم به جای اخلاق؛ به طور کلی اخلاق و میدنه ی فاضله از معنا تهی خواهند شد غیر از این است ؟
"آخرین برگ این دفتر هم به پایان رسید"
از اولین پست تا اینجا رو مطالعه کنید ببینید واقعا میشه یه همچین نتیجه ای رو گرفت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
جدا سازی مطالب یک پست منجر به قضاوت صحیح نیست
چه برسه که یه همچین مبحث طولانی و حساسی رو به خاطر شرکت اعضاءدر بحث وبه نتیجه ی بهتر علمی رسیدن به صورت چند تایپیک پی در پی اونهم به صورت پرسش و پاسخ با کمک دوستان مطرح کردیم
حالا شما به تایپیک آخر رسیدید و این نتیجه رو گرفتید واقعا بی انصافیه
سلام به همگی
دوستان عزیز برای این پست به اندازه کافی وقت گذاشتیم
سیر کامل بحث به صورت پرسش و پاسخ (با هدف شرکت فعال بیشتر دوستان)بود
برای آشنایی با مطلب از اولین پست شروع به خواندن کنید تا آخر .مسائلی که قابل طرح بود واز دست ما برمیومد به طور شفاف ودور از اصطلاحات ثقیل برای استفاده عموم مطرح کردیم
برای رسیدن به جواب سوالاتتون تو این زمینه پست ها رو تک تک مطالعه کنید
اگر مسئله ای تو این زمینه مطرح نکرده بودیم وشما قصد نوشتن سؤال یامطلبی رو داشتید که تمایل به شنیدن پاسخ داشتید به صورت خ مطرح کنیددر غیر اینصورت انتظار جواب نداشته باشید.
((آرزومند بهترین ها برای بهترین ها))
ویرایش توسط مولای شیرازی : 21st September 2013 در ساعت 02:19 PM
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)