میگن سیستم دنیا اینجوریه که در یک نسل همه به هم مربوطند گاهی تاوانی رو که ما امروز میدیم نتیجه خطای اجداد ماست .نه خود ما .البته این خیلی پیچیدس.
میگن سیستم دنیا اینجوریه که در یک نسل همه به هم مربوطند گاهی تاوانی رو که ما امروز میدیم نتیجه خطای اجداد ماست .نه خود ما .البته این خیلی پیچیدس.
سلام برادر بزرگوار
اختیار دارین بنده هیچ ادعای علمی ندارم و الله العالم
من کوچیک همه دوستان هم هستم مخصوصا جناب عبدالله که دغدغه فرهنگی و اطلاعرسانی دینی دارند و تلاش می کنند.
از شما و از هیچ کسی هم ناراحت نیستم. کسی هم نیستم که بخوام چیزی رو ببخشم . به قول دوستان که این جور وقتا می گن بابا بیخیال همش مال شما
مشکلی هم نیست داریم بحث علمی می کنیم انشاالله که بتونم درست رفتار کنم و کسی از من رنجیده نشه و اگر چنین اتفاقی افتاده بنده هم عذرخواهی می کنم.
خواهش می کنم
در مورد پیامبران هم همین طوره یعنی این بزرگواران هم مثل همه انسانهای دیگر مختار هستند و از روی اراده و اختیارشون کاهاشون رو انجام می دهند.
اما یه فرقی دارند اینکه پیامبران چون علمشون بیشتر است و به چشمه معرفت الهی متصل هستند و نتیجه گناه و معصیت و .. رو و نتیجه خوبی ها رو بهتر از ما درک می کنند مسلما در ترک گناه و انجام امور نیک موفق ترند.
لذا بخاطر همین علمی که دارند معصوم هستند. یعنی گناهی مرتکب نمی شوند.
اما عصمت در پیامبران متفاوت هست یعنی دارای مرتبه است.
پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی ص از بالاترین درجه عصمت بین پیامبران برخوردار هستند و حتی هیچ خطا و نسیان و اشتباهی هم نداشتند اما پیامبران قبلی درجه عصمتشان به پیامبر خاتم نمی رسد و از آنها گاهی ترک اولی هم مشاهده شده مثل حضرت یونس ع
اما این ترک اولی به معنای گناه و معصیت نیست. معناش اینه که از بین یک کار خوب و خوبتر کار خوب رو انتخاب کرده اند و بخاطر این ترک اولی خداوند ایشان رو مورد سختی و مشقت قرار میده.
پس پیامبران هیچکدام گناه و معصیت و در نتیجه عذابی ندارند چون بخاطر علمی که دارند با اختیار خودشان از گناه دوری می کنند و به سمت خوبی ها حرکت می کنند و این علم رو خداوند به آنها داده است.
و عصمت پیامبران هم دارای مراتب می باشد.
البته یه صحبت تخصصی هم درباره عصمت پیامبران هست که جاش نیست اینجا که مطرح بشه.
- - - به روز رسانی شده - - -
خواهش می کنم
در مورد پیامبران هم همین طوره یعنی این بزرگواران هم مثل همه انسانهای دیگر مختار هستند و از روی اراده و اختیارشون کاهاشون رو انجام می دهند.
اما یه فرقی دارند اینکه پیامبران چون علمشون بیشتر است و به چشمه معرفت الهی متصل هستند و نتیجه گناه و معصیت و .. رو و نتیجه خوبی ها رو بهتر از ما درک می کنند مسلما در ترک گناه و انجام امور نیک موفق ترند.
لذا بخاطر همین علمی که دارند معصوم هستند. یعنی گناهی مرتکب نمی شوند.
اما عصمت در پیامبران متفاوت هست یعنی دارای مرتبه است.
پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی ص از بالاترین درجه عصمت بین پیامبران برخوردار هستند و حتی هیچ خطا و نسیان و اشتباهی هم نداشتند اما پیامبران قبلی درجه عصمتشان به پیامبر خاتم نمی رسد و از آنها گاهی ترک اولی هم مشاهده شده مثل حضرت یونس ع
اما این ترک اولی به معنای گناه و معصیت نیست. معناش اینه که از بین یک کار خوب و خوبتر کار خوب رو انتخاب کرده اند و بخاطر این ترک اولی خداوند ایشان رو مورد سختی و مشقت قرار میده.
پس پیامبران هیچکدام گناه و معصیت و در نتیجه عذابی ندارند چون بخاطر علمی که دارند با اختیار خودشان از گناه دوری می کنند و به سمت خوبی ها حرکت می کنند و این علم رو خداوند به آنها داده است.
و عصمت پیامبران هم دارای مراتب می باشد.
البته یه صحبت تخصصی هم درباره عصمت پیامبران هست که جاش نیست اینجا که مطرح بشه.
سلام
« ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر» (شوری/30)
بله طبق این آیه شریفه خداوند خیلی از اثرات و خود اعمال مارو به ما نشان نمیده و می بخشه و این نشانه لطف بی نهایت الهی است.
اینطور هم می تونه باشه که خداوند بدی ما رو ختم به خیر بکنه اما عمومیت نداره. یعنی اینطور نیست که حتما خداوند همه بدی هایی که به دست خودمون درست می کنیم به خیر ختم بکنه. بستگی به فرد و معامله ای که با خدا می کنه داره و ..
بله
در امور اجتماعی و خانواده عقوبت و پاداش به صورت گروهی هست.
علتش هم اینه که در یک نهادی مثل اجتماع همه نسبت به همدیگه مسئول هستند و باید نسبت به بد و خوب دیگران حساس باشند. البته از راهی که خود دین معرفی می کنه.
علت عذاب همگانی قوم لوط هم مربوط به همین مسئله بود یعنی بی تفاوتی خوبان جامعه نسبت به بدی ئی که در جامعه داشت رواج پیدا می کرد..
و قس علی هذا... (یا به قول خودمونی) خودت برو تا آخرش
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهند "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
...خدایا....
من به تو اعتماد میکنم که رمز ایمان واقعی من است...
با عرض سلام و احترام
همه اساتید من اینجا حاضرند بنابریان اگر کلامی از من برخاسته حسب شاگردیم نزد معبودم بوده و وظیفه خودم میدونستم انتقال بدم
متاسفانه بعلت ضیق وقت فرصت مطالعه تمام فرمایشات بزرگان را نداشتم اما :
4 لغت:قضا و قدر:
قضا ریشه لغوی در: حکم کردن ، ادا کردن ، گزاردن ، روا کردن || مردن ، در گذشتن || و نیز به معنی تقدیر و حکم الهی که در حق مخلوق واقع شود || و در اصطلاح فقهاء ...
قدرریشه لغوی در : اندازه ، اندازه ی چیزی || طاقت ، قوه ، نیرو ، توانایی || فرمان الهی ، سرنوشت و آنچه که خداوند برای بندگان خود مقدر نموده
عقل و اختیار:
عقل ریشه لغوی در: دریافتن ، دانستن ، فهمیدن || قوه ی دریافت و ادراک حسن و قبیح اعمال و تمییز نیک و بد امور ، خِرَد
عقل اول : عقل کل.در اصطلاح فلسفه آنچه که نخستین بار از ذات حق صادر شدهاختیار ریشه لغوی در:
برگزیدن ، گزین کردن ، پسندیدن ،در کاری یا امری آزادی و تسلط داشتن و در اصطلاح حالت یا صفتی
است در انسان که به واسطه آن اعمال نیک و پسندیده را بر افعال زشت و ناپسند یا برخی از کارها را بر کارهای دیگر رجحان
میدهد || و نام مسلکی که طرفداران آن مفوضه نامیده میشوند ، بعقیده ی آنان خداوند بانسان آزادی و قدرت داده واختیار را به او
تفویض کرده و هر کسی در اعمال و افعال خود قادر و مختار می باشد. ضد جبریه.
بزرگی گفته در بین مردم تنها عقل به عدالت تقسیم شده است زیرا همه فکر میکنند به اندازه کافی عاقلند.
بنابراین در دادگاهی که خودش خود را قاضی اون قرار میدهد و خود شاکی بوده تمام حق را به خود داده و دلایلی متقن و قابل قبول برای خودهر گونه خطا و اشتباه را در خود نفی
کرده در حالیکه گاهی اوقات ادمی تنها به زَعم خودش اعمال برخاسته از افکارش که ریشه از عقلش داشته لیکن حتما احساسش دخالت داشته را بجا دانسته درحالیکه خطایش عدم
توجه به استفده از ابزارش یعنی عقلش بوده و ابزار اختیارش وسیله ای برای دریافت امتیاز مثبت را بوده است را باطل کرده
بعبارتی زندگی شبیه مسابقه است و استفاده نابجا از دو صلاح عقل و اختیار از دست دادن امتیازات مثبت و در نهایت شکست می باشد.
بنابراین همه سرنوشت مشخصی دارند
سرنوشت تاریخ (گذشته نیست )که با سفر به آن تغییر تاریخ محال ممکن باشد
سرنوشت آینده است و آینده غیر قابل پیش بینی.
فالبن در کتاب کیمیاگر پائولوکوئیلو می گوید:
اگر اتفاقاتی که پیش آمد ، خوب باشد ، که به غافلگیر شدنش می ارزد و اگر بد باشد و تو از قبل ، از وقوع آنها باخبر باشی ، از همان زمانی که هنوز رخ نداده ، به شدت اسیر رنج میشوی.
بر اساس همه اونچه که گفتم خواهم گفت:
خداوند سرشار از زیباییست بنابراین تنها زیبایی ها را دوست داشته و کوچکترین زشتی در خداوند راه ندارد و متعاقبا از زشتی دور بوده بنابراین خداوندی که نویسنده سرنوشت
عابدین خود است برایمان زیباترین زیبایی ها را نوشته است.
بنابراین ما بکمک دو قوه ی عقل و اختیار خود با مسائل مواجه و عکس العمل نشان می دهیم.
کلام آخر و اعتقاد شخص خودم :
خداوند به قلب همه عابدین خود راه داشته و اگر قلب را خانه ای تصور کنیم و در این خانه را همیشه برای معبودمان بگشاییم و گوش خود را شنوا به الهامش کنیم و از قوه ی عقل
و اختیار خود بجا استفاده کنیم ؛ راه درست زندگی را خواهیم یافت و زیبا نوشته های خداوند هم به حقیقت خواهد پیوست.
عشق نیرویی است که روح جهان را متحول می کند و رو به کمال می برد.
و باز به عقیده شخصی:
با عقل عاشق شدن زیباست زیرا برای احساس چون گذران است میتوان مثال نقض گفت اما اساسا هر آنچه بر پایه عقل باشد خللی در آن را نخواهد داشت و
همیشه قابل اثبات است
ویرایش توسط natanaeal : 13th February 2013 در ساعت 06:33 PM
...خدایا....
من به تو اعتماد میکنم که رمز ایمان واقعی من است...
با سلام خدمت همه دوستان
یک مطلب رو باید بگم و توضیح بدم
این شبهه پیش آمده بود که چطور بنده گفتم : "آیات قرآن خلاف این حرف شماست." در مقابل این جمله : " هر نیکی که می رسد از طرف من و هر بدی که بهتون میرسد از خودتان است"
در حالی که این جمله "هر نیکی که می رسد از طرف من و هر بدی که بهتون میرسد از خودتان است " خودش آیه قرآن است؟
با وجود اینکه در پست شماره 34 از همین تاپیک توضیح دادم این نکته رو اضافه می کنم که:
بنده قصد رد کردن مضمون اون آیه رو ندارم بلکه منظورم این بود که این پاسخ ، پاسخ جامع برای سوال نیست بلکه با ضمیمه آیات دیگر پاسخ کاملتر خواهد شد. و نه در دام تصور جبر می افتیم و نه نیاز هست که کلی توضیح بدیم تا پاسخ روشن بشه . همین
بله این رو قبول دارم که می شد از جمله بهتری هم استفاده کرد که معنای رد کردن آیه رو نداشته باشه. لذا اگر همچین تصوری ایجاد شده بنده عذرخواهم.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)