دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 25 از 297 نخستنخست ... 15161718192021222324252627282930313233343575125 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 241 تا 250 , از مجموع 2961

موضوع: دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

  1. #241
    همکار تالار سایر موضوعات
    رشته تحصیلی
    سوم تجربی
    نوشته ها
    222
    ارسال تشکر
    2,025
    دریافت تشکر: 1,356
    قدرت امتیاز دهی
    1525
    Array
    .:Neda:.'s: ناراحت

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط solinaz نمایش پست ها
    امروز اردو بردنمون اردوگاه شهید باهنر.خیلیییییییییییی خوش گذشت.کلی راه رفتیم،بازی کردیم،خوردیم،خوابیدیم،برف بازی کردیم،عکس گرفتیم و.............در کل خیلی خوب بود.اینقدر شیطونی کردیم که من تمام بدنم درد می کنه.
    هفته ی دیگه قراره ببرنمون مشهد.خدا کنه خوش بگذره. 2/11/1391
    خوش به حالتون
    من از سال سوم راهنمایی، بجز سینما اردوی دیگه ای نرفتم
    Faaaaaaaaaaaaaaa

    زندگي مثل دوچرخه سواري مي مونه ..واسه حفظ تعادلت هميشه بايد در حركت باشي ….
    :. آلبرت انيشتين .:

  2. 3 کاربر از پست مفید .:Neda:. سپاس کرده اند .


  3. #242
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    علوم تجربی
    نوشته ها
    2,086
    ارسال تشکر
    13,004
    دریافت تشکر: 10,250
    قدرت امتیاز دهی
    27193
    Array
    solinaz's: جدید92

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط .:Neda.: نمایش پست ها
    خوش به حالتون
    من از سال سوم راهنمایی، بجز سینما اردوی دیگه ای نرفتم
    Faaaaaaaaaaaaaaa

    آخیییییییییی.اشکال نداره.الهی مادر به قربانت بره



    آینده ای بسازم که گذشتم جلوش زانو بزنهツ





  4. 2 کاربر از پست مفید solinaz سپاس کرده اند .


  5. #243
    همکار بخش مذهبی
    رشته تحصیلی
    کاردانی کامپیوتر-نرم افزار
    نوشته ها
    397
    ارسال تشکر
    4,555
    دریافت تشکر: 2,776
    قدرت امتیاز دهی
    1898
    Array
    جوان ایرانی's: جدید67

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    واااااااااااااااااااااای بالاخره خلاص شدم
    خدایا شکرت، جا داره سجده شکر به جا بیارم امتحاناتم تموم شده
    ترکیدم به خدااا
    ولی سر هر امتحانی یه بساطی داشتم
    جدیدا از استرس دل درد میگیرم
    من اینجوری نبودم والا
    فردا به احتمال زیاد برم قم و جمکران دعا گویه همه دوستان هستم
    امام حسین علیه‌السلام معلم مقاومت آگاهانه است.

    امام خامنه ای






  6. 8 کاربر از پست مفید جوان ایرانی سپاس کرده اند .


  7. #244
    همکار تالار سایر موضوعات
    رشته تحصیلی
    سوم تجربی
    نوشته ها
    222
    ارسال تشکر
    2,025
    دریافت تشکر: 1,356
    قدرت امتیاز دهی
    1525
    Array
    .:Neda:.'s: ناراحت

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط solinaz نمایش پست ها
    آخیییییییییی.اشکال نداره.الهی مادر به قربانت بره
    مـــــــــــــــــــــادر جان
    زندگي مثل دوچرخه سواري مي مونه ..واسه حفظ تعادلت هميشه بايد در حركت باشي ….
    :. آلبرت انيشتين .:

  8. کاربرانی که از پست مفید .:Neda:. سپاس کرده اند.


  9. #245
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    ارشد ژنتیک ،کارشناسی میکروبیولوژی
    نوشته ها
    2,987
    ارسال تشکر
    25,976
    دریافت تشکر: 13,088
    قدرت امتیاز دهی
    24668
    Array
    سونای's: جدید81

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    وا به حق چیزای ندیده!!!

    یه روزم که اومدم ثواب کنم!!! ..... دستور پخت یه غذا گرفتم خلاصه رفت توی مرحله دم کشیدن!! یه چند دقیقه پیش یه دفعه صدای انفجار اومد!!!! سرمو بالا گرفتم که چه خبره؟!!! رفتم آشپزخونه!! دیدم در قابلمه ترکیده!!!!! و شیشه هاش نصف ریخته توی غذا نصفم رو زارو زندگیمون.........:-

    ستاره ها نهفتم در اسمان ابري
    دلم گرفته اي دوست، هواي گريه با من

  10. 8 کاربر از پست مفید سونای سپاس کرده اند .


  11. #246
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    ریاضی فیزیک
    نوشته ها
    16
    ارسال تشکر
    54
    دریافت تشکر: 126
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    من دارم به این فک میکنم که روز دوشنبه که مجلس داریم (مراسم شب چلگی)اهنگ شادوخوب ازکجادانلود کنم؟؟؟

  12. 2 کاربر از پست مفید negin jon سپاس کرده اند .


  13. #247
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    علوم تجربی
    نوشته ها
    2,086
    ارسال تشکر
    13,004
    دریافت تشکر: 10,250
    قدرت امتیاز دهی
    27193
    Array
    solinaz's: جدید92

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز آزمون تستی خیلی سختی داشتیم.ولی باهمکاری کل بچه های کلاس بخیر گذشت..........جریان از این قراره:یه معلم خیلی خیلیییییییی خوب(مشنگ)مراقب شد.بچه ها اول با کاغذ تقلب کردن بعدکه صدای اذان شروع شد سعی کردن اروم برسونن.......بعدش حرفه ای شد که باهم دفترچه های پاسخ نامرو عوض کردن ومنم بهشون پیوستم........اینقدر آزمونه سختی بود که تیز هوشای کلاسم امون نمیدادن.




    بعدشم یه داستن دیگه شروع شد:معلم شیمی قرار بود امروز ازمون درس بپرسه ولی نیومد و بجاش یه معلم شیمیه دیگه که تازه ترم یک تربیت معلم بود اومد.حتی بلد نبود کلاسو ساکت کنه.تازه میخواست از ما درسم بپرسه ولی ما پیچوندیمش و گفتیم قرار بود معلممون امروز درس بده و کار برگ حل کنیم ولی..............کلاسو گذاشتیم رو سرمون.......
    بعدشم رفتیم جشن ( تولد امام جعفر صادق).........کلی جیغ زدیم و خودمونو خالی کردیم.کلا امروز خیلی بیخود بود...........خیلی روز ریلکسی بود.امروز برای من یه خاطره شد................1391/11/10
    فردام که تعتیلههههههههههههههه
    ویرایش توسط solinaz : 29th January 2013 در ساعت 11:13 AM



    آینده ای بسازم که گذشتم جلوش زانو بزنهツ





  14. 4 کاربر از پست مفید solinaz سپاس کرده اند .


  15. #248
    همکار تالار نجوم
    نوشته ها
    1,506
    ارسال تشکر
    4,170
    دریافت تشکر: 6,219
    قدرت امتیاز دهی
    16868
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز فهمیدم کلا تعطیلم...

  16. کاربرانی که از پست مفید kahrupay سپاس کرده اند.


  17. #249
    همکار تالار سایر موضوعات
    رشته تحصیلی
    سوم تجربی
    نوشته ها
    222
    ارسال تشکر
    2,025
    دریافت تشکر: 1,356
    قدرت امتیاز دهی
    1525
    Array
    .:Neda:.'s: ناراحت

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز بد ترین روز زندگیمه
    پر از تنش
    استرس
    دلم میخواس توی یه کوه بودم داد میزدم
    دیوونه شدم داغون شدم
    ...
    زندگي مثل دوچرخه سواري مي مونه ..واسه حفظ تعادلت هميشه بايد در حركت باشي ….
    :. آلبرت انيشتين .:

  18. 2 کاربر از پست مفید .:Neda:. سپاس کرده اند .


  19. #250
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    علوم تجربی
    نوشته ها
    2,086
    ارسال تشکر
    13,004
    دریافت تشکر: 10,250
    قدرت امتیاز دهی
    27193
    Array
    solinaz's: جدید92

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    جایی وجود داره به نام “ســــــــــــیم آخر”

    من الان دقیقا همون جام!
    بزنم بهش یا نه . . . !؟
    دیشب مهمونی بود به منم خیلی خوش گذشت............آره جون عمم .................
    داستان از ساعت 6 شروع شد:قبل از ساعت شیشم داشتم با بقیه کلنجار میرفتم کهمن نمی خوام آماده شم............ولی به زور آماده شدم.
    یه لباس خیلی از نظر خودم توپ پوشیدم که از نظر مامان و بیتا افتضاح بود
    اه آخه چیه همیشه همه اصرار دارن من دامن بپوشم؟
    آهای ایها الناس من از دامن خوشم نمیاد اینو به چه زبونی بگم؟
    خیلی هم لباسم شیکه
    اصلا خودشون فکر کردن لباساشون خیلی قشنگه؟
    مامان که یه کت و دامن زرشکی پوشیده
    مینا هم که یه تاپ و دامن کوتاه نارنجی
    حالا درسته خیلی خوشجل شده اما خب من دوست ندارم مثه اونا لباس بپوشم مگه زوره؟
    لباس منم به خدا خیلی نازه
    یه بلوز آستین سه ربع که آستیناش خیلی کلوش شده
    بلوزه کوتاهه تا رو لیفه شلوارم
    یه شلوار جین تنگ و چسبون
    که روی یکی از پاچه هاش از زانو به پایین با یه زیپ حالت باز چاک داره
    یه نوشته با رنگ مشکی روی بلوزمه

    با نگینای نقره ای هم پشت شلوارم نقشای مختلف کار شده
    خدایی خوشجله
    جلو آیینه وایسادم و خیره شدم به خودم
    خب حالا چطوری آرایش کنم؟
    هر کی ندونه خودم که میدونم بلد نیستم آرایش کنم!!!

    باید برم پیش باران پاچه خواری تا یادم بده
    نا سلامتی چند سال دیگه میخوام دانشجو شم

    باید یاد بگیرم که نخوام مثه ماست برم اونجا همه بهم بخندن
    اه از بس جلو آیینه ایستادم و فکر کردم دارم دیوونه میشم
    خب اول یه کرم بزنم تا پوستم برنزه شه
    چیه عین ماست؟اه اه اه
    اینم قیافه ست من دارم؟
    اما خب بلاخره خدایا شکر
    خب بذار یه مداد بکشم تو چشمم
    اوه اوههههههههههههه


    دفعه اولمه نزنم خودمو کورکنم؟

    اما نه بلاخره باید از یه جا شروع بشه دیگه
    خب اینم از مداد یه ریمل هم میزنم
    اینو دیگه خوب بلدم
    یه سایه طوسی هم بزنم که به رنگ چشمام بیاد
    رژ که نه یه برق لب بزنم خوب میشه
    آهان حالا عالی شدم
    به بوس تو آیینه واسه خودم فرستادم و رفتم پایین
    هر وقت فکرشو میکنم که یکی این چرت و پرتایی که مینویسمو بخونه خودم خندم میگیره یارو میگه طرف دیوونه ست
    رفتم پایین دیدم همه چی آمادهست اما مامان و بیتا تو اتاق خواب مامان اینا دارن آرایش میکنن
    تو آیینه قدی سالن یه نگاه به خودم کردم دیدم خیلی سنم با این همه آرایش بالا نشون میده
    آخه بدون آرایش مثه دختر11 ساله هام

    دوست دارم ۱۴ ساله بمونم
    رفتم دستشویی و صورتمو شستم

    آخییییییش انگار بتونه کاری کرده بودم
    آرایشو اصلا دوس ندارم

    یه برق لب زدم یه سایه طوسی هم زدم و رفتم پایین که صدای زنگ اومد انگار اولین مهمونامون تشریف فرما شدن
    همگی رفتیم استقبال
    وای اول شب که اینطوری شروع بشه باید تا آخر فاتحه شو خوند
    حالانمیشد خونواده پارسایی دیر تر بیان؟
    با این دختر مغرور و پسر دلقکشون

    یه سلام زورکی بهشون دادمو جواب دست دادن دانیال رو بی جواب گذاشتم

    یه نیم ساعت بعد تقریبا همه اومده بودن و جشن شروع شده بود
    همه اون وسط داشتن میرقصیدن
    هم جوونا هم بابا مامانا
    منم خیلی ریلکس نشسته بودم رو یه صندلی کنار سالن و با یه لیوان آب پرتقال تو دستم به رقصیدنای بقیه نگاه میکردم و به خیلی هاشون میخندیدم
    که یه دفعه حضور یکی رو کنارم حس کردم
    رو برگردوندم دیدم بابامه
    گفت دختر چراااااااااااا تنهایی؟
    گفتم بابا من از اینا خوشم نمیاد.


    اونقدر جدی گفتم که خودمم حرف خودمو باور کردم.......................
    بعد از چند دقیقه سر صحبت همه بامن باز شد................نمیدونم چراااااااا اخه با من..............منم که همش تاکید میکردم و لبخند میزدم دوس داشتم زود تر از این وضع نجات پیدا کنم.


    ولی خدارو صد هزار مرتبه شکر دیشب بخیر گذشت............من دیگه غلط کنم تو این مهمونیو شرکت داشته باشم.

    چی بود عین مترسک نشسته بودم..................



    وایییییییییییییییییییی دستم درد گرفت.................



    آینده ای بسازم که گذشتم جلوش زانو بزنهツ





  20. 3 کاربر از پست مفید solinaz سپاس کرده اند .


صفحه 25 از 297 نخستنخست ... 15161718192021222324252627282930313233343575125 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 29th November 2014, 09:41 PM
  2. خبر: برنامه‌هاي حمايت از دانش‌آموزان نخبه اجرا مي‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2013, 11:24 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2011, 08:42 AM
  4. مقاله: راهبردهاي آموزشي اشاعة مديريت دانش
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2010, 10:16 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th January 2010, 07:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •