جناب شیطونمیفرمایند :
1: کسیکه اذان را شنید و به نماز نرود پدر من است
2:کسیکه اصراف میکند آن برادر من است
3: کسیکه پیش از امام به رکوع و کسیکه بدون بسم الله شروع به نان خوردن میکند اولادمن است
----------
تصمیم بگرفتم حرفایی که از شیطون روایت شده رو بگم چون خودم آدمی هستم که با فعل نهی خیلی دلبستگی دارم تا با فعل امر
یعنی یه کاری رو میگن انجام بده رو خیلی حال نمیکنم انجام بدم ولی اونی که میگن انجام نده رو یه جورایی تمایل بهش پیدا میکنم
و خیلی اژ جملات شیطون روی من تاثیر گذاشته و میبینم چه کاری کنم حالش گرفته تر میشه و اونو انجام میدم و البته میدونم کاره صحیح تر این هست ببینم خدای مهربونم منو به چی امر میکنه و اژ اون پیروی کنم اما خوب دیگه دیگه
مثلا بابام همیشه بسم الله الرحمان الرحیم رو موقع غذا خوردن بلند میگفت و میگه ،که اگه ما یادمون میره هم یادمون بیوفته و بگیم و هر بار یه داستانی اژ بسم الله الرحمان الرحیم تعریف میکرد که خیلی هاش به رفتار ها و عکس العمل های شیطون در مقابله با بسم الله الرحمان الرحیم هست منم وقتی این حرفارو که اژ بابام شنیده بودم تو مواقعی که پیش میومد برای دوستام تعریف میکردم میدیدم چقدر براشون دلچسب و تاثیر بذار هست
بخاطر همین تصمیم بگرفتم تو اینجا هم بعضیهاشون رو بگم و خدارو چه دیدی شاید هم همشونو بگفتم دوستانم روایات یا داستانایی که اژ شیطون بشنیدن رو بگن
تا بیشتر درس عبرت بگیرم و بگیریم
سـلـامـت و سـربــلــنــد بــاشـیـــن در پــنـاه آفـریـدگــار مـهـرـبـونممنون دوستانداستان برصیصای عابد:
در ميان بني اسرائيل عابدي به نام «برصيصا»زندگي مي کرد،او زماني طولاني عبادت کرده بود و در اين راستا به حدي از قرب الهي رسيده بود که مردم بيماران رواني را نزد او مي آوردند،او دعا مي کرد،آنها سلامتي خود را باز مي يافتند.
روزي زن جوان بيماري را که از يک خانواده ي با شخصيت بود،برادرانش نزد او آوردند و بنا شد آن زن مدتي در نزد برصيصا بماند تا شفا يابد.
شيطان از فرصت استفاده کرده و به وسوسه گري پرداخت و آنقدر زن را به نظر او زينت داد که آن مرد عابد به آن زن تجاوز کرد چيزي نگذشت که معلوم شد آن زن باردار است،عابد خود را در تنگناي سخت ديد،براي اينکه گناهش کشف نگردد آن زن را کشت و در گوشه اي از بيابان دفن کرد.
برادران آن زن از اين جنايت هولناک آگاه شدند و اين خبر در تمام شهر پيچيد و به گوش امير رسيد امير با جمعي به تحقيق پرداختند پس از قطعيت خبر،آن عابد را از عبادتگاهش فرو کشيده و فرمان اعدام او صادر گرديد.در روز معيني در حضور جمعيت بسيار،عابد را بالاي چوبه ي دار بردند وقتي که او در بالاي چوبه ي دار قرار گرفت،شيطان در نظرش مجسم شد و به او گفت:«اين من بودم که تو را به اين روز افکندم،و اگر آنچه را مي گويم اطاعت کني تو را از اين مهلکه نجات خواهم داد.:»
عابد گفت:چه کنم؟
شيطان گفت:تنها يک سجده براي من انجام دهي کافي است.
عابد گفت:در اين حالت که مي بيني ، نمي توانم سجده کنم.
شيطان گفت:اشاره اي کفايت مي کند.
عابد با گوشه ي چشم خود ،يا بادستش اشاره کرد و شيطان را اينگونه سجده کرد و هماندم جان سپرد و از دنيا رفت.
اين است نمونه اي از عاقبت سوءِ پيروان شيطان،وکفر و درماندگي آنها در لحظه ي سخت مرگ.
قابل توجه اينکه امام صادق (ع)فرمود:«هر کسي که لحظه ي مرگش فرا رسد ابليس يکي از شيطان هاي خود را نزد او مي فرستد تا او را يه سوي کفر بکشاند و يا او را در دينش مشکوک سازد تا او با اين حال از دنيا برود کسي که با ايمان باشد شيطان قدرت ندارد که او را به کفر يا شک در دينش وادارد،آنگاه فرمود:
«هرگاه به بالين آنان که در حال مرگ هستند حاضر شديد آنها را به گواهي دادن به يکتائي خدا،و رسالت محمد(ص)تلقين کنيد»
بسیار مفید و تکان دهنده بود
علاقه مندی ها (Bookmarks)