بنام خدا
تواین مملکتمون ایران جونای نخبه ای وجود دارند که .... خدا بدادشون برسه. با هزار بدبختی و فلاکت و رنجو عذاب آخرش یا طرحتو میدزدن یا بی قربش میکنن انگار که هیچی به هیچی و بعدش با خودت فکر میکنی چرا این همه وقتمو تلف کردم لااقل بجای این همه رنج که آخرش شد هیچ میرفتم از زندگیم کلی لذت میبردم این همه تحقیر نمیشدم.
خوب با خودت فکر میکنی چرا اینو گفتم؟
واسه کسایی که از احوالمون اگاهن میدونن ولی خدمت بقیه دوستان عرض کنم که
همین امروز دفاعیه طرحم بود افتادم نفر آخر و کلی خسته شدم داورام همینطور دیگه پاهام جون نداشتن فشارم هم کمکم رو به زوال کشید تا اینکه یکی از مسولین برایمان آب قند آورد که چندان هم افاقه نکرد چون شب قبلش را تادم دمای صبح نخوابیدم و مغزم داشت سوت میکشید. حتی وقتی یکی از داور ها سوال از من میپرسید من متوجه نشدم . خلاصه از رفتار خوب بعضیا که گذشت کنیم . احوال بقیه رقبای حاضر هم مانند من آشفته بود. از داور ها و گیر های بی خودیشان گلمند و حتا از بی احترامیشان گرایان
بله بعضی از خواهران بدلیل رفتار بد داور ها دست به گریه گذاشته بودند . حتی بعضی از داور ها همین جور طرح ها را رد میکردند بدون توضیح فقط با یک نگاه به شکل طرح.
(از این که گذشت کنیم . ولی از این که برای اولین بار در مقابل این همه نخبه قرار گرفتم و خودم را با انان سنجیدم هرگز نخواهم گذشت جالب اینجاست که وقتی باهم به مشورت میپرداختیم 90اشتراکات ذهنی و فکری داشتیم واین برایم بسیار جالب بود خلاصه از دانگاه شهید رجایی و دوستان این خاطره را به یادگار خواهم گذاشت)
علاقه مندی ها (Bookmarks)