سلام
آلمانیم بلدی رضا.خیلی خوبه. انیشتن شانسم داشته چون اگه تو این جایی که من میگم بود باید عربی و معارف هم علاوه بر تاریخ جغرافی امتحان میداد آخه رشته ریاضی چه ربطی به عربی داره بعدشم چون کنکور قبول نشده بوده میره سربازی بعد تو سربازی سیگاری میشد بعد سربازیم میره تهرانیکاراگوئه کار کردن همینطور که درحال رفتن با اتوبوس بوده چشمش میوفته به تلویزیون 14 که فیلم سینمایی گذاشته { حالا چی فرقی نمیکنه چون تو همشون 1دختر اینور 1پسر اونور ته همشونم معلوم حالا شما فکر کن اون فیلمی که اسمشو نمیدونم(همونی که الشهاب الحسینی بن دروگبا با یک دختره تو دانشگاه همش پتیخن فکر کنم اسمش فیلمش المحیاساحل عاج بود) } همینطوری که فیلم میبینه به کلش میزنه که بره دانشگاه حالا آزادم دانشگاه خوبیه ولی مخارجش؟ خلاصه واسه شام که پیاده میشه سیگارشو که میشه به این فکر میوفته برگرده باباشو لخت کنه آره جونم برات بگه انیشتن 4سال که نه 6سال درس میخونه مدرکشو میگیره درحالی که دیگه الان به جای سیگار سیگاری میزنه و با رکورد 20قرص ترامادول رکورددار دانشگاهشونه و این نشون میده که اون حسابی زحمت کشیده و داره میره تهرانیکاراگوئه کار کردن ولی خوب کو کار همه افغانی تازه میفهمه چه اشتباهی کرده کاش از همون اول میرفت پایه یک می گرفت شاید یک خسرویی هم پیدا میشد اون ازش باج بگیره...ا!این داستان صرفا طنز و تخیلی بود سبکه خاصی هم نداره ولی تا دلت بخواد تلمیح داره.خلاصه به کسی برنخوره این داستان برپایه اتفاقات خیالی برای یک جوونی که متولد کشور سومالیانا نوشته شده این وضعیت خیالی بد هم تو همون سومالیانا وجود داشته.
به من میگم آدم منحرف از چی به چی میرسه...!وقت میخوان جو رو خراب کنن.
علاقه مندی ها (Bookmarks)